۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'اصلي' به 'اصلی') |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
در ميان نامهها و مكاتبات شايد مطالبى باشد كه مورد اشكال است، لكن از اين جهت كه نویسنده تفسيرى بر اين مكاتبات ندارد و صرفاً اينها را جمعآورى كرده، به عنوان اسناد تاريخى صرف تلقى مىشود و به دليل سند بودن از اين جهات ضعف صرف نظر مىشود؛ البته نویسنده منابعى كه اسناد را از آنها به دست آورده را ذكر كرده است. فصل اول كتاب با عنوان «افغانها در ايران» با سرگذشت اشرف افغان آغاز شده است. در دوران او تقسيم ايران بين روسيه و تركيه، به دلالى فرانسویان عملى شده بود؛ بنابراين اهم مشكلات اشرف در بدو سلطنت، يكى مقابله با اوضاع آشفته داخلى ايران و ديگرى جنگ با تركان و مقابله با روسها بود. بخش اعظم اين فصل را نامههاى اشرف افغان و شاه طهماسب دوم تشكيل داده است. | در ميان نامهها و مكاتبات شايد مطالبى باشد كه مورد اشكال است، لكن از اين جهت كه نویسنده تفسيرى بر اين مكاتبات ندارد و صرفاً اينها را جمعآورى كرده، به عنوان اسناد تاريخى صرف تلقى مىشود و به دليل سند بودن از اين جهات ضعف صرف نظر مىشود؛ البته نویسنده منابعى كه اسناد را از آنها به دست آورده را ذكر كرده است. فصل اول كتاب با عنوان «افغانها در ايران» با سرگذشت اشرف افغان آغاز شده است. در دوران او تقسيم ايران بين روسيه و تركيه، به دلالى فرانسویان عملى شده بود؛ بنابراين اهم مشكلات اشرف در بدو سلطنت، يكى مقابله با اوضاع آشفته داخلى ايران و ديگرى جنگ با تركان و مقابله با روسها بود. بخش اعظم اين فصل را نامههاى اشرف افغان و شاه طهماسب دوم تشكيل داده است. | ||
فصل دوم، با عنوان «نادرشاه» با زندگىنامه او آغاز شده است. او كه از قبيله افشار طايفهاى صحرانشين مغول بود و در زمان استيلاى مغول به ايران آمده و در اين سرزمين جاى گرفته بودند، مركز | فصل دوم، با عنوان «نادرشاه» با زندگىنامه او آغاز شده است. او كه از قبيله افشار طايفهاى صحرانشين مغول بود و در زمان استيلاى مغول به ايران آمده و در اين سرزمين جاى گرفته بودند، مركز اصلیشان در آذربايجان بود. نادر در محرم سال 1100ق در دستگرد چشم به جهان گشود. پدرش امامقلى بود كه شغل پوستيندوزى داشت. در ابتداى زندگانى ندرقلى نام داشت و وقتى كارش در دستگاه طهماسب دوم بالا گرفت، لقب طهماسبقلىخان يافت و هنگامى كه به سلطنت رسيد، خود را نادرشاه خواند. در اين بخش نيز اسناد و فرامين نامههاى محرمانه او به سلاطين عثمانى ذكر شده است. | ||
فصل سوم، به اسناد و مكاتبات مربوط به فتح دهلى و روابط ايران و هند اختصاص دارد. با مرگ اورنگ زيب در سال 1118ق دوران شكوه و عظمت سلسله گوركانيان هند پايان يافت و روزگار انحطاط و زبونى دودمان بابرى آغاز گرديد. از آن پس ديگر فرد نيرومندى در آن خاندان پديد نيامد و هر روز انحطاط و سستى بيشتر نيرو گرفت. آن چه اين انحطاط را تا مرحله سقوط و زوال كشانيد نخست جنگها و اختلافات و برادركشىها و درگيرىهاى داخلى بين شاهزادگان ضعيف و ناتوان گوركانى و امراى سركش و جاهطلب و استقلالجوى بود و ديگر دسايس و تحريكات و تجاوزات طلايهداران استعمار؛ يعنى تجار سودپرست و افراد حادثهجوى اروپايى كه به قصد چپاول و غارت ثروتهاى شبه قاره هند از آغاز قرن هفدهم به هند داخل شده و به لطايفالحيل جاى پايى به دست آورده و نزديك به صد سال در هندوستان جا گرم كرده بودند. | فصل سوم، به اسناد و مكاتبات مربوط به فتح دهلى و روابط ايران و هند اختصاص دارد. با مرگ اورنگ زيب در سال 1118ق دوران شكوه و عظمت سلسله گوركانيان هند پايان يافت و روزگار انحطاط و زبونى دودمان بابرى آغاز گرديد. از آن پس ديگر فرد نيرومندى در آن خاندان پديد نيامد و هر روز انحطاط و سستى بيشتر نيرو گرفت. آن چه اين انحطاط را تا مرحله سقوط و زوال كشانيد نخست جنگها و اختلافات و برادركشىها و درگيرىهاى داخلى بين شاهزادگان ضعيف و ناتوان گوركانى و امراى سركش و جاهطلب و استقلالجوى بود و ديگر دسايس و تحريكات و تجاوزات طلايهداران استعمار؛ يعنى تجار سودپرست و افراد حادثهجوى اروپايى كه به قصد چپاول و غارت ثروتهاى شبه قاره هند از آغاز قرن هفدهم به هند داخل شده و به لطايفالحيل جاى پايى به دست آورده و نزديك به صد سال در هندوستان جا گرم كرده بودند. |
ویرایش