پرش به محتوا

دور الشيعة في بناء الحضارة الإسلامية: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۳ نوامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'پاك' به 'پاک'
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده')
جز (جایگزینی متن - 'پاك' به 'پاک')
خط ۳۹: خط ۳۹:
#نویسنده با بيان اين نكته كه اسلام آمد تا عقل انسان را آزاد سازد، در مورد نقش شيعه درباره علوم عقلى يادآور شده است كه خطبه‌هاى حضرت [[امام على(ع)]] سنگ بناى كلام شيعه و آراى اعتقادى آنان را پديد آورد و امامان اطهار(ع) هركدام يكى بعد از ديگرى بر غناى آن افزودند و به پرسش‌ها و شبهات پاسخ دادند. سپس نویسنده با ذكر اسامى متكلمان شيعه در قرن دوم و سوم و چهارم و فيلسوفانى كه بعد از آن آمدند، به ذكر توضيحاتى در مورد آنان پرداخته است.<ref>همان، ص 67 - 90</ref>
#نویسنده با بيان اين نكته كه اسلام آمد تا عقل انسان را آزاد سازد، در مورد نقش شيعه درباره علوم عقلى يادآور شده است كه خطبه‌هاى حضرت [[امام على(ع)]] سنگ بناى كلام شيعه و آراى اعتقادى آنان را پديد آورد و امامان اطهار(ع) هركدام يكى بعد از ديگرى بر غناى آن افزودند و به پرسش‌ها و شبهات پاسخ دادند. سپس نویسنده با ذكر اسامى متكلمان شيعه در قرن دوم و سوم و چهارم و فيلسوفانى كه بعد از آن آمدند، به ذكر توضيحاتى در مورد آنان پرداخته است.<ref>همان، ص 67 - 90</ref>
#نویسنده بيان كرده است كه نشاط شيعه در توليد و ترويج علوم منحصر به علوم اسلامى، مانند نحو، صرف، فقه، تفسير و كلام نبود، بلكه آنان در زمينه علوم رياضى و طبيعى و زمينى، مانند فيزيك و زمين‌شناسى و... نيز فعال بودند؛ همان‌طوركه براى مثال هشام بن حكم نظرياتى درباره رنگ و طعم و بو ابراز كرد و..<ref>همان، ص 90 - 94</ref>
#نویسنده بيان كرده است كه نشاط شيعه در توليد و ترويج علوم منحصر به علوم اسلامى، مانند نحو، صرف، فقه، تفسير و كلام نبود، بلكه آنان در زمينه علوم رياضى و طبيعى و زمينى، مانند فيزيك و زمين‌شناسى و... نيز فعال بودند؛ همان‌طوركه براى مثال هشام بن حكم نظرياتى درباره رنگ و طعم و بو ابراز كرد و..<ref>همان، ص 90 - 94</ref>
#نویسنده بيان كرده است كه تشيع، مذهب بزرگى است كه در سراسر جهان حضور دارد و محدود به يك كشور نيست. او يادآور شده است كه شیعیان در كشورهاى ايران، عراق، سوريه، عربستان، تركيه، افغانستان، پاكستان، هند، يمن، مصر، بحرين، كويت، آذربايجان، تاجيكستان، مالزى، اندونزى، سيلان، تايلند، آرژانتين، انگلستان، آلمان، فرانسه، آمريكا و... حاضر و فعال هستند. وى همچنين افزوده است كه تشيع در حجاز زاده شد و رشد كرد... و همان‌طوركه تشيع در عراق و به‌ويژه در كوفه با حكومت [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين على(ع)]] رشد و نمو كرد و... و نيز همان‌گونه‌كه در همان زمان پيامبر(ص) و با ورود [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين على(ع)]] به يمن براى تبليغ، تشيع در آنجا شكل گرفت... و شیعیان يمن جانشان را خالصانه براى [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] در جنگ‌هایش قربانى كردند... همچنين بذر تشيع در شام، حلب، بعلبك و جبل عامل به دست صحابى جليل ابوذر غفارى افشانده شد، در زمانى كه خليفه سوم او را به شام و بعد به ربذه تبعيد كرده بود و... و تشيع در مصر نيز از همان زمانى كه اسلام وارد شد، حضور پيدا كرد؛ زيرا كسانى چون مقداد و ابوذر و ابوايوب انصارى و... در فتح مصر حاضر بودند و انديشه شيعى را ترويج كردند و..<ref>همان، ص 95 - 111</ref>
