پرش به محتوا

ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'كشف الظنون' به 'كشف الظنون'
جز (جایگزینی متن - 'كشف الظنون' به 'كشف الظنون')
خط ۲۷۱: خط ۲۷۱:
طبيعى است كسى كه ساليان دراز عمر خود را در مسند قضا و نظارت اوقاف مدارس و جوامع گذرانده باشد، نمى‌تواند تمام صد و پنجاه تأليفى را كه از او ذكر كرده‌اند، به طور كامل در دست مردم قرار دهد. با اينهمه ابن حجر یکى از پركارترين مؤلفان جهان اسلام است.
طبيعى است كسى كه ساليان دراز عمر خود را در مسند قضا و نظارت اوقاف مدارس و جوامع گذرانده باشد، نمى‌تواند تمام صد و پنجاه تأليفى را كه از او ذكر كرده‌اند، به طور كامل در دست مردم قرار دهد. با اينهمه ابن حجر یکى از پركارترين مؤلفان جهان اسلام است.


تأليفات ابن حجر به طور عمده در حديث و رجال حديث و تاريخ است. مهم‌ترين کتاب او در حديث فتح البارى بشرح حديث البخارى است. چنانكه خود در پایان کتاب گفته مقدمۀ آن را در 813 ق1410/‌م نوشته است. این مقدمه به نام «هدى السارى لمقدمة فتح البارى» است كه در 10 فصل است و در بيان موضوع کتاب بخارى و تحقيق دربارۀ شروط روات و تراجم آن (عناوین ابواب) است و نيز علت اينكه چرا بخارى گاهى احاديث را تقطيع و يا تكرار و اعاده كرده است و نيز اينكه بعضى احاديث را «معلق» و «موقوف» آورده است، نيز ضبط كلمات غريب، نامهاى مشكل، كنى و انساب، همچنين جواب انتقادات [[دارقطنی، علی بن عمر|دار قطنى]] و ديگران و مطالب ديگر است. این مقدمه یکى از کتاب‌هاى مهم در باب [[صحيح بخارى]] است. او در 817ق شروع به شرح متن [[صحيح بخارى]] كرد. مؤلف [[كشف الظنون عن أسامی الكتب و الفنون|كشف الظنون]] مى‌گوید: ابتدا به طريق املاء در تأليف آن آغاز كرد و بعد به تدريج شروع به نوشتن آن كرد. پس از آنكه «كرّاسه» اى (در حدود 8 ورق) را تمام مى‌كرد، جمعى از ائمۀ معتبر آن را مى‌نوشتند و با اصل مقابله و یک روز در هفته دربارۀ آن بحث می‌كردند و علامه ابن خضر آن را مى‌خواند. تأليف کتاب با این ترتيب ادامه يافت تا آنكه در اول رجب 842 به پایان رسيد. بعد مطالبى به آن الحاق مى‌كرد كه تا اندكى پيش از وفات او ادامه داشت. پس از آنكه تأليف کتاب در تاريخ مذكور به پایان رسيد، مجلسى بزرگ از علما و قضات در بيرون قاهره در محلى به نام «التّاج و السّبع وجوه» تشكيل داد و قسمت آخر کتاب خوانده شد. در این مجلس وليمه‌اى داد كه هزينۀ آن 500 دينار شد (به تاريخ شنبه دوم شعبان 842). ملوك اطراف از جمله ابوفارس عبدالعزيز پادشاه مغرب از روى آن نسخه نویساندند و یک نسخه به 300 دينار فروخته شد.<ref>حاجى خليفه، 548/1</ref>مدتها پيش از اتمام کتاب شهرت آن به اطراف ممالك اسلامى رسيده بود و شاهرخ پسر تيمور در 833ق رسولى به دربار الملك الاشرف برسباى فرستاد و این کتاب را خواست. ابن حجر سه جلد کتاب را كه تا آن تاريخ تمام كرده بود، فرستاد. شاهرخ در 839ق دوباره آن را خواست، ولى کتاب هنوز به پایان نرسيده بود.<ref>ابن حجر، انباء، 194/8</ref>ابن حجر دو کتاب ديگر هم دربارۀ [[صحيح بخارى]] دارد: یکى به نام تعليق التعليق كه در بيشتر فهارس تعليق التعليق نوشته شده است و آن اشتباه است، زيرا خود در مقدمۀ این کتاب مى‌گوید: «و سمّيته تغليق التعليق لان اسانيده كانت كالابواب المفتوحة فغلقت».
تأليفات ابن حجر به طور عمده در حديث و رجال حديث و تاريخ است. مهم‌ترين کتاب او در حديث فتح البارى بشرح حديث البخارى است. چنانكه خود در پایان کتاب گفته مقدمۀ آن را در 813 ق1410/‌م نوشته است. این مقدمه به نام «هدى السارى لمقدمة فتح البارى» است كه در 10 فصل است و در بيان موضوع کتاب بخارى و تحقيق دربارۀ شروط روات و تراجم آن (عناوین ابواب) است و نيز علت اينكه چرا بخارى گاهى احاديث را تقطيع و يا تكرار و اعاده كرده است و نيز اينكه بعضى احاديث را «معلق» و «موقوف» آورده است، نيز ضبط كلمات غريب، نامهاى مشكل، كنى و انساب، همچنين جواب انتقادات [[دارقطنی، علی بن عمر|دار قطنى]] و ديگران و مطالب ديگر است. این مقدمه یکى از کتاب‌هاى مهم در باب [[صحيح بخارى]] است. او در 817ق شروع به شرح متن [[صحيح بخارى]] كرد. مؤلف [[كشف الظنون عن أسامي الكتب و الفنون|كشف الظنون]] مى‌گوید: ابتدا به طريق املاء در تأليف آن آغاز كرد و بعد به تدريج شروع به نوشتن آن كرد. پس از آنكه «كرّاسه» اى (در حدود 8 ورق) را تمام مى‌كرد، جمعى از ائمۀ معتبر آن را مى‌نوشتند و با اصل مقابله و یک روز در هفته دربارۀ آن بحث می‌كردند و علامه ابن خضر آن را مى‌خواند. تأليف کتاب با این ترتيب ادامه يافت تا آنكه در اول رجب 842 به پایان رسيد. بعد مطالبى به آن الحاق مى‌كرد كه تا اندكى پيش از وفات او ادامه داشت. پس از آنكه تأليف کتاب در تاريخ مذكور به پایان رسيد، مجلسى بزرگ از علما و قضات در بيرون قاهره در محلى به نام «التّاج و السّبع وجوه» تشكيل داد و قسمت آخر کتاب خوانده شد. در این مجلس وليمه‌اى داد كه هزينۀ آن 500 دينار شد (به تاريخ شنبه دوم شعبان 842). ملوك اطراف از جمله ابوفارس عبدالعزيز پادشاه مغرب از روى آن نسخه نویساندند و یک نسخه به 300 دينار فروخته شد.<ref>حاجى خليفه، 548/1</ref>مدتها پيش از اتمام کتاب شهرت آن به اطراف ممالك اسلامى رسيده بود و شاهرخ پسر تيمور در 833ق رسولى به دربار الملك الاشرف برسباى فرستاد و این کتاب را خواست. ابن حجر سه جلد کتاب را كه تا آن تاريخ تمام كرده بود، فرستاد. شاهرخ در 839ق دوباره آن را خواست، ولى کتاب هنوز به پایان نرسيده بود.<ref>ابن حجر، انباء، 194/8</ref>ابن حجر دو کتاب ديگر هم دربارۀ [[صحيح بخارى]] دارد: یکى به نام تعليق التعليق كه در بيشتر فهارس تعليق التعليق نوشته شده است و آن اشتباه است، زيرا خود در مقدمۀ این کتاب مى‌گوید: «و سمّيته تغليق التعليق لان اسانيده كانت كالابواب المفتوحة فغلقت».


مؤلف [[كشف الظنون عن أسامی الكتب و الفنون|كشف الظنون]] مى‌گوید كه تأليف آن در 807ق به پایان رسيد، اما خود ابن حجر در کتاب انتقاض گفته است كه آن در 804ق تكمیل شده است و شايد این اخرى تاريخ کتابت باشد. انتقاض کتابى است كه نام كامل آن انتقاض الاعتراض است و در پاسخ اعتراضات بدر‌الدين عينى بر کتاب فتح البارى است. کتاب ديگر ابن حجر در بارۀ [[صحيح بخارى]] الاعلام بمن ذكر في البخارى من الاعلام است.<ref>حاجى خليفه، 551/1-552</ref>
مؤلف [[كشف الظنون عن أسامي الكتب و الفنون|كشف الظنون]] مى‌گوید كه تأليف آن در 807ق به پایان رسيد، اما خود ابن حجر در کتاب انتقاض گفته است كه آن در 804ق تكمیل شده است و شايد این اخرى تاريخ کتابت باشد. انتقاض کتابى است كه نام كامل آن انتقاض الاعتراض است و در پاسخ اعتراضات بدر‌الدين عينى بر کتاب فتح البارى است. کتاب ديگر ابن حجر در بارۀ [[صحيح بخارى]] الاعلام بمن ذكر في البخارى من الاعلام است.<ref>حاجى خليفه، 551/1-552</ref>


از جمله كتب مهم ابن حجر کتاب لسان المیزان است كه اختصار و تكمله‌اى است بر کتاب میزان الاعتدال [[ذهبى]] دربارۀ رجالى كه به قول اهل سنت از ضعفا و متروكين و مجهولين هستند. ابن حجر در لسان المیزان نام راویان كتب ستّه را كه مزّى در تهذيب الكمال ذكر كرده، در کتاب خویش نياورده است، زيرا حاجتى به تكرار آنها احساس نمى‌كرده است.<ref>لسان المیزان، 4/1</ref>[[ذهبى]] در میزان الاعتدال تشيع و غلو در تشيع را جزء بدعت كوچك شمرده است و مى‌گوید این گونه اشخاص در میان تابعين و اصحاب تابعين زياد بوده‌اند و اگر حديث آنها رد شود، مقدار زيادى از احاديث نبوى از میان مى‌رود، اما رفض را جزو بدعت كبرى شمرده است و آن عبارت از رد ابوبكر و عمر و نقص مقام آنان است و مى‌گوید در میان اهل رفض آدم راستگو ديده نمى‌شود.<ref>همان، 9/1</ref>ابن حجر در مقدمۀ لسان المیزان پس از نقل قول [[ذهبى]] مى‌گوید: مالك و اصحاب او و ابوبكر باقلانى قول مبتدعه (مانند رافضه و خوارج) را مطلقا منع مى‌كنند. [[ابن حیون، نعمان بن محمد|ابوحنيفه]] و ابویوسف روايت آنها را مطلقا قبول كرده‌اند، مگر اينكه بدعت راوى موجب كفر باشد، يا اينكه راوى كذب را حلال شمرد و از شافعى نيز چنين روايت شده است. اما بيشتر اهل حديث قائل به تفصيل شده‌اند، مثلاًبرخى از ايشان گفته‌اند: اگر مبتدع راستگو باشد و مبلّغ (داعى) نباشد، حديث او مقبول است و فقط حديثى كه در تأييد بدعت خود نقل كند، مقبول نيست.<ref>همان، 10/1-11</ref>ابن حجر و [[ذهبى]] فراموش كرده‌اند كه در میان اهل سنت هم راویانى هستند كه دشمنان سرسخت شيعه بوده‌اند و احاديثى دربارۀ شيعه و مذهب ايشان و نفى عقايد شيعه نقل كرده‌اند. اگر میزان رد حديث، حديثى باشد كه مبلغ يا داعى در تأييد قول خود مى‌آورد، فرقى میان شيعه و اهل سنت نبايد باشد.
از جمله كتب مهم ابن حجر کتاب لسان المیزان است كه اختصار و تكمله‌اى است بر کتاب میزان الاعتدال [[ذهبى]] دربارۀ رجالى كه به قول اهل سنت از ضعفا و متروكين و مجهولين هستند. ابن حجر در لسان المیزان نام راویان كتب ستّه را كه مزّى در تهذيب الكمال ذكر كرده، در کتاب خویش نياورده است، زيرا حاجتى به تكرار آنها احساس نمى‌كرده است.<ref>لسان المیزان، 4/1</ref>[[ذهبى]] در میزان الاعتدال تشيع و غلو در تشيع را جزء بدعت كوچك شمرده است و مى‌گوید این گونه اشخاص در میان تابعين و اصحاب تابعين زياد بوده‌اند و اگر حديث آنها رد شود، مقدار زيادى از احاديث نبوى از میان مى‌رود، اما رفض را جزو بدعت كبرى شمرده است و آن عبارت از رد ابوبكر و عمر و نقص مقام آنان است و مى‌گوید در میان اهل رفض آدم راستگو ديده نمى‌شود.<ref>همان، 9/1</ref>ابن حجر در مقدمۀ لسان المیزان پس از نقل قول [[ذهبى]] مى‌گوید: مالك و اصحاب او و ابوبكر باقلانى قول مبتدعه (مانند رافضه و خوارج) را مطلقا منع مى‌كنند. [[ابن حیون، نعمان بن محمد|ابوحنيفه]] و ابویوسف روايت آنها را مطلقا قبول كرده‌اند، مگر اينكه بدعت راوى موجب كفر باشد، يا اينكه راوى كذب را حلال شمرد و از شافعى نيز چنين روايت شده است. اما بيشتر اهل حديث قائل به تفصيل شده‌اند، مثلاًبرخى از ايشان گفته‌اند: اگر مبتدع راستگو باشد و مبلّغ (داعى) نباشد، حديث او مقبول است و فقط حديثى كه در تأييد بدعت خود نقل كند، مقبول نيست.<ref>همان، 10/1-11</ref>ابن حجر و [[ذهبى]] فراموش كرده‌اند كه در میان اهل سنت هم راویانى هستند كه دشمنان سرسخت شيعه بوده‌اند و احاديثى دربارۀ شيعه و مذهب ايشان و نفى عقايد شيعه نقل كرده‌اند. اگر میزان رد حديث، حديثى باشد كه مبلغ يا داعى در تأييد قول خود مى‌آورد، فرقى میان شيعه و اهل سنت نبايد باشد.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش