پرش به محتوا

الرواشح السماوية في شرح الأحادیث الإمامية: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هاي' به 'های')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۳: خط ۴۳:
کتاب‌هایى چون: سبع شداد، الحاشية على الاستبصار، الحاشية على رجال الكشى، عيون المسائل، شارع النجاة، شرعة التسمية، مقالة في تضعيف حديث سهو النبى و... از كتاب‍ وى هستند كه به مباحث علوم نقلى پرداخته‌اند.
کتاب‌هایى چون: سبع شداد، الحاشية على الاستبصار، الحاشية على رجال الكشى، عيون المسائل، شارع النجاة، شرعة التسمية، مقالة في تضعيف حديث سهو النبى و... از كتاب‍ وى هستند كه به مباحث علوم نقلى پرداخته‌اند.


يكى از نوشته‌هاى [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] كه در زمينه علوم نقلى به رشته تحرير درآمده، كتاب «الرواشح السماوية في شرح الأحاديث الامامية»[1] است كه يك دوره مباحث حديث شناسى در آن مطرح شده است.
يكى از نوشته‌هاى [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] كه در زمينه علوم نقلى به رشته تحرير درآمده، كتاب «الرواشح السماوية في شرح الأحاديث الامامية»<ref>راشح و راشحة: ما یجری من الماء خلال الحجارة</ref>است كه يك دوره مباحث حديث شناسى در آن مطرح شده است.


در اين نوشتار برآنيم كه كتاب مزبور را به علاقه مندان و محققان حوزه حديث بشناسانيم. باشد كه معرفى اين كتاب، زمينه نشر آن را به طرزى بديع و شكلى زيبا[2]، همراه با تحقيقى عالمانه فراهم آورد!
در اين نوشتار برآنيم كه كتاب مزبور را به علاقه مندان و محققان حوزه حديث بشناسانيم. باشد كه معرفى اين كتاب، زمينه نشر آن را به طرزى بديع و شكلى زيبا<ref>ظاهرا آخرین چاپ این کتاب، افست از روی چاپ سنگی است: قم، انتشارات کتابخانه آیة الله مرعشی ، ۱۴۰۵ ق</ref>، همراه با تحقيقى عالمانه فراهم آورد!


== ساختار==
== ساختار==
كتاب، شامل يك مقدمه و 39 راشحه است. نگارنده در مقدمه كتاب به بيان اهميت «كافى» [[کلینی، محمد بن یعقوب|كلينى]](ره) پرداخته و اظهار مى دارد كه با توجه به گذشت حدود هفت قرن از تأليف كافى، تا حال، كسى اقدام به حل مشكلات احاديث آن ننموده و قدمى در اين راه برنداشته است. او با اشاره به اين نكته كه شرح احاديث اصول كافى، تنها از عهده كسى برمى‌آيد كه از علوم عقلى و نقلى بهره كافى داشته باشد، به شرح كتاب می‌پردازد.
كتاب، شامل يك مقدمه<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/5306/1/2 مقدمه کتاب، ص2]</ref>  و 39 راشحه است. نگارنده در مقدمه كتاب به بيان اهميت «كافى» [[کلینی، محمد بن یعقوب|كلينى]](ره) پرداخته و اظهار مى دارد كه با توجه به گذشت حدود هفت قرن از تأليف كافى، تا حال، كسى اقدام به حل مشكلات احاديث آن ننموده و قدمى در اين راه برنداشته است. او با اشاره به اين نكته كه شرح احاديث اصول كافى، تنها از عهده كسى برمى‌آيد كه از علوم عقلى و نقلى بهره كافى داشته باشد، به شرح كتاب می‌پردازد.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/5306/1/2 مقدمه کتاب، ص4]</ref>


كتاب «الرواشح» با شرحى بر مقدمه مرحوم [[کلینی، محمد بن یعقوب|كلينى]] كه در سرآغاز «كافى» آمده است، شروع مى شود و سپس به رواشح سى و نه گانه پرداخته مى شود.
كتاب «الرواشح» با شرحى بر مقدمه مرحوم [[کلینی، محمد بن یعقوب|كلينى]] كه در سرآغاز «كافى» آمده است، شروع مى شود و سپس به رواشح سى و نه گانه پرداخته مى شود.


