پرش به محتوا

مجلسی، محمدباقر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۱: خط ۴۱:
==تولد==
==تولد==


علّامه ملّا محمدباقر اصفهانى معروف به «علّامه مجلسى» و «مجلسى دوم» سومین پسر دانشمند ملّا محمدتقى مجلسى اول است.
علّامه ملّا محمدباقر اصفهانى معروف به «علّامه مجلسى» و «مجلسى دوم» سومین پسر ملّا محمدتقى مجلسى اول است.


به‌گفته میر عبدالحسین خاتون‏‌آبادى در تاریخ «وقایع الایام و السنین» علّامه مجلسى در سال 1037 در دارالعلم اصفهان دیده به‌دنیا گشود، ولى در مرآت الاحوال ولادت او را بسال 1038 نوشته است.
به‌گفته میر عبدالحسین خاتون‏‌آبادى در تاریخ «وقایع الایام و السنین» علّامه مجلسى در سال 1037 در دارالعلم اصفهان دیده به‌دنیا گشود، ولى در مرآت الاحوال ولادت او را به‌سال 1038 نوشته است.


==شخصیت و ویژگی ایشان==
==شخصیت و ویژگی علمی ایشان==


علّامه مجلسى از همان اوان کودکى با هوشى سرشار و استعدادى خدا داد و پشت کارى مخصوص، به تحصیل علوم متداوله عصر پرداخت. چون در سایه تعلیمات و مراقبت پدر علّامه‏اش که خود نمونه کامل یک فقیه بزرگ و عالم پارسا بود، شروع به کار نمود، در اندک زمانى مراحل مختلفه علمى را یکى پس از دیگرى طى کرد.
علّامه مجلسى از همان اوان کودکى با هوشى سرشار و استعدادى خداداد و پشت کارى مخصوص، به تحصیل علوم متداوله عصر پرداخت. چون در سایه تعلیمات و مراقبت پدر علّامه‌‏اش که خود نمونه کامل یک فقیه بزرگ و عالم پارسا بود، شروع به کار نمود، در اندک زمانى مراحل مختلفه علمى را یکى پس از دیگرى طى کرد.


وی بعد از تکمیل تحصیلات خود در فنون و علوم مختلف، با واقع بینى مخصوصى، به تحقیق در اخبار اهل بیت عصمت و طهارت(ع) پرداخت، و با استفاده از شرائط مساعد و قدرت سلطان وقت شاه سلیمان‏ صفوى، به جمع ‏آورى کتاب‌هاى مربوطه و مدارک لازمه، از هر مرز و بومى که بود، همت گماشت.
وی بعد از تکمیل تحصیلات خود در فنون و علوم مختلف، با واقع‌بینى مخصوصى، به تحقیق در اخبار اهل بیت عصمت و طهارت(ع) پرداخت، و با استفاده از شرائط مساعد و قدرت سلطان وقت شاه سلیمان‏ صفوى، به جمع ‏آورى کتاب‌هاى مربوطه و مدارک لازمه، از هر مرز و بومى که بود، همت گماشت.


آنگاه براى تأمین هدف بزرگ و منظور عالى خود و مسئولیتى که بعهده گرفته بود، یک دوره کامل اخبار روایات ائمه اطهار را در هر باب و هر موضوعى از نظر گذرانید.
آنگاه براى تأمین هدف بزرگ و منظور عالى خود و مسئولیتى که برعهده گرفته بود، یک دوره کامل اخبار روایات ائمه اطهار را در هر باب و هر موضوعى از نظر گذرانید.


سپس در زمانى که درست وارد چهل سالگى عمر گرانبهایش شده، دست بیک اقدام دامنه‌دار و اساسى زده، شالوده بناى عظیمى را پى‌ریزى کرد و با تکمیل این بناى محکم و تأمین آن منظور ضرورى که همانا تألیف کتاب بزرگ «بحار الأنوار» است نامش در همه جا پیچید و آوازه فضل و علم و همت بلندش در سراسر دنیاى اسلام بگوش دوست و دشمن و عالى و دانى رسید. بطورى که در حیات خودش آثار قلمى و فکریش، در اقصى نقاط دنیاى اسلام و بلاد کفر منتشر گشت، و همچون قند پارسى به بنگاله بردند!
سپس در زمانى که درست وارد چهل سالگى عمر گرانبهایش شده، دست بیک اقدام دامنه‌دار و اساسى زده، شالوده بناى عظیمى را پى‌ریزى کرد و با تکمیل این بناى محکم و تأمین آن منظور ضرورى که همانا تألیف کتاب بزرگ «بحار الأنوار» است نامش در همه جا پیچید و آوازه فضل و علم و همت بلندش در سراسر دنیاى اسلام بگوش دوست و دشمن و عالى و دانى رسید. بطورى که در حیات خودش آثار قلمى و فکریش، در اقصى نقاط دنیاى اسلام و بلاد کفر منتشر گشت.


==علامه مجلسى و منصب شیخ الاسلامى==
==علامه مجلسى و منصب شیخ‌الاسلامى==


یکى از کارهاى معروف علّامه مجلسى اینست که وى متصدى شکستن بت‌هاى هندوها در دولتخانه شاهى بود. این واقعه را معاصر او میر عبدالحسین خاتون‌آبادى در وقایع ماه جمادى الأولى سال 1098 در تاریخ خود «وقایع السنین» نگاشته است.
یکى از کارهاى معروف علّامه مجلسى اینست که وى متصدى شکستن بت‌هاى هندوها در دولتخانه شاهى بود. این واقعه را معاصر او میر عبدالحسین خاتون‌آبادى در وقایع ماه جمادى الأولى سال 1098 در تاریخ خود «وقایع السنین» نگاشته است.


همچنین سید نعمت اللّه جزائرى که از شاگردان مشهور علّامه مجلسى است در کتاب «مقامات» مینویسد: به استاد ما خبر دادند که بتى در اصفهان هست که کفار هند آن را پنهانى میپرستند. استاد هم دستور داد آن را خرد کنند. بت‌پرستان هند حاضر شدند مبالغ هنگفتى به شاه ایران بدهند که نگذارد آن بت شکسته شود و اجازه دهد آنها بت مزبور را به هندوستان ببرند، ولى شاه ایران (شاه‏ سلیمان صفوى) نپذیرفت.
همچنین سید نعمت‌اللّه جزائرى که از شاگردان مشهور علّامه مجلسى است در کتاب «مقامات» می‌نویسد: به استاد ما خبر دادند که بتى در اصفهان هست که کفار هند آن را پنهانى میپرستند. استاد هم دستور داد آن را خرد کنند. بت‌پرستان هند حاضر شدند مبالغ هنگفتى به شاه ایران بدهند که نگذارد آن بت شکسته شود و اجازه دهد آنها بت مزبور را به هندوستان ببرند، ولى شاه ایران (شاه‏ سلیمان صفوى) نپذیرفت.


وقتى بت شکسته شد، خادمى که ملازم و مراقب آن بت بود، تاب نیاورد ریسمانى بگردن خود آویخت و انتحار کرد.
وقتى بت شکسته شد، خادمى که ملازم و مراقب آن بت بود، تاب نیاورد ریسمانى بگردن خود آویخت و انتحار کرد.
خط ۷۳: خط ۷۳:
شاه نیز یکى از امراى دولت را با هدایاى بسیار به‌منظور بدست آوردن کتاب مزبور، به یمن فرستاد؛ بعلاوه پادشاه صفوى قسمتى از املاک مخصوص خود را وقف تألیف‏ بحار الانوار و استنساخ آن، و هزینه طلاب علوم دینیه کرده بود»!
شاه نیز یکى از امراى دولت را با هدایاى بسیار به‌منظور بدست آوردن کتاب مزبور، به یمن فرستاد؛ بعلاوه پادشاه صفوى قسمتى از املاک مخصوص خود را وقف تألیف‏ بحار الانوار و استنساخ آن، و هزینه طلاب علوم دینیه کرده بود»!


==دیگران در باره او چه گفته‏اند؟==
==دیگران در باره او چه گفته‏‌اند؟==
مرحوم شیخ یوسف بحرانى (متوفى بسال 1186ق) در کتاب «لؤلؤة البحرین» مینویسد: «در خصوص ترویج دین و احیاى شریعت حضرت سیدالمرسلین(ص) و تصنیف و تألیف و امر و نهى مردم و ریشه‌کن ساختن متجاوزین و مخالفین و هواپرستان و بدعت‏گذاران، بخصوص فرقه صوفیه، هیچ کس نه قبل و نه بعد از وى، به‌پای او نرسیده است... هم او بود که احادیث اهل بیت را در شهرهاى ایران منتشر ساخت».
مرحوم شیخ یوسف بحرانى (متوفى بسال 1186ق) در کتاب «لؤلؤة البحرین» می‌نویسد: «در خصوص ترویج دین و احیاى شریعت حضرت سیدالمرسلین(ص) و تصنیف و تألیف و امر و نهى مردم و ریشه‌کن ساختن متجاوزین و مخالفین و هواپرستان و بدعت‏‌گذاران، بخصوص فرقه صوفیه، هیچ کس نه قبل و نه بعد از وى، به‌پای او نرسیده است... هم او بود که احادیث اهل بیت را در شهرهاى ایران منتشر ساخت».


تا آنجا که می‌نویسد: «مملکت شاه سلطان حسین (صفوى)... بوجود شریف او محروس بود، و چون او برحمت ایزدى پیوست، اطراف مملکت درهم شکست، و ظلم و تعدّى همه جا را فرا گرفت، به‌طورى که در همان سال که او وفات یافت (1110ق) شهر «قندهار» از دست شاه سلطان حسین بیرون رفت، و پیوسته خرابى بر کشور مستولى گردید تا آنکه تمام مملکت را از دست داد!».
تا آنجا که می‌نویسد: «مملکت شاه سلطان حسین (صفوى)... بوجود شریف او محروس بود، و چون او برحمت ایزدى پیوست، اطراف مملکت درهم شکست، و ظلم و تعدّى همه جا را فرا گرفت، به‌طورى که در همان سال که او وفات یافت (1110ق) شهر «قندهار» از دست شاه سلطان حسین بیرون رفت، و پیوسته خرابى بر کشور مستولى گردید تا آنکه تمام مملکت را از دست داد!».
۶۱٬۱۸۹

ویرایش