۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'رحمه الله' به 'رحمهالله') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
اوّلين عبارت كشى، در سرآغاز کتابش با این جمله شروع مىشود كه: «حمدویه بن نصير الكشى، قال: حدثنا محمّد بن الحسين بن على بن أبى الخطاب عن محمّد بن سنان عن حذيفة بن منصور عن ابى عبدالله(ع) قال: اعرفوا منازل الرّجال منّا على قدر رواياتهم عنّا»، همانگونه كه ملاحظه مىگردد روايتى است از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] راجع به شناخت روات حديث كه كمیّت روايات نقل شده از محضر اهلبيت(ع) را یکى از راههاى شناخت راوى قرار داده است. | اوّلين عبارت كشى، در سرآغاز کتابش با این جمله شروع مىشود كه: «حمدویه بن نصير الكشى، قال: حدثنا محمّد بن الحسين بن على بن أبى الخطاب عن محمّد بن سنان عن حذيفة بن منصور عن ابى عبدالله(ع) قال: اعرفوا منازل الرّجال منّا على قدر رواياتهم عنّا»، همانگونه كه ملاحظه مىگردد روايتى است از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] راجع به شناخت روات حديث كه كمیّت روايات نقل شده از محضر اهلبيت(ع) را یکى از راههاى شناخت راوى قرار داده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/13204/1/3 متن کتاب،ج1، ص3-ص 6]</ref> | ||
شارح، بعد از بيان خطبه، نظر خود را راجع به كشى، این چنين بيان مىكند: «قول الشيخ الحديث الحافظ الناقد الرواية أبى عمرو محمّد بن عبدالعزيز الكشى رحمهالله في ما أورده شيخ الطائفة في الکتاب الاختيار من کتابه». لفظ حمدویه، اوّلين نكتهاى است كه شارح به تفصيل آن را مورد بررسى قرار داده و به لحاظ لغوى و از ديدگاه لغوىها به دنبال تبيين آن مىباشد. وى سپس لفظ كشى را بررسى كرده و شهر كش را به نقل از فاضل مهندس بيرجندى در کتاب «المعمول في مساحة الارض و بلدان الاقاليم»، از بلاد ما وراء النهر كه شهر بزرگى در ابعاد سه فرسخ در سه فرسخ مىباشد، معرفى كرده است كه كشى نير منسوب به این شهر است. | شارح، بعد از بيان خطبه، نظر خود را راجع به كشى، این چنين بيان مىكند: «قول الشيخ الحديث الحافظ الناقد الرواية أبى عمرو محمّد بن عبدالعزيز الكشى رحمهالله في ما أورده شيخ الطائفة في الکتاب الاختيار من کتابه».<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/13204/1/3 همان، ص3]</ref> لفظ حمدویه، اوّلين نكتهاى است كه شارح به تفصيل آن را مورد بررسى قرار داده و به لحاظ لغوى و از ديدگاه لغوىها به دنبال تبيين آن مىباشد. وى سپس لفظ كشى را بررسى كرده و شهر كش را به نقل از فاضل مهندس بيرجندى در کتاب «المعمول في مساحة الارض و بلدان الاقاليم»، از بلاد ما وراء النهر كه شهر بزرگى در ابعاد سه فرسخ در سه فرسخ مىباشد، معرفى كرده است كه كشى نير منسوب به این شهر است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/13204/1/6 همان، ص 6]</ref> | ||
