۶۱٬۱۸۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - '.' به '.') |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
محقق اثر در مقدمهاش بر این کتاب آن را جزء اول از کتاب «السنة» [[ابن ابیعاصم، احمد بن عمرو|ابن ابی عاصم شیبانی]] دانسته است و وعده انتشار بقیه اجزای آن را در نزدیکترین فرصت داده است. او از انتظار مردم برای انتشار این کتاب به جهت شهرتش در نقل مباحث اعتقادی و اصول دین در تفسیر آیات و احادیث حکایت کرده است. او فهم علمای سلف از این نصوص و تبعیت از آنها را تنها راه صحیح دانسته است؛ چراکه در مباحث اعتقادی تفصیل راه خوب و خوبتر نیست؛ بلکه تردید بین راه حق و باطل است. او سپس از اولین بحثی که پیرامون این کتاب با استادش [[البانی، محمد ناصرالدین|محمد ناصرالدین البانی]] (متوفی 1420ق) در یکی از روزهای درسی داشته سخن گفته است. در این جلسه انتشار چنین آثاری خدمتی به جامعه مسلمین و ذخیره روز قیامت دانسته شده است. ملاقات دیگری نیز بین استاد عبدالعزیز بن عبدالله بن باز (متوفی 1420ق) با [[البانی، محمد ناصرالدین|البانی]] صورت گرفته که در نتیجه بن باز تصمیم به استخراج احادیث کتاب به شیوه علمی رایج گرفته است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40042/1/3 ر.ک: مقدمه ناشر، ص4-3]</ref> | محقق اثر در مقدمهاش بر این کتاب آن را جزء اول از کتاب «السنة» [[ابن ابیعاصم، احمد بن عمرو|ابن ابی عاصم شیبانی]] دانسته است و وعده انتشار بقیه اجزای آن را در نزدیکترین فرصت داده است. او از انتظار مردم برای انتشار این کتاب به جهت شهرتش در نقل مباحث اعتقادی و اصول دین در تفسیر آیات و احادیث حکایت کرده است. او فهم علمای سلف از این نصوص و تبعیت از آنها را تنها راه صحیح دانسته است؛ چراکه در مباحث اعتقادی تفصیل راه خوب و خوبتر نیست؛ بلکه تردید بین راه حق و باطل است. او سپس از اولین بحثی که پیرامون این کتاب با استادش [[البانی، محمد ناصرالدین|محمد ناصرالدین البانی]] (متوفی 1420ق) در یکی از روزهای درسی داشته سخن گفته است. در این جلسه انتشار چنین آثاری خدمتی به جامعه مسلمین و ذخیره روز قیامت دانسته شده است. ملاقات دیگری نیز بین استاد عبدالعزیز بن عبدالله بن باز (متوفی 1420ق) با [[البانی، محمد ناصرالدین|البانی]] صورت گرفته که در نتیجه بن باز تصمیم به استخراج احادیث کتاب به شیوه علمی رایج گرفته است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40042/1/3 ر.ک: مقدمه ناشر، ص4-3]</ref>. | ||
در مقدمه مؤلف ابتدا سند کتاب ذکر شده است. رجال این سند عبارتند از محمد بن احمد رملی (متوفی 1004ق)، زکریا بن محمد انصاری (متوفی 926ق)، [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|احمد بن علی بن حجر]] (متوفی 852)، [[دمیاطی، عبدالمؤمن بن خلف|دمیاطی]] (متوفی 705)، صیرفی (متوفی 524) و... که شرححال آنها در انتهای کتاب ذکر شده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40042/1/5 ر.ک: مقدمه مؤلف، ص 6-5]؛ [https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40042/1/651 متن کتاب، ص655-651]</ref> | در مقدمه مؤلف ابتدا سند کتاب ذکر شده است. رجال این سند عبارتند از محمد بن احمد رملی (متوفی 1004ق)، زکریا بن محمد انصاری (متوفی 926ق)، [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|احمد بن علی بن حجر]] (متوفی 852)، [[دمیاطی، عبدالمؤمن بن خلف|دمیاطی]] (متوفی 705)، صیرفی (متوفی 524) و... که شرححال آنها در انتهای کتاب ذکر شده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40042/1/5 ر.ک: مقدمه مؤلف، ص 6-5]؛ [https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40042/1/651 متن کتاب، ص655-651]</ref>. | ||
در باب 24 کتاب، نبوی «أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ الْقَلَمُ» از طریق ولید بن عباده از پدرش و دیگران نقل شده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40042/1/48 ر.ک: همان، ص49-48]</ref> | در باب 24 کتاب، نبوی «أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ الْقَلَمُ» از طریق ولید بن عباده از پدرش و دیگران نقل شده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40042/1/48 ر.ک: همان، ص49-48]</ref>. در متون روایی شبیه به این روایت، روایت «اول ما خلق الله العقل» در انتساب به پیامبر اکرم(ص) و دیگر بزرگان دین دیده میشود. روایت قلم بیشتر به منابع تفسیر قرآن راه یافته و در کنار آیه شریفه «ن و القلم و ما یسطرون» (قلم: 1) مطرح شده است. در روایتهای اولیه ابتدا به آفرینش قلم، سپس به آفرینش عقل اشاره شده است <ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/44820/24 ر.ک: حیدری، حسن، ص24]</ref>. | ||
مسئله شفاعت از جمله مباحث کلامی است که در باب 166 مطرح شده است. در روایتی ام سلمه از نبی مکرم اسلام(ص) نقل کرده که آنحضرت فرمود: من میدانستم که برخی از امت من درحالیکه خونی به گردن دارند و یا کسی را هتک حرمت کردهاند مرا ملاقات میکنند پس شفاعتم را برای روز قیامت به عقب انداختم<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40042/1/373 ر.ک: متن کتاب، ص373، شماره 802]</ref> | مسئله شفاعت از جمله مباحث کلامی است که در باب 166 مطرح شده است. در روایتی ام سلمه از نبی مکرم اسلام(ص) نقل کرده که آنحضرت فرمود: من میدانستم که برخی از امت من درحالیکه خونی به گردن دارند و یا کسی را هتک حرمت کردهاند مرا ملاقات میکنند پس شفاعتم را برای روز قیامت به عقب انداختم<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40042/1/373 ر.ک: متن کتاب، ص373، شماره 802]</ref>. | ||
موضوع شفاعت پسازآن ادامه یافته تا در باب 168 به موضوع شفاعت برای اهل کبائر پرداخته شده است؛ در روایاتی از انس بن مالک نقل شده که رسولالله(ص) فرمودند: «شفاعت من برای اهل کبائر از امتم است»<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40042/1/399 ر.ک: همان، ص399، شمارههای 831 و 832]</ref> | موضوع شفاعت پسازآن ادامه یافته تا در باب 168 به موضوع شفاعت برای اهل کبائر پرداخته شده است؛ در روایاتی از انس بن مالک نقل شده که رسولالله(ص) فرمودند: «شفاعت من برای اهل کبائر از امتم است»<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40042/1/399 ر.ک: همان، ص399، شمارههای 831 و 832]</ref>. | ||
از جمله نقدهای وارد بر کتاب ذکر روایات ساختگی است. از جمله آنها حدیثی است که به [[امام على(ع)|امام علی(ع)]] نسبت داده شده که در آن شیعه از جمله گمراهترین فرق اسلامی دانسته شده است. نویسنده در ذیل ابن روایت میگوید در سند این روایت لیث بن ابی سلیم وجود دارد که از ضعفای روات به شمار میرود.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40042/1/481 ر.ک: همان، ص481، شماره 995]</ref> | از جمله نقدهای وارد بر کتاب ذکر روایات ساختگی است. از جمله آنها حدیثی است که به [[امام على(ع)|امام علی(ع)]] نسبت داده شده که در آن شیعه از جمله گمراهترین فرق اسلامی دانسته شده است. نویسنده در ذیل ابن روایت میگوید در سند این روایت لیث بن ابی سلیم وجود دارد که از ضعفای روات به شمار میرود.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40042/1/481 ر.ک: همان، ص481، شماره 995]</ref>. در منابع حدیثی اهل سنت از شیعه با عنوان «الرافضة» یاد شده است. [[ابن ابیعاصم، احمد بن عمرو|ابن ابیعاصم]] باب 180 این کتاب را به این موضوع اختصاص داده است. در یکی از روایات از [[امام على(ع)|علی(ع)]] از رسول خدا(ص) نقل شده: «بعد از من قومی فرومایه خواهند آمد که به آنها رافضه میگویند هرگاه آنها را ملاقات کردید بکشیدشان چراکه آنها مشرک هستند»<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40042/1/474 ر.ک: همان، ص474، شماره 979]</ref>. نکته قابلتوجه آنکه در این روایت شرک مجوزی برای قتل دانسته شده درحالیکه در هیچیک از فرق اسلامی مجوزی برای کشتن مشرکین نداریم جز در مواردی خاص که مثلاً با حکومت اسلامی به محاربه برخیزند. حتی اگـر اسـلام بر کافری عرضه شد و او از قـبول اسـلام سـر باز زد، ولی متصدی جـنگیدن بـا مسلمانان نشد، در امر بـه مـقاتله کافران، دلالتی بر جواز قتل چنین کافری نیست<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/87102/61 ر.ک: قائینی، محمد، ص61]</ref>. | ||
باب 233 در فضائل اهلالبیت است. در این باب در شماره 1548 و 1549 [[ابن ابیعاصم، احمد بن عمرو|ابن ابی عاصم]] از طریق ابوبکر بن ابی شیبه و نیز از طریق ابو داود عمر بن سعد حدیث ثقلین را با ذکر «الخلیفتین» بهجای «الثقلین» نقل کرده است: «انی تارک فیکم الخلیفتین من بعدی: کتاب الله و عترتی اهل بیتی و انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض»<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40042/1/642 ر.ک: متن کتاب، ص643-642]</ref>؛ اما در شمارههای 1551 تا 1555 از لفظ «الثقلین» استفاده شده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40042/1/643 ر.ک: همان، ص644-643]</ref> | باب 233 در فضائل اهلالبیت است. در این باب در شماره 1548 و 1549 [[ابن ابیعاصم، احمد بن عمرو|ابن ابی عاصم]] از طریق ابوبکر بن ابی شیبه و نیز از طریق ابو داود عمر بن سعد حدیث ثقلین را با ذکر «الخلیفتین» بهجای «الثقلین» نقل کرده است: «انی تارک فیکم الخلیفتین من بعدی: کتاب الله و عترتی اهل بیتی و انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض»<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40042/1/642 ر.ک: متن کتاب، ص643-642]</ref>؛ اما در شمارههای 1551 تا 1555 از لفظ «الثقلین» استفاده شده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40042/1/643 ر.ک: همان، ص644-643]</ref>. | ||
نویسنده در شماره 1559 که آخرین شماره کتاب است در پاسخ به این سؤال که سنت چیست؟ چنین مینویسد: «سنت نام جامعی برای معانی فراوانی در احکام و غیر آن است». از جمله مواردی که اهل علم بر نسبت دادن آن به سنت اتفاق دارند قول به اثبات قدر است. همچنین معتقد به «استطاعتِ مع الفعل» است؛ بدین معنا که انسان قدرت انجام افعال را دارد، اما در انجام افعال مستقل نیست<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/55001/77 ر.ک: رحیمی، جعفر؛ خادمی، عینالله، ص77]</ref> | نویسنده در شماره 1559 که آخرین شماره کتاب است در پاسخ به این سؤال که سنت چیست؟ چنین مینویسد: «سنت نام جامعی برای معانی فراوانی در احکام و غیر آن است». از جمله مواردی که اهل علم بر نسبت دادن آن به سنت اتفاق دارند قول به اثبات قدر است. همچنین معتقد به «استطاعتِ مع الفعل» است؛ بدین معنا که انسان قدرت انجام افعال را دارد، اما در انجام افعال مستقل نیست<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/55001/77 ر.ک: رحیمی، جعفر؛ خادمی، عینالله، ص77]</ref>. او در تعریف و مصادیق سنت چنین میگوید: سنت نامی جامع برای بسیاری از مسائل و احکام است. از جمله آن مسئله خیر و شر است. لذا او خیر و شر و شیرینی و تلخی روزگار را مقدر از سوی خدا میداند. تمامی معاصی و افعال بندگان از خیر و شر را به خداوند نسبت میدهد. نیز قرآن کریم را قدیم میداند نه مخلوق و معتقد به مخلوق بودن قرآن را کافر به خداوند میشمارد. معتقد است که اولیای الهی در آخرت به عیان و با چشم سر خداوند را مشاهده میکنند. افضلیت خلفا را به ترتیب حکومتشان و ابوبکر را افضل و اعلم صحابه پس از رسول خدا(ص) میداند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40042/1/645 ر.ک: متن کتاب، ص645]</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== | ||
فهرست مطالب در انتهای کتاب ذکر شده است. | فهرست مطالب در انتهای کتاب ذکر شده است. | ||
نویسنده الفاظ و عبارات کتاب را تصحیح کرده است. در مواردی نیز که نتوانسته صحیح آن را تشخیص دهد در پاورقی به احتمالات اشاره کرده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40042/1/177 ر.ک: همان، ص177، پاورقی 1]</ref> | نویسنده الفاظ و عبارات کتاب را تصحیح کرده است. در مواردی نیز که نتوانسته صحیح آن را تشخیص دهد در پاورقی به احتمالات اشاره کرده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40042/1/177 ر.ک: همان، ص177، پاورقی 1]</ref>. در صورت افزودن عباراتی به متن نیز آن را در کروشه متذکر شده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/40042/1/62 ر.ک: همان، ص62، پاورقی1]</ref>. | ||
==پانویس == | ==پانویس == |
ویرایش