پرش به محتوا

الرسالة الثانية في الغيبة: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۳ نوامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'هاي' به 'های'
جز (جایگزینی متن - ' حسين' به ' حسین')
جز (جایگزینی متن - 'هاي' به 'های')
خط ۳۹: خط ۳۹:
كتاب حاضر، در واقع رساله‌اى كم‌برگ، ولى پُربار است كه به‌صورت پرسش و پاسخ فراهم شده و به‌صورت كتاب سامان‌دهى نشده است و به همين جهت ويژگى‌هاى ساختارى كتاب را نيز دارا نيست و تقسيم به بخش و فصل و درس و... نشده است. از نظر روشى مى‌توان گفت كه اثر حاضر، اجتهادى و جامع است؛ يعنى [[شيخ مفيد]] در آن از روش‌هاى فقهى، كلامى، حديثى و ادبى و... آگاهانه استفاده كرده است.
كتاب حاضر، در واقع رساله‌اى كم‌برگ، ولى پُربار است كه به‌صورت پرسش و پاسخ فراهم شده و به‌صورت كتاب سامان‌دهى نشده است و به همين جهت ويژگى‌هاى ساختارى كتاب را نيز دارا نيست و تقسيم به بخش و فصل و درس و... نشده است. از نظر روشى مى‌توان گفت كه اثر حاضر، اجتهادى و جامع است؛ يعنى [[شيخ مفيد]] در آن از روش‌هاى فقهى، كلامى، حديثى و ادبى و... آگاهانه استفاده كرده است.


زبان و ادبيات كتاب، عربى قديمى رسمى و عالمانه است كه در بين آشنايان با علوم اسلامى مانند كلام و فقه و... در حوزه‌هاى علميه شيعه متداول بوده و كمابيش اكنون نيز رايج است، جز در يك مورد كه به نظر مى‌رسد عبارتى عاميانه است: بعد از آنكه [[شيخ مفيد]] در پاسخ اشكال‌كننده معتزلى در مورد طولانى بودن عمر حضرت امام زمان(عج) تأكيد كرده است كه براى ما ثابت شده است كه زمين خالى از حجت نمى‌ماند، عبارت اشكال‌كننده به اين صورت آمده است: «مُسَلَّمٌ لك ذلك ثم أيش»؟ (متن كتاب، ص16)؛ مشكل در اينجا كلمه «أيش» است كه در تصويرهايى كه مصحح محترم از دو نسخه خطى آورده نيز به همين صورت است (ر.ک: مقدمه كتاب، ص6 و ص8). اين كلمه را در كتاب‌هاى اصلى و معتبر لغت عربى به‌وسيله نرم‌افزار «قاموس النور» از توليدات سودمند مركز تحقيقات كامپيوترى علوم اسلامى (نور) جستجو كردم و متأسفانه پيدا نشد. به نظر مى‌رسد كه اين واژه، عربى كتابى و رسمى نيست. «ترجمه‌گرهاى برخطّ» نيز در برگردان معنا درماندند و سرانجام بعد از مشورت با چند نفر از استادان عربى‌دان و با توجه به سياق و قرينه‌ى جوابى كه [[شيخ مفيد]] مطرح كرده است، اين نتيجه به دست آمد كه اين كلمه عاميانه است و مخفف اين عبارت است: «أيّ شيء تقول»؟ يا «أيّ شيء يكون»؟ بنابراین، «ثمّ أيش»؟؛ يعنى: سپس چه مى‌گويى؟ يا سپس چه مى‌شود؟؛ در نتيجه، كلّ عبارت «مُسَلَّمٌ لك ذلك ثم أيش»؟ به اين صورت ترجمه مى‌شود كه پرسشگر مى‌گويد: آن مطلب، قبول است، سپس چه مى‌گويى؟
زبان و ادبيات كتاب، عربى قديمى رسمى و عالمانه است كه در بين آشنايان با علوم اسلامى مانند كلام و فقه و... در حوزه‌هاى علميه شيعه متداول بوده و كمابيش اكنون نيز رايج است، جز در يك مورد كه به نظر مى‌رسد عبارتى عاميانه است: بعد از آنكه [[شيخ مفيد]] در پاسخ اشكال‌كننده معتزلى در مورد طولانى بودن عمر حضرت امام زمان(عج) تأكيد كرده است كه براى ما ثابت شده است كه زمين خالى از حجت نمى‌ماند، عبارت اشكال‌كننده به اين صورت آمده است: «مُسَلَّمٌ لك ذلك ثم أيش»؟ (متن كتاب، ص16)؛ مشكل در اينجا كلمه «أيش» است كه در تصويرهایى كه مصحح محترم از دو نسخه خطى آورده نيز به همين صورت است (ر.ک: مقدمه كتاب، ص6 و ص8). اين كلمه را در كتاب‌هاى اصلى و معتبر لغت عربى به‌وسيله نرم‌افزار «قاموس النور» از توليدات سودمند مركز تحقيقات كامپيوترى علوم اسلامى (نور) جستجو كردم و متأسفانه پيدا نشد. به نظر مى‌رسد كه اين واژه، عربى كتابى و رسمى نيست. «ترجمه‌گرهاى برخطّ» نيز در برگردان معنا درماندند و سرانجام بعد از مشورت با چند نفر از استادان عربى‌دان و با توجه به سياق و قرينه‌ى جوابى كه [[شيخ مفيد]] مطرح كرده است، اين نتيجه به دست آمد كه اين كلمه عاميانه است و مخفف اين عبارت است: «أيّ شيء تقول»؟ يا «أيّ شيء يكون»؟ بنابراین، «ثمّ أيش»؟؛ يعنى: سپس چه مى‌گويى؟ يا سپس چه مى‌شود؟؛ در نتيجه، كلّ عبارت «مُسَلَّمٌ لك ذلك ثم أيش»؟ به اين صورت ترجمه مى‌شود كه پرسشگر مى‌گويد: آن مطلب، قبول است، سپس چه مى‌گويى؟


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
درباره محتواى اثر حاضر، گفتنى‌ها فراوان است، از جمله:
درباره محتواى اثر حاضر، گفتنى‌ها فراوان است، از جمله:


#نویسنده اين پرسش را مطرح كرده است كه با توجه به اختلافات آشكارى كه مردم در وجود حضرت مهدى(عج) دارند، چه دليلى بر وجود امام صاحب غيبت(ع) هست؟ و خودش چنين پاسخ داده است: ما شیعیان دوازده‌امامى را مى‌شناسیم كه شرق و غرب جهان را گرفته و با اختلاف آرا و همت‌ها در جاهاى گوناگون زندگى مى‌كنند و همديگر را نمى‌شناسند، ولى همگى در اين موضوع هم‌عقيده هستند كه دروغ حرام است و به قبح دروغ آگاهند و به‌صورت متواتر از امامان خود از [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين على(ع)]] نقل مى‌كنند كه امام دوازدهم غيبت مى‌كند و اهل باطل در او شك مى‌كنند و نقل مى‌كنند كه غيبت واقع مى‌شود به همان ترتيبى كه واقع شده است. پس اين اخبار را يا صادق بايد بشماريد يا كاذب. اگر صادق باشد كه نتيجه صحت اعتقاد ما مى‌شود و اگر كسى بخواهد بگويد كه كاذب است، چنين چيزى ممكن نيست؛ زيرا اگر اين احتمال براى شیعیان با ويژگى‌هايى كه گفته شد، روا باشد، براى هر مسلمانى هم روا خواهد بود و در نتيجه، معجزات پيامبران كه با نقل متواتر ثابت شده، بى‌اعتبار خواهد شد و همچنين بر هركسى ديگر هم روا خواهد بود، به‌طورى‌كه هيچ گزارشى در دنيا صادق نخواهد بود.<ref>ر.ک: متن كتاب، ص11 - 12</ref>
#نویسنده اين پرسش را مطرح كرده است كه با توجه به اختلافات آشكارى كه مردم در وجود حضرت مهدى(عج) دارند، چه دليلى بر وجود امام صاحب غيبت(ع) هست؟ و خودش چنين پاسخ داده است: ما شیعیان دوازده‌امامى را مى‌شناسیم كه شرق و غرب جهان را گرفته و با اختلاف آرا و همت‌ها در جاهاى گوناگون زندگى مى‌كنند و همديگر را نمى‌شناسند، ولى همگى در اين موضوع هم‌عقيده هستند كه دروغ حرام است و به قبح دروغ آگاهند و به‌صورت متواتر از امامان خود از [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين على(ع)]] نقل مى‌كنند كه امام دوازدهم غيبت مى‌كند و اهل باطل در او شك مى‌كنند و نقل مى‌كنند كه غيبت واقع مى‌شود به همان ترتيبى كه واقع شده است. پس اين اخبار را يا صادق بايد بشماريد يا كاذب. اگر صادق باشد كه نتيجه صحت اعتقاد ما مى‌شود و اگر كسى بخواهد بگويد كه كاذب است، چنين چيزى ممكن نيست؛ زيرا اگر اين احتمال براى شیعیان با ويژگى‌هایى كه گفته شد، روا باشد، براى هر مسلمانى هم روا خواهد بود و در نتيجه، معجزات پيامبران كه با نقل متواتر ثابت شده، بى‌اعتبار خواهد شد و همچنين بر هركسى ديگر هم روا خواهد بود، به‌طورى‌كه هيچ گزارشى در دنيا صادق نخواهد بود.<ref>ر.ک: متن كتاب، ص11 - 12</ref>
#نویسنده اين اشكال را مطرح كرده: واجب است كه اين روايات غيبت امام زمان(ع) را علاوه بر شيعه، ديگران هم نقل كنند. [[شيخ مفيد]] پاسخ داده است: اين مطلبى كه شما مى‌گوييد، نه لازم است و نه واجب و اگر چنين موضوعى را واجب بشماريد، لازمه‌اش اين است كه خبرى كه موافق و مخالف آن را نقل نكند، صحيح نباشد و لازمه اين مطلب، بى‌اعتبارى همه اخبار مى‌شود (همان، ص15). بايد توجه كرد كه منظور [[شيخ مفيد]] اين نيست كه مخالفان، روايات غيبت امام زمان(ع) را نقل نكرده‌اند، بلكه مقصودش اين است كه براى اثبات يك مطلب ضرورتى ندارد كه حتماً مخالفان هم آن مطلب را نقل كرده باشند.
#نویسنده اين اشكال را مطرح كرده: واجب است كه اين روايات غيبت امام زمان(ع) را علاوه بر شيعه، ديگران هم نقل كنند. [[شيخ مفيد]] پاسخ داده است: اين مطلبى كه شما مى‌گوييد، نه لازم است و نه واجب و اگر چنين موضوعى را واجب بشماريد، لازمه‌اش اين است كه خبرى كه موافق و مخالف آن را نقل نكند، صحيح نباشد و لازمه اين مطلب، بى‌اعتبارى همه اخبار مى‌شود (همان، ص15). بايد توجه كرد كه منظور [[شيخ مفيد]] اين نيست كه مخالفان، روايات غيبت امام زمان(ع) را نقل نكرده‌اند، بلكه مقصودش اين است كه براى اثبات يك مطلب ضرورتى ندارد كه حتماً مخالفان هم آن مطلب را نقل كرده باشند.
#نویسنده به قصيده سيد‌‎بن محمد حميرى استشهاد كرده كه 150 سال قبل از غيبت، درباره امام زمان(ع) سروده است:
#نویسنده به قصيده سيد‌‎بن محمد حميرى استشهاد كرده كه 150 سال قبل از غيبت، درباره امام زمان(ع) سروده است:
خط ۷۵: خط ۷۵:
آقاى [[حسینی جلالی، محمدرضا|سيد‌‎محمدرضا حسینى جلالى]] در مقدمه‌اش كه زمان و مكان و مشخصات نگارش آن را معين نكرده است، گزارش علمى مفيدى از محتواى رساله حاضر به زبان عربى بيان كرده است. مصحح محترم، تصاويرى از آغاز و انجام نسخه‌هاى خطى اثر حاضر را آورده است.<ref>مقدمه كتاب، ص7 - 10</ref>
آقاى [[حسینی جلالی، محمدرضا|سيد‌‎محمدرضا حسینى جلالى]] در مقدمه‌اش كه زمان و مكان و مشخصات نگارش آن را معين نكرده است، گزارش علمى مفيدى از محتواى رساله حاضر به زبان عربى بيان كرده است. مصحح محترم، تصاويرى از آغاز و انجام نسخه‌هاى خطى اثر حاضر را آورده است.<ref>مقدمه كتاب، ص7 - 10</ref>


هرچند زمان و مكان نگارش اين اثر مشخص نشده است، ولى از تاريخى كه از قول اشكال‌كننده در اواخر بحث آمده معلوم مى‌شود كه اين مطالب در حدود سال 400ق، گفته و نوشته شده است. به اين عبارت دقت بفرماييد: «... فقام إنسان من المعتزلة و قال للشيخ المفيد كيف يجوز ذلك منك و أنت نظار منهم قائل بالعدل و التوحيد و قائل بأحكام العقول تعتقد إمامة رجل ما صحت ولادته دون إمامته و لا وجوده دون عدمه و قد تطاولت السنون حتى أن المعتقد منكم يقول إن له منذ ولد خمسا و أربعين و مائة سنة فهل يجوز هذا في عقل أو سمع؟...».<ref>متن كتاب، ص16</ref>؛ «... پس شخصى از معتزلى‌ها بلند شد و به [[شيخ مفيد]] گفت: چگونه چنين مطلبى از تو صادر مى‌شود، درحالى‌كه تو صاحب‌نظرشان هستى و عدل و توحيد را قبول دارى و حكم عقل را مى‌پذيرى؟ آيا اعتقاد به امامت مردى دارى كه ولادتش ثابت نشده تا چه برسد به امامتش و هنوز هستى او بر عدمش رجحان نيافته و سال‌هاى بسيارى گذشته تا جايى كه معتقدان شما مى‌گويند كه او از زمانى كه متولد شده تاكنون 145 سال عمر كرده است. آيا اين مطلب از نظر عقل يا نقل جايز است؟...». تاريخ مذكور، با توجه به اين مطلب، با ضميمه شدن به ولادت حضرت مهدى موعود(عج) در تاريخ نيمه شعبان 255ق، آشكار مى‌شود. اين نكته را آقاى [[حسینی جلالی، محمدرضا|سيد‌‎محمدرضا حسینى جلالى]] نيز در مقدمه‌اش يادآور شده است.<ref>ر.ک: مقدمه كتاب، ص6.</ref>مصحح محترم براى اين اثر مختصر، پاورقى‌هايى نيز نوشته و در آن، منابع روايات و نسخه‌بدل‌ها را ذكر كرده و گاه توضيحى به‌نسبت مفصل درباره اشعار ذكرشده در متن بيان كرده و حتى به استنتاج از آن پرداخته است.<ref>ر.ک: متن كتاب، ص14، پاورقى 10</ref>
هرچند زمان و مكان نگارش اين اثر مشخص نشده است، ولى از تاريخى كه از قول اشكال‌كننده در اواخر بحث آمده معلوم مى‌شود كه اين مطالب در حدود سال 400ق، گفته و نوشته شده است. به اين عبارت دقت بفرماييد: «... فقام إنسان من المعتزلة و قال للشيخ المفيد كيف يجوز ذلك منك و أنت نظار منهم قائل بالعدل و التوحيد و قائل بأحكام العقول تعتقد إمامة رجل ما صحت ولادته دون إمامته و لا وجوده دون عدمه و قد تطاولت السنون حتى أن المعتقد منكم يقول إن له منذ ولد خمسا و أربعين و مائة سنة فهل يجوز هذا في عقل أو سمع؟...».<ref>متن كتاب، ص16</ref>؛ «... پس شخصى از معتزلى‌ها بلند شد و به [[شيخ مفيد]] گفت: چگونه چنين مطلبى از تو صادر مى‌شود، درحالى‌كه تو صاحب‌نظرشان هستى و عدل و توحيد را قبول دارى و حكم عقل را مى‌پذيرى؟ آيا اعتقاد به امامت مردى دارى كه ولادتش ثابت نشده تا چه برسد به امامتش و هنوز هستى او بر عدمش رجحان نيافته و سال‌هاى بسيارى گذشته تا جايى كه معتقدان شما مى‌گويند كه او از زمانى كه متولد شده تاكنون 145 سال عمر كرده است. آيا اين مطلب از نظر عقل يا نقل جايز است؟...». تاريخ مذكور، با توجه به اين مطلب، با ضميمه شدن به ولادت حضرت مهدى موعود(عج) در تاريخ نيمه شعبان 255ق، آشكار مى‌شود. اين نكته را آقاى [[حسینی جلالی، محمدرضا|سيد‌‎محمدرضا حسینى جلالى]] نيز در مقدمه‌اش يادآور شده است.<ref>ر.ک: مقدمه كتاب، ص6.</ref>مصحح محترم براى اين اثر مختصر، پاورقى‌هایى نيز نوشته و در آن، منابع روايات و نسخه‌بدل‌ها را ذكر كرده و گاه توضيحى به‌نسبت مفصل درباره اشعار ذكرشده در متن بيان كرده و حتى به استنتاج از آن پرداخته است.<ref>ر.ک: متن كتاب، ص14، پاورقى 10</ref>
==پانويس ==
==پانويس ==
<references />
<references />
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش