الرواشح السماوية في شرح الأحادیث الإمامية: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'مى دهد' به 'می‌دهد'
جز (جایگزینی متن - 'مى شمارد' به 'می‌شمارد')
جز (جایگزینی متن - 'مى دهد' به 'می‌دهد')
خط ۱۷۵: خط ۱۷۵:
[[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]]، سپس جريانى را كه بين عايشه و ابوهريره اتفاق افتاده را نقل مى‌كند كه ابوهريره روايتى از پيامبر نقل كرد. عايشه به او گفت: كى پيامبر چنين چيزى فرمود؟ گفت: هنگامى كه پدرت را به خلافت نصب كرد!
[[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]]، سپس جريانى را كه بين عايشه و ابوهريره اتفاق افتاده را نقل مى‌كند كه ابوهريره روايتى از پيامبر نقل كرد. عايشه به او گفت: كى پيامبر چنين چيزى فرمود؟ گفت: هنگامى كه پدرت را به خلافت نصب كرد!


مؤلف، بعد از شرح اقسام چند گانه، می‌پردازد به تصحيف‍ ديگرى كه اتفاق افتاده است، چه عمدا و چه سهوا. راوى، گاه كلام خود را مسندا نقل مى‌كند و گا كلمات حكما را به پيامبر نسبت مى دهد<ref>آقاى مونتگمرى وات در كتاب «فلسفه و كلام اسلامى» (ص87)، همين نظر را اظهار مى دارد: بيشتر اقوال حكيمانه موروثى خاورميانه نيز به [حضرت] محمد(ص) نسبت داده مى شد</ref> گاه كلامى را مى شنود و در آنها يك جمله (كه ربطى به حديث ندارد)، خيال مى‌كند كه جزو حديث است؛ بعد آن را به عنوان حديث نقل مى‌كند. نكته‌اى كه در اين بخش قابل تأمل است، اين است كه [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] در اين بخش، بيان مى‌كند كه يكى از كار جاعلان حديث، اين بوده كه حديث ضعيف السند را با سند صحيح نقل می‎كردند كه اگر چنين كارى صورت پذيرفته باشد، براى سند صحيح هم مشكل ايجاد مى شود و بايد به سراغ راه ديگرى جهت پذيرش روايات رفت.(ربما وجد حديثا ضعيف الاسناد، فركب له اسنادا صحيحا للترويج).<ref>همان، ص198</ref>
مؤلف، بعد از شرح اقسام چند گانه، می‌پردازد به تصحيف‍ ديگرى كه اتفاق افتاده است، چه عمدا و چه سهوا. راوى، گاه كلام خود را مسندا نقل مى‌كند و گا كلمات حكما را به پيامبر نسبت می‌دهد<ref>آقاى مونتگمرى وات در كتاب «فلسفه و كلام اسلامى» (ص87)، همين نظر را اظهار مى دارد: بيشتر اقوال حكيمانه موروثى خاورميانه نيز به [حضرت] محمد(ص) نسبت داده مى شد</ref> گاه كلامى را مى شنود و در آنها يك جمله (كه ربطى به حديث ندارد)، خيال مى‌كند كه جزو حديث است؛ بعد آن را به عنوان حديث نقل مى‌كند. نكته‌اى كه در اين بخش قابل تأمل است، اين است كه [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] در اين بخش، بيان مى‌كند كه يكى از كار جاعلان حديث، اين بوده كه حديث ضعيف السند را با سند صحيح نقل می‎كردند كه اگر چنين كارى صورت پذيرفته باشد، براى سند صحيح هم مشكل ايجاد مى شود و بايد به سراغ راه ديگرى جهت پذيرش روايات رفت.(ربما وجد حديثا ضعيف الاسناد، فركب له اسنادا صحيحا للترويج).<ref>همان، ص198</ref>


در ادامه كتاب، مؤلف به نقل نظريه‌اى می‌پردازد كه عده‌اى معتقدند كه اصلا جعل حديث، هنگامى كه نفعى بر آن مترتب شود، جايز است (مثلاًمردم ترغيب به دين شوند يا باعث پرهيز مردم از گناه شود) و استدلالشان هم به اين روايت پيامبر است كه فرمود: «من كذب علىّ متعمدا ليضلّ به الناس، فليتبوّأ مقعده من النار» و تحليلشان اين است كه پيامبر فرموده است: «من كذب علىّ»؛ امّا ما كه دروغ عليه پيامبر نمى سازیم؛ بلكه حديث براى عزت پيامبر و رونق دين او مى سازیم.
در ادامه كتاب، مؤلف به نقل نظريه‌اى می‌پردازد كه عده‌اى معتقدند كه اصلا جعل حديث، هنگامى كه نفعى بر آن مترتب شود، جايز است (مثلاًمردم ترغيب به دين شوند يا باعث پرهيز مردم از گناه شود) و استدلالشان هم به اين روايت پيامبر است كه فرمود: «من كذب علىّ متعمدا ليضلّ به الناس، فليتبوّأ مقعده من النار» و تحليلشان اين است كه پيامبر فرموده است: «من كذب علىّ»؛ امّا ما كه دروغ عليه پيامبر نمى سازیم؛ بلكه حديث براى عزت پيامبر و رونق دين او مى سازیم.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش