۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
| کد کنگره = BP 217 /م7 ت9041 1361 | | کد کنگره = BP 217 /م7 ت9041 1361 | ||
| کد اتوماسیون = AUTOMATIONCODE16911AUTOMATIONCODE | | کد اتوماسیون = AUTOMATIONCODE16911AUTOMATIONCODE | ||
| کتابخوان همراه نور =16911 | |||
| پس از = | | پس از = | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
خط ۵۲: | خط ۵۳: | ||
=ترجمه توحید مفضل= | =ترجمه توحید مفضل= | ||
مترجم، خود پیرامون انگیزه ترجمه [[توحيد مفضل]]، چنین بیان داشته است که چون کتاب، دارای ارزش فراوانی در اثبات صانع، توحید و سایر صفات کمالیه خداوند بوده و کافه شیعیان در تقویت یقین و ایمان به آن محتاج میباشند و از طرفی، فارسیزبانان به اعتبار عدم معرفت از لغت عربی، از منافع بینه و قواعد جلیله آن محروم بودند، اقدام به ترجمه این اثر کرده است.<ref>ر.ک: مقدمه مترجم، ص5-6</ref> | مترجم، خود پیرامون انگیزه ترجمه [[توحيد مفضل]]، چنین بیان داشته است که چون کتاب، دارای ارزش فراوانی در اثبات صانع، توحید و سایر صفات کمالیه خداوند بوده و کافه شیعیان در تقویت یقین و ایمان به آن محتاج میباشند و از طرفی، فارسیزبانان به اعتبار عدم معرفت از لغت عربی، از منافع بینه و قواعد جلیله آن محروم بودند، اقدام به ترجمه این اثر کرده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/16918/1/5 ر.ک: مقدمه مترجم، ص5-6]</ref> | ||
مترجم خود به این نکته اشاره دارد که چون برخی از مطالب، احتیاج بیشتری به توضیح و تشریح داشته، بهمنظور فهم بهتر خوانندگان فارسیزبان، اقدام به توضیح و تشریح مطالب کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص6</ref> | مترجم خود به این نکته اشاره دارد که چون برخی از مطالب، احتیاج بیشتری به توضیح و تشریح داشته، بهمنظور فهم بهتر خوانندگان فارسیزبان، اقدام به توضیح و تشریح مطالب کرده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/16918/1/6 ر.ک: همان، ص6]</ref> | ||
مترجم در مواردی از عبارتپردازی و به کار بردن عبارات مغلق، خودداری ننموده که این کار، باعث شده است تا قدری از سلاست و روانی متن، کاسته شود که البته تسلط کامل مترجم به لغت عرب، تا حد زیادی این مسئله را جبران نموده است. | مترجم در مواردی از عبارتپردازی و به کار بردن عبارات مغلق، خودداری ننموده که این کار، باعث شده است تا قدری از سلاست و روانی متن، کاسته شود که البته تسلط کامل مترجم به لغت عرب، تا حد زیادی این مسئله را جبران نموده است. | ||
خط ۶۸: | خط ۶۹: | ||
# علم اخلاق یکی از میراثهای گرانبهای [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] بوده و این علم است که در نفوس انسانها، کمال پدید میآورد و نیروی استقلال و رشد عقل را در انسانها، نمو میدهد. | # علم اخلاق یکی از میراثهای گرانبهای [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] بوده و این علم است که در نفوس انسانها، کمال پدید میآورد و نیروی استقلال و رشد عقل را در انسانها، نمو میدهد. | ||
# تنها علم اخلاق است که مسیر حرکت بهسوی انسانیت را تعیین میکند و هنگام دچار شدن به حیرت و شگفتی در زندگی، چگونگی اعمالش را برای وی توضیح میدهد و هنگامی که عقل در اضطراب و نگرانی باشد، اخلاق دست آن را گرفته، از این نگرانی نجات میدهد و در زمانی که عقل دربرابر حوادث ضعیف باشد، اخلاق با نیرویش به آن قدرت میدهد. | # تنها علم اخلاق است که مسیر حرکت بهسوی انسانیت را تعیین میکند و هنگام دچار شدن به حیرت و شگفتی در زندگی، چگونگی اعمالش را برای وی توضیح میدهد و هنگامی که عقل در اضطراب و نگرانی باشد، اخلاق دست آن را گرفته، از این نگرانی نجات میدهد و در زمانی که عقل دربرابر حوادث ضعیف باشد، اخلاق با نیرویش به آن قدرت میدهد. | ||
# دانستن علم اخلاق یک رسالت همگانی است و هم بر هر فرد زنده، لازم است که آن را به افراد زنده دیگر بیاموزد و علم اخلاق، امانت بزرگی از سوی خداوند میباشد و بر هر شخص عاقل، واجب است آن را به همه عقلای دیگر، اعلام کند<ref>ر.ک: پیشگفتار، ص131</ref> | # دانستن علم اخلاق یک رسالت همگانی است و هم بر هر فرد زنده، لازم است که آن را به افراد زنده دیگر بیاموزد و علم اخلاق، امانت بزرگی از سوی خداوند میباشد و بر هر شخص عاقل، واجب است آن را به همه عقلای دیگر، اعلام کند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/16918/1/131 ر.ک: پیشگفتار، ص131]</ref> | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
کتاب با پیشگفتار نسبتا مفصلی از مترجم آغاز شده است. از آنجایی که مؤلف «مصباح الشريعة» در تألیف آن، فصل و بخش خاصی تعیین نکرده است، درصورتیکه برای روشن شدن موضوع بحث، طبقهبندی مطالب لازم و ضروری به نظر میرسد، لذا مترجم، ترجمه کتاب را برحسب مطالب و مسائلی که در آن بحث میشود، به هفت بخش تقسیم کرده و در اول هر بخش، مسائلی را که در آن بحث میشود، توضیح داده است.<ref>ر.ک: همان، ص138</ref> | کتاب با پیشگفتار نسبتا مفصلی از مترجم آغاز شده است. از آنجایی که مؤلف «مصباح الشريعة» در تألیف آن، فصل و بخش خاصی تعیین نکرده است، درصورتیکه برای روشن شدن موضوع بحث، طبقهبندی مطالب لازم و ضروری به نظر میرسد، لذا مترجم، ترجمه کتاب را برحسب مطالب و مسائلی که در آن بحث میشود، به هفت بخش تقسیم کرده و در اول هر بخش، مسائلی را که در آن بحث میشود، توضیح داده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/16918/1/138 ر.ک: همان، ص138]</ref> | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
در پیشگفتار، به معرفی مختصر کتاب و اقدامات صورتگرفته در آن، بهخصوص انگیزه انتخاب آن اشاره شده است.<ref>ر.ک: همان، ص129-138</ref> | در پیشگفتار، به معرفی مختصر کتاب و اقدامات صورتگرفته در آن، بهخصوص انگیزه انتخاب آن اشاره شده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/16918/1/129 ر.ک: همان، ص129-138]</ref> | ||
در بخش اول، به تعریف اخلاق از نظر لغوی و اصطلاحی پرداخته شده است. در این فصل، به این نکته اشاره گردیده که اساس و منشأ اخلاق انسانی، عبارتند از: غریزه و وراثت و تأثیر محیط و تربیت و عادت بر انسان. پس وقتی که فلاسفه میگویند: «انسان از مادر مانند صفحه سفید متولد میشود و مربی او هرچه بخواهد در آن صفحه سفید رسم میکند»، منظورشان این است که طفل تازه تولدیافته، صاحب غریزهای است (به نام غریزه فراگیری) که بهسرعت اثرات محیط اطراف خود را میپذیرد و با راهنماییهای مربی است که در وهله نخستین پدر و مادر و در مرحله بعدی، مربیان و آموزگاران و در مرتبه نوجوانی، مدارس و دانشگاهها و در آخر هم جامعه، غرایزش تقویت میشود و نمو مییابد. چون غریزه بهخودیخود نمیتواند کودک را به جهت خاصی هدایت کند و یا خلق معینی را برایش کسب نماید... پس قصد آن فلاسفه از صفحه سفید، این است که نفس کودک از ملکات اخلاقی خالی است، نه اینکه او از غرایز و طبایع ارثی عاری باشد؛ پس مربی غریزه را در طفل به وجود نمیآورد، بلکه به او اخلاق میآموزد<ref>ر.ک: متن کتاب، ص142</ref> | در بخش اول، به تعریف اخلاق از نظر لغوی و اصطلاحی پرداخته شده است. در این فصل، به این نکته اشاره گردیده که اساس و منشأ اخلاق انسانی، عبارتند از: غریزه و وراثت و تأثیر محیط و تربیت و عادت بر انسان. پس وقتی که فلاسفه میگویند: «انسان از مادر مانند صفحه سفید متولد میشود و مربی او هرچه بخواهد در آن صفحه سفید رسم میکند»، منظورشان این است که طفل تازه تولدیافته، صاحب غریزهای است (به نام غریزه فراگیری) که بهسرعت اثرات محیط اطراف خود را میپذیرد و با راهنماییهای مربی است که در وهله نخستین پدر و مادر و در مرحله بعدی، مربیان و آموزگاران و در مرتبه نوجوانی، مدارس و دانشگاهها و در آخر هم جامعه، غرایزش تقویت میشود و نمو مییابد. چون غریزه بهخودیخود نمیتواند کودک را به جهت خاصی هدایت کند و یا خلق معینی را برایش کسب نماید... پس قصد آن فلاسفه از صفحه سفید، این است که نفس کودک از ملکات اخلاقی خالی است، نه اینکه او از غرایز و طبایع ارثی عاری باشد؛ پس مربی غریزه را در طفل به وجود نمیآورد، بلکه به او اخلاق میآموزد<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/16918/1/142 ر.ک: متن کتاب، ص142]</ref> | ||
در بخش دوم، به این پرسش پاسخ داده شده است که سعادت چیست و خیر کدام است؟ در پی پاسخ به این پرسش، به این نکته اشاره گردیده که انسان، تنها موجودی است که میتواند برخلاف خواست طبیعی خود قیام کند و انسان است که بر غریزهاش حکومت میکند و احکام طبیعی خود را تغییر میدهد. انسان یک نیروی نفسانی ثابت دارد و آن عبارت است از دوست داشتن خوبی و نیکی و این نیرو است که نفس آدمی را وادار میکند کارهای نیک را انجام دهد و هدفهای نیکی را انتخاب نماید و اگر به این حقیقت توجه کنیم که سعادت هر موجود، رسیدن به کمالی است که ناموس آفرینش با توجه به استعداد ذاتی او برایش مهیا کرده، متوجه میشویم که تعریف علمای اخلاق از مفهوم سعادت، به دست آوردن این کمال مطلق است و با توجه به اینکه مصداق خیر در همه موجودات یکسان نیست، بلکه کمی و یا زیادی را قبول میکنند، میتوانیم بگوییم کمال وجودی هر موجود، خیر اوست؛ بنابراین کمال مطلق که انسان در اعمال و صفاتش به آن توجه دارد، خیر اعلی محسوب میشود<ref>ر.ک: همان، ص153-154</ref> | در بخش دوم، به این پرسش پاسخ داده شده است که سعادت چیست و خیر کدام است؟ در پی پاسخ به این پرسش، به این نکته اشاره گردیده که انسان، تنها موجودی است که میتواند برخلاف خواست طبیعی خود قیام کند و انسان است که بر غریزهاش حکومت میکند و احکام طبیعی خود را تغییر میدهد. انسان یک نیروی نفسانی ثابت دارد و آن عبارت است از دوست داشتن خوبی و نیکی و این نیرو است که نفس آدمی را وادار میکند کارهای نیک را انجام دهد و هدفهای نیکی را انتخاب نماید و اگر به این حقیقت توجه کنیم که سعادت هر موجود، رسیدن به کمالی است که ناموس آفرینش با توجه به استعداد ذاتی او برایش مهیا کرده، متوجه میشویم که تعریف علمای اخلاق از مفهوم سعادت، به دست آوردن این کمال مطلق است و با توجه به اینکه مصداق خیر در همه موجودات یکسان نیست، بلکه کمی و یا زیادی را قبول میکنند، میتوانیم بگوییم کمال وجودی هر موجود، خیر اوست؛ بنابراین کمال مطلق که انسان در اعمال و صفاتش به آن توجه دارد، خیر اعلی محسوب میشود<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/16918/1/153 ر.ک: همان، ص153-154]</ref> | ||
این مسئله واضح است که مردم در پیروی کردن از خواستههای غریزه با هم اختلاف دارند؛ چون بعضی در تبعیت از آن، به حد افراط میرسند و برخی هم به حد تفریط. هنگامی که هر دو این اشخاص اعمال خود را تکرار کردند، در نفس آنها عادت منحرف از اعتدال در آنها به وجود میآید و این عادت، بهمنزله اخلاق در وجودشان رشد میکند. اما دستهای از مردم هستند که در پیروی از میلهای غریزی خود، حالت اعتدال را رعایت میکنند؛ در نتیجه برای این قبیل اشخاص، عادات معتدل به وجود میآید و اخلاق درست برای خود کسب میکنند؛ ازاینرو در بخش سوم، به مسئله اعتدال و انحراف پرداخته شده است.<ref>ر.ک: همان، ص165</ref> | این مسئله واضح است که مردم در پیروی کردن از خواستههای غریزه با هم اختلاف دارند؛ چون بعضی در تبعیت از آن، به حد افراط میرسند و برخی هم به حد تفریط. هنگامی که هر دو این اشخاص اعمال خود را تکرار کردند، در نفس آنها عادت منحرف از اعتدال در آنها به وجود میآید و این عادت، بهمنزله اخلاق در وجودشان رشد میکند. اما دستهای از مردم هستند که در پیروی از میلهای غریزی خود، حالت اعتدال را رعایت میکنند؛ در نتیجه برای این قبیل اشخاص، عادات معتدل به وجود میآید و اخلاق درست برای خود کسب میکنند؛ ازاینرو در بخش سوم، به مسئله اعتدال و انحراف پرداخته شده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/16918/1/165 ر.ک: همان، ص165]</ref> | ||
در بخش چهارم، در بیان انسانیت کامل، به این نکته اشاره گردیده که اساس و بنیان شخصیت آدمی، عقل است و نفس و روان آدمی، بهوسیله عقل کامل میشود؛ چون عقل، راهنما و نشاندهنده و کلید نجات نفس میباشد<ref>ر.ک: همان، ص175</ref> | در بخش چهارم، در بیان انسانیت کامل، به این نکته اشاره گردیده که اساس و بنیان شخصیت آدمی، عقل است و نفس و روان آدمی، بهوسیله عقل کامل میشود؛ چون عقل، راهنما و نشاندهنده و کلید نجات نفس میباشد<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/16918/1/175 ر.ک: همان، ص175]</ref> | ||
در بخش پنجم، از ضمیر (عقل ناخودآگاه) سخن به میان آمده است.<ref>ر.ک: همان، ص190</ref>و در بخش ششم درباره فضایل فرعی انسان، بحث شده است.<ref>ر.ک: همان، ص202</ref> | در بخش پنجم، از ضمیر (عقل ناخودآگاه) سخن به میان آمده است.<ref>ر.ک: همان، ص190</ref>و در بخش ششم درباره فضایل فرعی انسان، بحث شده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/16918/1/202 ر.ک: همان، ص202]</ref> | ||
در آخرین بخش، به دنبال بحث از میزان شناخت اخلاق درست، به این نکته اشاره گردیده که هدف علم اخلاق، این است که انسان را به کمال اعلایی که در عمل و صفاتش میخواهد، برساند؛ ولذا با توجه به این هدف است که بعضی از علمای علم اخلاق گفتهاند علم اخلاق، از همه علوم شریفتر میباشد؛ زیرا علم اخلاق است که اشرف مخلوقات را به شریفترین هدفهایش میرساند<ref>ر.ک: همان، ص293</ref> | در آخرین بخش، به دنبال بحث از میزان شناخت اخلاق درست، به این نکته اشاره گردیده که هدف علم اخلاق، این است که انسان را به کمال اعلایی که در عمل و صفاتش میخواهد، برساند؛ ولذا با توجه به این هدف است که بعضی از علمای علم اخلاق گفتهاند علم اخلاق، از همه علوم شریفتر میباشد؛ زیرا علم اخلاق است که اشرف مخلوقات را به شریفترین هدفهایش میرساند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/16918/1/293 ر.ک: همان، ص293]</ref> | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== | ||
فهرست مطالب، در ابتدای کتاب آمده است. | فهرست مطالب، در ابتدای کتاب آمده است. | ||
پاورقیها توسط مترجم نوشته شده و در آن، علاوه بر ذکر منابع، به توضیح عبارات متن پرداخته شده است.<ref>ر.ک: پاورقی، ص232</ref> | پاورقیها توسط مترجم نوشته شده و در آن، علاوه بر ذکر منابع، به توضیح عبارات متن پرداخته شده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/16918/1/232 ر.ک: پاورقی، ص232]</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
خط ۱۱۱: | خط ۱۱۲: | ||
[[رده:الهیات (توحید)]] | [[رده:الهیات (توحید)]] | ||
[[رده:25 بهمن الی 24 اسفند(97)]] |
ویرایش