۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
| شابک =964-426-059-7 | | شابک =964-426-059-7 | ||
| تعداد جلد =1 | | تعداد جلد =1 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | | کتابخانۀ دیجیتال نور =35725 | ||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
| پس از = | | پس از = | ||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
#نویسنده در مقدمه چاپ دوم كه آن را در تاريخ فروردين 1376ش، نوشته و مكان نگارشش را مشخص نكره، تأكيد كرده است كه: «... از چاپ اوّل اين فرهنگ چندين سال مىگذرد و بااينكه نسخ آن از سالها قبل ناياب شده بود و تجديد چاپ آن ضرورى مىنمود، چون مىخواستم بهصورتى كاملتر و جامعتر منتشر شود، به تجديد چاپ آن رضا نمىدادم. متأسفانه آن كمال مطلوب بههيچوجه حاصل نشد و تنها حدود صد و پنجاه صفحه به متن افزوده گشت و چند مدخل جديد و نيز معادلهاى انگليسى به آن اضافه شد... بسيارى از استادان و صاحبنظران پيوسته اصرار داشتند كه علاوه بر معادلهاى فرانسه، معادلهاى انگليسى نيز فهرست شود و در آخر كتاب بيايد. | #نویسنده در مقدمه چاپ دوم كه آن را در تاريخ فروردين 1376ش، نوشته و مكان نگارشش را مشخص نكره، تأكيد كرده است كه: «... از چاپ اوّل اين فرهنگ چندين سال مىگذرد و بااينكه نسخ آن از سالها قبل ناياب شده بود و تجديد چاپ آن ضرورى مىنمود، چون مىخواستم بهصورتى كاملتر و جامعتر منتشر شود، به تجديد چاپ آن رضا نمىدادم. متأسفانه آن كمال مطلوب بههيچوجه حاصل نشد و تنها حدود صد و پنجاه صفحه به متن افزوده گشت و چند مدخل جديد و نيز معادلهاى انگليسى به آن اضافه شد... بسيارى از استادان و صاحبنظران پيوسته اصرار داشتند كه علاوه بر معادلهاى فرانسه، معادلهاى انگليسى نيز فهرست شود و در آخر كتاب بيايد. | ||
#:و چون نسبت به آن زبان بيگانهام، به آن تن نمىدادم، امّا اصرارها پيوسته تكرار شد و البته در ضرورت آن هم محلّى براى هيچگونه ترديد نبود. اين بود كه براى انجام اين مهم از فرهنگ كلان فلسفى لالاند (استاد افتخارى فلسفه در دانشگاه پاريس و رئيس انجمن فرانسوى فلسفه) استمداد جستم...»<ref>ر.ک: مقدمه كتاب، ص5-7</ref> | #:و چون نسبت به آن زبان بيگانهام، به آن تن نمىدادم، امّا اصرارها پيوسته تكرار شد و البته در ضرورت آن هم محلّى براى هيچگونه ترديد نبود. اين بود كه براى انجام اين مهم از فرهنگ كلان فلسفى لالاند (استاد افتخارى فلسفه در دانشگاه پاريس و رئيس انجمن فرانسوى فلسفه) استمداد جستم...»<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/35725/1/5 ر.ک: مقدمه كتاب، ص5-7]</ref> | ||
#نویسنده در مقدمه چاپ اول كه آن را در تاريخ ارديبهشت 1356ش، نوشته تأكيد كرده است: «... اين فرهنگ، حاصل سالها كوشش و مجاهدت و ممارست است و نتيجه مراجعه به كتابهاى متعدد منطق. عمده كتابهاى منطق اسلامى، از منطق شفا و نجات و اشارات و دانشنامه شيخ تا منطق منظومه [[سبزواری، هادی|حكيم سبزوارى]]، مورد مراجعه دقيق قرار گرفته است. مخصوصا كتاب جامع و بىمانند «[[أساس الاقتباس]]» كه بيش از هر كتاب ديگر بدان استناد و استشهاد شده است؛ زيرا [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه طوسى]] (قده) همه مباحث منطق را با تفصيل و موشكافى تامّ در آن فراهم آورده است كه «كلّ الصّيد في جوف الفرا». عبارت فارسى آن نيز سليس است و از تعقيد بهدور؛ درست برخلاف كتاب «درّة التاج» اثر شاگرد خواجه كه سبکىدارد بسيار ثقيل و پيچيده و بدعبارت... اينجانب در تعريف و توضيح، همواره الفاظ متداول و صريح و مأنوس را به كار گرفتهام، نه الفاظ مجاز و مستعار و نامأنوس... بسيارى از اين اصطلاحات داراى معانى متعدد ديگر هم هست و در منطق به يك معنى به كار مىرود و در علوم ديگر يا در عرف به معنى ديگر و معلوم است كه در اين فرهنگ معنى منطقى آن آورده شده نه همه معانى آن. | #نویسنده در مقدمه چاپ اول كه آن را در تاريخ ارديبهشت 1356ش، نوشته تأكيد كرده است: «... اين فرهنگ، حاصل سالها كوشش و مجاهدت و ممارست است و نتيجه مراجعه به كتابهاى متعدد منطق. عمده كتابهاى منطق اسلامى، از منطق شفا و نجات و اشارات و دانشنامه شيخ تا منطق منظومه [[سبزواری، هادی|حكيم سبزوارى]]، مورد مراجعه دقيق قرار گرفته است. مخصوصا كتاب جامع و بىمانند «[[أساس الاقتباس]]» كه بيش از هر كتاب ديگر بدان استناد و استشهاد شده است؛ زيرا [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه طوسى]] (قده) همه مباحث منطق را با تفصيل و موشكافى تامّ در آن فراهم آورده است كه «كلّ الصّيد في جوف الفرا». عبارت فارسى آن نيز سليس است و از تعقيد بهدور؛ درست برخلاف كتاب «درّة التاج» اثر شاگرد خواجه كه سبکىدارد بسيار ثقيل و پيچيده و بدعبارت... اينجانب در تعريف و توضيح، همواره الفاظ متداول و صريح و مأنوس را به كار گرفتهام، نه الفاظ مجاز و مستعار و نامأنوس... بسيارى از اين اصطلاحات داراى معانى متعدد ديگر هم هست و در منطق به يك معنى به كار مىرود و در علوم ديگر يا در عرف به معنى ديگر و معلوم است كه در اين فرهنگ معنى منطقى آن آورده شده نه همه معانى آن. | ||
#:... معمولا اگر اصطلاحى معادلهاى ديگر نيز داشته، آن معادلها نيز بهعنوان مترادف ذكر شده و نيز اصطلاح ضدّ آن... مشخص شده است، تا مراجعهكننده اصطلاحات مترادف و نيز اصطلاحات متقابل را نيز بازشناسد و فىالمثل بداند كه ماهيت و حقيقت و طبيعت و ذات در بسيارى از موارد درست بهعنوان مترادف به كار مىرود (اگرچه گاه اختلاف دقيقى هم در معنى آنها وجود دارد)...»<ref>ر.ک: همان، ص9-11</ref> | #:... معمولا اگر اصطلاحى معادلهاى ديگر نيز داشته، آن معادلها نيز بهعنوان مترادف ذكر شده و نيز اصطلاح ضدّ آن... مشخص شده است، تا مراجعهكننده اصطلاحات مترادف و نيز اصطلاحات متقابل را نيز بازشناسد و فىالمثل بداند كه ماهيت و حقيقت و طبيعت و ذات در بسيارى از موارد درست بهعنوان مترادف به كار مىرود (اگرچه گاه اختلاف دقيقى هم در معنى آنها وجود دارد)...»<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/35725/1/9 ر.ک: همان، ص9-11]</ref> | ||
#نویسنده، آثار ذاتى را چنين تعريف كرده است: خواصّ و اعراضى كه مربوط به ذات شىء است نه مربوط به امرى عامتر يا خاصتر از آن. «ذاتى» در اين تعبير، ذاتى باب برهان است و با «ذاتى» كه در مبحث كليات خمس در مقابل «عرضى» به كار مىرود و به معنى جزء ذات و ماهيت است كاملا متفاوت است<ref>اعراض ذاتى، ص22</ref> | #نویسنده، آثار ذاتى را چنين تعريف كرده است: خواصّ و اعراضى كه مربوط به ذات شىء است نه مربوط به امرى عامتر يا خاصتر از آن. «ذاتى» در اين تعبير، ذاتى باب برهان است و با «ذاتى» كه در مبحث كليات خمس در مقابل «عرضى» به كار مىرود و به معنى جزء ذات و ماهيت است كاملا متفاوت است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/35725/2/22 اعراض ذاتى، ص22]</ref> | ||
#: «هر علمى برهانى را سه چيز بود: يكى را موضوع خوانند و يكى را آثار ذاتى و يكى را مبادى»<ref>دانشنامه، ص134</ref>«و اما آثار ذاتى آن خاصیتها بود كه در موضوع علم افتد، كه بيرون وى نيفتد؛ چنانكه مثلث و مربع مر بعضى اندازهها را و چنانكه راستى و كژى مر بعضى را و اين اثرها ذاتى بود مر موضوع هندسه را و چنانكه جفتى و طاقى و هرچه بدين ماند مر شمار را و چنانكه سازوارى و ناسازوارى مر آواز را»<ref>دانشنامه، ص136</ref>و<ref>متن كتاب، ص1</ref> | #: «هر علمى برهانى را سه چيز بود: يكى را موضوع خوانند و يكى را آثار ذاتى و يكى را مبادى»<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/35725/2/134 دانشنامه، ص134]</ref>«و اما آثار ذاتى آن خاصیتها بود كه در موضوع علم افتد، كه بيرون وى نيفتد؛ چنانكه مثلث و مربع مر بعضى اندازهها را و چنانكه راستى و كژى مر بعضى را و اين اثرها ذاتى بود مر موضوع هندسه را و چنانكه جفتى و طاقى و هرچه بدين ماند مر شمار را و چنانكه سازوارى و ناسازوارى مر آواز را»<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/35725/2/136 دانشنامه، ص136]</ref>و<ref>متن كتاب، ص1</ref> | ||
#: گفتنى است كه همان طور كه ملاحظه مىشود نویسنده مطالب نقلشده را بهطور مستقيم از دانشنامه [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|بوعلى سينا]] آورده و به آن استناد كرده و شماره صفحه مورد نظر را نيز قيد كرده است. | #: گفتنى است كه همان طور كه ملاحظه مىشود نویسنده مطالب نقلشده را بهطور مستقيم از دانشنامه [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|بوعلى سينا]] آورده و به آن استناد كرده و شماره صفحه مورد نظر را نيز قيد كرده است. | ||
#نویسنده گاهى برخى از واژگان و اصطلاحات را بدون هيچ توضيحى به موارد ديگر ارجاع داده است؛ مثلاً «مقدمات تجربى» را به «مجرّبات»، «مقدمات مسلّم» را به «مسلمات»، «مقدمات مشبّهه» را به «مشبّهات» و «مقدمات يقينى» را به «يقينيات» ارجاع داده است<ref>ر.ک: همان، ص270</ref>و گاه اصطلاحى مثل «تناقض» را نام برده و فقط ارجاع به صفحهاى ديگر داده؛ يعنى نام عنوان مورد بحث در صفحه ارجاعشده ذكر نشده است<ref>ر.ک: همان، ص79</ref> | #نویسنده گاهى برخى از واژگان و اصطلاحات را بدون هيچ توضيحى به موارد ديگر ارجاع داده است؛ مثلاً «مقدمات تجربى» را به «مجرّبات»، «مقدمات مسلّم» را به «مسلمات»، «مقدمات مشبّهه» را به «مشبّهات» و «مقدمات يقينى» را به «يقينيات» ارجاع داده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/35725/2/270 ر.ک: همان، ص270]</ref>و گاه اصطلاحى مثل «تناقض» را نام برده و فقط ارجاع به صفحهاى ديگر داده؛ يعنى نام عنوان مورد بحث در صفحه ارجاعشده ذكر نشده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/35725/2/79 ر.ک: همان، ص79]</ref> | ||
#همچنين نویسنده گاه براى برخى از واژگان و اصطلاحات توضيح مختصرى نوشته و بعد شبكه ارتباطى را برقرار كرده و تفصيل را ارجاع به موارد ديگر داده است؛ مثلاً «مشترك معنوى» را به اين صورت تعريف كرده: «لفظى كه مفهوم آن بر افراد متعدد قابل حمل باشد و همه افراد با هم در آن معنى اشتراك داشته باشند، مانند انسان و آهن و دايره» و بعد تفصيل معناى آن را به «لفظ كلى» و «اسم مشترك» ارجاع داده است<ref>ر.ک: همان، ص243</ref> | #همچنين نویسنده گاه براى برخى از واژگان و اصطلاحات توضيح مختصرى نوشته و بعد شبكه ارتباطى را برقرار كرده و تفصيل را ارجاع به موارد ديگر داده است؛ مثلاً «مشترك معنوى» را به اين صورت تعريف كرده: «لفظى كه مفهوم آن بر افراد متعدد قابل حمل باشد و همه افراد با هم در آن معنى اشتراك داشته باشند، مانند انسان و آهن و دايره» و بعد تفصيل معناى آن را به «لفظ كلى» و «اسم مشترك» ارجاع داده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/35725/2/243 ر.ک: همان، ص243]</ref> | ||
#گفتنى است كه هرچند عنوان اين اثر، اين گونه به ذهن متبادر مىكند كه در آن فقط اصطلاحات منطقى آمده، وليكن بررسى مطالب كتاب چنين ادعایى را تأييد نمىكند و برخى از موارد مطرحشده، صرفاً واژهاى است كه در علم منطق هم استعمال شده و بههيچوجه اصطلاح نيست تا چه برسد به اينكه اصطلاح منطقى باشد و همچنين برخى از اصطلاحات، فلسفى و... است و اختصاصى به علم منطق ندارد. | #گفتنى است كه هرچند عنوان اين اثر، اين گونه به ذهن متبادر مىكند كه در آن فقط اصطلاحات منطقى آمده، وليكن بررسى مطالب كتاب چنين ادعایى را تأييد نمىكند و برخى از موارد مطرحشده، صرفاً واژهاى است كه در علم منطق هم استعمال شده و بههيچوجه اصطلاح نيست تا چه برسد به اينكه اصطلاح منطقى باشد و همچنين برخى از اصطلاحات، فلسفى و... است و اختصاصى به علم منطق ندارد. | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
براى اثر حاضر، متأسفانه فهارس فنى، فهرست منابع و حتى فهرست مطالب نيز فراهم نشده است. گويى نویسنده محترم به الفبايى بودن مطالب اكتفا كرده است؛ ولى البته اين مطلب جايگزين مناسبى براى فهرستهاى گوناگون نيست. | براى اثر حاضر، متأسفانه فهارس فنى، فهرست منابع و حتى فهرست مطالب نيز فراهم نشده است. گويى نویسنده محترم به الفبايى بودن مطالب اكتفا كرده است؛ ولى البته اين مطلب جايگزين مناسبى براى فهرستهاى گوناگون نيست. | ||
گفتنى است كه نویسنده هرچند منابع مورد استفادهاش را در پايان كتاب و بهصورت دقيق و با ذكر مشخصات و جداگانه تحت عنوان «فهرست منابع» مشخص نكرده، وليكن آنچه تحت عنوان «فهرست اختصارات» نوشته، گوياى آن است كه نویسنده دست كم از هشت منبع مهم منطقى - فلسفى به زبان عربى بهره برده و مشخصات كتابشناختى آن را نيز معين كرده است<ref>ر.ک: مقدمه كتاب، ص12</ref> | گفتنى است كه نویسنده هرچند منابع مورد استفادهاش را در پايان كتاب و بهصورت دقيق و با ذكر مشخصات و جداگانه تحت عنوان «فهرست منابع» مشخص نكرده، وليكن آنچه تحت عنوان «فهرست اختصارات» نوشته، گوياى آن است كه نویسنده دست كم از هشت منبع مهم منطقى - فلسفى به زبان عربى بهره برده و مشخصات كتابشناختى آن را نيز معين كرده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/35725/1/12 ر.ک: مقدمه كتاب، ص12]</ref> | ||
==پانويس == | ==پانويس == | ||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
[[رده: خرداد(98)]] |
ویرایش