۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مىكردند' به 'میكردند') |
جز (جایگزینی متن - 'كاري' به 'كاری') |
||
| خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
[[شاردن، ژان|شاردن]] خود برخی متون قديمی يوناني و رومي درباره ايران؛ از جمله آثار هرودوت و استرابورا را خوانده بود و نيز با آثار سياحان اروپايي پيش از خود هم آشنا بود و با ديدي انتقادي به نوشتههاي آنان درباره ايران مينگريست. | [[شاردن، ژان|شاردن]] خود برخی متون قديمی يوناني و رومي درباره ايران؛ از جمله آثار هرودوت و استرابورا را خوانده بود و نيز با آثار سياحان اروپايي پيش از خود هم آشنا بود و با ديدي انتقادي به نوشتههاي آنان درباره ايران مينگريست. | ||
گزارشات [[شاردن، ژان|شاردن]] درباره راه و رسم زندگی مردم، آئين دربار، وضعيت اصناف، معماری و فضاي دروني منازل، محوطهسازی باغها، | گزارشات [[شاردن، ژان|شاردن]] درباره راه و رسم زندگی مردم، آئين دربار، وضعيت اصناف، معماری و فضاي دروني منازل، محوطهسازی باغها، درختكاری و گياهشناسی (حتّي ثبت شيوههاي پيوند زدن درختان ميوه در ايران) و غيره، سواي اينكه از دقّت حرفهاي او در جواهرسازی كه پرداختن و توجّه به جزئيات را ايجاب مىكرد، سرچشمه مىگرفت، بيانگر جهان بيني عصر او نيز بود. [[شاردن، ژان|شاردن]] به تبع روحيه جستجوگر زمانه در پي كشف روابط مكنون در واقعيت پيرامون بود و هم از همين ديدگاه راه و روش ايرانيان را مىسنجيد و نقد مىكرد. مثلاً هر چند از طرفي ستايشگر ارجگزاري ايرانيان به علوم و دانشها و به فضلا و دانشمندان بود؛ ولي از سوي ديگر از گرايش آنها به كليّات و عدم پیروی از ضابطه مشخّص علمي خرده مىگرفت. به زعم [[شاردن، ژان|شاردن]] ايرانيان به جاي آنكه شاخهاي از علمي را گرفته و آن را گسترش بخشند، به دور باطل كلّىنگري و كلّىگويي در باب دانشها افتاده بودند، و يا اينكه آنها به خلق و خوي شخص دانشمند اهميت بيشتري مىدادند تا به ثمره واقعي دانش او. | ||
بر همين منوال [[شاردن، ژان|شاردن]] از يكسو ايرانيان را دارای روحيهاي معتدل مىداند و آنها را به خاطر اينكه اهل مدارا و تساهل هستند، تحسين مىكند؛ ولي از سوي ديگر كم تجربگي و | بر همين منوال [[شاردن، ژان|شاردن]] از يكسو ايرانيان را دارای روحيهاي معتدل مىداند و آنها را به خاطر اينكه اهل مدارا و تساهل هستند، تحسين مىكند؛ ولي از سوي ديگر كم تجربگي و محافظهكاری و عدم رغبت آنان را به مسافرت ناشي از عدم دسترسي آنان به نقشه مىداند و از همين رو به نظر او ايرانيان تصوّر درستي از دنياي خارج در ذهن نداشتند و به طور كلّي در جغرافيا سررشته نداشتند. علومي كه ايرانيان در آن دستي داشتند، به زعم وي عبارت بود از: رياضيات و موسيقي (كه [[شاردن، ژان|شاردن]] آن را جزو رياضيات به حساب مىآورد) و به خصوص نجوم. | ||
هر چند كه از اسطرلابهاي ساخت ايران كه نوع مرغوبش ساخته خود رياضيدانان و منجميّن بود، بسيار تعريف مىكند؛ ولي به اعتبار علمي استفاده از اسطرلاب اعتقادي ندارد. [[شاردن، ژان|شاردن]] همچنين متذكر مىگردد كه در ايران، در قياس با دستهاي كه به علوم نظري و طبیعی مىپردازند، آن دسته كه به علوم ديني مشغولند ارج و اعتبار بيشتري دارند. تازه دسته اخير هم مبناي كار خود را بر اين گذاشته بودند كه هر چه بايد گفته شود، تا به حال توسط علماي سابق گفته شده و كار علماي كنوني بايد همان تكرار گفتههاي پيشينيان باشد و نه كوشش در ارائه تفاسير يا آراء جديد. | هر چند كه از اسطرلابهاي ساخت ايران كه نوع مرغوبش ساخته خود رياضيدانان و منجميّن بود، بسيار تعريف مىكند؛ ولي به اعتبار علمي استفاده از اسطرلاب اعتقادي ندارد. [[شاردن، ژان|شاردن]] همچنين متذكر مىگردد كه در ايران، در قياس با دستهاي كه به علوم نظري و طبیعی مىپردازند، آن دسته كه به علوم ديني مشغولند ارج و اعتبار بيشتري دارند. تازه دسته اخير هم مبناي كار خود را بر اين گذاشته بودند كه هر چه بايد گفته شود، تا به حال توسط علماي سابق گفته شده و كار علماي كنوني بايد همان تكرار گفتههاي پيشينيان باشد و نه كوشش در ارائه تفاسير يا آراء جديد. | ||
| خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
اصفهان برای [[شاردن، ژان|شاردن]] جذابيّت زيادي داشت و او آنجا را زيباترين شهر مشرق زمين محسوب مىكرد و آب و هوايش را به دليل اعتدال از همه جاي دنيا سالمتر مىدانست. در واقع آن اصفهاني را كه [[شاردن، ژان|شاردن]] مىديد، شهري بود در اوج ترقّي خود. او نيز از آن رو كه اعتماد و دوستي برخی افراد متنفّذ شهر از تجّار و علما و اهل دربار را جلب كرده بود، مىتوانست با بخشهاي متنوّع جامعه ارتباط يابد. | اصفهان برای [[شاردن، ژان|شاردن]] جذابيّت زيادي داشت و او آنجا را زيباترين شهر مشرق زمين محسوب مىكرد و آب و هوايش را به دليل اعتدال از همه جاي دنيا سالمتر مىدانست. در واقع آن اصفهاني را كه [[شاردن، ژان|شاردن]] مىديد، شهري بود در اوج ترقّي خود. او نيز از آن رو كه اعتماد و دوستي برخی افراد متنفّذ شهر از تجّار و علما و اهل دربار را جلب كرده بود، مىتوانست با بخشهاي متنوّع جامعه ارتباط يابد. | ||
بيشتر ارزاق شهر از مزارع اطراف به شعاع حدود يازده كيلومتري شهر تأمين مىگرديد. در اطراف شهر حدود 000,3 برج كبوتر وجود داشت كه از آنها برای جمعآوري كود جهت تقويت محصولات صيفي، مخصوصاً خربزه و طالبي، استفاده مىشد. شاه حدود 800 باز و قِرقي نگه مىداشت كه هر كدام هم دارای نگهبان مخصوص خود بود. اعيان و اشراف هم دارای پرندگان | بيشتر ارزاق شهر از مزارع اطراف به شعاع حدود يازده كيلومتري شهر تأمين مىگرديد. در اطراف شهر حدود 000,3 برج كبوتر وجود داشت كه از آنها برای جمعآوري كود جهت تقويت محصولات صيفي، مخصوصاً خربزه و طالبي، استفاده مىشد. شاه حدود 800 باز و قِرقي نگه مىداشت كه هر كدام هم دارای نگهبان مخصوص خود بود. اعيان و اشراف هم دارای پرندگان شكاری بودند. شكار شامل شير، ببر و پلنگ بود. ماهي غالباً از بحر خزر به صورت خشك و نمك سود به اصفهان و چند شهر ديگر برده مىشد. ماهي خليج فارس هم، كه به زعم وي لذيذترين ماهي جهان بود، به بازار مىرسيد. [[شاردن، ژان|شاردن]] طرفدار نظم حكومتي و كارآيي اداري و نكوهنده استبداد سیاسی است. از اين نظر دربار صفوي را استوار بر بنيادي مىداند كه شاه عباس اوّل گذاشته بود و هر چند كه پس از او سلاطين نالايق بر سر كار آمدند؛ ولي نظام سیاسی و اداري ايران دارای عوامل نيرومندي؛ از جمله قدرت سلطنت و قدرت روحانیّت بود كه از درون متضمّن ادامه و بقاي آن بودند. امور عرفي مشروعيّت خود را به ميزان زيادي از تأييد روحانیّت كسب میكردند. خدا حاكم كّل آفرينندگان دانسته مىشد كه مردم را به وسيله پيامبران هدايت مىكرد و سلاطين نيز تا جايي كه به امر رهبري جامعه مربوط مىشد. جانشين پيامبران بودند، از اين رو نوعي قدرت الهي در قدرت و نهاد سلطنت متجلّي مىشد. به نظر [[شاردن، ژان|شاردن]] اين گونه اطاعت كامل از اوامر شاه مختصّ تمدنهاي قديم آسيا؛ مانند ژاپن و چين بود كه دارای حكومتهاي مطلقه و الهي بودند و هيچ يك از اين قبيل حكومتها به راه تكامل سیاسی آن طور كه اروپا افتاده بود، نيفتاده بودند. ديگر اينكه در ايران خزانهداري و اداره حسابداري كّل ساختي متمركز و واحد داشتند؛ امّا نظام حقوقي كشور دارای يك مركزيّت سازماني نبود و هر كس بنا به ميل خود مىتوانست به محكمهاي كه مىخواست رجوع كند. شغل متوليّان اوقاف هم يك كار اداري و عرفي شمرده مىشد و نه يك مسند روحانی. | ||
وضع مدارس ايران به نظر [[شاردن، ژان|شاردن]] به همان روال گذشتهشان بود. بيشتر بر دروسي؛ مانند صرف و نحو، كلام، فلسفه، رياضيات، نجوم، طّب قديم و ادب عرب تمركز میكردند و در آنها از دانشهاي معاصر مغرب زمين خبري نبود. | وضع مدارس ايران به نظر [[شاردن، ژان|شاردن]] به همان روال گذشتهشان بود. بيشتر بر دروسي؛ مانند صرف و نحو، كلام، فلسفه، رياضيات، نجوم، طّب قديم و ادب عرب تمركز میكردند و در آنها از دانشهاي معاصر مغرب زمين خبري نبود. | ||
ویرایش