محمّد بن سنان، به عنوان یکى از روات حديث مذكور، ديگر نكتهاى است كه شارح در موردش قلمفرسايى نموده است. الختلى، سليمان الخطابى كه شيخ آن را در کتاب الرجال در میان اصحاب امام كاظم(ع) آورده و سوید نسائى، ديگر اشخاص مورد بحث شارح در این قسمت مىباشند. | محمّد بن سنان، به عنوان یکى از روات حديث مذكور، ديگر نكتهاى است كه شارح در موردش قلمفرسايى نموده است. الختلى، سليمان الخطابى كه شيخ آن را در کتاب الرجال در میان اصحاب امام كاظم(ع) آورده و سوید نسائى، ديگر اشخاص مورد بحث شارح در این قسمت مىباشند.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/13204/1/6 همان، ص 6]</ref> | ||
روايت چهارم كشى كه از على بن سوید النسائى است، به این شرح مىباشد: «قال كتب إلى ابوالحسن الاول و هو في السجن و امّا ما ذكرت يا على ممن تأخذ معالم دينك: لا تأخذن معالم دينك عن غير شيعتنا فانك إن تعديتهم أخذت دينك عن الخائنين الذين خانوا الله و رسوله و خانوا أماناتهم انهم اؤتمنوا على کتاب الله جل و علا فحرفوه و بدلوه فعليهم لعنةالله و لعنة رسوله و لعنة ملائكته و لعنة آبائى الكرام البررة و لعنتى و لعنة شيعتى إلى يوم القيامة». این حديث هم كه نوعى برحذر داشتن از اخذ روايت از خائنين و افراد غير معتمد است به لحاظ لفظ خانوا مورد بحث شارح قرار گرفته است. او مىگوید: شايد لفظ خوّنوا بوده است از باب تفعيل، امّا خانوا أماناتهم همانگونه كه در بسيارى از نسخهها آمده، از خيانت در مقابل امانت مىباشد. او تعبير صاحب كشاف را در این مورد آورده و به چندين آيه از قرآن كريم دربارهى آن استناد مىنمايد؛ از جمله آيهى 27 سورهى انفال كه مىگوید: '''لا تخونوا الله و الرّسول و تخونوا أماناتكم'''. | روايت چهارم كشى كه از على بن سوید النسائى است، به این شرح مىباشد: «قال كتب إلى ابوالحسن الاول و هو في السجن و امّا ما ذكرت يا على ممن تأخذ معالم دينك: لا تأخذن معالم دينك عن غير شيعتنا فانك إن تعديتهم أخذت دينك عن الخائنين الذين خانوا الله و رسوله و خانوا أماناتهم انهم اؤتمنوا على کتاب الله جل و علا فحرفوه و بدلوه فعليهم لعنةالله و لعنة رسوله و لعنة ملائكته و لعنة آبائى الكرام البررة و لعنتى و لعنة شيعتى إلى يوم القيامة».<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/13204/1/7 همان، ص7]</ref> این حديث هم كه نوعى برحذر داشتن از اخذ روايت از خائنين و افراد غير معتمد است به لحاظ لفظ خانوا مورد بحث شارح قرار گرفته است. او مىگوید: شايد لفظ خوّنوا بوده است از باب تفعيل، امّا خانوا أماناتهم همانگونه كه در بسيارى از نسخهها آمده، از خيانت در مقابل امانت مىباشد. او تعبير صاحب كشاف را در این مورد آورده و به چندين آيه از قرآن كريم دربارهى آن استناد مىنمايد؛ از جمله آيهى 27 سورهى انفال كه مىگوید: '''لا تخونوا الله و الرّسول و تخونوا أماناتكم'''. | ||
«أؤتمنوا»، ديگر لفظ مورد توجه شارح است كه مىگوید: از باب افتعال و از امانت مىباشد و صيغهى مجهول است. آيهى 11 سورهى يوسف هم شاهدى بر این لفظ مىباشد. | «أؤتمنوا»، ديگر لفظ مورد توجه شارح است كه مىگوید: از باب افتعال و از امانت مىباشد و صيغهى مجهول است. آيهى 11 سورهى يوسف هم شاهدى بر این لفظ مىباشد. | ||
روايت پنجمى كه كشى آورده، نقل [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] از پيامبر(ص) مىباشد كه فرمود: «يَحْمل هذا الدين في كل قرن عدول ينفون عنه تأویل المبطلين». ششمین روايت كشى از محمّد بن مسعود است كه در موردش شارح از عياشى نقل مىكند كه شخصى جليل القدر، واسع العلم و ثقه از اهل سمرقند و كش مىباشد. احمد بن محمّد البرقى نيز شناسايى شده است. | روايت پنجمى كه كشى آورده، نقل [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] از پيامبر(ص) مىباشد كه فرمود: «يَحْمل هذا الدين في كل قرن عدول ينفون عنه تأویل المبطلين».<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/13204/1/10 متن کتاب،ج1، ص10]</ref> ششمین روايت كشى از محمّد بن مسعود است كه در موردش شارح از عياشى نقل مىكند كه شخصى جليل القدر، واسع العلم و ثقه از اهل سمرقند و كش مىباشد. احمد بن محمّد البرقى نيز شناسايى شده است. | ||
در حديث هفتم اسم حاتم بن ماهویه به عنوان یکى از روات حديث است كه مورد نظر شارح است. هشتمین روايت كشّى دربارهى شرطة الخمیس است كه یکى از مباحث مهم دربارهى اصحاب امیرالمؤمنين(ع) مىباشد. ما به خاطر اهمیّت آن، عين حديث را آورده و توضيحاتى در مورد این گروه بيان مىكنيم، سپس مىپردازيم به توضيحات [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|میرداماد]]: «نَصْر بن الصباح البلغى، قال: حدثنا احمد بن محمّد بن عيسى، عن الحسين بن سعيد عن اسماعيل بن بزيع عن أبى الجارود، قال قلت للاصبغ بن نباتة ما كان منزلة هذا الرجل فیکم؟ قال: ما أدرى ما تقول الا أن سيوفنا كانت على عواتقنا فمن اومى اليه ضربناه بها و كان يقول لنا تشرطوا فو الله ما اشتراطكم لذهب و لا لفضة و ما اشتراطكم الّا للموت انّ قوماً من قبلكم من بنى اسرائيل تشارطوا بينهم فما مات أحدٌ منهم حتى كان نبىّ قومه او نبىّ قريته او نبىّ نفسه و انّكم بمنزلتهم غير انّكم لستم بأنبياء». روايت مذكور همانگونه كه ملاحظه شد سؤالى است از اصبغ بن نباتة به عنوان یکى از افراد معاهدهى شرطة الخمیس. | در حديث هفتم اسم حاتم بن ماهویه به عنوان یکى از روات حديث است كه مورد نظر شارح است. هشتمین روايت كشّى دربارهى شرطة الخمیس است كه یکى از مباحث مهم دربارهى اصحاب امیرالمؤمنين(ع) مىباشد. ما به خاطر اهمیّت آن، عين حديث را آورده و توضيحاتى در مورد این گروه بيان مىكنيم، سپس مىپردازيم به توضيحات [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|میرداماد]]: «نَصْر بن الصباح البلغى، قال: حدثنا احمد بن محمّد بن عيسى، عن الحسين بن سعيد عن اسماعيل بن بزيع عن أبى الجارود، قال قلت للاصبغ بن نباتة ما كان منزلة هذا الرجل فیکم؟ قال: ما أدرى ما تقول الا أن سيوفنا كانت على عواتقنا فمن اومى اليه ضربناه بها و كان يقول لنا تشرطوا فو الله ما اشتراطكم لذهب و لا لفضة و ما اشتراطكم الّا للموت انّ قوماً من قبلكم من بنى اسرائيل تشارطوا بينهم فما مات أحدٌ منهم حتى كان نبىّ قومه او نبىّ قريته او نبىّ نفسه و انّكم بمنزلتهم غير انّكم لستم بأنبياء». روايت مذكور همانگونه كه ملاحظه شد سؤالى است از اصبغ بن نباتة به عنوان یکى از افراد معاهدهى شرطة الخمیس. |
ویرایش