#نویسنده بيان كرده است كه تشيع، مذهب بزرگى است كه در سراسر جهان حضور دارد و محدود به يك كشور نيست. او يادآور شده است كه شیعیان در كشورهاى ايران، عراق، سوريه، عربستان، تركيه، افغانستان، پاکستان، هند، يمن، مصر، بحرين، كويت، آذربايجان، تاجيكستان، مالزى، اندونزى، سيلان، تايلند، آرژانتين، انگلستان، آلمان، فرانسه، آمريكا و... حاضر و فعال هستند. وى همچنين افزوده است كه تشيع در حجاز زاده شد و رشد كرد... و همان‌طوركه تشيع در عراق و به‌ويژه در كوفه با حكومت [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين على(ع)]] رشد و نمو كرد و... و نيز همان‌گونه‌كه در همان زمان پيامبر(ص) و با ورود [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين على(ع)]] به يمن براى تبليغ، تشيع در آنجا شكل گرفت... و شیعیان يمن جانشان را خالصانه براى [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] در جنگ‌هایش قربانى كردند... همچنين بذر تشيع در شام، حلب، بعلبك و جبل عامل به دست صحابى جليل ابوذر غفارى افشانده شد، در زمانى كه خليفه سوم او را به شام و بعد به ربذه تبعيد كرده بود و... و تشيع در مصر نيز از همان زمانى كه اسلام وارد شد، حضور پيدا كرد؛ زيرا كسانى چون مقداد و ابوذر و ابوايوب انصارى و... در فتح مصر حاضر بودند و انديشه شيعى را ترويج كردند و..<ref>همان، ص 95 - 111</ref>
#يكى از بحث‌هاى بسيار مفيد اين اثر در مورد عامل ورود اسلام به ايران و نيز چگونگى پيدايش تشيع ايرانيان است. نویسنده بر آن است كه سبب اصلى پذيرش اسلام از سوى ايرانيان همان عاملى بود كه ساير مردم را به‌سوى اين دين الهى كشاند و آن عبارت از اين مطلب است كه اسلام همه مردم را برابر و برادر مى‌شمارد و هيچ تفاوتى بين آنان قرار نمى‌دهد و همچنين سبب گرايش شیعیان به محبت و ولايت اهل‌بيت(ع) عبارت است از همان عامل مشتركى كه همه را به‌سوى خود جلب مى‌كند؛ يعنى اين حقيقت كه هر كسى با اهل‌بيت(ع) آشنا مى‌شود مى‌يابد كه آنان با ظلم و بى‌عدالتى مبارزه مى‌كنند و در عملكرد خودشان عدل و مساوات را مراعات مى‌كنند و هرگز تبعيض روا نمى‌دارند<ref>همان، ص 112</ref>
#يكى از بحث‌هاى بسيار مفيد اين اثر در مورد عامل ورود اسلام به ايران و نيز چگونگى پيدايش تشيع ايرانيان است. نویسنده بر آن است كه سبب اصلى پذيرش اسلام از سوى ايرانيان همان عاملى بود كه ساير مردم را به‌سوى اين دين الهى كشاند و آن عبارت از اين مطلب است كه اسلام همه مردم را برابر و برادر مى‌شمارد و هيچ تفاوتى بين آنان قرار نمى‌دهد و همچنين سبب گرايش شیعیان به محبت و ولايت اهل‌بيت(ع) عبارت است از همان عامل مشتركى كه همه را به‌سوى خود جلب مى‌كند؛ يعنى اين حقيقت كه هر كسى با اهل‌بيت(ع) آشنا مى‌شود مى‌يابد كه آنان با ظلم و بى‌عدالتى مبارزه مى‌كنند و در عملكرد خودشان عدل و مساوات را مراعات مى‌كنند و هرگز تبعيض روا نمى‌دارند<ref>همان، ص 112</ref>
#نویسنده در پاسخ به اين پرسش كه آيا پيوند خانوادگى [[علی بن ابی‎طالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] سبب تشيع ايرانيان شده است؟ پاسخ داده است كه برخى بر اساس روايتى ساختگى پنداشته‌اند كه امام حسين فرزند [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين على(ع)]] داماد ايرانيان شده و آنان به اين جهت تشيع را برگزيده‌اند، ولى اين ادعا بى‌اساس است و همان‌طوركه استاد [[شهیدی، جعفر|دكتر سيد جعفر شهيدى]] در كتاب زندگانى على بن الحسين(ع) اثبات كرده، روايت مذكور، مجعول است و اگر فرض كنيم آن سخن درست هم باشد، باز هم هيچ ارتباطى بين اين دو نيست و نتيجه‌اى ندارد و..<ref>همان، ص 117 - 118</ref>
#نویسنده در پاسخ به اين پرسش كه آيا پيوند خانوادگى [[علی بن ابی‎طالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] سبب تشيع ايرانيان شده است؟ پاسخ داده است كه برخى بر اساس روايتى ساختگى پنداشته‌اند كه امام حسين فرزند [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين على(ع)]] داماد ايرانيان شده و آنان به اين جهت تشيع را برگزيده‌اند، ولى اين ادعا بى‌اساس است و همان‌طوركه استاد [[شهیدی، جعفر|دكتر سيد جعفر شهيدى]] در كتاب زندگانى على بن الحسين(ع) اثبات كرده، روايت مذكور، مجعول است و اگر فرض كنيم آن سخن درست هم باشد، باز هم هيچ ارتباطى بين اين دو نيست و نتيجه‌اى ندارد و..<ref>همان، ص 117 - 118</ref>
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش