۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '| تعداد جلد =1 | کد پدیدآور =' به '| تعداد جلد =1 | کتابخانۀ دیجیتال نور = | کد پدیدآور =') |
جز (جایگزینی متن - 'مي' به 'می') |
||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
| سال نشر = 1398 ق | | سال نشر = 1398 ق | ||
| کد اتوماسیون = | | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE02577AUTOMATIONCODE | ||
| چاپ =1 | | چاپ =1 | ||
| تعداد جلد =1 | | تعداد جلد =1 | ||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
مؤلف انگيزه تألیف را چنين بيان مىكند: مجلدات بحار چنانچه از نام آن پيداست، واقعا در مورد عنوانهاى خود دريايى بيكران از مطالب ارزنده است كه جويندگان در كمتر مجموعهاى مىتوانند، اين همه مطلب را تحت آن عنوان بيابند. در هنگام نگارش زندگى بعضى از ائمه طاهرين(ع) را تقديم نمودم، تصميم ادامه احوال چهارده معصوم را داشتم؛ اما اكنون كه مشغول ترجمه مجموعه [[بحارالانوار|بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهمالسلام]] قسمت احوال ائمه طاهرين(ع)هستم، جدا معتقدم مطالبى كه در شرح حال و زندگى ائمه و نكات آموزنده و اخلاقى و تاريخى كه در [[بحارالانوار|بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهمالسلام]] جمع شده، هيچ شرح حالى حاوى اين قدر مطلب نيست. به همين جهت از ادامه نگارش بقيه چهارده معصوم صرف نظر نموده، جويندگان را توصيه به مطالعه اين مجموعهها | مؤلف انگيزه تألیف را چنين بيان مىكند: مجلدات بحار چنانچه از نام آن پيداست، واقعا در مورد عنوانهاى خود دريايى بيكران از مطالب ارزنده است كه جويندگان در كمتر مجموعهاى مىتوانند، اين همه مطلب را تحت آن عنوان بيابند. در هنگام نگارش زندگى بعضى از ائمه طاهرين(ع) را تقديم نمودم، تصميم ادامه احوال چهارده معصوم را داشتم؛ اما اكنون كه مشغول ترجمه مجموعه [[بحارالانوار|بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهمالسلام]] قسمت احوال ائمه طاهرين(ع)هستم، جدا معتقدم مطالبى كه در شرح حال و زندگى ائمه و نكات آموزنده و اخلاقى و تاريخى كه در [[بحارالانوار|بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهمالسلام]] جمع شده، هيچ شرح حالى حاوى اين قدر مطلب نيست. به همين جهت از ادامه نگارش بقيه چهارده معصوم صرف نظر نموده، جويندگان را توصيه به مطالعه اين مجموعهها مینمائيم. | ||
== ساختار و گزارش محتوا == | == ساختار و گزارش محتوا == | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
#اشعارى كه حضرت رضا(ع) به عنوان پند و اندرز خوانده است. | #اشعارى كه حضرت رضا(ع) به عنوان پند و اندرز خوانده است. | ||
#آنچه بين حضرت رضا(ع) و هارون الرشيد و فرمانروايان او انجام شد؛ مانند آنچه در [[عيون أخبار الرضا عليهالسلام (تصحیح لاجوردی) | #آنچه بين حضرت رضا(ع) و هارون الرشيد و فرمانروايان او انجام شد؛ مانند آنچه در [[عيون أخبار الرضا عليهالسلام (تصحیح لاجوردی) | ||
|عيون اخبار الرضا]](ع) نقل شده كه: موسى بن مهران گفت از جعفر بن يحيى شنيدم مىگفت: وقتى هارون الرشيد از رقه متوجه مكه بود، عيسى بن جعفر به او گفت يادت مىآيد، از قسمى كه خوردى درباره اولاد ابىطالب كه اگر كسى بعد از موسى ابن جعفر ادعاى امامت كند، گردن او را بزنى اكنون پسرش علي بن موسى(ع) مدعى مقام امامت است و مردم آنچه درباره پدرش معتقد بودند، درباره او نيز اعتقاد دارند. هارون با قيافهاى پر از خشم به او نگاه كرده، گفت منظورت چيست؟ | |عيون اخبار الرضا]](ع) نقل شده كه: موسى بن مهران گفت از جعفر بن يحيى شنيدم مىگفت: وقتى هارون الرشيد از رقه متوجه مكه بود، عيسى بن جعفر به او گفت يادت مىآيد، از قسمى كه خوردى درباره اولاد ابىطالب كه اگر كسى بعد از موسى ابن جعفر ادعاى امامت كند، گردن او را بزنى اكنون پسرش علي بن موسى(ع) مدعى مقام امامت است و مردم آنچه درباره پدرش معتقد بودند، درباره او نيز اعتقاد دارند. هارون با قيافهاى پر از خشم به او نگاه كرده، گفت منظورت چيست؟ میخواهى همه آنها را بكشم، موسى گفت همين كه اين سخن را از او شنيدم خدمت حضرت رضا(ع) رسيده، جريان را عرض كردم، فرمود: مرا چه با او به خدا نسبت به من هيچ كارى نمیتواند انجام دهد. | ||
#دعوت كردن مأمون حضرت رضا(ع) را به مرو، وقايعى كه از مدينه تا نيشابور اتفاق افتاد. | #دعوت كردن مأمون حضرت رضا(ع) را به مرو، وقايعى كه از مدينه تا نيشابور اتفاق افتاد. | ||
#ورود به نيشابور و معجزاتى كه در آنجا از امام(ع) صادر شد. | #ورود به نيشابور و معجزاتى كه در آنجا از امام(ع) صادر شد. | ||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
#ولايت عهد و علت قبول كردن آن جناب با اين كه راضى نبود مىباشد. | #ولايت عهد و علت قبول كردن آن جناب با اين كه راضى نبود مىباشد. | ||
#جريانهاى ديگرى كه بين مأمون و حضرت رضا(ع) اتفاق افتاد. | #جريانهاى ديگرى كه بين مأمون و حضرت رضا(ع) اتفاق افتاد. | ||
#كارهايى كه مأمون براى تقرب به حضرت رضا(ع)مىكرد، از قبيل مناظره با مخالفين؛ همچون آنچه در عيون ج 2 ص184 ذكر شده است كه اسحاق بن حماد گفت: مأمون مجالس مناظره تشكيل مىداد و مخالفين اهلبيت را جمع | #كارهايى كه مأمون براى تقرب به حضرت رضا(ع)مىكرد، از قبيل مناظره با مخالفين؛ همچون آنچه در عيون ج 2 ص184 ذكر شده است كه اسحاق بن حماد گفت: مأمون مجالس مناظره تشكيل مىداد و مخالفين اهلبيت را جمع میكرد و با آنها درباره امامت علي ابن ابىطالب [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] و برترى او از تمام صحابه بحث میكرد تا بدين وسيله خود را نزدیک به حضرت رضا(ع) نمايد. حضرت رضا(ع) به اصحاب و دوستانى كه به آنها اعتماد داشت، مىفرمود: گول كارهاى او را نخوريد، جز او ديگرى مرا نخواهد كشت، چارهاى ندارم بايد صبر كنم تا آن زمان فرا رسد. | ||
#:در عيون آمده كه: اسحاق بن حماد بن زيد گفت: از يحيى بن اكثم قاضى شنيدم كه گفت: مأمون به من دستور داد، گروهى از اهل حديث و گروهى از دانشمندان علم كلام و استدلال را احضار نمايم. من از هر دو دسته در حدود چهل نفر جمع كردم، به آنها گفتم در تالار نگهبان و اطاق انتظار باشند تا من به مأمون اطلاع بدهم، به مأمون اطلاع دادم، دستور داد آنها را وارد كنم. وارد شدند ساعتى با آنها صحبت كرد و ملاطفت نمود، سپس گفت: من | #:در عيون آمده كه: اسحاق بن حماد بن زيد گفت: از يحيى بن اكثم قاضى شنيدم كه گفت: مأمون به من دستور داد، گروهى از اهل حديث و گروهى از دانشمندان علم كلام و استدلال را احضار نمايم. من از هر دو دسته در حدود چهل نفر جمع كردم، به آنها گفتم در تالار نگهبان و اطاق انتظار باشند تا من به مأمون اطلاع بدهم، به مأمون اطلاع دادم، دستور داد آنها را وارد كنم. وارد شدند ساعتى با آنها صحبت كرد و ملاطفت نمود، سپس گفت: من میخواهم امروز بين خود و شما خدا را حجت قرار دهم، هر كس احتياج به قضاى حاجت دارد، برود حاجت خود را انجام دهد، آزاد باشيد و كفشهاى خود را درآوريد و رداى خويش را كنار بگذاريد. آنگاه گفت: من شما را آوردهام تا با شما مناظره كنم و حجت را بر شما تمام نمايم، از خدا بپرهيزيد، مواظب خود و اعتقاد خويش باشيد، مبادا مقام و موقعيت من، شما را مانع از حقيقتگويى شود و با رد كردن يك باطل هر كس كه ادعا كرد، از آتش جهنم بترسيد و خود را به خدا نزدیک كنيد، در فرمانبردارى او كه هر كس خود را به مخلوقى نزدیک كرد، به وسيله معصيت و نافرمانى خدا همان شخص را بر او مسلط مىگرداند با تمام نيرو و هوش و عقل خود با من مناظره كنيد. من معتقدم كه علي(ع) بهترين انسان است، پس از پيامبر اكرم(ص) اگر صحيح است تصديق كنيد و گر نه با دليل رد نمائيد، مايل هستيد من از شما در اين مورد سؤال كنم، مىخواهيد شما از من بپرسيد. | ||
#:علماء حديث گفتند ما سؤال مىكنيم. گفت: سؤال كنيد؛ ولى يك نفر را انتخاب نمائيد، چنانچه شخص ديگرى دليل اضافى داشت، دليل خود را مىآورد و اگر اشتباهى براى شخص رخ داد شما اصلاح نمائيد. | #:علماء حديث گفتند ما سؤال مىكنيم. گفت: سؤال كنيد؛ ولى يك نفر را انتخاب نمائيد، چنانچه شخص ديگرى دليل اضافى داشت، دليل خود را مىآورد و اگر اشتباهى براى شخص رخ داد شما اصلاح نمائيد. | ||
#:يكى از آنها گفت: ما | #:يكى از آنها گفت: ما میگوئيم بهترين مردم بعد از پيغمبر ابوبكر است، زيرا روايتى كه تمام بر آن اعتراف دارند، از پيغمبر نقل شده كه فرمود: | ||
#:اقتدوا بالذين من بعدى ابىبكر و عمر" پيرو دو نفر بعد از من ابابكر و عمر باشيد. مأمون گفت: روايتها زياد است يا همه آنها صحيح است يا همه باطل و يا بعضى صحيح و برخى باطل. چنانچه همه درست باشد، لازم است همه باطل باشد، زيرا برخى از روايات نقيض بعض ديگر است، اگر همه باطل باشد، دين از بين مىرود. چون ممكن نيست، همه صحيح يا همه باطل باشد، پس بعضى صحيح و بعضى باطل است در اين صورت هر روايتى بايد به وسيله دليلى اثبات شود تا بتوان در آن اعتقاد نمود، چنانچه مضمون روايت دليل در صحت آن باشد چه بهتر. | #:اقتدوا بالذين من بعدى ابىبكر و عمر" پيرو دو نفر بعد از من ابابكر و عمر باشيد. مأمون گفت: روايتها زياد است يا همه آنها صحيح است يا همه باطل و يا بعضى صحيح و برخى باطل. چنانچه همه درست باشد، لازم است همه باطل باشد، زيرا برخى از روايات نقيض بعض ديگر است، اگر همه باطل باشد، دين از بين مىرود. چون ممكن نيست، همه صحيح يا همه باطل باشد، پس بعضى صحيح و بعضى باطل است در اين صورت هر روايتى بايد به وسيله دليلى اثبات شود تا بتوان در آن اعتقاد نمود، چنانچه مضمون روايت دليل در صحت آن باشد چه بهتر. | ||
#شرح زندگى زنان و فرزندان و برادران و خويشاوندان امام(ع). | #شرح زندگى زنان و فرزندان و برادران و خويشاوندان امام(ع). |
ویرایش