پرش به محتوا

سدرة المنتهی في تفسير قرآن المصطفی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۱: خط ۳۱:


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
کتاب حـاضر‎، اولیـن‎ تـفسیری است که از [[حسن‌زاده آملی، حسن|علامه حسن‎زاده‎ آملی]] به چاپ رسیده است. گفتنی اسـت ازآنجاکه‎ غالب آثار مؤلف‎، مشحون از‎ تفسیر‎ آیات قرآن‎ است‎، برخی‎ از شاگردان ایشان‎ درصدد جمع‎آوری این‎ تفاسیر‎ و تـدوین آنها در قـالب کتابی‎ مستقل با عنوان سدرة المنتهی برآمده‎اند<ref>ر.ک: بی‎نام، ص60</ref>‎.
کتاب حـاضر‎، اولیـن‎ تـفسیری است که از [[حسن‌زاده آملی، حسن|علامه حسن‎زاده‎ آملی]] به چاپ رسیده است. گفتنی اسـت ازآنجاکه‎ غالب آثار مؤلف‎، مشحون از‎ تفسیر‎ آیات قرآن‎ است‎، برخی‎ از شاگردان ایشان‎ درصدد جمع‎آوری این‎ تفاسیر‎ و تـدوین آنها در قـالب کتابی‎ مستقل با عنوان سدرة المنتهی برآمده‎اند<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/33939/60 ر.ک: بی‎نام، ص60]</ref>‎.


خود ایشان در این رابطه در تعلیقه‎اش که در سال 1387ش، بر کتاب حاضر نوشته، چنین توضیح می‎دهد: «تفسیر عظیم‎الشأن سدرة المنتهی در تفسیر قرآن حکیم کریم که سالیانی از بیان و قلم این خدوم علم، [[حسن‌زاده آملی، حسن|حسن حسن‎زاده آملی]] به نفوس شیِّقه الی الکمال، القا و اهدا شده است، مأدبه‎ای الهی است که اینک با اسلوبی مرغوب و نظمی مطلوب به همت والای تنی چند از عزیزان فاضل و نائل به معارف الهی به زیور طبع متحلی شده است»<ref>ر.ک: صفحه اول کتاب، بعد از صفحه عنوان</ref>‎.
خود ایشان در این رابطه در تعلیقه‎اش که در سال 1387ش، بر کتاب حاضر نوشته، چنین توضیح می‎دهد: «تفسیر عظیم‎الشأن سدرة المنتهی در تفسیر قرآن حکیم کریم که سالیانی از بیان و قلم این خدوم علم، [[حسن‌زاده آملی، حسن|حسن حسن‎زاده آملی]] به نفوس شیِّقه الی الکمال، القا و اهدا شده است، مأدبه‎ای الهی است که اینک با اسلوبی مرغوب و نظمی مطلوب به همت والای تنی چند از عزیزان فاضل و نائل به معارف الهی به زیور طبع متحلی شده است»<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/26005/1/7 ر.ک: صفحه اول کتاب، بعد از صفحه عنوان]</ref>‎.


در بخشی از تفسیر سوره فاتحة الكتاب چنین آمده است: «در این موضوع که همه «بسم اللّه‎‎ الرحمن‎ الرحيم»های غـیر از سـوره فـاتحه در«بسم اللّه‎ الرحمن‎‎ الرحيم» سوره‎ فاتحه‎ مندرجند‎، شیخ اکبر محی‎الدین طائی در آخر باب هـفتادوسـوم «فتوحات مکیه» در سؤال صدوپنجاه‎وچهارم گوید: «و بهره اولیا از بسمله، همان اسـت کـه خـداوند آنان‎‎ را آگاه گردانید بر آن از علم حروف و اسما و آن علم اولیا است‎ که تعلیم می‎گیرند آنچه را کـه خـداند در حـروف و اسما از خواص عجیبی که اشیا از آن‎ها‎ منفعل‎ می‎شوند، به امانت نهاده‎ اسـت...» تـا اینکه گفت: «پس‎از مردم کسی است که همه آنچه‎ که در بسم اللّه است به او داده شده که بـرای او مـقام همه‎ اشیا‎ قیام می‎کند و بسم اللّه از این بنده به‎منزله «کن» نازل می‎شود و ایـن بـسمله آیه‎ای از سوره فاتحه است که از این آیـه سـوره‎‎ فـاتحه‎ برمی‎آید، نه بسمله‎های سوره‎های دیگر‎ و اکثر‎ مـردم از ایـن امر بی‎خبرند. پس بسمله‎ای که از آن، ‎همه کائنات منفعل‎ می‎شوند، به‎نحو اطلاق، همان بسمله فـاتحه اسـت و اما بسمله‎ دیگر سوره‎ها بـرای امـور‎ خاصی‎ مـی‎باشند».
در بخشی از تفسیر سوره فاتحة الكتاب چنین آمده است: «در این موضوع که همه «بسم اللّه‎‎ الرحمن‎ الرحيم»های غـیر از سـوره فـاتحه در«بسم اللّه‎ الرحمن‎‎ الرحيم» سوره‎ فاتحه‎ مندرجند‎، شیخ اکبر محی‎الدین طائی در آخر باب هـفتادوسـوم «فتوحات مکیه» در سؤال صدوپنجاه‎وچهارم گوید: «و بهره اولیا از بسمله، همان اسـت کـه خـداوند آنان‎‎ را آگاه گردانید بر آن از علم حروف و اسما و آن علم اولیا است‎ که تعلیم می‎گیرند آنچه را کـه خـداند در حـروف و اسما از خواص عجیبی که اشیا از آن‎ها‎ منفعل‎ می‎شوند، به امانت نهاده‎ اسـت...» تـا اینکه گفت: «پس‎از مردم کسی است که همه آنچه‎ که در بسم اللّه است به او داده شده که بـرای او مـقام همه‎ اشیا‎ قیام می‎کند و بسم اللّه از این بنده به‎منزله «کن» نازل می‎شود و ایـن بـسمله آیه‎ای از سوره فاتحه است که از این آیـه سـوره‎‎ فـاتحه‎ برمی‎آید، نه بسمله‎های سوره‎های دیگر‎ و اکثر‎ مـردم از ایـن امر بی‎خبرند. پس بسمله‎ای که از آن، ‎همه کائنات منفعل‎ می‎شوند، به‎نحو اطلاق، همان بسمله فـاتحه اسـت و اما بسمله‎ دیگر سوره‎ها بـرای امـور‎ خاصی‎ مـی‎باشند».


در ایـن عـبارت‎ شیخ‎ به چند مطلب بسیار اسـاسی اشـارتی‎ شده است: یکی به مقام شامخ علم حروف که علم اولیا اسـت و حـروف را خواص شگفت است و دیگر مقام «کـن» عارف باللّه است‎ و دیـگر‎ ایـنکه‎ بسمله، یعنی «بسم اللّه الرحمن الرحـيم» فـاتحة الكتاب، فوق بسمله‎های سایر سور است<ref>ر.ک: بی‎نام، ص61؛ متن کتاب، ص31-30</ref>‎.
در ایـن عـبارت‎ شیخ‎ به چند مطلب بسیار اسـاسی اشـارتی‎ شده است: یکی به مقام شامخ علم حروف که علم اولیا اسـت و حـروف را خواص شگفت است و دیگر مقام «کـن» عارف باللّه است‎ و دیـگر‎ ایـنکه‎ بسمله، یعنی «بسم اللّه الرحمن الرحـيم» فـاتحة الكتاب، فوق بسمله‎های سایر سور است<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/33939/61 ر.ک: بی‎نام، ص61]؛ [https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/26005/1/30 متن کتاب، ص31-30]</ref>‎.


«یکی از مباحث مهمّی که البته به‎اجمال در ایـن سـوره‎ مطرح می‎شود، «حقیقت انسانیه» اسـت. مـؤلف در ایـن‎باره‎‎ می‎نویسد‎: حقیقت انـسانیت‎ بـه ‎اعتبار ربوبیتش برای بدن بـه‎‎عنوان‎ «روح» نـامیده می‎شود؛ چون‎که روح مظهر ذات الهی از حیث‎ ربوبیت آن‎ ذات است و کلمه اله و الوهت و اللّه معنایش همان‎ ربّ و ربـوبیت اسـت‎ که «الحمد‎ للّه ربّ العالمين» و روح انسانی‎ هـمان روح اعـظم نسبت بـه ‎غیر آن از دارندگان ارواح اسـت و تغایر بین ‎‎روح‎ و بـین بدنش به ضربی از اعتبار است»<ref>ر.ک: بی‎نام، ص61</ref>‎.
«یکی از مباحث مهمّی که البته به‎اجمال در ایـن سـوره‎ مطرح می‎شود، «حقیقت انسانیه» اسـت. مـؤلف در ایـن‎باره‎‎ می‎نویسد‎: حقیقت انـسانیت‎ بـه ‎اعتبار ربوبیتش برای بدن بـه‎‎عنوان‎ «روح» نـامیده می‎شود؛ چون‎که روح مظهر ذات الهی از حیث‎ ربوبیت آن‎ ذات است و کلمه اله و الوهت و اللّه معنایش همان‎ ربّ و ربـوبیت اسـت‎ که «الحمد‎ للّه ربّ العالمين» و روح انسانی‎ هـمان روح اعـظم نسبت بـه ‎غیر آن از دارندگان ارواح اسـت و تغایر بین ‎‎روح‎ و بـین بدنش به ضربی از اعتبار است»<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/33939/61 ر.ک: بی‎نام، ص61]</ref>‎.


«سوره مبارکه بقره با عنوان «در اسرار‎ حروف‎ مقطّعه ‎» آغاز می‎شود. سـپس بـه بحثی درباره «الف»، «علم و یقین» و «عدم تـناهی کـلمات وجـودیه» مـی‎پردازد. در‎ ذیـل آیه 13 از سوره بـقره بـه مباحث مربوط به انسان کامل، خليفة اللّه و ملائکه پرداخته می‎شود‎. درباره‎ اینکه خليفة اللّه جامع جمیع‎ اسما است، می‎نویسد: در آیه مبارکه '''إنـّي جـاعل في الأرض خـليفة''' (بقره: 30)»، بـه‎لحاظ تـعدّد اسماء الهیه و اتّصاف‎ خلیفه به صفات مستخلف‎عنه‎، وجوب استمرار وجود انسان کامل‎ در زمین تمام است که پیوسته در افراد نوع انسان، فرد اکمل از جمیع‎ افراد کائنات در جـمیع اسما و صفات جمالی و جلالی موجود است‎ تا نماینده حضرت‎ اله باشد»<ref>ر.ک: همان</ref>‎.
«سوره مبارکه بقره با عنوان «در اسرار‎ حروف‎ مقطّعه ‎» آغاز می‎شود. سـپس بـه بحثی درباره «الف»، «علم و یقین» و «عدم تـناهی کـلمات وجـودیه» مـی‎پردازد. در‎ ذیـل آیه 13 از سوره بـقره بـه مباحث مربوط به انسان کامل، خليفة اللّه و ملائکه پرداخته می‎شود‎. درباره‎ اینکه خليفة اللّه جامع جمیع‎ اسما است، می‎نویسد: در آیه مبارکه '''إنـّي جـاعل في الأرض خـليفة''' (بقره: 30)»، بـه‎لحاظ تـعدّد اسماء الهیه و اتّصاف‎ خلیفه به صفات مستخلف‎عنه‎، وجوب استمرار وجود انسان کامل‎ در زمین تمام است که پیوسته در افراد نوع انسان، فرد اکمل از جمیع‎ افراد کائنات در جـمیع اسما و صفات جمالی و جلالی موجود است‎ تا نماینده حضرت‎ اله باشد»<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/33939/61 ر.ک: همان]</ref>‎.


«برخی دیگر از عناوینی که در سوره بقره بررسی می‎شوند، از این‎ قرار است: حدیث اشتقاق، اثبات عقول، فقرزدایی و استکمال، قرآن و عرفان و بـرهان از یـکدیگر جدا نیستند، عروج‎ و ارتقای‎‎ انسان به مقام عقل، مصداق تام اسماء تکوینی و تعلیمی، مقام محمود، مراتب معراج، سرگذشت‎ انبیا در سرّ انسان، مـرگ طـبیعی و مرگ‎ اختیاری‎، قرب نوافل و فرائض»<ref>ر.ک: همان</ref>‎.
«برخی دیگر از عناوینی که در سوره بقره بررسی می‎شوند، از این‎ قرار است: حدیث اشتقاق، اثبات عقول، فقرزدایی و استکمال، قرآن و عرفان و بـرهان از یـکدیگر جدا نیستند، عروج‎ و ارتقای‎‎ انسان به مقام عقل، مصداق تام اسماء تکوینی و تعلیمی، مقام محمود، مراتب معراج، سرگذشت‎ انبیا در سرّ انسان، مـرگ طـبیعی و مرگ‎ اختیاری‎، قرب نوافل و فرائض»<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/33939/61 ر.ک: همان]</ref>‎.


«در عنوان «بدن اخروی مکسوب و مکتسب است»، چنین‎ می‎خوانیم که انسان منحرف مطابق مـلکات زشـتی که اکتساب‎ کرده است در‎ قـیامت‎ بـا‎ صوری که از آن ملکات‎ می‎باشند‎، محشور‎ می‎گردد و به‎صورت‎های آن حیوانات درمی‎آید؛ چنان‎که انسان‎ در صراط مستقیم نیز از ملکات حسنه‎ای که کسب کرده است، صور ارواح طیّبه‎ و ملائکه‎ عـالین‎ و سـیماهای شیرین دلنشین در صقع ذات او مـتحقق‎ مـی‎گردند‎ و با آن‎ها محشور خواهد بود؛ لذا بدن اخروی به مکسوب و مکتسب تقسیم می‎گردد که '''لها ما كسبت و عليها ما‎ اكتسبت''' (بقره: 286) و این‎ ابدان را انسان با خود از این‎ نشئه می‎برد؛ یعنی‎ بذر و ریـشه آنـ‎ها در اینجا تحصیل شده‎ است»<ref>ر.ک: همان، ص62-61؛ متن کتاب، ص356-355</ref>‎.
«در عنوان «بدن اخروی مکسوب و مکتسب است»، چنین‎ می‎خوانیم که انسان منحرف مطابق مـلکات زشـتی که اکتساب‎ کرده است در‎ قـیامت‎ بـا‎ صوری که از آن ملکات‎ می‎باشند‎، محشور‎ می‎گردد و به‎صورت‎های آن حیوانات درمی‎آید؛ چنان‎که انسان‎ در صراط مستقیم نیز از ملکات حسنه‎ای که کسب کرده است، صور ارواح طیّبه‎ و ملائکه‎ عـالین‎ و سـیماهای شیرین دلنشین در صقع ذات او مـتحقق‎ مـی‎گردند‎ و با آن‎ها محشور خواهد بود؛ لذا بدن اخروی به مکسوب و مکتسب تقسیم می‎گردد که '''لها ما كسبت و عليها ما‎ اكتسبت''' (بقره: 286) و این‎ ابدان را انسان با خود از این‎ نشئه می‎برد؛ یعنی‎ بذر و ریـشه آنـ‎ها در اینجا تحصیل شده‎ است»<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/33939/61 ر.ک: همان، ص62-61]؛ [https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/26005/1/355 متن کتاب، ص356-355]</ref>‎.


«در سوره مبارکه آل عمران، اعتدال مزاج، راسخون‎ در‎ علم‎، فیوضات عالم قدس، اتحاد علم و وجود و نور، اثبات توحید، اسرار روایات‎، ملکات‎ صور برزخیه، تجلّی حقّ در صـور کـونیّه، تمثّلات نـفس ناطقه، شأن رسولان‎ حق‎، اوصاف عرش و... مورد بحث‎ قـرار گرفته است. نویسنده در بخشی‎ از‎ تفسیر‎ آیه 125، درباره‎ اتحاد انسان کامل با نـفس رحـمانی تـوضیح می‎دهد: «انسان‎ صعوداً‎ به‎ مقامی‎ می‎رسد که با نفس رحمانی اتحاد وجودی پیدا می‎کند و جمیع کـلمات ‎وجـودیّه نوریّه دار‎ هستی‎ به‎منزله اعضا و جوارح وی می‎شوند». سپس اضافه می‎کند: در اتحاد نفوس مـکتفیه‎‎ و نـفس‎ رحـمانی‎ و عقل بسیط در صحف کریمه‎ اهل تحقیق محقّق است که صادر نخستین، نفس‎ رحمانی‎ است‎ و آن اصـل اصول و هیولای عوالم‎ غیر متناهی و مادّه تعینات است و از آن به‎ تجلّی‎‎ ساری‎ و رقّ منشور و نـور مرشوش نیز تعبیر شـده اسـت»<ref>ر.ک: بی‎نام، ص62</ref>‎.  
«در سوره مبارکه آل عمران، اعتدال مزاج، راسخون‎ در‎ علم‎، فیوضات عالم قدس، اتحاد علم و وجود و نور، اثبات توحید، اسرار روایات‎، ملکات‎ صور برزخیه، تجلّی حقّ در صـور کـونیّه، تمثّلات نـفس ناطقه، شأن رسولان‎ حق‎، اوصاف عرش و... مورد بحث‎ قـرار گرفته است. نویسنده در بخشی‎ از‎ تفسیر‎ آیه 125، درباره‎ اتحاد انسان کامل با نـفس رحـمانی تـوضیح می‎دهد: «انسان‎ صعوداً‎ به‎ مقامی‎ می‎رسد که با نفس رحمانی اتحاد وجودی پیدا می‎کند و جمیع کـلمات ‎وجـودیّه نوریّه دار‎ هستی‎ به‎منزله اعضا و جوارح وی می‎شوند». سپس اضافه می‎کند: در اتحاد نفوس مـکتفیه‎‎ و نـفس‎ رحـمانی‎ و عقل بسیط در صحف کریمه‎ اهل تحقیق محقّق است که صادر نخستین، نفس‎ رحمانی‎ است‎ و آن اصـل اصول و هیولای عوالم‎ غیر متناهی و مادّه تعینات است و از آن به‎ تجلّی‎‎ ساری‎ و رقّ منشور و نـور مرشوش نیز تعبیر شـده اسـت»<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/33939/62 ر.ک: بی‎نام، ص62]</ref>‎.  


«در بخشی از تفسیر سوره نساء درباره ادبار عقل‎ چنین می‎خوانیم: ادبار عقل که‎ نسبت‎ بازماندگی و روی به‎سوی خود آوردن ممکن است، منبع جمیع شرّ است و ارتـکاب نـواهی‎اش از این‎ روی‎ است و سرّ آن این است که ممکن موجود مؤلف است‎ در عقل‎ از‎ دو چیز: یکی ماهیت او که عدم‎ و منبع‎ شرّ‎ است و یکی وجود که منبع خیر است‎. اکنون‎ در این وقت چـون روی بـه‎ فاعل آورد جهت خیرش می‎افزاید و شرّش مغلوب‎ می‎شود، و چون به خود بازگردد جهت‎ عدمیّت‎ و شرّش فزون‎ می‎گردد‎ و خیرش‎ مغلوب می‎گردد و اشارت بدین دو جهت‎ در‎ کلام مجید آمده که: '''ما أصابك مـن حـسنة فمن اللّه و ما أصابك‎ من‎‎ سيّئة فمن نفسك''' (نساء: 79)»<ref>ر.ک: همان</ref>‎.
«در بخشی از تفسیر سوره نساء درباره ادبار عقل‎ چنین می‎خوانیم: ادبار عقل که‎ نسبت‎ بازماندگی و روی به‎سوی خود آوردن ممکن است، منبع جمیع شرّ است و ارتـکاب نـواهی‎اش از این‎ روی‎ است و سرّ آن این است که ممکن موجود مؤلف است‎ در عقل‎ از‎ دو چیز: یکی ماهیت او که عدم‎ و منبع‎ شرّ‎ است و یکی وجود که منبع خیر است‎. اکنون‎ در این وقت چـون روی بـه‎ فاعل آورد جهت خیرش می‎افزاید و شرّش مغلوب‎ می‎شود، و چون به خود بازگردد جهت‎ عدمیّت‎ و شرّش فزون‎ می‎گردد‎ و خیرش‎ مغلوب می‎گردد و اشارت بدین دو جهت‎ در‎ کلام مجید آمده که: '''ما أصابك مـن حـسنة فمن اللّه و ما أصابك‎ من‎‎ سيّئة فمن نفسك''' (نساء: 79)»<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/33939/62 ر.ک: همان]</ref>‎.


در تفسیر آیه 55 سوره مائده، به موضوع انسان کامل پرداخته شده است: «انسان در میان مرکبات به‎حسب نوع، صاحب اعدل امزجه است و در میان انسان‎ها انسانی که اعدل امزجه را دارد، انسان کامل است و در مرکز قرار دارد. بقیه مزاج‎ها هرچند در اعتدال به او نزدیک‎تر باشند، در صفات انسانی، در هوش، در ادراک، در فهم، در یافتن، در کمالات انسانی، در حضور و مراقبت و استکمال و جهات دیگر به او نزدیک‎ترند...»<ref>ر.ک: متن کتاب، ج2، ص34-33</ref>‎.
در تفسیر آیه 55 سوره مائده، به موضوع انسان کامل پرداخته شده است: «انسان در میان مرکبات به‎حسب نوع، صاحب اعدل امزجه است و در میان انسان‎ها انسانی که اعدل امزجه را دارد، انسان کامل است و در مرکز قرار دارد. بقیه مزاج‎ها هرچند در اعتدال به او نزدیک‎تر باشند، در صفات انسانی، در هوش، در ادراک، در فهم، در یافتن، در کمالات انسانی، در حضور و مراقبت و استکمال و جهات دیگر به او نزدیک‎ترند...»<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/26005/1/33 ر.ک: متن کتاب، ج2، ص34-33]</ref>‎.
   
   
===دو نکته===
===دو نکته===
# هر جا نیاز به ترجمه بوده به پارسی برگردانده و در ذیل متن آورده شده است. ترجمه آیات قرآن کریم، از ترجمه وزین و استوار دکتر ابوالقاسم امامی استفاده شده است<ref>ر.ک: مقدمه ناشر</ref>‎.
# هر جا نیاز به ترجمه بوده به پارسی برگردانده و در ذیل متن آورده شده است. ترجمه آیات قرآن کریم، از ترجمه وزین و استوار دکتر ابوالقاسم امامی استفاده شده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/26005/1/7 ر.ک: مقدمه ناشر]</ref>‎.
# نویسنده در نگارش مطالب، فراوان از روایات، عبارات و اشعار عربی استفاده کرده، ولذا خواننده برای ارتباط با مطالب نیازمند علم به زبان عربی است. برای استفاده حداکثری خوانندگان از این اثر ترجمه بخش‎های عربی در پاورقی‎های کتاب ذکر شده است؛ به‎عنوان نمونه در نقل مطلبی از کتاب «سرح العيون في شرح العيون» با عنوان «حس مشترک، لوح نفس و لوح نقش»، تمام مطلب به عربی است که ترجمه آن در پاورقی ذکر شده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ج2، ص543</ref>. گاه نیز از ترجمه صرف ‎نظر شده و به ارجاع به کتاب بسنده شده که ابیاتی از قصیده عینیه سید حمیری از آن جمله است<ref>ر.ک: همان، ص51</ref>‎.  
# نویسنده در نگارش مطالب، فراوان از روایات، عبارات و اشعار عربی استفاده کرده، ولذا خواننده برای ارتباط با مطالب نیازمند علم به زبان عربی است. برای استفاده حداکثری خوانندگان از این اثر ترجمه بخش‎های عربی در پاورقی‎های کتاب ذکر شده است؛ به‎عنوان نمونه در نقل مطلبی از کتاب «سرح العيون في شرح العيون» با عنوان «حس مشترک، لوح نفس و لوح نقش»، تمام مطلب به عربی است که ترجمه آن در پاورقی ذکر شده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/26005/1/543 ر.ک: متن کتاب، ج2، ص543]</ref>. گاه نیز از ترجمه صرف ‎نظر شده و به ارجاع به کتاب بسنده شده که ابیاتی از قصیده عینیه سید حمیری از آن جمله است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/26005/1/51 ر.ک: همان، ص51]</ref>‎.  


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
خط ۷۱: خط ۷۱:
[[رده:کتاب‌شناسی]]
[[رده:کتاب‌شناسی]]
   
   
[[رده:کتاب‌شناسی]]
[[رده:اسلام، عرفان، غیره]]
   
   
[[رده:کتاب‌شناسی]]
[[رده:تفسیر]]
   
   
[[رده:کتاب‌شناسی]]
[[رده:متون تفاسیر]]
   
   
[[رده:کتاب‌شناسی]]
[[رده:قرن 14 متون تفاسیر]]
[[رده:قربانی-باقی زاده]]
 
[[رده:25 دی الی 24 بهمن(97)]]
 
[[رده:سال97-25بهمن الی24اسفند]]
[[رده:سال97-25بهمن الی24اسفند]]
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش