۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') |
جز (جایگزینی متن - 'پاك' به 'پاک') |
||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
مؤلف، اقسام بسيارى از عبادات را بر هر سه وجه بيان كرده است؛ مثلاً درباره وضو توضيح مىدهد كه وضوى اهل شريعت نزد عام و خاص مشهور و افعال آن بر سهگونه واجب، مندوب و ادب است. واجب، خود، بر دو گونه است: افعال و كيفيات. افعال واجب، پنج چيز است: نيّت، شستن صورت، شستن دو دست، مسح سر و مسح روى پا و... | مؤلف، اقسام بسيارى از عبادات را بر هر سه وجه بيان كرده است؛ مثلاً درباره وضو توضيح مىدهد كه وضوى اهل شريعت نزد عام و خاص مشهور و افعال آن بر سهگونه واجب، مندوب و ادب است. واجب، خود، بر دو گونه است: افعال و كيفيات. افعال واجب، پنج چيز است: نيّت، شستن صورت، شستن دو دست، مسح سر و مسح روى پا و... | ||
وضوى اهل طريقت عبارت است از | وضوى اهل طريقت عبارت است از پاکسازى نفس از رذايل اخلاقى و پاکيزه كردن عقل از افكار پليد و پيراستگى سرّ از نظر به اغيار و طهارت اعضا از كارهايى كه نه مطابق عقل است و نه موافق شرع و... | ||
وضوى اهل حقيقت عبارت است از طهارت سرّ از مشاهده غير. نيّت وضوى اهل حقيقت، اين است كه سالك قصد مىكند در سرّش غير از او را مشاهده ننمايد و شستن دستان، به معناى عدم توجه به دارایىهاى دنيايى (مال و مقام) و دارایىهاى آخرت(زهد، طاعت، حسنات و نعمتهاى بهشتى) و مسح سر، عبارت از | وضوى اهل حقيقت عبارت است از طهارت سرّ از مشاهده غير. نيّت وضوى اهل حقيقت، اين است كه سالك قصد مىكند در سرّش غير از او را مشاهده ننمايد و شستن دستان، به معناى عدم توجه به دارایىهاى دنيايى (مال و مقام) و دارایىهاى آخرت(زهد، طاعت، حسنات و نعمتهاى بهشتى) و مسح سر، عبارت از پاک كردن باطن از خودبينى و تعيّن وجودى است و مسح پا، منزه كردن قواى علمى و عملى از حركت در غير مسير الهى و فناى اوست. | ||
پيامبران، شريعت را در درجه اول به مردم مىآموزند و آنها را به توحيد الهى و بندگى خداوندِ يكتا فرامىخوانند، امّا اولياى خدا آموزشهاى پيامبران را بهطور كامل فراگرفته و مردم را به تعميق شريعت و طى طريقت و رسيدن به حقيقت فرامىخوانند كه همان توحيد وجودى است؛ بنابراین، هر پيامبرى بايد نقبا و اوليايى داشته باشد كه پس از او به تربيت امتش همّت گمارده و حقيقت شريعت او را به مردم زمان پس از خود بنمايند. | پيامبران، شريعت را در درجه اول به مردم مىآموزند و آنها را به توحيد الهى و بندگى خداوندِ يكتا فرامىخوانند، امّا اولياى خدا آموزشهاى پيامبران را بهطور كامل فراگرفته و مردم را به تعميق شريعت و طى طريقت و رسيدن به حقيقت فرامىخوانند كه همان توحيد وجودى است؛ بنابراین، هر پيامبرى بايد نقبا و اوليايى داشته باشد كه پس از او به تربيت امتش همّت گمارده و حقيقت شريعت او را به مردم زمان پس از خود بنمايند. |
ویرایش