== گزارش محتوا==
== گزارش محتوا==
راشحه اول: در اين راشحه، اقسام اوليه حديث (حديث صحيح، قوى، موثق، حسن و ضعيف) بيان شده و اصطلاحاتى مانند سند، اسناد، حديث متواتر و واحد، توضيح داده شده است.
راشحه اول: در اين راشحه، اقسام اوليه حديث (حديث صحيح، قوى، موثق، حسن و ضعيف) بيان شده و اصطلاحاتى مانند سند، اسناد، حديث متواتر و واحد، توضيح داده شده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/5306/1/40 متن کتاب، ص 40]</ref>


راشحه دوم: بيان ديدگاه‌هاى علماى اهل سنّت، نظير ابن صلاح، ابن جماعه و طيّبى درباره تعريف حديث صحيح و نقد و بررسى اين ديدگاه‌ها.
راشحه دوم: بيان ديدگاه‌هاى علماى اهل سنّت، نظير ابن صلاح، ابن جماعه و طيّبى درباره تعريف حديث صحيح و نقد و بررسى اين ديدگاه‌ها.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/5306/1/42 همان، ص 42]</ref>


راشحه سوم: بيان طبقات سه گانه اجماع و اشاره به برترى و فضيلت هر طبقه بر طبقه بعد از آن.
راشحه سوم: بيان طبقات سه گانه اجماع و اشاره به برترى و فضيلت هر طبقه بر طبقه بعد از آن.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/5306/1/45 همان، ص 45]</ref>


راشحه چهارم: بحث درباره ابراهيم بن هاشم و بيان نظرات اصحاب در مورد حسن بودن يا نبودن احاديث وى و نظر مؤلف، مبنى بر صحيح بودن اين احاديث.
راشحه چهارم: بحث درباره ابراهيم بن هاشم و بيان نظرات اصحاب در مورد حسن بودن يا نبودن احاديث وى و نظر مؤلف، مبنى بر صحيح بودن اين احاديث.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/5306/1/48 همان، ص48]</ref>


راشحه پنجم: در اين راشحه از اختلاف در حسن بودن احاديث عبدالعظيم حسنى، سخن به ميان رفته است و منشأ اختلاف، عدم وجود نص بر وثاقت او ذكر شده است.
راشحه پنجم: در اين راشحه از اختلاف در حسن بودن احاديث عبدالعظيم حسنى، سخن به ميان رفته است و منشأ اختلاف، عدم وجود نص بر وثاقت او ذكر شده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/5306/1/50 همان، ص 50]</ref>


نظر [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] درباره عبدالعظيم حسنى اين است كه اگر هيچ نصى بر وثاقت وى وجود نداشته باشد، الاّ جمله معروفى كه امام هادى(ع) [پس از اينكه عبدالعظيم حسنى دين خويش را بر آن امام عرضه كرد] بيان فرمود، براى وثاقت او كافى است.
نظر [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] درباره عبدالعظيم حسنى اين است كه اگر هيچ نصى بر وثاقت وى وجود نداشته باشد، الاّ جمله معروفى كه امام هادى(ع) [پس از اينكه عبدالعظيم حسنى دين خويش را بر آن امام عرضه كرد] بيان فرمود، براى وثاقت او كافى است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/5306/1/50 همان]</ref>


راشحه ششم: ابواسحاق، ثعلبة بن ميمون كيست؟ مؤلف محترم با جستجو در كتاب‍ مختلف اصحاب، ثابت مى‌كند كه احاديث وى صحيح هستند.
راشحه ششم: ابواسحاق، ثعلبة بن ميمون كيست؟ مؤلف محترم با جستجو در كتاب‍ مختلف اصحاب، ثابت مى‌كند كه احاديث وى صحيح هستند.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/5306/1/51 همان، ص 51]</ref>


راشحه هفتم: [[شهيد اول]] در يكى از ابواب كتاب «اللمعة الدمشقية» می‌گوید:... قال بعض الأصحاب انّ هذا الطلاق لايحتاج الى محلّل....
راشحه هفتم: [[شهيد اول]] در يكى از ابواب كتاب «اللمعة الدمشقية» می‌گوید:... قال بعض الأصحاب انّ هذا الطلاق لايحتاج الى محلّل....<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/5306/1/53 همان، ص 53]</ref>


[[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] منظور از «بعض الأصحاب» را عبداللّه بن بكير مى داند و او را با توجه به گفتار [[شهيد ثانى]]، غير امامى مى شمارد و سپس اقوال برخى از علما را نسبت به عبداللّه بن بكير و روايات او نقل مى‌كند و به بحث درباره شخصيت او می‌پردازد.
[[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] منظور از «بعض الأصحاب» را عبداللّه بن بكير مى داند و او را با توجه به گفتار [[شهيد ثانى]]، غير امامى مى شمارد و سپس اقوال برخى از علما را نسبت به عبداللّه بن بكير و روايات او نقل مى‌كند و به بحث درباره شخصيت او می‌پردازد.


راشحه هشتم: در اين راشحه درباره ابوعيسى محمد بن هارون الوراق، بحث شده و از او به عنوان يكى از اجلّه متكلمان شيعه سخن به ميان مى‌آيد. مؤلف، نظرات [[علم‌الهدی، علی بن حسین|سيد‌‎مرتضى]]، [[نجاشی، احمد بن علی|نجاشى]]، [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانى]]، امام [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] و ابن داود را درباره وى بيان كرده، سپس نتيجه مى گيرد كه وى ازممدوحين است و احاديث او حسن می‌باشد.
راشحه هشتم: در اين راشحه درباره ابوعيسى محمد بن هارون الوراق، بحث شده و از او به عنوان يكى از اجلّه متكلمان شيعه سخن به ميان مى‌آيد. مؤلف، نظرات [[علم‌الهدی، علی بن حسین|سيد‌‎مرتضى]]، [[نجاشی، احمد بن علی|نجاشى]]، [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانى]]، امام [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] و ابن داود را درباره وى بيان كرده، سپس نتيجه مى گيرد كه وى ازممدوحين است و احاديث او حسن می‌باشد.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/5306/1/55 همان، ص 55]</ref>


راشحه نهم: مشهور است كه چون اسماعيل بن ابى زياده سكونى، عامى است، لذا احاديث او مطروح و غير مقبول می‌باشد؛ امّا [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] معتقد است كه علاوه بر غلط بودن اين مطلب، سكونى ثقه است و احاديث او موثق است.
راشحه نهم: مشهور است كه چون اسماعيل بن ابى زياده سكونى، عامى است، لذا احاديث او مطروح و غير مقبول می‌باشد؛ امّا [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] معتقد است كه علاوه بر غلط بودن اين مطلب، سكونى ثقه است و احاديث او موثق است.
خط ۸۵: خط ۸۵:
راشحه چهاردهم: در اين راشحه، بحث درباره اصحاب روايت و اصحاب ملاقات است. برخى از اصحاب، امامى را ملاقات كرده‎اند؛ ولى روايتى از آن امام نقل نمی‌كنند.
راشحه چهاردهم: در اين راشحه، بحث درباره اصحاب روايت و اصحاب ملاقات است. برخى از اصحاب، امامى را ملاقات كرده‎اند؛ ولى روايتى از آن امام نقل نمی‌كنند.


راشحه پانزدهم: بحث درباره صفوان بن يحيى است كه او رواياتى را از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] نقل كرده است. با اينكه وى عصر حضرت را درك نكرده است، پس چگونه اصحاب احاديث او را تصحيح كرده، در اصحاب اجماع از طبقه سوم قرار داده‎اند؟ روايات او از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] با واسطه بوده و عدم ذكر واسطه، با «صحت» منافات دارد. [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] بعد از بيان اشكال، به پاسخ اين سؤال می‌پردازد و در نهایت هم (با توجه به سخنانى كه درباره او نقل مى‌كند) مى فرمايد كه هرگز اسقاط از قبل صفوان، حديث او را از «صحت» خارج نمى‌كند.
راشحه پانزدهم: بحث درباره صفوان بن يحيى است كه او رواياتى را از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] نقل كرده است. با اينكه وى عصر حضرت را درك نكرده است، پس چگونه اصحاب احاديث او را تصحيح كرده، در اصحاب اجماع از طبقه سوم قرار داده‎اند؟ روايات او از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] با واسطه بوده و عدم ذكر واسطه، با «صحت» منافات دارد. [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] بعد از بيان اشكال، به پاسخ اين سؤال می‌پردازد و در نهایت هم (با توجه به سخنانى كه درباره او نقل مى‌كند) مى فرمايد كه هرگز اسقاط از قبل صفوان، حديث او را از «صحت» خارج نمى‌كند.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/5306/1/65 همان، ص65]</ref>


راشحه شانزدهم: بحث اين راشحه، درباره مراسيل ابن عمير است و در نهایت، نظر [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] اين است كه در حقيقت، مراسيل او مسانيد است؛ نه اينكه مراسيل او حكم مسانيد را دارد (چنانچه توهم مى شود).
راشحه شانزدهم: بحث اين راشحه، درباره مراسيل ابن عمير است و در نهایت، نظر [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] اين است كه در حقيقت، مراسيل او مسانيد است؛ نه اينكه مراسيل او حكم مسانيد را دارد (چنانچه توهم مى شود).<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/5306/1/67 همان، ص67]</ref>


راشحه هفدهم: آداب [[نجاشی، احمد بن علی|نجاشى]] را در نقل، بيان مى‌كند.
راشحه هفدهم: آداب [[نجاشی، احمد بن علی|نجاشى]] را در نقل، بيان مى‌كند.


راشحه هجدهم: ابتدا جمله‌اى را از كشّى درباره حمدان بن احمد مى آورد كه ابن داود آن جمله را از «رجال» كشّى نقل می‌کرده است. طبق آن نقل، كشّى حمدان بن احمد را از خاص الخاص اصحاب و اصحاب اجماع به شماره آورده است. سپس به بحث درباره جمله‌اى كه نقل شد، می‌پردازد و مى فرمايد: اين جمله در «رجال» كشّى كه فعلا در اختيار ماست، وجود ندارد. شايد ابن داود به اصل كتاب كشّى دسترسى پيدا كرده و اين مطلب را در آنجا ديده است.
راشحه هجدهم: ابتدا جمله‌اى را از كشّى درباره حمدان بن احمد مى آورد كه ابن داود آن جمله را از «رجال» كشّى نقل می‌کرده است. طبق آن نقل، كشّى حمدان بن احمد را از خاص الخاص اصحاب و اصحاب اجماع به شماره آورده است. سپس به بحث درباره جمله‌اى كه نقل شد، می‌پردازد و مى فرمايد: اين جمله در «رجال» كشّى كه فعلا در اختيار ماست، وجود ندارد. شايد ابن داود به اصل كتاب كشّى دسترسى پيدا كرده و اين مطلب را در آنجا ديده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/5306/1/68 همان، ص68]</ref>


راشحه نوزدهم: بحث درباره محمد بن اسماعيل است كه از فضل بن شادان روايت كرده است.
راشحه نوزدهم: بحث درباره محمد بن اسماعيل است كه از فضل بن شادان روايت كرده است.


راشحه بيستم: بحث از تفاوت مشيخه و مشيخه و شيخه و شيخه و شيخان و شيخان می‌باشد.[3]
راشحه بيستم: بحث از تفاوت مشيخه و مشيخه و شيخه و شيخه و شيخان و شيخان می‌باشد.<ref>مشيخه جمع شيخ می‌باشد، نظير شيوخ و اشياخ و مشايخ؛ ولى مطرّزى گفته است كه اسم جمع است و مشايخ هم جمعش می‌باشد؛ اما مشيخه اسم مكان است و جايگاه ذكر شيوخ. شيخه يعنى پيرى و شيخه يعنى پير زن. شيخان تثنيه شيخ می‌باشد و شيخان اسم محلى در مدينه است.</ref>؛ <ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/5306/1/74 همان، ص74]</ref> 


راشحه بيست و يكم: در اين راشحه، سخن درباره محمد بن احمد علوى است كه از ابى هاشم جعفرى روايت كرده است.
راشحه بيست و يكم: در اين راشحه، سخن درباره محمد بن احمد علوى است كه از ابى هاشم جعفرى روايت كرده است.
خط ۱۰۷: خط ۱۰۷:
راشحه بيست و پنجم: تحقيق درباره سويد بن قيس و ذو اليدين و ذو الثديه می‌باشد.
راشحه بيست و پنجم: تحقيق درباره سويد بن قيس و ذو اليدين و ذو الثديه می‌باشد.


راشحه بيست و ششم: بحث درباره ابن سنان است كه بين ابوعبداللّه محمد بن خالد برقى و اسماعيل بن جابر واقع شده است. نظر [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] اين است كه اين شخص، محمد بن سنان است كه مشهور، عدم وثاقت اوست؛ نه عبداللّه بن سنان كه وثاقت او اتفاقى است. چون برقى و محمد بن سنان در يك طبقه هستند و هر دو از اصحاب [[امام رضا(ع)]] هستند؛ ولى عبداللّه بن سنان از اصحاب [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] است.
راشحه بيست و ششم: بحث درباره ابن سنان است كه بين ابوعبداللّه محمد بن خالد برقى و اسماعيل بن جابر واقع شده است. نظر [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] اين است كه اين شخص، محمد بن سنان است كه مشهور، عدم وثاقت اوست؛ نه عبداللّه بن سنان كه وثاقت او اتفاقى است. چون برقى و محمد بن سنان در يك طبقه هستند و هر دو از اصحاب [[امام رضا(ع)]] هستند؛ ولى عبداللّه بن سنان از اصحاب [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/5306/1/88 همان، ص88]</ref>


راشحه بيست و هفتم: بحث در ضابطه‌هاى «نسبت» و موارد اختلاف آن‍، نظير همدانى و همدانى، قاسانى و قاشانى، عُمانى و عَمانى و...
راشحه بيست و هفتم: بحث در ضابطه‌هاى «نسبت» و موارد اختلاف آن‍، نظير همدانى و همدانى، قاسانى و قاشانى، عُمانى و عَمانى و...
خط ۱۲۵: خط ۱۲۵:
راشحه سى و چهارم: اين راشحه، ادامه بحث قبلى می‌باشد كه: اگر كسى ثقه است و معمولا هم از ثقه نقل مى‌كند، در عين حال اگر از ضعيفى نقل كرد، اين قابل قبول نمی‌باشد. در بخشى ديگر از اين راشحه به بحث مقابل می‌پردازد كه گا از روايات افراد ضعيف (كه طبق قاعده ضعيف است) رواياتى استثنا شده كه قابل قبول اند؛ از جمله در مورد احمد بن هلال (با اينكه او محكوم به غلو شده، ولى در عين حال) [[غضایری، حسین بن عبیدالله|ابن غضائرى]] می‌نويسد كه روايات او قابل اعتماد نيست، مگر آنچه وى از كتاب مشيخه از حسن بن محبوب نقل كرده است و نيز مانند طلحة بن زيد كه شيخ مى فرمايد «مذهبش عامى است؛ ولى كتابش قابل اعتماد می‌باشد».
راشحه سى و چهارم: اين راشحه، ادامه بحث قبلى می‌باشد كه: اگر كسى ثقه است و معمولا هم از ثقه نقل مى‌كند، در عين حال اگر از ضعيفى نقل كرد، اين قابل قبول نمی‌باشد. در بخشى ديگر از اين راشحه به بحث مقابل می‌پردازد كه گا از روايات افراد ضعيف (كه طبق قاعده ضعيف است) رواياتى استثنا شده كه قابل قبول اند؛ از جمله در مورد احمد بن هلال (با اينكه او محكوم به غلو شده، ولى در عين حال) [[غضایری، حسین بن عبیدالله|ابن غضائرى]] می‌نويسد كه روايات او قابل اعتماد نيست، مگر آنچه وى از كتاب مشيخه از حسن بن محبوب نقل كرده است و نيز مانند طلحة بن زيد كه شيخ مى فرمايد «مذهبش عامى است؛ ولى كتابش قابل اعتماد می‌باشد».


راشحه سى و پنجم: بحث در اين راشحه درباره تعيين [[غضایری، حسین بن عبیدالله|ابن غضائرى]] است. [[غضایری، حسین بن عبیدالله|ابن غضائرى]] يى كه علامه و ابن داود در دو بخش جرح و تعديل از او نقل می‌كنند، غير از [[غضایری، حسین بن عبیدالله|ابن غضائرى]] يى است كه استاد [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] و [[نجاشی، احمد بن علی|نجاشى]] و ديگران بوده است.
راشحه سى و پنجم: بحث در اين راشحه درباره تعيين [[غضایری، حسین بن عبیدالله|ابن غضائرى]] است. [[غضایری، حسین بن عبیدالله|ابن غضائرى]] يى كه علامه و ابن داود در دو بخش جرح و تعديل از او نقل می‌كنند، غير از [[غضایری، حسین بن عبیدالله|ابن غضائرى]] يى است كه استاد [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] و [[نجاشی، احمد بن علی|نجاشى]] و ديگران بوده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/5306/1/111 همان، ص111]</ref>


راشحه سى و ششم: بحث در اقسام پنج گانه حديث است كه آيا در ترجيح در طول يكديگر قرار دارند يا بعضى هم رتبه با بعضى ديگر هستند؟
راشحه سى و ششم: بحث در اقسام پنج گانه حديث است كه آيا در ترجيح در طول يكديگر قرار دارند يا بعضى هم رتبه با بعضى ديگر هستند؟
خط ۱۳۳: خط ۱۳۳:
راشحه سى و هشتم: بحث اين راشحه در تفاوت بين حديث قدسى، قرآن و احاديث نبوى است.
راشحه سى و هشتم: بحث اين راشحه در تفاوت بين حديث قدسى، قرآن و احاديث نبوى است.


راشحه سى و نهم: بحث درباره اقسام حكم عقل است كه يا به مباحث اعتقادى مربوط مى شود يا احكام شرعى. احكام شرعى هم اعم از حكم وضعى و حكم تكليفى است.
راشحه سى و نهم: بحث درباره اقسام حكم عقل است كه يا به مباحث اعتقادى مربوط مى شود يا احكام شرعى. احكام شرعى هم اعم از حكم وضعى و حكم تكليفى است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/5306/1/208 همان، ص208]</ref>


== اخبار محرّف ==
== اخبار محرّف ==




[[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] درباره اخبار تحريف شده مى فرمايد كه تحريفها دو دسته هستند: يا تحريف در اثر زياد شدن است و يا كم شدن و يا جايگزين كردن چيزى به جاى چيز ديگر و هر سه قسم هم يا در متن صورت مى پذيرد و يا در سند. وى احاديث متعددى را ذكر مى‌كند كه يا از جهت سند و يا متن، تحريف شده‌اند و از جمله، حديث منقول از امام باقر(ع) است در بحث توحيد كه حضرت در ضمن حديث مى فرمايد: «لعل النمل الصغار يتوهّم أن للّه تعالى زبانيين». زبانى، شاخك مورچه را مى گويند؛ ولى اين كلمه تحريف شده است به زبانيتين[4] (و زبانيه به فرشتگان عذاب مى گويند).
[[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] درباره اخبار تحريف شده مى فرمايد كه تحريفها دو دسته هستند: يا تحريف در اثر زياد شدن است و يا كم شدن و يا جايگزين كردن چيزى به جاى چيز ديگر و هر سه قسم هم يا در متن صورت مى پذيرد و يا در سند. وى احاديث متعددى را ذكر مى‌كند كه يا از جهت سند و يا متن، تحريف شده‌اند و از جمله، حديث منقول از امام باقر(ع) است در بحث توحيد كه حضرت در ضمن حديث مى فرمايد: «لعل النمل الصغار يتوهّم أن للّه تعالى زبانيين». زبانى، شاخك مورچه را مى گويند؛ ولى اين كلمه تحريف شده است به زبانيتين[ كه اين تحريف، همچنان در روايت «بحار» هست <ref>بحارالانوار، مجلسی، ج۶۹، ص293</ref>) (و زبانيه به فرشتگان عذاب مى گويند).


== احاديث مصحّف ==
== احاديث مصحّف ==
خط ۱۵۵: خط ۱۵۵:
وى سپس تصحيفات متعددى را در اين زمينه ذكر مى‌كند. نخست، تصحيفاتى را كه از طريق بصر در اسناد و بعد در متن صورت پذيرفته ياد مى‌كند و بعد به تصحيفاتى می‌پردازد كه از ناحيه سمع در اسناد و متن، اتفاق افتاده است.
وى سپس تصحيفات متعددى را در اين زمينه ذكر مى‌كند. نخست، تصحيفاتى را كه از طريق بصر در اسناد و بعد در متن صورت پذيرفته ياد مى‌كند و بعد به تصحيفاتى می‌پردازد كه از ناحيه سمع در اسناد و متن، اتفاق افتاده است.


بعد از بيان تصحيفات محسوس لفظى به بحث از معقول معنوى می‌پردازد و مى فرمايد كه منظور، آن تصحيفاتى است كه در معنا تحقق پيدا كرده است؛ يعنى لفظ حديث را به همان نحو كه وارد شده، ذكر می‌كنند؛ ولى معنايى كه بيان مى شود، مطابق منظور گوينده نيست. وى در جمله احاديثى كه دچار تحريف معنوى شده‎اند، حديث منزلت را ذكر مى‌كند. بعد به تصحيفاتى كه در عصر خود [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] اتفاق افتاده، چه در لفظ و چه در معنا می‌پردازد؛ از جمله اين تصحيفات آن است كه در زيارت عاشورا اتفاق افتاده است كه كلمه «تايعت» در جمله «اللّهمّ العن العصابة الّتى جاهدت الحسين -عليه‌السلام - و شايعت و بايعت و تايعت على قتله» را به «تابعت» تبديل كرده‌اند.[5] همچنين، روايتى كه درباب متعه است كه «اگر منعى صورت نمى پذيرفت، مازنى الا شفى». در اين روايت، شفى درست است نه شقى؛ و شفى به معنى قليل است.
بعد از بيان تصحيفات محسوس لفظى به بحث از معقول معنوى می‌پردازد و مى فرمايد كه منظور، آن تصحيفاتى است كه در معنا تحقق پيدا كرده است؛ يعنى لفظ حديث را به همان نحو كه وارد شده، ذكر می‌كنند؛ ولى معنايى كه بيان مى شود، مطابق منظور گوينده نيست. وى در جمله احاديثى كه دچار تحريف معنوى شده‎اند، حديث منزلت را ذكر مى‌كند. بعد به تصحيفاتى كه در عصر خود [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] اتفاق افتاده، چه در لفظ و چه در معنا می‌پردازد؛ از جمله اين تصحيفات آن است كه در زيارت عاشورا اتفاق افتاده است كه كلمه «تايعت» در جمله «اللّهمّ العن العصابة الّتى جاهدت الحسين -عليه‌السلام - و شايعت و بايعت و تايعت على قتله» را به «تابعت» تبديل كرده‌اند.<ref>اكنون نيز در «مفاتيح الجنان» كلمه «تابعت» وجود دارد و همچنين، در زيارت عاشوراهایى كه در اختيار مردم است.</ref> همچنين، روايتى كه درباب متعه است كه «اگر منعى صورت نمى پذيرفت، مازنى الا شفى». در اين روايت، شفى درست است نه شقى؛ و شفى به معنى قليل است.


