پرش به محتوا

مجموعة الأسئلة و الأجوبة: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '‏.' به '.'
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده')
جز (جایگزینی متن - '‏.' به '.')
خط ۳۱: خط ۳۱:


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
کتاب با ذکر پیشینه تفکرات [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] آغاز شده است؛ اولین فیلسوف جهان اسلام شخصی با نام ایرانشهری بوده است که البته از این شخص جز نام او باقی نمانده است؛ همچنان‎که از او نوشته‎های کافی هم باقی نمانده که بتوان او را مؤسس فلسفه اسلامی نامید. فلسفه مشاء نیز که یکی از مکاتب برخاسته در عالم اسلام است، به دست ابویعقوب کندی معروف به فیسلوف عرب بروز یافت. ذکر شرح حال کندی و تأثیر او در فلسفه و نیز [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] و آثارش از مباحث دیگر مطلع کتاب است. نویسنده همچنین [[رازی، محمد بن زکریا|محمد زکریای رازی]] را نیز از جمله اسلاف تفکرات [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] دانسته است؛ اگرچه متأخرین بیشتر او را طبیب می‎دانند تا فیلسوف و از آثار فلسفی او هم جز اندکی باقی نمانده؛ برخلاف طب که «الحاوي» از اوست. ابوالحسن عامری (متوفی 381ق) نیز از جمله فلاسفه مهم بین [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]]<nowiki/>ست که بین دین و فلسفه ارتباط برقرار نمود. ‎ظاهراً [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] عقیده‎اش در اتحاد عقل و عاقل و معقول را از او اقتباس کرده است. عقیده‎ای که سبب شد [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] آشکارا عامری را رد کند. برخی منابع مانند عيون الأخبار ابن ابی‎اصیبعه سلسله نامه‎هایی که بین عامری و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] مکاتبه شده را ذکر کرده‎اند. از دیدگاه نویسنده این موضوع بعید است؛ چراکه [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] به هنگام وفات عامری تنها یازده سالش بوده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص15-5</ref>.  
کتاب با ذکر پیشینه تفکرات [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] آغاز شده است؛ اولین فیلسوف جهان اسلام شخصی با نام ایرانشهری بوده است که البته از این شخص جز نام او باقی نمانده است؛ همچنان‎که از او نوشته‎های کافی هم باقی نمانده که بتوان او را مؤسس فلسفه اسلامی نامید. فلسفه مشاء نیز که یکی از مکاتب برخاسته در عالم اسلام است، به دست ابویعقوب کندی معروف به فیسلوف عرب بروز یافت. ذکر شرح حال کندی و تأثیر او در فلسفه و نیز [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] و آثارش از مباحث دیگر مطلع کتاب است. نویسنده همچنین [[رازی، محمد بن زکریا|محمد زکریای رازی]] را نیز از جمله اسلاف تفکرات [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] دانسته است؛ اگرچه متأخرین بیشتر او را طبیب می‎دانند تا فیلسوف و از آثار فلسفی او هم جز اندکی باقی نمانده؛ برخلاف طب که «الحاوي» از اوست. ابوالحسن عامری (متوفی 381ق) نیز از جمله فلاسفه مهم بین [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]]<nowiki/>ست که بین دین و فلسفه ارتباط برقرار نمود. ‎ظاهراً [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] عقیده‎اش در اتحاد عقل و عاقل و معقول را از او اقتباس کرده است. عقیده‎ای که سبب شد [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] آشکارا عامری را رد کند. برخی منابع مانند عيون الأخبار ابن ابی‎اصیبعه سلسله نامه‎هایی که بین عامری و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] مکاتبه شده را ذکر کرده‎اند. از دیدگاه نویسنده این موضوع بعید است؛ چراکه [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] به هنگام وفات عامری تنها یازده سالش بوده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص15-5</ref>.  


در ادامه مباحث، به زندگانی [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] و تألیفات وی به‎اختصار اشاره شده است. در موضوع فلسفه، «شفاء» مفصل‎ترین موسوعه علمی شمرده می‎شود که یک انسان به‎تنهایی نوشته است. «نجات» خلاصه شفاء و رساله‎های بسیاری در موضوع منطق، علم نفس و... از آثار اوست<ref>ر.ک: همان، ص19</ref>.  
در ادامه مباحث، به زندگانی [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] و تألیفات وی به‎اختصار اشاره شده است. در موضوع فلسفه، «شفاء» مفصل‎ترین موسوعه علمی شمرده می‎شود که یک انسان به‎تنهایی نوشته است. «نجات» خلاصه شفاء و رساله‎های بسیاری در موضوع منطق، علم نفس و... از آثار اوست<ref>ر.ک: همان، ص19</ref>.  


[[نصر، حسین|نصر]] پس از مباحث مقدماتی ابتدای کتاب، مباحث اصلی را با توضیح فلسفه وجود آغاز کرده است. اساس الهیات [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] بر مبنای فلسفه وجود بنا شده است. حقیقت شیء متوقف بر وجود است و شناخت شیء در نهایت بر شناخت مرتبه او در سلسله وجود کلی مبتنی است که همه ویژگی‎ها و صفات او را مشخص می‎کند<ref>ر.ک: همان، ص21</ref>. ماهیت در ذهن، مستقل از وجود است، اما در عالم خارج ماهیت شیء و وجودش عین شیء هستند و هرکدام حقیقت خارجی مستقلی ندارند که از اجتماع آن دو، شیء ایجاد شود<ref>ر.ک: همان، ص22</ref>. جوهر به سه قسم عقل، نفس و جسم تقسیم می‎شود که مراتب مختلف وجود را تشکیل می‎دهند<ref>ر.ک: همان، ص24</ref>.
[[نصر، حسین|نصر]] پس از مباحث مقدماتی ابتدای کتاب، مباحث اصلی را با توضیح فلسفه وجود آغاز کرده است. اساس الهیات [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] بر مبنای فلسفه وجود بنا شده است. حقیقت شیء متوقف بر وجود است و شناخت شیء در نهایت بر شناخت مرتبه او در سلسله وجود کلی مبتنی است که همه ویژگی‎ها و صفات او را مشخص می‎کند<ref>ر.ک: همان، ص21</ref>. ماهیت در ذهن، مستقل از وجود است، اما در عالم خارج ماهیت شیء و وجودش عین شیء هستند و هرکدام حقیقت خارجی مستقلی ندارند که از اجتماع آن دو، شیء ایجاد شود<ref>ر.ک: همان، ص22</ref>. جوهر به سه قسم عقل، نفس و جسم تقسیم می‎شود که مراتب مختلف وجود را تشکیل می‎دهند<ref>ر.ک: همان، ص24</ref>.


بررسی افکار و آثار [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] در علوم طبیعی، ریاضی و طب از دیگر مباحث کتاب است؛ به‎عنوان نمونه کتاب شفاء حکایت از همه‎جانبه بودن [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] دارد؛ نه اینکه تنها فیلسوف باشد، بلکه مانند محققی در زمینه علوم طبیعی، فیزیکی و ریاضی است. او در ریاضیات و موسیقی نیز سهم بزرگی دارد<ref>ر.ک: همان، ص33-31</ref>.  
بررسی افکار و آثار [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] در علوم طبیعی، ریاضی و طب از دیگر مباحث کتاب است؛ به‎عنوان نمونه کتاب شفاء حکایت از همه‎جانبه بودن [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] دارد؛ نه اینکه تنها فیلسوف باشد، بلکه مانند محققی در زمینه علوم طبیعی، فیزیکی و ریاضی است. او در ریاضیات و موسیقی نیز سهم بزرگی دارد<ref>ر.ک: همان، ص33-31</ref>.  


نویسنده، [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] را عالم باتقوایی می‎داند که رنگ دینی نه‎تنها در تفاسیر قرآن او، بلکه در آثار فلسفی‎اش نیز جلوه دارد و تعالیم اسلامی و روح دینی در بسیاری از گفته‎های او الهام شده است. او نسبت به اتهام کفر که از جانب اهل ظاهر مانند متکلمین و فقهای افراطی به او نسبت داده می‎شد، بسیار حساس بود و در یک رباعی این انتساب را به‎شدت نفی کرده است<ref>ر.ک: همان، ص38</ref>.  
نویسنده، [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] را عالم باتقوایی می‎داند که رنگ دینی نه‎تنها در تفاسیر قرآن او، بلکه در آثار فلسفی‎اش نیز جلوه دارد و تعالیم اسلامی و روح دینی در بسیاری از گفته‎های او الهام شده است. او نسبت به اتهام کفر که از جانب اهل ظاهر مانند متکلمین و فقهای افراطی به او نسبت داده می‎شد، بسیار حساس بود و در یک رباعی این انتساب را به‎شدت نفی کرده است<ref>ر.ک: همان، ص38</ref>.  


در بخش اصلی مباحث کتاب، هشت مسئله در موضوع طبیعیات از سوی بیرونی مطرح و از سوی [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] پاسخ داده شده است.
در بخش اصلی مباحث کتاب، هشت مسئله در موضوع طبیعیات از سوی بیرونی مطرح و از سوی [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] پاسخ داده شده است.
خط ۴۵: خط ۴۵:
در آثار فلسفی، بحث از هریک از ادراکات جزئی، فصل خاصی را در مباحث علم ‎النفس به‎ خود‎ اختصاص‎ داده، اما بحث اِبصار مورد توجه بیشتری قرار گرفته؛ چنان‎که در‎ تبیین چگونگی دیدن (کیفیّت ابصار) کتاب‎های مستقلّی نگاشته شده است. آن‎گونه که از سخنان متفکّران یونان و روم بر‎می‎آید‎، درباره‎ چگونگی‎ دیدن آرای گوناگونی وجود داشته ‎است. فارابی در کتاب «الجمع بين رأيي‎ الحكيمين»‎، در گزارش اختلاف آرا در این مسئله، می‎گوید: چگونگی ابصار از دیرزمان در یونان، بین افلاطونیان‎ و ارسطوئیان‎ مورد‎ اختلاف بوده است: گفته‎اند: افلاطون دیدن را خروج شعاع از چشم و برخورد‎ آن‎ با‎ شیء مرئی دانسته، اما [[ارسطو]] دیدن را انفعال چشم، یعنی انطباع صورت شیء مرئی‎ در‎ چشم‎، بشمار آورده است و ازآن‎پس، نزاع علمی میان آن دو گروه بالا‎ گرفته‎ است. بدین‎سان، آنچه از آرای گوناگون‎ در‎ میان‎ فیلسوفان مسلمان شهرت یافته، دو دیدگاه است با نام‎های «خروج شعاع» و «انطباع».
در آثار فلسفی، بحث از هریک از ادراکات جزئی، فصل خاصی را در مباحث علم ‎النفس به‎ خود‎ اختصاص‎ داده، اما بحث اِبصار مورد توجه بیشتری قرار گرفته؛ چنان‎که در‎ تبیین چگونگی دیدن (کیفیّت ابصار) کتاب‎های مستقلّی نگاشته شده است. آن‎گونه که از سخنان متفکّران یونان و روم بر‎می‎آید‎، درباره‎ چگونگی‎ دیدن آرای گوناگونی وجود داشته ‎است. فارابی در کتاب «الجمع بين رأيي‎ الحكيمين»‎، در گزارش اختلاف آرا در این مسئله، می‎گوید: چگونگی ابصار از دیرزمان در یونان، بین افلاطونیان‎ و ارسطوئیان‎ مورد‎ اختلاف بوده است: گفته‎اند: افلاطون دیدن را خروج شعاع از چشم و برخورد‎ آن‎ با‎ شیء مرئی دانسته، اما [[ارسطو]] دیدن را انفعال چشم، یعنی انطباع صورت شیء مرئی‎ در‎ چشم‎، بشمار آورده است و ازآن‎پس، نزاع علمی میان آن دو گروه بالا‎ گرفته‎ است. بدین‎سان، آنچه از آرای گوناگون‎ در‎ میان‎ فیلسوفان مسلمان شهرت یافته، دو دیدگاه است با نام‎های «خروج شعاع» و «انطباع».
   
   
قائلان به‎ خروج‎ شعاع، باآنکه با یکدیگر اختلافاتی نیز داشتند، در این امر هم‎داستان بودند‎ که‎ وقتی‎ به اشیاء می‎نگریم، از چشم، پرتوهایی خارج می‎شوند و با اشیای دیدنی برخورد می‎کنند و در نتیجه‎ رؤیت‎ انجام می‎گیرد. در مقابل، اصحاب انطباع بر این باور بودند که چشم‎ در‎ دیدن‎، همانند آینه عمل می‎کند؛ یعنی هرگاه شیئی رنگین و روشن در مقابل چشم قرار گیرد و میان‎ این‎ دو‎، جسمی ‎شفّاف (هوا یا آب) واسطه باشد، صورتی (شبحی) از آن شیء در‎ عدسی‎ چشم (جلیدیّه) انطباع می‎یابد؛ به‎گونه‎ای که اگر آینه نیز دارای قوّه باصره می‎بود، صورتی را‎ که‎ در آن انطباع می‎یافت، درک می‎کرد<ref>ر.ک: توکلی، محمدهادی</ref>‏؛ لذا در کتاب حاضر با توجه به دو دیدگاه مشهور، سؤال درباره ادراک اشیائی که زیر آب قرار دارند - که در مسئله سوم از «ثمان مسائل أخر في الطبيعيات و أجوبتها» - پاسخ داده شده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص111</ref>.  
قائلان به‎ خروج‎ شعاع، باآنکه با یکدیگر اختلافاتی نیز داشتند، در این امر هم‎داستان بودند‎ که‎ وقتی‎ به اشیاء می‎نگریم، از چشم، پرتوهایی خارج می‎شوند و با اشیای دیدنی برخورد می‎کنند و در نتیجه‎ رؤیت‎ انجام می‎گیرد. در مقابل، اصحاب انطباع بر این باور بودند که چشم‎ در‎ دیدن‎، همانند آینه عمل می‎کند؛ یعنی هرگاه شیئی رنگین و روشن در مقابل چشم قرار گیرد و میان‎ این‎ دو‎، جسمی ‎شفّاف (هوا یا آب) واسطه باشد، صورتی (شبحی) از آن شیء در‎ عدسی‎ چشم (جلیدیّه) انطباع می‎یابد؛ به‎گونه‎ای که اگر آینه نیز دارای قوّه باصره می‎بود، صورتی را‎ که‎ در آن انطباع می‎یافت، درک می‎کرد<ref>ر.ک: توکلی، محمدهادی</ref>‏؛ لذا در کتاب حاضر با توجه به دو دیدگاه مشهور، سؤال درباره ادراک اشیائی که زیر آب قرار دارند - که در مسئله سوم از «ثمان مسائل أخر في الطبيعيات و أجوبتها» - پاسخ داده شده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص111</ref>.  


در ادامه مباحث، پاسخ‎های [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] از سوی [[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|بیرونی]] مورد نقد قرار گرفته است. سپس شاگرد [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] ابوسعید احمد بن علی در مقام پاسخ برآمده و کلام [[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|بیرونی]] را نقد کرده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص‎158-122</ref>.  
در ادامه مباحث، پاسخ‎های [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] از سوی [[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|بیرونی]] مورد نقد قرار گرفته است. سپس شاگرد [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] ابوسعید احمد بن علی در مقام پاسخ برآمده و کلام [[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|بیرونی]] را نقد کرده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص‎158-122</ref>.  


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
۶۱٬۱۸۹

ویرایش