۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'كسي' به 'کسی') |
جز (جایگزینی متن - 'مىكردند' به 'میكردند') |
||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
#گاهى نویسنده در پاورقى به برخى از نويسندگان كتابهاى آموزشى زبان عربى اشكال گرفته و خطاى علمى آنان را آشكار ساخته است؛ مثلاً در مصراع معروف فرزدق در مدح حضرت [[امام سجاد(ع)]]، «لو لا التشهد كانت لاؤه نعم»، نوشته است برخى پنداشتهاند كه «لاؤه» منصوب است و به فرزدق اشكال كردهاند، ولى چنين اشكالى صحيح نيست و بلكه آن كلمه، مرفوع است و... (همان، ص 524</ref> و يا توضيح داده است كه گاه نويسندگان كتابهاى قواعد زبان عربى، اصطلاح و قانونى را طرح كردهاند كه در منابع نحوى قديم و اصيل يافت نمىشود و بنابراين دليلى ندارد كه اين مورد هم به اصطلاحات فراوان و بىشمار نحوى افزوده شود<ref>همان، ص 642، پاورقى</ref> | #گاهى نویسنده در پاورقى به برخى از نويسندگان كتابهاى آموزشى زبان عربى اشكال گرفته و خطاى علمى آنان را آشكار ساخته است؛ مثلاً در مصراع معروف فرزدق در مدح حضرت [[امام سجاد(ع)]]، «لو لا التشهد كانت لاؤه نعم»، نوشته است برخى پنداشتهاند كه «لاؤه» منصوب است و به فرزدق اشكال كردهاند، ولى چنين اشكالى صحيح نيست و بلكه آن كلمه، مرفوع است و... (همان، ص 524</ref> و يا توضيح داده است كه گاه نويسندگان كتابهاى قواعد زبان عربى، اصطلاح و قانونى را طرح كردهاند كه در منابع نحوى قديم و اصيل يافت نمىشود و بنابراين دليلى ندارد كه اين مورد هم به اصطلاحات فراوان و بىشمار نحوى افزوده شود<ref>همان، ص 642، پاورقى</ref> | ||
#نویسنده، مكاتب نحوى را چهار مكتب (بصرى، كوفى، اندلسى و بغدادى) دانسته و درباره هركدام نيز توضيحات مفيدى عرضه كرده است<ref>همان، ص 615 - 620</ref> و گاه برخى از چالشهاى علمى آنان را نيز مطرح كرده است؛ بهعنوان مثال چالش بصريان در مورد اين قانون كه گفتند: «فاعل، هرگز جمله نمىشود»، ولى با نصوصى از ادبيات عربى مواجه شدند كه در آن شكّى نيست و فاعل واقع شدن جمله را اثبات مىكند مانند اين آيه: '''«ثُمَّ بَدَا لَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَا رَأَوُا الْآيَاتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِينٍ»''' (يوسف: 35) كه در آن، فاعل «بدا» جمله است<ref>همان، ص 617، پاورقى</ref> | #نویسنده، مكاتب نحوى را چهار مكتب (بصرى، كوفى، اندلسى و بغدادى) دانسته و درباره هركدام نيز توضيحات مفيدى عرضه كرده است<ref>همان، ص 615 - 620</ref> و گاه برخى از چالشهاى علمى آنان را نيز مطرح كرده است؛ بهعنوان مثال چالش بصريان در مورد اين قانون كه گفتند: «فاعل، هرگز جمله نمىشود»، ولى با نصوصى از ادبيات عربى مواجه شدند كه در آن شكّى نيست و فاعل واقع شدن جمله را اثبات مىكند مانند اين آيه: '''«ثُمَّ بَدَا لَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَا رَأَوُا الْآيَاتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِينٍ»''' (يوسف: 35) كه در آن، فاعل «بدا» جمله است<ref>همان، ص 617، پاورقى</ref> | ||
#نویسنده در بحثى انتقادى و جالب، شجاعانه نوشته است كه بديهى است كه ما همه تعليلهاى نحويان را در مورد غير منصرف بودن بخشى از اسمها طرد مىكنيم؛ چون عربزبانان اينگونه كه نحويان، منطقى مىانديشند، به زبان و لغت نمىنگريستند و همانند آنها عمل | #نویسنده در بحثى انتقادى و جالب، شجاعانه نوشته است كه بديهى است كه ما همه تعليلهاى نحويان را در مورد غير منصرف بودن بخشى از اسمها طرد مىكنيم؛ چون عربزبانان اينگونه كه نحويان، منطقى مىانديشند، به زبان و لغت نمىنگريستند و همانند آنها عمل نمیكردند، پس هر تعليلى جز اين مطلب كه: «هكذا نطقت العرب»، مردود است<ref>همان، ص 650، پاورقى</ref> | ||
#نویسنده، درباره لهجههاى عربى، بر دو نكته تأكيد كرده است: | #نویسنده، درباره لهجههاى عربى، بر دو نكته تأكيد كرده است: | ||
#:الف) كلمات بسيارى از لهجههاى قبائل عرب، بهويژه قبيلههاى هذيل، تميم، جرهم، مذحج و... در قرآن كريم آمده است؛ بهطورىكه برخى گفتهاند كه در آن، پنجاه زبان و لهجه آمده است؛ | #:الف) كلمات بسيارى از لهجههاى قبائل عرب، بهويژه قبيلههاى هذيل، تميم، جرهم، مذحج و... در قرآن كريم آمده است؛ بهطورىكه برخى گفتهاند كه در آن، پنجاه زبان و لهجه آمده است؛ |
ویرایش