== احاديث موضوع ==
== احاديث موضوع ==
خط ۱۷۵: خط ۱۷۵:
[[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]]، سپس جريانى را كه بين عايشه و ابوهريره اتفاق افتاده را نقل مى‌كند كه ابوهريره روايتى از پيامبر نقل كرد. عايشه به او گفت: كى پيامبر چنين چيزى فرمود؟ گفت: هنگامى كه پدرت را به خلافت نصب كرد!
[[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]]، سپس جريانى را كه بين عايشه و ابوهريره اتفاق افتاده را نقل مى‌كند كه ابوهريره روايتى از پيامبر نقل كرد. عايشه به او گفت: كى پيامبر چنين چيزى فرمود؟ گفت: هنگامى كه پدرت را به خلافت نصب كرد!


مؤلف، بعد از شرح اقسام چند گانه، می‌پردازد به تصحيف‍ ديگرى كه اتفاق افتاده است، چه عمدا و چه سهوا. راوى، گا كلام خود را مسندا نقل مى‌كند و گا كلمات حكما را به پيامبر نسبت مى دهد[6] گا كلامى را مى شنود و در آنها يك جمله (كه ربطى به حديث ندارد)، خيال مى‌كند كه جزو حديث است؛ بعد آن را به عنوان حديث نقل مى‌كند. نكته‌اى كه در اين بخش قابل تأمل است، اين است كه [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] در اين بخش، بيان مى‌كند كه يكى از كار جاعلان حديث، اين بوده كه حديث ضعيف السند را با سند صحيح نقل می‎كردند كه اگر چنين كارى صورت پذيرفته باشد، براى سند صحيح هم مشكل ايجاد مى شود و بايد به سراغ راه ديگرى جهت پذيرش روايات رفت.[7]
مؤلف، بعد از شرح اقسام چند گانه، می‌پردازد به تصحيف‍ ديگرى كه اتفاق افتاده است، چه عمدا و چه سهوا. راوى، گاه كلام خود را مسندا نقل مى‌كند و گا كلمات حكما را به پيامبر نسبت مى دهد<ref>آقاى مونتگمرى وات در كتاب «فلسفه و كلام اسلامى» (ص87)، همين نظر را اظهار مى دارد: بيشتر اقوال حكيمانه موروثى خاورميانه نيز به [حضرت] محمد(ص) نسبت داده مى شد</ref> گاه كلامى را مى شنود و در آنها يك جمله (كه ربطى به حديث ندارد)، خيال مى‌كند كه جزو حديث است؛ بعد آن را به عنوان حديث نقل مى‌كند. نكته‌اى كه در اين بخش قابل تأمل است، اين است كه [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] در اين بخش، بيان مى‌كند كه يكى از كار جاعلان حديث، اين بوده كه حديث ضعيف السند را با سند صحيح نقل می‎كردند كه اگر چنين كارى صورت پذيرفته باشد، براى سند صحيح هم مشكل ايجاد مى شود و بايد به سراغ راه ديگرى جهت پذيرش روايات رفت.(ربما وجد حديثا ضعيف الاسناد، فركب له اسنادا صحيحا للترويج).<ref>همان، ص198</ref>]


در ادامه كتاب، مؤلف به نقل نظريه‌اى می‌پردازد كه عده‌اى معتقدند كه اصلا جعل حديث، هنگامى كه نفعى بر آن مترتب شود، جايز است (مثلاًمردم ترغيب به دين شوند يا باعث پرهيز مردم از گناه شود) و استدلالشان هم به اين روايت پيامبر است كه فرمود: «من كذب علىّ متعمدا ليضلّ به الناس، فليتبوّأ مقعده من النار» و تحليلشان اين است كه پيامبر فرموده است: «من كذب علىّ»؛ امّا ما كه دروغ عليه پيامبر نمى سازیم؛ بلكه حديث براى عزت پيامبر و رونق دين او مى سازیم.
در ادامه كتاب، مؤلف به نقل نظريه‌اى می‌پردازد كه عده‌اى معتقدند كه اصلا جعل حديث، هنگامى كه نفعى بر آن مترتب شود، جايز است (مثلاًمردم ترغيب به دين شوند يا باعث پرهيز مردم از گناه شود) و استدلالشان هم به اين روايت پيامبر است كه فرمود: «من كذب علىّ متعمدا ليضلّ به الناس، فليتبوّأ مقعده من النار» و تحليلشان اين است كه پيامبر فرموده است: «من كذب علىّ»؛ امّا ما كه دروغ عليه پيامبر نمى سازیم؛ بلكه حديث براى عزت پيامبر و رونق دين او مى سازیم.
خط ۱۸۱: خط ۱۸۱:
مؤلف، در پایان اين بخش به کتاب‌هایى كه در زمينه احاديث جعلى نوشته شده، اشاره مى‌كند و می‌گوید: بهترين كتابى كه در اين زمينه نوشته شده است، كتاب «الملتقط في تبيين الغلط» نوشته حسن بن محمد صنعانى است و در رتبه بعد از آن، كتاب ابوالفرج ابن جوزى است. البته در اين کتاب‌ها گا عده‌اى از روايات را جزو روايات جعلى ذكر كرده‌اند كه جعلى نيستند. مؤلف، سپس چند حديث از اين احاديث را نقل مى‌كند و مى فرمايد كه اكثر اين روايات، جعلى نيستند.
مؤلف، در پایان اين بخش به کتاب‌هایى كه در زمينه احاديث جعلى نوشته شده، اشاره مى‌كند و می‌گوید: بهترين كتابى كه در اين زمينه نوشته شده است، كتاب «الملتقط في تبيين الغلط» نوشته حسن بن محمد صنعانى است و در رتبه بعد از آن، كتاب ابوالفرج ابن جوزى است. البته در اين کتاب‌ها گا عده‌اى از روايات را جزو روايات جعلى ذكر كرده‌اند كه جعلى نيستند. مؤلف، سپس چند حديث از اين احاديث را نقل مى‌كند و مى فرمايد كه اكثر اين روايات، جعلى نيستند.


مرحوم مير، در بخش پایانى با اشاره به وضعيّتى كه در عصر امويان و عباسيان به وجود آمد، معتقد است كه در اين عصر، احاديثى ساخته شد و اين احاديث به صحاح راه پيدا كرد كه آثار «جعل» در آنها مشهود است و در عين حال، نقل مى شوند و هيچ تعرضى هم نسبت به آنها نمى شود.[8]
مرحوم ميرداماد، در بخش پایانى با اشاره به وضعيّتى كه در عصر امويان و عباسيان به وجود آمد، معتقد است كه در اين عصر، احاديثى ساخته شد و اين احاديث به صحاح راه پيدا كرد كه آثار «جعل» در آنها مشهود است و در عين حال، نقل مى شوند و هيچ تعرضى هم نسبت به آنها نمى شود.<ref>برگرفته از فصلنامه علوم حديث شماره 10 مقاله قاسم جوادى</ref>
 
==پانویس ==
<references />
 
 
== منابع مقاله ==
مقدمه و متن کتاب
[[:noormags:1434|جوادی، قاسم؛ نگاهی به «الرواشح السماویه» میرداماد(م1041ق)،پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: علوم حدیث، زمستان 1377 - شماره 10 ISC (12 صفحه - از 189 تا 200)]].
 
 


#راشح و راشحة: ما يجرى من الماء خلال الحجارة.
#ظاهرا آخرين چاپ اين كتاب، افست از روى چاپ سنگى است: قم، انتشارات كتابخانه آیت‌الله مرعشى، 1405ق.
#مشيخه جمع شيخ می‌باشد، نظير شيوخ و اشياخ و مشايخ؛ ولى مطرّزى گفته است كه اسم جمع است و مشايخ هم جمعش می‌باشد؛ اما مشيخه اسم مكان است و جايگاه ذكر شيوخ. شيخه يعنى پيرى و شيخه يعنى پير زن. شيخان تثنيه شيخ می‌باشد و شيخان اسم محلى در مدينه است.
#كه اين تحريف، همچنان در روايت «بحار» هست (چاپ بيروت، ج69، ص293).
#اكنون نيز در «[[مفاتيح الجنان]]» كلمه «تابعت» وجود دارد و همچنين، در زيارت عاشوراهایى كه در اختيار مردم است.
#آقاى مونتگمرى وات در كتاب «فلسفه و كلام اسلامى» (ص87)، همين نظر را اظهار مى دارد: بيشتر اقوال حكيمانه موروثى خاورميانه نيز به [حضرت] محمد(ص) نسبت داده مى شد.
#ربما وجد حديثا ضعيف الاسناد، فركب له اسنادا صحيحا للترويج. (الرواشح، ص198)
#برگرفته از فصلنامه علوم حديث شماره 10 مقاله قاسم جوادى


[[رده:کتاب‌شناسی]]
[[رده:کتاب‌شناسی]]
خط ۱۹۷: خط ۱۹۹:
[[رده:علم الحدیث]]
[[رده:علم الحدیث]]
[[رده:آثار کلی علم الحدیث]]
[[رده:آثار کلی علم الحدیث]]
[[رده:25 آبان الی 24 آذر(97)]]
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش