۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۵۵: | خط ۱۵۵: | ||
به اين گزافه گويى بنگريد و خود قضاوت نماييد كه آيا جز افسانهاى گذرا و خندهآور واقعيت ديگرى دارد: | به اين گزافه گويى بنگريد و خود قضاوت نماييد كه آيا جز افسانهاى گذرا و خندهآور واقعيت ديگرى دارد: | ||
در محاضرة الاوائل از سكتوارى آمده است: نخستين زمين لرزهاى كه در اسلام روى داد بيست سال پس از هجرت پيامبر به مدينه و در فرمانروائى عمر بود، پس آن فرمانرواى گروندگان نيزهاش را زد و گفت: اى زمين آرام باش، مگر من بر روى تو دادگرى ننمودهام؟ پس آرام شد.<ref>الغدير ج 8 ص123</ref> | در محاضرة الاوائل از سكتوارى آمده است: نخستين زمين لرزهاى كه در اسلام روى داد بيست سال پس از هجرت پيامبر به مدينه و در فرمانروائى عمر بود، پس آن فرمانرواى گروندگان نيزهاش را زد و گفت: اى زمين آرام باش، مگر من بر روى تو دادگرى ننمودهام؟ پس آرام شد.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/13901/1/123 الغدير ج 8 ص123]</ref> | ||
در قسمتى ديگر آنجا كه از مغالات پيرامون خليفه اول سخن به ميان مىآورد، واقعه زير را از كتب معتبر اهل سنت نقل مىنمايد: | در قسمتى ديگر آنجا كه از مغالات پيرامون خليفه اول سخن به ميان مىآورد، واقعه زير را از كتب معتبر اهل سنت نقل مىنمايد: | ||
نسفى آورده است كه: مردى در مدينه بمرد و پيامبر(ص) خواست بر وى نماز بگزارد و جبرئيل نازل شد و گفت محمد! بر وى نماز مگزار حضرت نيز از نماز خوددارى كرد، پس بوبكر آمد و گفت اى پيامبر خدا بر وى نماز گزار كه من جز خوبى از او سراغ ندارم، پس جبرئيل بيامد و گفت محمد بر او نماز گزار كه گواهى بوبكر بر گواهى من مقدم است.<ref>الغدير، ج7، ص: 329</ref> | نسفى آورده است كه: مردى در مدينه بمرد و پيامبر(ص) خواست بر وى نماز بگزارد و جبرئيل نازل شد و گفت محمد! بر وى نماز مگزار حضرت نيز از نماز خوددارى كرد، پس بوبكر آمد و گفت اى پيامبر خدا بر وى نماز گزار كه من جز خوبى از او سراغ ندارم، پس جبرئيل بيامد و گفت محمد بر او نماز گزار كه گواهى بوبكر بر گواهى من مقدم است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/13900/1/329 الغدير، ج7، ص: 329]</ref> | ||
سپس به نقد و بررسى اين گزافه پرداخته و مىگويد: | سپس به نقد و بررسى اين گزافه پرداخته و مىگويد: | ||
خط ۱۸۷: | خط ۱۸۷: | ||
و در آنجا، در ميان مردم، افرادى پراكندهاند كه حاجاتشان از زر و زيور دنيا جز از راه دروغ پردازى و مزخرف گوئى و كور و كر نگاهداشتن مردم و سوق دادنشان به راههاى غلط و نادرست تأمين نمىشود. | و در آنجا، در ميان مردم، افرادى پراكندهاند كه حاجاتشان از زر و زيور دنيا جز از راه دروغ پردازى و مزخرف گوئى و كور و كر نگاهداشتن مردم و سوق دادنشان به راههاى غلط و نادرست تأمين نمىشود. | ||
و اگر خدا، بندگانش را چنين تهديد نكرده بود: (ما يلفظ من قول الا لديه رقيب عتيد) «سخن نمىگويد؛ مگر اينكه رقيب و عتيدى پيش هستند» و در قرآنش عذاب را بر هر دروغگوى تهمت زننده گناهكار وعده نداده بود، هيچ گاه اينان بيش از اين نمىتوانستند دروغ بگويند و يا چيزى را كه نياوردهاند بياورند.<ref>الغدير، ج5، ص:299</ref> | و اگر خدا، بندگانش را چنين تهديد نكرده بود: (ما يلفظ من قول الا لديه رقيب عتيد) «سخن نمىگويد؛ مگر اينكه رقيب و عتيدى پيش هستند» و در قرآنش عذاب را بر هر دروغگوى تهمت زننده گناهكار وعده نداده بود، هيچ گاه اينان بيش از اين نمىتوانستند دروغ بگويند و يا چيزى را كه نياوردهاند بياورند.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/13898/1/229 الغدير، ج5، ص:299]</ref> | ||
و به همين منظور قريب به 300 برگ از صفحات كتاب را به ذكر و معرفى اين درغگويان و دروغ پردازان بى شرم كه تعداد آنها بيش از هفتاد تن است و با نام «ابان بن جعفر ابوسعيد بصرى» آغاز و و به «ابوالمهزم كذاب» پایان يافته وبيان احاديث موضوعه توسط آنهااختصاص داده، در ابتداى سخن مىفرمايد: | و به همين منظور قريب به 300 برگ از صفحات كتاب را به ذكر و معرفى اين درغگويان و دروغ پردازان بى شرم كه تعداد آنها بيش از هفتاد تن است و با نام «ابان بن جعفر ابوسعيد بصرى» آغاز و و به «ابوالمهزم كذاب» پایان يافته وبيان احاديث موضوعه توسط آنهااختصاص داده، در ابتداى سخن مىفرمايد: | ||
خط ۲۲۷: | خط ۲۲۷: | ||
[[رده:کلام و عقاید]] | [[رده:کلام و عقاید]] | ||
[[رده: مباحث خاص کلامی]] | [[رده: مباحث خاص کلامی]] | ||
[[رده:25 بهمن الی 24 اسفند(97)]] |
ویرایش