ثقةالاسلام تبریزی، علی بن موسی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ثقة الاسلام' به 'ثقةالاسلام'
جز (جایگزینی متن - 'ثقة الاسلام تبریزی، علی بن موسی' به 'ثقةالاسلام تبریزی، علی بن موسی')
جز (جایگزینی متن - 'ثقة الاسلام' به 'ثقةالاسلام')
خط ۳۳: خط ۳۳:
</div>
</div>


'''شهيد ميرزا على آقا، مشهور به ثقة الاسلام تبريزى'''، يكى از روحانیان مشهور دوره مشروطه است. او كه فرزند ميرزا موسى بن ميرزا محمد شفيع است، در هفتم رجب سال 1277ق در تبريز ديده به جهان گشود و پس از 53 سال زندگى، سرانجام در عاشوراى سال 1330ق، توسط قشون متجاوز روسيه، در باغ شمال تبريز، به شهادت رسيد. گرچه وى در تبريز ديده به جهان گشود، ولى نياكان او در اصل از مردم خراسان محسوب مى‌شدند و به امور ديوانى مشغول بودند. يكى از نياكان وى كه ميرزا محمد جعفر نام داشت و به صدر مشهور بود، از خراسان به تبريز رفت و در اين شهر اقامت گزيد.
'''شهيد ميرزا على آقا، مشهور به ثقةالاسلام تبريزى'''، يكى از روحانیان مشهور دوره مشروطه است. او كه فرزند ميرزا موسى بن ميرزا محمد شفيع است، در هفتم رجب سال 1277ق در تبريز ديده به جهان گشود و پس از 53 سال زندگى، سرانجام در عاشوراى سال 1330ق، توسط قشون متجاوز روسيه، در باغ شمال تبريز، به شهادت رسيد. گرچه وى در تبريز ديده به جهان گشود، ولى نياكان او در اصل از مردم خراسان محسوب مى‌شدند و به امور ديوانى مشغول بودند. يكى از نياكان وى كه ميرزا محمد جعفر نام داشت و به صدر مشهور بود، از خراسان به تبريز رفت و در اين شهر اقامت گزيد.


پدر وى كه او نيز به ثقة الاسلام مشهور بود، در قيام تنباكو نقش بسزايى داشت و مردم تبريز را براى الغا قرارداد رژى تشويق و سازماندهى مى‌كرد. ميرزا على آقا مقدمات علوم دينى و ادبى را در زادگاهش (تبريز) فرا گرفت و آن‌گاه براى ادامه تحصيل رهسپار عتبات عراق شد. او در حوزه‌هاى شيعى عراق نزد استادانى مثل فاضل اردكان، ميرزا زين‌العابدين مازندرانى و ميرزا حيبب الله رشتى به تحصيل فقه و دانش دينى پرداخت. وى پس از آن‌كه به درجه اجتهاد رسيد، در سال 1308ق به تبريز بازگشت و به تبليغ احكام و تعاليم دينى همت گماشت.
پدر وى كه او نيز به ثقةالاسلام مشهور بود، در قيام تنباكو نقش بسزايى داشت و مردم تبريز را براى الغا قرارداد رژى تشويق و سازماندهى مى‌كرد. ميرزا على آقا مقدمات علوم دينى و ادبى را در زادگاهش (تبريز) فرا گرفت و آن‌گاه براى ادامه تحصيل رهسپار عتبات عراق شد. او در حوزه‌هاى شيعى عراق نزد استادانى مثل فاضل اردكان، ميرزا زين‌العابدين مازندرانى و ميرزا حيبب الله رشتى به تحصيل فقه و دانش دينى پرداخت. وى پس از آن‌كه به درجه اجتهاد رسيد، در سال 1308ق به تبريز بازگشت و به تبليغ احكام و تعاليم دينى همت گماشت.


پدر وى در سال 1319ق درگذشت. با درگذشت او، ثقة الاسلام در امور دينى و اجتماعى جانشين پدرش شد و در سطح وسيع‌تر به ارشاد مردم پرداخت. هرگاه ثقة الاسلام برفراز منبر مى‌رفت، علاوه بر طرح احكام و موضوعات دينى، پيرامون مسائل اجتماعى و سياسى نيز بحث‌هايى ارائه مى‌داد و به روشن كردن افكار مردم همت مى‌گماشت. از آن جا كه وى سخنورى توانا بود و مسائل را به روشنى تفهيم مى‌كرد، به سرعت در ميان مردم شهرت يافت و محبوبيت ويژه‌اى پيدا كرد.
پدر وى در سال 1319ق درگذشت. با درگذشت او، ثقةالاسلام در امور دينى و اجتماعى جانشين پدرش شد و در سطح وسيع‌تر به ارشاد مردم پرداخت. هرگاه ثقةالاسلام برفراز منبر مى‌رفت، علاوه بر طرح احكام و موضوعات دينى، پيرامون مسائل اجتماعى و سياسى نيز بحث‌هايى ارائه مى‌داد و به روشن كردن افكار مردم همت مى‌گماشت. از آن جا كه وى سخنورى توانا بود و مسائل را به روشنى تفهيم مى‌كرد، به سرعت در ميان مردم شهرت يافت و محبوبيت ويژه‌اى پيدا كرد.


وى مشروطه‌خواه متعادل و متينى بود كه از هيچ شخص و گروهى كارهاى تند و افراطى را نمى‌پذيرفت. به همان اندازه كه او به دشمنى‌هاى بى‌مورد با مشروطه حساسيت نشان مى‌داد، از مشروطه‌خواهان افراطى كه فكر می‌كردند كه همه چيز بايد در برابر مشروطه قربانى شود، انتقاد شديد به عمل مى‌آورد. او معتقد بود اقدامات حاد و ناسنجيده مشروطه‌خواهان، سبب مى‌شود كه عوام بى‌تميز و افراطيون جنجال‌آفرين، سررشته امور را از دست رهبران لايق بگيرند و جنبش مشروطه را به سمت و سويى ببرند كه بر خلاف اهداف اصلى آن است.
وى مشروطه‌خواه متعادل و متينى بود كه از هيچ شخص و گروهى كارهاى تند و افراطى را نمى‌پذيرفت. به همان اندازه كه او به دشمنى‌هاى بى‌مورد با مشروطه حساسيت نشان مى‌داد، از مشروطه‌خواهان افراطى كه فكر می‌كردند كه همه چيز بايد در برابر مشروطه قربانى شود، انتقاد شديد به عمل مى‌آورد. او معتقد بود اقدامات حاد و ناسنجيده مشروطه‌خواهان، سبب مى‌شود كه عوام بى‌تميز و افراطيون جنجال‌آفرين، سررشته امور را از دست رهبران لايق بگيرند و جنبش مشروطه را به سمت و سويى ببرند كه بر خلاف اهداف اصلى آن است.
خط ۴۳: خط ۴۳:
خلاصه آن كه ايشان مشروطه‌اى را قبول داشت كه دين‌ستيز، بيگانه‌گرا و مروج بى‌نظمى و نابسامانى نباشد و امور كشور در دست آشوب‌طلبان تندرو كه به هيچ قيد و بندى معتقد نيستند، نيفتند.
خلاصه آن كه ايشان مشروطه‌اى را قبول داشت كه دين‌ستيز، بيگانه‌گرا و مروج بى‌نظمى و نابسامانى نباشد و امور كشور در دست آشوب‌طلبان تندرو كه به هيچ قيد و بندى معتقد نيستند، نيفتند.


در ذيحجه سال 1329ق، روس‌ها به ايران اتمام حجت دادند و آن‌گاه به بهانه‌هاى مختلف، خاک ايران مورد هجوم و تجاوز آن‌ها قرار گرفت. پس از آن كه روس‌ها وارد شهر تبريز شدند، در اين شهر به غارت و كشتار مردم دست زدند. در جريان اين كشتار كه با مقاومت مردم شهر همراه بود، بسيارى از افرادى كه در شهر نام و شهرتى داشتند، ميدان را خالى كرده و از شهر گريختند. بنابراین، از بزرگان شهر كسى غير از شهيد ثقة الاسلام تبريزى باقى نماند. در اين روزها هر كس با ايشان درباره فرار از شهر سخن به ميان مى‌آورد، او با متانت خاصى مى‌گفت: شما اگر مى‌توانيد براى حفظ جان خودتان از شهر بيرون برويد ولى من كارم را به خدا مى‌سپارم.
در ذيحجه سال 1329ق، روس‌ها به ايران اتمام حجت دادند و آن‌گاه به بهانه‌هاى مختلف، خاک ايران مورد هجوم و تجاوز آن‌ها قرار گرفت. پس از آن كه روس‌ها وارد شهر تبريز شدند، در اين شهر به غارت و كشتار مردم دست زدند. در جريان اين كشتار كه با مقاومت مردم شهر همراه بود، بسيارى از افرادى كه در شهر نام و شهرتى داشتند، ميدان را خالى كرده و از شهر گريختند. بنابراین، از بزرگان شهر كسى غير از شهيد ثقةالاسلام تبريزى باقى نماند. در اين روزها هر كس با ايشان درباره فرار از شهر سخن به ميان مى‌آورد، او با متانت خاصى مى‌گفت: شما اگر مى‌توانيد براى حفظ جان خودتان از شهر بيرون برويد ولى من كارم را به خدا مى‌سپارم.


هر قدر اوضاع تبريز بحرانى‌تر مى‌شد و كشتار و ستم روس‌ها شدت بيشتر پيدا مى‌كرد، افراد بيشترى از ايشان درخواست می‌كردند كه از شهر خارج شود و جان خود را نجات دهد. حتى ماموران بلندپايه عثمانى كه در كنسولگرى عثمانى در تبريز بودند، از طريق فردى به ايشان چنين پيغام دادند: طبق اطلاعاتى كه ما به دست آورده‌ايم هدف روس‌ها اين است كه شما را حتما دستگير كنند، پس فكرى به حال خود بكنيد.
هر قدر اوضاع تبريز بحرانى‌تر مى‌شد و كشتار و ستم روس‌ها شدت بيشتر پيدا مى‌كرد، افراد بيشترى از ايشان درخواست می‌كردند كه از شهر خارج شود و جان خود را نجات دهد. حتى ماموران بلندپايه عثمانى كه در كنسولگرى عثمانى در تبريز بودند، از طريق فردى به ايشان چنين پيغام دادند: طبق اطلاعاتى كه ما به دست آورده‌ايم هدف روس‌ها اين است كه شما را حتما دستگير كنند، پس فكرى به حال خود بكنيد.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش