پرش به محتوا

ترجمه و شرح کتاب نفس شفا: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۳ نوامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'پاك' به 'پاک'
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده')
جز (جایگزینی متن - 'پاك' به 'پاک')
خط ۳۵: خط ۳۵:
#شارح با بيان اينكه بايد دانست كه كتاب شفا يكى از متون سنگين و وزين علمى و از كتب نهايى حوزه‌هاى علميه است و آيت‌اللّه [[حسن‌زاده آملی، حسن|حسن‌زاده آملى]] نيز، اين كتاب شريف را احيا و آن را براى عده‌اى از افاضل تدريس كرده است، درباره شرح حاضر افزوده است: زمان، اجازه حضور در آن درس را به من نداد، امّا يكى از افاضل، دفتر تقريرات ايشان را در اختيار من گذاشت كه من بدون آن هرگز از اسرار كتاب مطلع نمى‌شدم. جناب آقاى حشمت‌پور با دقت تمام از ابتدا تا انتها، جمله به جمله بر متن عربى شرح و تعليق زدند و با تمام بزرگوارى در اختيار من گذاشتند. در ترجمه بسيار از آن استفاده بردم و در شرح نيز از آن سود جستم. ولى اين هرگز به معناى آن نيست كه من توانستم آن طور كه شايد، از عهده ترجمه و شرح و بيان مقاصد مرحوم شيخ برآيم.<ref>ر.ک: مقدمه كتاب، ص29</ref>
#شارح با بيان اينكه بايد دانست كه كتاب شفا يكى از متون سنگين و وزين علمى و از كتب نهايى حوزه‌هاى علميه است و آيت‌اللّه [[حسن‌زاده آملی، حسن|حسن‌زاده آملى]] نيز، اين كتاب شريف را احيا و آن را براى عده‌اى از افاضل تدريس كرده است، درباره شرح حاضر افزوده است: زمان، اجازه حضور در آن درس را به من نداد، امّا يكى از افاضل، دفتر تقريرات ايشان را در اختيار من گذاشت كه من بدون آن هرگز از اسرار كتاب مطلع نمى‌شدم. جناب آقاى حشمت‌پور با دقت تمام از ابتدا تا انتها، جمله به جمله بر متن عربى شرح و تعليق زدند و با تمام بزرگوارى در اختيار من گذاشتند. در ترجمه بسيار از آن استفاده بردم و در شرح نيز از آن سود جستم. ولى اين هرگز به معناى آن نيست كه من توانستم آن طور كه شايد، از عهده ترجمه و شرح و بيان مقاصد مرحوم شيخ برآيم.<ref>ر.ک: مقدمه كتاب، ص29</ref>
#شارح در اثر حاضر، در اندك مواردى پاورقى‌هايى نيز نوشته و به برخى از منابع ارجاع داده و يا توضيحى آورده است.<ref>ر.ک: متن كتاب، ص46، پاورقى 1 و 2؛ ص56، پاورقى 1 و 2؛ ص64، پاورقى 1 و 2 و...</ref>
#شارح در اثر حاضر، در اندك مواردى پاورقى‌هايى نيز نوشته و به برخى از منابع ارجاع داده و يا توضيحى آورده است.<ref>ر.ک: متن كتاب، ص46، پاورقى 1 و 2؛ ص56، پاورقى 1 و 2؛ ص64، پاورقى 1 و 2 و...</ref>
#شارح محترم، نگارش شرح حاضر را در قم، شب سه‌شنبه، دوازدهم رمضان 1417ق به پايان برده و همچنين پاك‌نويس آن را در پگاه سه‌شنبه هشتم ربيع‌الثانى 1418ق، در شهرك سدلار به انجام رسانده است.<ref>ر.ک: همان، ص616</ref>
#شارح محترم، نگارش شرح حاضر را در قم، شب سه‌شنبه، دوازدهم رمضان 1417ق به پايان برده و همچنين پاک‌نويس آن را در پگاه سه‌شنبه هشتم ربيع‌الثانى 1418ق، در شهرك سدلار به انجام رسانده است.<ref>ر.ک: همان، ص616</ref>
#هرچند داورى درباره ميزان صحت و دقت ترجمه حاضر كارى مشكل است و مقايسه تفصيلى متن و ترجمه فرصتى فراخ مى‌طلبد و برعهده صاحب‌نظران است، وليكن براى مقايسه اجمالى مى‌توان به اين مطلب توجه كرد: نویسنده چنين نوشته است: «الفصل الثاني في ذكر ما قاله القدماء في النفس و جوهرها و نقضه فنقول: قد اختلف الأوائل في ذلك؛ لأنهم اختلفوا في المسالك إليه. فمنهم من سلك إلى علم النفس من جهة الحركة و منهم من سلك إليه من جهة الإدراك و منهم من جمع بين المسلكين و منهم من سلك طريق الحياة غير مفصلة. فمن سلك منهم جهة الحركة، فقد كان تخيل عنده أن التحريك لا يصدر إلا عن محرك و أن المحرك الأول يكون لامحالة متحركا بذاته و كانت النفس محركة أولية، إليها يتراقى التحريك من الأعضاء و العضل و الأعصاب، فجعل النفس متحركة لذاتها و جعلها لذلك جوهرا غير مائت، معتقدا أن ما يتحرك لذاته لا يجوز أن يموت. قال: و لذلك ما، كانت الأجسام السماوية ليست تفسد و السبب فيه دوام حركتها».<ref>النفس من كتاب الشفاء، ص28</ref>مترجم نيز چنين ترجمه كرده است: «در ذكر اقوال قدما در باب نفس و حقيقت آن و پاسخ آنها پس گوييم: پيشينيان درباره نفس اختلاف كردند؛ زيرا راه‌هاى آنها در اثبات نفس مختلف بود. برخى براى رسيدن به علم نفس از راه حركت وارد شدند، عده‌اى از جهت ادراك وارد گرديدند. برخى نيز بين آن دو جمع كردند. برخى ديگر اجمالا از راه حيات وارد شدند. بنابراین كسانى كه از راه حركت وارد شدند، به خيال آن بودند كه تحريك بدون محرك نمى‌شود و محرك اول بايد خود ذاتا متحرك باشد و نفس محرك اولى است و تحريك اعضا و عضلات و اعصاب به وى منسوب است؛ پس نفس را متحرك به‌ذات دانست؛ به همين دليل وى را «گوهر ناميرا» قرار داد، به اين اعتقاد كه هرچه ذاتا حركت مى‌كند، روا نيست كه بميرد. وى گفت: به همين خاطر اجسام آسمانى از بين نمى‌روند؛ علت آن حركت هميشگى افلاك است».<ref>متن كتاب، ص60</ref>مترجم محترم، در برابر عبارت عربى «جوهراً غير مائت»، تعبير فارسى «گوهر ناميرا» را آورده كه زيبا و ستودنى است. با نظر به اينكه مترجم از دروس استاد بزرگ، [[حسن‌زاده آملی، حسن|حسن حسن‌زاده آملى]] بهره برده كه در زمينه فلسفه و عرفان و نيز ادبيات فارسى و عربى صاحب‌نظر است، مى‌توان ترجمه و شرح حاضر را قابل توجه و خواندنى شمرد.
#هرچند داورى درباره ميزان صحت و دقت ترجمه حاضر كارى مشكل است و مقايسه تفصيلى متن و ترجمه فرصتى فراخ مى‌طلبد و برعهده صاحب‌نظران است، وليكن براى مقايسه اجمالى مى‌توان به اين مطلب توجه كرد: نویسنده چنين نوشته است: «الفصل الثاني في ذكر ما قاله القدماء في النفس و جوهرها و نقضه فنقول: قد اختلف الأوائل في ذلك؛ لأنهم اختلفوا في المسالك إليه. فمنهم من سلك إلى علم النفس من جهة الحركة و منهم من سلك إليه من جهة الإدراك و منهم من جمع بين المسلكين و منهم من سلك طريق الحياة غير مفصلة. فمن سلك منهم جهة الحركة، فقد كان تخيل عنده أن التحريك لا يصدر إلا عن محرك و أن المحرك الأول يكون لامحالة متحركا بذاته و كانت النفس محركة أولية، إليها يتراقى التحريك من الأعضاء و العضل و الأعصاب، فجعل النفس متحركة لذاتها و جعلها لذلك جوهرا غير مائت، معتقدا أن ما يتحرك لذاته لا يجوز أن يموت. قال: و لذلك ما، كانت الأجسام السماوية ليست تفسد و السبب فيه دوام حركتها».<ref>النفس من كتاب الشفاء، ص28</ref>مترجم نيز چنين ترجمه كرده است: «در ذكر اقوال قدما در باب نفس و حقيقت آن و پاسخ آنها پس گوييم: پيشينيان درباره نفس اختلاف كردند؛ زيرا راه‌هاى آنها در اثبات نفس مختلف بود. برخى براى رسيدن به علم نفس از راه حركت وارد شدند، عده‌اى از جهت ادراك وارد گرديدند. برخى نيز بين آن دو جمع كردند. برخى ديگر اجمالا از راه حيات وارد شدند. بنابراین كسانى كه از راه حركت وارد شدند، به خيال آن بودند كه تحريك بدون محرك نمى‌شود و محرك اول بايد خود ذاتا متحرك باشد و نفس محرك اولى است و تحريك اعضا و عضلات و اعصاب به وى منسوب است؛ پس نفس را متحرك به‌ذات دانست؛ به همين دليل وى را «گوهر ناميرا» قرار داد، به اين اعتقاد كه هرچه ذاتا حركت مى‌كند، روا نيست كه بميرد. وى گفت: به همين خاطر اجسام آسمانى از بين نمى‌روند؛ علت آن حركت هميشگى افلاك است».<ref>متن كتاب، ص60</ref>مترجم محترم، در برابر عبارت عربى «جوهراً غير مائت»، تعبير فارسى «گوهر ناميرا» را آورده كه زيبا و ستودنى است. با نظر به اينكه مترجم از دروس استاد بزرگ، [[حسن‌زاده آملی، حسن|حسن حسن‌زاده آملى]] بهره برده كه در زمينه فلسفه و عرفان و نيز ادبيات فارسى و عربى صاحب‌نظر است، مى‌توان ترجمه و شرح حاضر را قابل توجه و خواندنى شمرد.


۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش