۱۰۱٬۱۳۰
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'پاك' به 'پاک') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'فيه ما فيه' به 'فيه مافيه') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
(۱۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۶: | خط ۶: | ||
[[نيکلسون، رينولد الين]] (محقق) | [[نيکلسون، رينولد الين]] (محقق) | ||
[[ | [[ابن عربی، محمد بن علی]] (نویسنده) | ||
[[سعیدی، گل بابا]] (مترجم) | [[سعیدی، گل بابا]] (مترجم) | ||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
| شابک =964-6176-05-4 | | شابک =964-6176-05-4 | ||
| تعداد جلد =1 | | تعداد جلد =1 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور =10970 | |||
| کتابخوان همراه نور =10970 | |||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
| پس از = | | پس از = | ||
خط ۳۱: | خط ۳۳: | ||
}} | }} | ||
'''ترجمان الاشواق''' | '''ترجمان الاشواق''' اثر [[ابن عربی، محمد بن علی|محىالدين عربى]]، میباشد که مشتمل بر ديوان اشعار عربى در زمينه عرفان ادبى و نظرى و نيز حاوى ترجمه و شرح فارسى آن اشعار، به قلم گلبابا سعيدى است كه البته مترجم، همان ترجمه و شرح جناب [[نيکلسون، رينولد الين|رينولد آلين نيكلسون]] به زبان انگليسى را به فارسى برگردانده است. | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
کتاب با یادداشتی از ناشر انگلیسی، مقدمه مترجم، پیشگفتار مارتین لینگز بر چاپ-1978، پیشگفتار نیکلسون آغاز و متن عربی، ترجمه و شرح آن تنظیم و ارائه شده است. | |||
== گزارش محتوا == | |||
كتاب، مشتمل است بر غزلياتى عاشقانه و عارفانه كه بيشتر با عباراتى مكنى و معقد همراه است و شرحى مبسوط و تا حدى دور از فهم از سوى نيكلسون. | كتاب، مشتمل است بر غزلياتى عاشقانه و عارفانه كه بيشتر با عباراتى مكنى و معقد همراه است و شرحى مبسوط و تا حدى دور از فهم از سوى نيكلسون. | ||
خط ۴۶: | خط ۵۱: | ||
ترجمه و شرح مزبور، گرچه در پارهاى موارد، آشفته يا داراى نقصان و اشتباه است، ولى روىهمرفته، شيوا و رسا و گرهگشاست. | ترجمه و شرح مزبور، گرچه در پارهاى موارد، آشفته يا داراى نقصان و اشتباه است، ولى روىهمرفته، شيوا و رسا و گرهگشاست. | ||
[[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] در آغاز ديوان، ابتدا، در رابطه با ورودش به مكه معظمه و آشنا شدنش با جمعى از علماء، سخنانى به ميان آورده، مىگويد: در سال 598 به مكه فرود آمدم، با گروهى از بزرگان و دانايان، مردان و زنان آشنا شدم. در ميان ايشان كسى را چون جناب مكينالدين، ابوشجاع، زاهر بن رستم، نيافتم. همچنين خواهر وى، شيخهى حجاز، فخر النساء را در فضايل سرآمد همگان يافتم. | [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] در آغاز ديوان، ابتدا، در رابطه با ورودش به مكه معظمه و آشنا شدنش با جمعى از علماء، سخنانى به ميان آورده، مىگويد: در سال 598 به مكه فرود آمدم، با گروهى از بزرگان و دانايان، مردان و زنان آشنا شدم. در ميان ايشان كسى را چون جناب مكينالدين، ابوشجاع، زاهر بن رستم، نيافتم. همچنين خواهر وى، شيخهى حجاز، فخر النساء را در فضايل سرآمد همگان يافتم. | ||
كتاب [[الجامع الصحیح و هو سنن الترمذي|صحيح ترمذى]] و بسيارى از ديگر كتب را در آن سامان خدمت شيخ تلمذ كردم، اما خواهرش كه بهحق، افتخار زنان و مردان دانشمند بود، كسى فرستادم و از وى درخواست استماع حديث كردم، چون حديث را نيكو مىدانست، ليكن نپذيرفت و گفت: | كتاب [[الجامع الصحیح و هو سنن الترمذي|صحيح ترمذى]] و بسيارى از ديگر كتب را در آن سامان خدمت شيخ تلمذ كردم، اما خواهرش كه بهحق، افتخار زنان و مردان دانشمند بود، كسى فرستادم و از وى درخواست استماع حديث كردم، چون حديث را نيكو مىدانست، ليكن نپذيرفت و گفت: «آرزوهایم سرآمده و مرگم فرارسيده و اين چندگاه پايان زندگىام در فكر بندگى خدايم؛ بدين جهت از اين كار، معذورم»؛ با اين حال، به برادر دانشمندش اجازه داد تا به نيابت از وى، رخصت عامى در ارتباط با همه روايات او برایم بنويسد و برادرش چنين كرد و اجازهنامه را به خط خويش برایم فرستاد... | ||
شيخ مكينالدين را دخترى بود كه زيبايى صورت و نيكويى سيرت، به حقيقت، در وى جمع آمده بود. نام وى، نظام، لقبش، عين الشمس و البهاء و از زنان بسيار فرهيخته و دانا، عابد روزهدار و معتكف پرهيزگار بود و... | شيخ مكينالدين را دخترى بود كه زيبايى صورت و نيكويى سيرت، به حقيقت، در وى جمع آمده بود. نام وى، نظام، لقبش، عين الشمس و البهاء و از زنان بسيار فرهيخته و دانا، عابد روزهدار و معتكف پرهيزگار بود و... | ||
خط ۵۹: | خط ۶۳: | ||
عناوين پارهاى از غزليات [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] چنين است: | عناوين پارهاى از غزليات [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] چنين است: | ||
«اسقفة من بلاد الروم»(پيشواى عيسوى دختى، از بلاد روم)، «تحية مشتاق متيم»(درود عاشق دلداده و شيدا)، «سلام على سلمى»(درود به سلمى)، «زفرات مصعدة»(نالهها و آههاى برخاسته)، «لا عزاء و لا صبر»(نه پايدارى نه شكيبايى)، «الاوانس المزاحمات»(همايش خوبرويان)، «ربوع دارسة و هوى جديد»(سرزمينهاى كهن و عشق جديد)، «رعود بين الضلوع»( | «اسقفة من بلاد الروم»(پيشواى عيسوى دختى، از بلاد روم)، «تحية مشتاق متيم»(درود عاشق دلداده و شيدا)، «سلام على سلمى»(درود به سلمى)، «زفرات مصعدة»(نالهها و آههاى برخاسته)، «لا عزاء و لا صبر»(نه پايدارى نه شكيبايى)، «الاوانس المزاحمات»(همايش خوبرويان)، «ربوع دارسة و هوى جديد»(سرزمينهاى كهن و عشق جديد)، «رعود بين الضلوع»(رعدهایى در ميان پهلوها)، «لا تعجبى»(تعجب مكن)، «تناوحت الارواح»(روانها ناله سردادند)، «شموس في صورة الدمى»(خورشيدهایى بهصورت سنگهاى منقوش)، «المطوقة النائحة»(كبوتر طوقدار نوحهگر)، «رواية الصبا»،(حديث باد صبا)، «الجمل غراب البين»(شتر، كلاغ فراق و جدايى است) و «وعد الخود»(پيمان ماهرويان و پردهنشينان). | ||
مؤلف در خاتمه ديوان، حكايت شرح خود را بر اين ديوان چنين بيان مىكند: | مؤلف در خاتمه ديوان، حكايت شرح خود را بر اين ديوان چنين بيان مىكند: | ||
خط ۷۴: | خط ۷۸: | ||
# هنگامى كه با تير نگاه مىكشد، با گفتار شيرين زنده مىكند و چون مرده خويش به زبان زنده مىكند، گويى عيسى است. | # هنگامى كه با تير نگاه مىكشد، با گفتار شيرين زنده مىكند و چون مرده خويش به زبان زنده مىكند، گويى عيسى است. | ||
# دو ساق درخشانش، تورات اوست؛ آن را مىخوانم و مىآموزم؛ گويى كه موسى هستم. | # دو ساق درخشانش، تورات اوست؛ آن را مىخوانم و مىآموزم؛ گويى كه موسى هستم. | ||
# اسقفى است از دختران روم كه فاقد زينت است كه در او | # اسقفى است از دختران روم كه فاقد زينت است كه در او نشانههایى از نور مىبينى. | ||
# دوشيزه سركشى است كه كسى را با او انس و الفتى نيست و خلوتگاه خويش را جايگاه ذكر كرده است. | # دوشيزه سركشى است كه كسى را با او انس و الفتى نيست و خلوتگاه خويش را جايگاه ذكر كرده است. | ||
# همه دانايان كيش ما، پيروان داود، دانشمندان يهود و نصارى را ناتوان و درمانده ساخته است. | # همه دانايان كيش ما، پيروان داود، دانشمندان يهود و نصارى را ناتوان و درمانده ساخته است. | ||
خط ۸۱: | خط ۸۵: | ||
# هنگامى كه جانم به لب رسيد و به مرگ نزدیک آمد، از آن مايه جمال[و] مهربانى، خواستم كه به من آرامش و سكون بخشد. | # هنگامى كه جانم به لب رسيد و به مرگ نزدیک آمد، از آن مايه جمال[و] مهربانى، خواستم كه به من آرامش و سكون بخشد. | ||
# پس تسليم شد و خداوند، ما را از شر او نگاه داشت و پادشاه موفق و پيروز، شر شيطان را از ما بازداشت. | # پس تسليم شد و خداوند، ما را از شر او نگاه داشت و پادشاه موفق و پيروز، شر شيطان را از ما بازداشت. | ||
# هنگامى كه مادهشترهاى او را براى رحيل جدا | # هنگامى كه مادهشترهاى او را براى رحيل جدا میكردند، من فرياد بركشيدم كه ساربانا او را با مادهشتران مبر! | ||
شرح | شرح | ||
[1. شتران تربيت شده] | [1. شتران تربيت شده] | ||
#«شتران تربيت شده»، اعمال باطنى و ظاهرى هستند كه كردار شايسته آدمى را بهسوى خدايى كه در بالاى عرش قرار گرفته مىبرند؛ آنطور كه خداوند در سوره 35، آيه 11 فرمايد: «و كردار شايسته، او را بالا مىبرد»؛ '''«وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ»'''. | #«شتران تربيت شده»، اعمال باطنى و ظاهرى هستند كه كردار شايسته آدمى را بهسوى خدايى كه در بالاى عرش قرار گرفته مىبرند؛ آنطور كه خداوند در سوره 35، آيه 11 فرمايد: «و كردار شايسته، او را بالا مىبرد»؛'''«وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ»'''. | ||
