۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'پاك' به 'پاک') |
جز (جایگزینی متن - 'مىكردند' به 'میكردند') |
||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
| سال نشر = 1379 ش | | سال نشر = 1379 ش | ||
| کد اتوماسیون = | | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE03345AUTOMATIONCODE | ||
| چاپ =1 | | چاپ =1 | ||
| تعداد جلد =1 | | تعداد جلد =1 | ||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
#خديجه (محدث، متوفى سال 10ق) دختر خويلد، بانويى بافضيلت از بانوان شرافتمند و بزرگوار، اولين كسى بود كه اسلام آورد و همواره حامى و پشتيبان همسرش رسول خدا(ص) بود و از بذل جان و مال در راه دين خدا و پيامبرش دريغ نداشت. وى 68 سال قبل از هجرت (پانزده سال قبل از عام الفيل) به دنيا آمد. مادرش فاطمه دختر زائده است. خديجه بانويى تاجر و شرافتمند و ثروتمند بود. وى مردان را به اجاره مىگرفت و به آنها سرمايه مىداد كه به مضاربه تجارت كنند. عموهاى پيامبر(ص) كه قصد داشتند همسرى براى آن حضرت بگيرند، نزد خديجه رفتند و از وى خواستند تا سرمايهاى در اختيار نبى گرامى كه آن زمان جوانى پاک و ستوده بود قرار دهد تا با آن به تجارت رود و با سود حاصل از اين تجارت ازدواج كند. خديجه چون به صفات حضرت واقف شد، وى را براى تجارت به شام فرستاد. در طى سفر، ميسره (غلام خديجه) معجزات و كراماتى از حضرت مشاهده كرد و از راهبى شنيد كه وى پيغمبر خداست. ميسره پس از بازگشت همه آنچه را كه شنيده بود به اطلاع خديجه رساند. شوق و رغبت خديجه به حضرت بيشتر شد و در نهايت به رسولالله(ص) ارادت و علاقه خويش را ابراز داشت و پيشنهاد ازدواج داد و به رسول خدا(ص) عرض كرد: «به سبب خويشاوندىات با من، و شرف و بزرگى و امانتدارىات در ميان قوم و اخلاق نيكو و راستگويىات، مايلم با تو ازدواج كنم». تنها همين شرف و بزرگى وى را بسنده است كه مادر دخترى چون فاطمه زهرا(ع) است.<ref>ر.ک: متن كتاب، ص1</ref> | #خديجه (محدث، متوفى سال 10ق) دختر خويلد، بانويى بافضيلت از بانوان شرافتمند و بزرگوار، اولين كسى بود كه اسلام آورد و همواره حامى و پشتيبان همسرش رسول خدا(ص) بود و از بذل جان و مال در راه دين خدا و پيامبرش دريغ نداشت. وى 68 سال قبل از هجرت (پانزده سال قبل از عام الفيل) به دنيا آمد. مادرش فاطمه دختر زائده است. خديجه بانويى تاجر و شرافتمند و ثروتمند بود. وى مردان را به اجاره مىگرفت و به آنها سرمايه مىداد كه به مضاربه تجارت كنند. عموهاى پيامبر(ص) كه قصد داشتند همسرى براى آن حضرت بگيرند، نزد خديجه رفتند و از وى خواستند تا سرمايهاى در اختيار نبى گرامى كه آن زمان جوانى پاک و ستوده بود قرار دهد تا با آن به تجارت رود و با سود حاصل از اين تجارت ازدواج كند. خديجه چون به صفات حضرت واقف شد، وى را براى تجارت به شام فرستاد. در طى سفر، ميسره (غلام خديجه) معجزات و كراماتى از حضرت مشاهده كرد و از راهبى شنيد كه وى پيغمبر خداست. ميسره پس از بازگشت همه آنچه را كه شنيده بود به اطلاع خديجه رساند. شوق و رغبت خديجه به حضرت بيشتر شد و در نهايت به رسولالله(ص) ارادت و علاقه خويش را ابراز داشت و پيشنهاد ازدواج داد و به رسول خدا(ص) عرض كرد: «به سبب خويشاوندىات با من، و شرف و بزرگى و امانتدارىات در ميان قوم و اخلاق نيكو و راستگويىات، مايلم با تو ازدواج كنم». تنها همين شرف و بزرگى وى را بسنده است كه مادر دخترى چون فاطمه زهرا(ع) است.<ref>ر.ک: متن كتاب، ص1</ref> | ||
#آمنه بيگم مجلسى (عالم، فقيه، محدث، متوفى قرن 12ق)، از زنان عالم، محدث و فقيه است. وى دختر ملا [[مجلسی، محمدتقی|محمدتقى مجلسى]] و خواهر علامه [[مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی|محمدباقر مجلسى]] است و از زنان عالم، محدث و فقيه است. آمنه بيگم از كمال و جمال برخوردار بود. وى در خانواده علم و فضيلت و تقوا پرورش يافت و مدارج ترقى را تا درجه اجتهاد بهسرعت پيمود. پدرش، ملا محمدصالح مازندرانى را كه از افاضل شاگردان خود و مردى تهيدست، ولى باتقوا و مورد احترام و علاقه و اعتمادش بود، جهت ازدواج به او پيشنهاد كرد و آمنه بيگم نيز با اين بيان كه «فقر و تنگدستى عيب مردان نيست»، موافقتش را با اين ازدواج اعلام داشت.<ref>ر.ک: همان، ص42</ref> | #آمنه بيگم مجلسى (عالم، فقيه، محدث، متوفى قرن 12ق)، از زنان عالم، محدث و فقيه است. وى دختر ملا [[مجلسی، محمدتقی|محمدتقى مجلسى]] و خواهر علامه [[مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی|محمدباقر مجلسى]] است و از زنان عالم، محدث و فقيه است. آمنه بيگم از كمال و جمال برخوردار بود. وى در خانواده علم و فضيلت و تقوا پرورش يافت و مدارج ترقى را تا درجه اجتهاد بهسرعت پيمود. پدرش، ملا محمدصالح مازندرانى را كه از افاضل شاگردان خود و مردى تهيدست، ولى باتقوا و مورد احترام و علاقه و اعتمادش بود، جهت ازدواج به او پيشنهاد كرد و آمنه بيگم نيز با اين بيان كه «فقر و تنگدستى عيب مردان نيست»، موافقتش را با اين ازدواج اعلام داشت.<ref>ر.ک: همان، ص42</ref> | ||
#ملا فضّه (عالم، اديب، زنده تا سال 1249ق)، فرزند شيخ احمد بلاغى و همسر شيخ حسن بلاغى از زنان عالم، فاضل، اديب و خوشنويس بود. به نوشته «[[أعيان الشيعة (12 جلدی)|أعيان الشيعة]]»، وى قرآن و ادبيات عربى را نزد پدرش و فقه و اصول را نزد علماى خانوادهاش فراگرفت و از آنان اجازه دريافت كرد. سرپرستى تدريس اصول و فقه و حديث را برعهده داشت و بعضى از طلاب در درس او حاضر مىشدند و برخى علما كتاب «قوانين» [[میرزای قمی، ابوالقاسم بن محمدحسن|ميرزاى قمى]] را نزد او خواندند؛ زيرا او از ميرزا اجازه داشت. به نوشته حسن صدر در «تكملة أمل الآمل»، اين بانوى فاضل و جليل خط خوشى داشت و خانوادهاش از راه استنساخ او امرار معاش | #ملا فضّه (عالم، اديب، زنده تا سال 1249ق)، فرزند شيخ احمد بلاغى و همسر شيخ حسن بلاغى از زنان عالم، فاضل، اديب و خوشنويس بود. به نوشته «[[أعيان الشيعة (12 جلدی)|أعيان الشيعة]]»، وى قرآن و ادبيات عربى را نزد پدرش و فقه و اصول را نزد علماى خانوادهاش فراگرفت و از آنان اجازه دريافت كرد. سرپرستى تدريس اصول و فقه و حديث را برعهده داشت و بعضى از طلاب در درس او حاضر مىشدند و برخى علما كتاب «قوانين» [[میرزای قمی، ابوالقاسم بن محمدحسن|ميرزاى قمى]] را نزد او خواندند؛ زيرا او از ميرزا اجازه داشت. به نوشته حسن صدر در «تكملة أمل الآمل»، اين بانوى فاضل و جليل خط خوشى داشت و خانوادهاش از راه استنساخ او امرار معاش میكردند. بعضى كتابها را به خط خودش نوشته است كه از جمله آنها «كشف الغطاء» و «كفايه» حاج [[سبزواری، هادی|ملا هادى سبزوارى]] است.<ref>ر.ک: همان، ص45</ref> | ||
#بىبى عالم خراسانى (دانشمند، پارسا، متوفى سال 1335ق) و دختر حاج ميرزا طاهر خراسانى و از اهالى خراسان بود. مقدمات علوم اسلامى و فنون ادب را نزد پدرش، متولى مسجد گوهرشاد و ديگران فراگرفت. سپس با شاعر معروف، سيدميرزا حبيبالله شهيدى خراسانى ازدواج كرد. فقه و اصول و حديث و عرفان را از محضر همسرش بهرهمند شد و به مطالعه و تحقيق در سيره انبيا، تاريخ و قصص عرب، اشعار جاهليت، ادبيات و احوال اوليا و عرفا پرداخت. تبحّر و تخصص ويژهاى در شرح حال اوليا و عرفا و تاريخ انبيا و دوران قبل از اسلام داشت. همسرش در مقدمه ديوان شعر خود، او را چنين وصف كرده است: «بىبى عالم مقدمات تحصيلى را على الرسم در خانواده آموخته بود و بعدا در همسرى و معاشرت آقا به مطالعه تواريخ انبيا و رسل و حكايت احوال اوليا و عرفا پرداخت. تهجد و نوافل و تعقيبات نمازها و تلاوت قرآن روزانه را ترك نمىكرد.<ref>ر.ک: همان، ص49-50</ref> | #بىبى عالم خراسانى (دانشمند، پارسا، متوفى سال 1335ق) و دختر حاج ميرزا طاهر خراسانى و از اهالى خراسان بود. مقدمات علوم اسلامى و فنون ادب را نزد پدرش، متولى مسجد گوهرشاد و ديگران فراگرفت. سپس با شاعر معروف، سيدميرزا حبيبالله شهيدى خراسانى ازدواج كرد. فقه و اصول و حديث و عرفان را از محضر همسرش بهرهمند شد و به مطالعه و تحقيق در سيره انبيا، تاريخ و قصص عرب، اشعار جاهليت، ادبيات و احوال اوليا و عرفا پرداخت. تبحّر و تخصص ويژهاى در شرح حال اوليا و عرفا و تاريخ انبيا و دوران قبل از اسلام داشت. همسرش در مقدمه ديوان شعر خود، او را چنين وصف كرده است: «بىبى عالم مقدمات تحصيلى را على الرسم در خانواده آموخته بود و بعدا در همسرى و معاشرت آقا به مطالعه تواريخ انبيا و رسل و حكايت احوال اوليا و عرفا پرداخت. تهجد و نوافل و تعقيبات نمازها و تلاوت قرآن روزانه را ترك نمىكرد.<ref>ر.ک: همان، ص49-50</ref> | ||
#سپيده باكوجى (كاشانى) خانم سرور باكوجى، معروف به سپيده كاشانى، از شاعران معاصر و از شاعران متعهد انقلاب اسلامى ایران است. پدر و مادر وى اولين و بزرگترين معلمان او بودند. مادر از همان ايام طفوليت به او قرآن آموخت و پدر او را با شعر و شرح حال شاعران بزرگ آشنا ساخت. وى در مدرسه آقابزرگ درس خواند و هميشه بهخاطر ذوق سرشارى كه داشت از شاگردان ممتاز محسوب مىشد. او به شعر و شاعرى هم علاقهاى وافر نشان مىداد. وى در تمام مقاطع عمر خود، از كودكى تا جوانى و بعد از آن براى ديگران نمونه بود. كمتر كسى حتى در دوران جوانى خندهاى بلند از او شنيد و حجاب و آرامش روحى او همواره مثالزدنى بود. ميزان علاقهمندى بانو سپيده كاشانى به حضرت [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]](قده) تا آن اندازه بود كه وقتى امام بزرگوار در بستر بيمارى افتاد او نيز كارش به بيمارستان كشيد. وى به جبهههاى نبرد حق عليه باطل سر مىزد. در غرب، جنوب، آبادان، محله ذوالفقاريه، كوت شيخ و هركجا توفيق يارش بود در ميان رزمندگان حاضر مىشد و شعر دفاع و مقاومت مىخواند و مىسرود.<ref>ر.ک: همان، ص52</ref> | #سپيده باكوجى (كاشانى) خانم سرور باكوجى، معروف به سپيده كاشانى، از شاعران معاصر و از شاعران متعهد انقلاب اسلامى ایران است. پدر و مادر وى اولين و بزرگترين معلمان او بودند. مادر از همان ايام طفوليت به او قرآن آموخت و پدر او را با شعر و شرح حال شاعران بزرگ آشنا ساخت. وى در مدرسه آقابزرگ درس خواند و هميشه بهخاطر ذوق سرشارى كه داشت از شاگردان ممتاز محسوب مىشد. او به شعر و شاعرى هم علاقهاى وافر نشان مىداد. وى در تمام مقاطع عمر خود، از كودكى تا جوانى و بعد از آن براى ديگران نمونه بود. كمتر كسى حتى در دوران جوانى خندهاى بلند از او شنيد و حجاب و آرامش روحى او همواره مثالزدنى بود. ميزان علاقهمندى بانو سپيده كاشانى به حضرت [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]](قده) تا آن اندازه بود كه وقتى امام بزرگوار در بستر بيمارى افتاد او نيز كارش به بيمارستان كشيد. وى به جبهههاى نبرد حق عليه باطل سر مىزد. در غرب، جنوب، آبادان، محله ذوالفقاريه، كوت شيخ و هركجا توفيق يارش بود در ميان رزمندگان حاضر مىشد و شعر دفاع و مقاومت مىخواند و مىسرود.<ref>ر.ک: همان، ص52</ref> |
ویرایش