#:«طاووسانى كه بر آنها سوارند»، معشوقههاى اويند كه از جهت زيبايى، آنها را به طاووس تشبيه مىكند، زيرا عملى خوب و پسنديده است كه روح هدف انجام دهنده را در بر دارد. وى، معشوقهها را با پرندگان مىسنجد؛ چه، آنان همانگونه كه روحانى هستند، از زيبايى متنوعى برخوردارند. | #:«طاووسانى كه بر آنها سوارند»، معشوقههاى اويند كه از جهت زيبايى، آنها را به طاووس تشبيه مىكند، زيرا عملى خوب و پسنديده است كه روح هدف انجام دهنده را در بر دارد. وى، معشوقهها را با پرندگان مىسنجد؛ چه، آنان همانگونه كه روحانى هستند، از زيبايى متنوعى برخوردارند. | ||
#:[2. نگاه كشنده و داراى قدرت فائقه] | #:[2. نگاه كشنده و داراى قدرت فائقه] | ||
#«نگاه كشنده و داراى قدرت فائقه»، به حكمت الهى اشاره مىكند و حالتى است كه در ساعات | #«نگاه كشنده و داراى قدرت فائقه»، به حكمت الهى اشاره مىكند و حالتى است كه در ساعات تنهایى براى انسان رخ مىدهد و بهگونهاى بر وى يورش مىآورد و چيره مىشود كه وى را از مشاهده ذاتش بازمىدارد. | ||
#:«بلقيس بر تخت مرواريدش»، اشاره به نور حق است كه براى جبرائيل و پيامبر در طول شب معراج پيامبر، بر روى بسترى از مرواريد و سنگ يمانى در بهشت آسمانى متجلى گشت؛ بدانگونه كه جبرائيل، به | #:«بلقيس بر تخت مرواريدش»، اشاره به نور حق است كه براى جبرائيل و پيامبر در طول شب معراج پيامبر، بر روى بسترى از مرواريد و سنگ يمانى در بهشت آسمانى متجلى گشت؛ بدانگونه كه جبرائيل، به تنهایى با مشاهده تجلى حق بىهوش شد. | ||
#:نویسنده، حكمت الهى را بلقيس مىنامد كه آن، زاده موجودى است هوشيار و ظريف و مجرب و كارآزموده، چون بلقيس كه هم روح بود و هم زن، زيرا پدرش جن و مادرش از نوع انسان بود. | #:نویسنده، حكمت الهى را بلقيس مىنامد كه آن، زاده موجودى است هوشيار و ظريف و مجرب و كارآزموده، چون بلقيس كه هم روح بود و هم زن، زيرا پدرش جن و مادرش از نوع انسان بود. | ||
#:[3. ذكر ادريس] | #:[3. ذكر ادريس] | ||
#«ذكر ادريس»، به مقام والا و حكمت الهى [[ادریسی، محمد بن محمد|ادريسى]] كه در او وجود دارد، اشاره مىكند؛ يعنى هر كجا اوست، حكمت الهى او را دنبال مىكند و از او تبعيت مىنمايد(آنگونه كه پيامبر فرموده: حكمت را به نااهلان ندهيد؛ مبادا در حق حكمت ظلم كنيد«صفحات 70 و 154، «فيه | #«ذكر ادريس»، به مقام والا و حكمت الهى [[ادریسی، محمد بن محمد|ادريسى]] كه در او وجود دارد، اشاره مىكند؛ يعنى هر كجا اوست، حكمت الهى او را دنبال مىكند و از او تبعيت مىنمايد(آنگونه كه پيامبر فرموده: حكمت را به نااهلان ندهيد؛ مبادا در حق حكمت ظلم كنيد«صفحات 70 و 154، «فيه مافيه»، مولوى، فروزانفر») و مقابل وى، كسى است كه تحت تسخير و تسلط احساس كه به زبان عرفا حال گويند، قرار گرفته و در اختيار شخص وارد است. در اين مورد، نویسنده در شعر خود، توجه مردم را به تمكن ميراث نبوى جلب مىكند، زيرا پيامبران خود ارباب احوالند؛ در صورتى كه غالب اوليا، بهوسيله پيامبران به اين مقام نايل گشتند. | ||
#:«خورشيد بر ادريس پيوست»، چه، خورشيد در قلمرو حكومت او قرار دارد. | #:«خورشيد بر ادريس پيوست»، چه، خورشيد در قلمرو حكومت او قرار دارد. | ||
#:حكمت الهى بهعنوان يك امر متحول و متغير، نه يك امر ثابت و لايتغير، توصيف مىشود؛ چه، معشوقه، خود داراى غرور و ابهت است و احساسات قلبيش او را وامىدارد كه از حالتى به حالت ديگر با نوعى تمكن درآيد و خود را نشان دهد. | #:حكمت الهى بهعنوان يك امر متحول و متغير، نه يك امر ثابت و لايتغير، توصيف مىشود؛ چه، معشوقه، خود داراى غرور و ابهت است و احساسات قلبيش او را وامىدارد كه از حالتى به حالت ديگر با نوعى تمكن درآيد و خود را نشان دهد. | ||
خط ۹۹: | خط ۱۰۳: | ||
#«با نگاهش مىكشد»، اشاره به مقام فناى در مشاهده است. | #«با نگاهش مىكشد»، اشاره به مقام فناى در مشاهده است. | ||
#:«گفتارش حيات مىبخشد»، اشاره به كمال تركيبى انسان است هنگامى كه روح بر او دميده شد كه در اين باره، خداوند در ارتباط با مقام حضرت عيسى[آدم] در سوره 38، آيه 71، فرمايد: «چون او را راست و استوار ساختم و از جان «روح» خويش در او دميدم، شما او را سجده كنيد». يا سوره 16، آيه 42 كه فرمايد: «جز اين نيست گفتار مر چيزى را چون بخواهيم آن را، آنكه بگوييم مر او را بشو، پس مىشود.» | #:«گفتارش حيات مىبخشد»، اشاره به كمال تركيبى انسان است هنگامى كه روح بر او دميده شد كه در اين باره، خداوند در ارتباط با مقام حضرت عيسى[آدم] در سوره 38، آيه 71، فرمايد: «چون او را راست و استوار ساختم و از جان «روح» خويش در او دميدم، شما او را سجده كنيد». يا سوره 16، آيه 42 كه فرمايد: «جز اين نيست گفتار مر چيزى را چون بخواهيم آن را، آنكه بگوييم مر او را بشو، پس مىشود.» | ||
# | #«ساقهایش»، به بلقيس و صحن آبگينه اشاره مىكند. در اين باره در سوره 7، آيه 44 آمده است: «گفته مىشود مر او را در صحن داخل شو، پس چون ديد آن را، پنداشتش آب بسيار و بالا زد دامن جامه را از دو ساقش؛ گفت: بهراستى كه آن صحنى است ساده از آبگينهها». | ||
#:«در درخشندگى، چون تورات است»، زيرا تورات از چوبى كه آتش پديد آورد، گرفته شد و چهار وجه تورات كه چهار كتاب به نامهاى قرآن، مزامير داود، خمسه موسى، انجيل عيسى مىباشند، با چهار نورى كه در قرآن سوره 24، آيه 35، بدان اشاره مىكند، مطابقت دارد كه فرمايد: «خداوند، نور آسمانها و زمين است. مثل نورش، چون چراغدانى است كه در آن باشد چراغى كه آن چراغ، باشد در آبگينه كه آن آبگينه، باشد ستاره درخشان كه برافروخته مىشود از آن زيتون». خلاصه، مراد از «چهار نور»، مشكات، مصباح، زجاجه و زيت مىباشند كه در آيه بدان اشارت رفت. | #:«در درخشندگى، چون تورات است»، زيرا تورات از چوبى كه آتش پديد آورد، گرفته شد و چهار وجه تورات كه چهار كتاب به نامهاى قرآن، مزامير داود، خمسه موسى، انجيل عيسى مىباشند، با چهار نورى كه در قرآن سوره 24، آيه 35، بدان اشاره مىكند، مطابقت دارد كه فرمايد: «خداوند، نور آسمانها و زمين است. مثل نورش، چون چراغدانى است كه در آن باشد چراغى كه آن چراغ، باشد در آبگينه كه آن آبگينه، باشد ستاره درخشان كه برافروخته مىشود از آن زيتون». خلاصه، مراد از «چهار نور»، مشكات، مصباح، زجاجه و زيت مىباشند كه در آيه بدان اشارت رفت. | ||
#«يكى از دختران روم»، مقصود از حكمت الهى نژاد مسيح است و به امپراطورى روم تعلق دارد. | #«يكى از دختران روم»، مقصود از حكمت الهى نژاد مسيح است و به امپراطورى روم تعلق دارد. | ||
#:فاقد زينت ظاهرى است؛ يعنى به توحيد وابسته است و از اسامى الهى بهرهاى ندارد؛ با وجود اين فروغ خير مطلق است و جلاى ذات احديت در گونهاش نمايان است. اگر قرار بر اين بود كه خداوند پردههاى نور و ظلمت را كنار بزند، شكوه و عظمت جمال ذات او آشكار گردد«براى اطلاع بيشتر، داستان نقاشان روم و چينى را در دفتر اول مثنوى». | #:فاقد زينت ظاهرى است؛ يعنى به توحيد وابسته است و از اسامى الهى بهرهاى ندارد؛ با وجود اين فروغ خير مطلق است و جلاى ذات احديت در گونهاش نمايان است. اگر قرار بر اين بود كه خداوند پردههاى نور و ظلمت را كنار بزند، شكوه و عظمت جمال ذات او آشكار گردد«براى اطلاع بيشتر، داستان نقاشان روم و چينى را در دفتر اول مثنوى». | ||
#«دختر سركشى است، كسى نمىتواند با او انس بگيرد»: چه، تفكر، درباره ماهيت ممكن، جز فنا و نيستى چيزى نباشد و در آن چيزى نيست كه به آن، دل بندى و شاد زىاى؛ آنگونه كه ابوالعباس زيارى(متوفى 342ق كه نظريه جمع و تفرقه وى، بهوسيله هجويرى در «كشف المحجوب» بيان شده است) مىگويد: «شادى وجود ندارد تا آنجا كه ارواح پاک مىخواهند او را به دام بكشند، سركشى مىكند و به آنان علاقهاى نشان نمىدهد، زيرا رابطهاى ميان آنان وجود ندارد.» | #«دختر سركشى است، كسى نمىتواند با او انس بگيرد»: چه، تفكر، درباره ماهيت ممكن، جز فنا و نيستى چيزى نباشد و در آن چيزى نيست كه به آن، دل بندى و شاد زىاى؛ آنگونه كه ابوالعباس زيارى(متوفى 342ق كه نظريه جمع و تفرقه وى، بهوسيله هجويرى در «كشف المحجوب» بيان شده است) مىگويد: «شادى وجود ندارد تا آنجا كه ارواح پاک مىخواهند او را به دام بكشند، سركشى مىكند و به آنان علاقهاى نشان نمىدهد، زيرا رابطهاى ميان آنان وجود ندارد.» | ||
#:«در خلوتگاه خويش»؛ يعنى در قلب. | #:«در خلوتگاه خويش»؛ يعنى در قلب. تنهایى وى در آن است كه به خود مىنگرد، زيرا خدا فرمايد: «زمين و آسمان نتوانست مرا بر دوش كشد، اما من در قلب بندهام كه ايمان دارد، جاى دارم.»«احاديث مثنوى، فروزانفر، ص26» و قلبى كه داراى چنين حكمت ذاتى است، خود در مقام تجريد و تنزيه قرار مىگيرد كه آن مقام، چون بيابانى است و وى، چون جانور وحشى و سركش. آنگاه وى به گورستان مرمرين امپراطوران روم اشاره مىكند كه چنين بقعهها، وى را به ياد مرگ مىاندازد كه از وحدت به دور است. اين جدايى و فراق، او را وامىدارد كه از آشنايى با موجودات سرباززند و به حق بپيوندد. | ||
#«چهار كتاب»: عبارتند از قرآن، مزامير داود، تورات و انجيل و همچنين در اينجا به افرادى كه آن كتابها را مطالعه نموده و شرح دادهاند، اشاره مىشود. همه آگاهىها با اين چهار كتاب به دست مىآيند و به اسماء الهى وابستهاند و نمىتوانند مسئلهاى را در ارتباط با ذات حق حل نمايند. | #«چهار كتاب»: عبارتند از قرآن، مزامير داود، تورات و انجيل و همچنين در اينجا به افرادى كه آن كتابها را مطالعه نموده و شرح دادهاند، اشاره مىشود. همه آگاهىها با اين چهار كتاب به دست مىآيند و به اسماء الهى وابستهاند و نمىتوانند مسئلهاى را در ارتباط با ذات حق حل نمايند. | ||
#:[9. اگر اين فرد روحانى كه از نژاد عيسى است، به كتاب انجيل چنگ زند] | #:[9. اگر اين فرد روحانى كه از نژاد عيسى است، به كتاب انجيل چنگ زند] | ||
#اگر اين فرد روحانى كه از نژاد عيسى است، به كتاب انجيل چنگ زند، بهگونهاى كه آن را از همه افترائاتى كه افكار مردم به غلط به او نسبت دادهاند، تبرئه كند، ما در پيش او، بهزانو مىافتيم و در مقابل قدرت عظيم و برتر او در حضرت وى از سران كليسا، مخلصانهتر كمر خدمت بر ميان | #اگر اين فرد روحانى كه از نژاد عيسى است، به كتاب انجيل چنگ زند، بهگونهاى كه آن را از همه افترائاتى كه افكار مردم به غلط به او نسبت دادهاند، تبرئه كند، ما در پيش او، بهزانو مىافتيم و در مقابل قدرت عظيم و برتر او در حضرت وى از سران كليسا، مخلصانهتر كمر خدمت بر ميان مىبندیم. | ||
#«بر روى جاده و طريق»؛ يعنى معراج روحانى. | #«بر روى جاده و طريق»؛ يعنى معراج روحانى. | ||
#«به من جان مىبخشد»: همان معنايى را بيان مىكند كه پيامبر فرمود: «هان بوى خوش رحمان، از جانب يمن مىآيد»؛ «انى اشم رائحة الرحمن من قبل اليمن»، ولى اصل عبارت بهطورىكه در كتاب «[[ | #«به من جان مىبخشد»: همان معنايى را بيان مىكند كه پيامبر فرمود: «هان بوى خوش رحمان، از جانب يمن مىآيد»؛ «انى اشم رائحة الرحمن من قبل اليمن»، ولى اصل عبارت بهطورىكه در كتاب «[[إحياء علوم الدين|احياء العلوم]]»، ج 3، ص153، آمده است، «انى لاجد نفس الرحمن من جانب اليمن» مىباشد. نویسنده آرزو مىكند كه در عالم انفاس بوى خوش معشوق دايما به جانب وى بوزد. اعراب به اين موضوع در اشعارشان ياد مىكنند، زيرا آنان درودها و تحياتى مىگويند كه بهوسيله بادها هنگامى كه مىوزند، فرستاده مىشوند. | ||
#«خدا ما را از شر او حفظ كناد»: اشاره به حديثى است كه حضرت فرمود: «من از تو، به تو پناه مىبرم»؛ «اعوذ بك منك». | #«خدا ما را از شر او حفظ كناد»: اشاره به حديثى است كه حضرت فرمود: «من از تو، به تو پناه مىبرم»؛ «اعوذ بك منك». | ||
#:«پادشاه موفق و پيروز»، عبارت است از افكار علمى و هدايت الهى. | #:«پادشاه موفق و پيروز»، عبارت است از افكار علمى و هدايت الهى. | ||
#:«ابليس»، انديشهاى كه با خدا يكى مىشود و مقام مهمى است و كسانى كه به آن دست مىيابند، از اتحاد و حلول | #:«ابليس»، انديشهاى كه با خدا يكى مىشود و مقام مهمى است و كسانى كه به آن دست مىيابند، از اتحاد و حلول رهایى مىيابند و در حديث به آن اشارت رفته است كه حضرت فرمايد: «من گوش و چشم اويم»؛ اصل خبر: «فاذا احببته، كنت له سمعا و بصرا»«رشف النصايح، سهروردى، ص71. | ||
#وى مىگويد: | #وى مىگويد: | ||
#:هنگامى كه اين جوهر معنوى خواست قلب اصيل را در بازگشت از مقام انس و اسماء حسنى ترك گويد و در عوالم پديدهها و ماديات كه بر او تحميل شده است، حضور يابد. مقام انس، هدف و عشق متعالى انسان قرار گرفت كه وى را به اسماء حق هدايت مىكند و در اين باره، پيامبر فرمود: «براى من وقتى است كه كسى جز پروردگار، مرا در آن شريكى نيست»«احاديث مثنوى، فروزانفر، ص39». جوهر معنوى كه انسان را به مقام انس و وحدت مىبرد، شتر ماده و ساربانان آنها را فرشتگان مقرب درگاه حق گويند». | #:هنگامى كه اين جوهر معنوى خواست قلب اصيل را در بازگشت از مقام انس و اسماء حسنى ترك گويد و در عوالم پديدهها و ماديات كه بر او تحميل شده است، حضور يابد. مقام انس، هدف و عشق متعالى انسان قرار گرفت كه وى را به اسماء حق هدايت مىكند و در اين باره، پيامبر فرمود: «براى من وقتى است كه كسى جز پروردگار، مرا در آن شريكى نيست»«احاديث مثنوى، فروزانفر، ص39». جوهر معنوى كه انسان را به مقام انس و وحدت مىبرد، شتر ماده و ساربانان آنها را فرشتگان مقرب درگاه حق گويند». | ||
خط ۱۱۸: | خط ۱۲۲: | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == | ||
كتاب كه توسط [[نيکلسون، رينولد الين|رينولد آلين نيكلسون]] | كتاب كه توسط [[نيکلسون، رينولد الين|رينولد آلين نيكلسون]] | ||
تحقيق، تصحيح و به زبان انگليسى ترجمه و شرح شده است، با قلم گلبابا سعيدى به فارسى برگردانده شده است. | |||
فهرست كلى محتويات و مقدمات پژوهش(مشتمل بر يادداشت ناشر انگليسى، مقدمه مترجم، پيشگفتار [[لینگز، مارتین|مارتين لينگز]] و پيشگفتار [[نيکلسون، رينولد الين|نيكلسون]])، در آغاز كتاب و فهرست لغات و اصطلاحات عرفانى و فلسفى، در پايان آن ذكر شده است. | فهرست كلى محتويات و مقدمات پژوهش(مشتمل بر يادداشت ناشر انگليسى، مقدمه مترجم، پيشگفتار [[لینگز، مارتین|مارتين لينگز]] و پيشگفتار [[نيکلسون، رينولد الين|نيكلسون]])، در آغاز كتاب و فهرست لغات و اصطلاحات عرفانى و فلسفى، در پايان آن ذكر شده است. | ||
خط ۱۴۲: | خط ۱۳۰: | ||
[[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]]، خود، كتاب «ترجمان الاشواق» را شرح نموده و آن را، «فتح يا كشف الذخائر و الاعلاق عن وجه ترجمان الاشواق» ناميده است كه بيشتر شرحهاى نيكلسون از همين متن است. | [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]]، خود، كتاب «ترجمان الاشواق» را شرح نموده و آن را، «فتح يا كشف الذخائر و الاعلاق عن وجه ترجمان الاشواق» ناميده است كه بيشتر شرحهاى نيكلسون از همين متن است. | ||
==وابستهها== | |||
{{وابستهها}} | |||
[[ذخائر الأعلاق شرح ترجمان الأشواق]] | [[ذخائر الأعلاق شرح ترجمان الأشواق]] | ||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
خط ۱۵۳: | خط ۱۴۰: | ||
[[رده:زبان و ادبیات شرقی (آسیایی)]] | [[رده:زبان و ادبیات شرقی (آسیایی)]] | ||
[[رده:آثار خاورشناسان]] | |||
[[رده: |