۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' اين ' به ' این ') |
جز (جایگزینی متن - 'هاي' به 'های') |
||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
ثالثاً: حروف مقطعه «الم» به شكل منفرد بعد از سوره آل عمران تا سوره قصص تكرار نشده است. اما چهار سوره عنكبوت، روم، لقمان و سجده با «الم» آغاز مىشوند كه حاكى از آغاز قسم جديد است.<ref>ر. ك.: همان</ref> | ثالثاً: حروف مقطعه «الم» به شكل منفرد بعد از سوره آل عمران تا سوره قصص تكرار نشده است. اما چهار سوره عنكبوت، روم، لقمان و سجده با «الم» آغاز مىشوند كه حاكى از آغاز قسم جديد است.<ref>ر. ك.: همان</ref> | ||
نویسنده نظير تحليل فوق را درباره سوره آغازين قسم مفصّل انجام داده است. او نخست به اختلافات در این باره اشاره كرده است و | نویسنده نظير تحليل فوق را درباره سوره آغازين قسم مفصّل انجام داده است. او نخست به اختلافات در این باره اشاره كرده است و نهایتاً با استفاده از شواهدى صورى نشان داده است كه سوره «ق» پایان قسم مثانى است و قسم مفصل با سوره ذاريات آغاز شده است.<ref>ر. ك.: همان</ref> | ||
از نظر حوّى سوره بقره بيان تفصيلى مقاصد و مفاهيمى است كه بهاجمال در سوره فاتحه طرح شده است. البته او نخستين كسى نيست كه متفطّن اهميت سوره فاتحه و جايگاه محورى آن نسبت به ديگر سورههاى قرآن شده است و ديگران پيش از او به این موضوع پرداختهاند. آنچه نظريه وى را از ديگران متمايز مىسازد آن است كه وى ديگر سورههاى قرآن را در مقام بسط و تفصيل مفاهيم طرحشده در سوره بقره مىداند.<ref>ر. ك.: همان</ref> | از نظر حوّى سوره بقره بيان تفصيلى مقاصد و مفاهيمى است كه بهاجمال در سوره فاتحه طرح شده است. البته او نخستين كسى نيست كه متفطّن اهميت سوره فاتحه و جايگاه محورى آن نسبت به ديگر سورههاى قرآن شده است و ديگران پيش از او به این موضوع پرداختهاند. آنچه نظريه وى را از ديگران متمايز مىسازد آن است كه وى ديگر سورههاى قرآن را در مقام بسط و تفصيل مفاهيم طرحشده در سوره بقره مىداند.<ref>ر. ك.: همان</ref> | ||
حوّى برای مشخص كردن مجموعههاى هر قسم غالباً از علائم لفظى و گاه از شواهد معنوى استفاده مىكند. یکى از مهمترين | حوّى برای مشخص كردن مجموعههاى هر قسم غالباً از علائم لفظى و گاه از شواهد معنوى استفاده مىكند. یکى از مهمترين نشانههایى كه او بدين منظور بدانها استناد جسته است، حروف مقطعه در آغاز سورههاست. حوّى معتقد است كه از كاركردهاى حروف مقطعه، كمك به فهم وحدت قرآنى است كه از طريق تعيين آغاز و پایان مجموعهها، يا اشاره به جايگاه سوره در یک مجموعه، يا پيوند دادن سوره با سياق كلى قرآن و نظاير آن تحقق مىيابد. در واقع، در نظريه حوّى حروف مقطعه كليدهاى فهم وحدت كلى در قرآن محسوب مىشوند. نشانه ديگرى كه حوّى برای تشخيص مجموعهها به كار گرفته است، آغاز سورهها با قسم است. وى از تشابههاى محتوايى سورهها نيز برای تشخيص جايگاه سوره در مجموعهها بهره گرفته است.<ref>ر. ك.: همان</ref> | ||
حوّى برای تعيين محور یک سوره (از آيات سوره بقره)، نيز از مجموعهاى از نشانهها و شواهد لفظى و معنوى بهره مىگيرد. از جمله این نشانهها شباهت آيات آغازين و پایانى سوره با آيه يا آيات محور است. یکى ديگر از | حوّى برای تعيين محور یک سوره (از آيات سوره بقره)، نيز از مجموعهاى از نشانهها و شواهد لفظى و معنوى بهره مىگيرد. از جمله این نشانهها شباهت آيات آغازين و پایانى سوره با آيه يا آيات محور است. یکى ديگر از نشانههایى كه حوّى برای تعيين محور سورهها استفاده كرده است، بهرهگيرى از لوازم نظريه وحدت مىباشد.<ref>ر. ك.: همان</ref> | ||
ب)- وحدت در سطح آيات: حوّى برای نشان دادن وحدت موضوعى در سطح آيهها، هر سوره را به چند قسم، هر قسم را به چند مقطع، هر مقطع را به چند مجموعه يا فقره و هر فقره را به مجموعهاى از آيات تقسيم كرده و مقاصد هر سوره را در هریک از این بخشها واكاويده است. معمولاً هر سوره مقدمه و خاتمه نيز دارد. البته حوّى تقسيم سوره به اقسام را فقط درباره سورههاى طولانى (بقره، آل عمران، مائده، انعام، اعراف، انفال، توبه، يونس، نحل) انجام داده است؛ همچنانكه سورههاى كوچك پایان قرآن (بلد، ضحى، شمس، تين، علق، قدر، بينه، زلزله، عاديات، قارعه، تكاثر، عصر، همزه، فيل، قريش، ماعون، كوثر، كافرون، نصر، مسد، اخلاص، فلق و ناس) را به بخشهاى كوچكتر تقسيم نكرده است.<ref>ر. ك.: همان</ref> | ب)- وحدت در سطح آيات: حوّى برای نشان دادن وحدت موضوعى در سطح آيهها، هر سوره را به چند قسم، هر قسم را به چند مقطع، هر مقطع را به چند مجموعه يا فقره و هر فقره را به مجموعهاى از آيات تقسيم كرده و مقاصد هر سوره را در هریک از این بخشها واكاويده است. معمولاً هر سوره مقدمه و خاتمه نيز دارد. البته حوّى تقسيم سوره به اقسام را فقط درباره سورههاى طولانى (بقره، آل عمران، مائده، انعام، اعراف، انفال، توبه، يونس، نحل) انجام داده است؛ همچنانكه سورههاى كوچك پایان قرآن (بلد، ضحى، شمس، تين، علق، قدر، بينه، زلزله، عاديات، قارعه، تكاثر، عصر، همزه، فيل، قريش، ماعون، كوثر، كافرون، نصر، مسد، اخلاص، فلق و ناس) را به بخشهاى كوچكتر تقسيم نكرده است.<ref>ر. ك.: همان</ref> | ||
افزون بر اين، استثنائاتى در تقسيمبندى فوق ديده مىشود؛ مثلاً سوره يوسف را به مقدمه، قصه و خاتمه تقسيم كرده است و قصه را متشكل از چند مشهد (پرده) دانسته است و ظاهراً این اصطلاح را از تفسير «[[في ظلال القرآن]]»، [[سید قطب]] اخذ كرده است. همچنين | افزون بر اين، استثنائاتى در تقسيمبندى فوق ديده مىشود؛ مثلاً سوره يوسف را به مقدمه، قصه و خاتمه تقسيم كرده است و قصه را متشكل از چند مشهد (پرده) دانسته است و ظاهراً این اصطلاح را از تفسير «[[في ظلال القرآن]]»، [[سید قطب]] اخذ كرده است. همچنين سورههایى از قرآن را از تقسيم به مجموعه يا فقره آغاز كرده است كه احتمالاً حاكى از آن است كه سوره یک مقطع بيشتر ندارد؛ مثلاً سوره حجر را بهمنظور استفاده سادهتر خوانندگان، بهجاى تقسيم به مقاطع، به مجموعههاى آيات تقسيم كرده است. گاهى نيز این مجموعهها طولانى مىشوند كه خود به چند فقره تقسيم مىشوند، مانند سوره انبياء كه مجموعه هفتمش خود به دو فقره بخش شده است و گاهى به عكس، فقرات به مجموعهها تقسيم مىشوند، مانند سوره غافر كه شامل سه فقره است و فقرههاى اول و دوم به ترتيب از پنج و چهار مجموعه تشكيل شدهاند.<ref>ر. ك.: همان</ref> | ||
حوّى در این تقسيمبندىها از معيارهاى معنوى و لفظى هر دو بهره جسته است؛ مثلاً در ضمن تقسيمبندى قسم نخست سوره انعام، از تكرار ضمير «هو» در ابتداى آيات بهعنوان نشانه آغاز و پایان مقاطعِ این قسم بهره گرفته است. البته متذكر شده است كه در مواردى كه این نشانهها در اختيار نيست، از علائم معنوى سود جسته است. همچنين نشانه تقسيم سوره زمر به دو مقطع، تكرار {{متن قرآن|إِنَّا أَنْزَلْنَا|سوره=زمر|آیه=2-41}} | حوّى در این تقسيمبندىها از معيارهاى معنوى و لفظى هر دو بهره جسته است؛ مثلاً در ضمن تقسيمبندى قسم نخست سوره انعام، از تكرار ضمير «هو» در ابتداى آيات بهعنوان نشانه آغاز و پایان مقاطعِ این قسم بهره گرفته است. البته متذكر شده است كه در مواردى كه این نشانهها در اختيار نيست، از علائم معنوى سود جسته است. همچنين نشانه تقسيم سوره زمر به دو مقطع، تكرار {{متن قرآن|إِنَّا أَنْزَلْنَا|سوره=زمر|آیه=2-41}} | ||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
حوّى در بيان وحدت موضوعى آيات در هریک از سورههاى قرآن از مجموعهاى از شواهد و ادلّه بهره مىگيرد كه در ذيل بهاجمال اشاره مىشود: | حوّى در بيان وحدت موضوعى آيات در هریک از سورههاى قرآن از مجموعهاى از شواهد و ادلّه بهره مىگيرد كه در ذيل بهاجمال اشاره مىشود: | ||
#پيوند ميان مقدمه و مضمون كلى سوره: مثلاً درباره سوره يونس معتقد است كه مقدمه سوره از مضمون كلى سوره حكايت دارد. به گفته او این شيوه بيان كه در علم بلاغت «براعة استهلال» ناميده مىشود، در | #پيوند ميان مقدمه و مضمون كلى سوره: مثلاً درباره سوره يونس معتقد است كه مقدمه سوره از مضمون كلى سوره حكايت دارد. به گفته او این شيوه بيان كه در علم بلاغت «براعة استهلال» ناميده مىشود، در نهایت كمال در سورههاى قرآن به كار گرفته شده است. همچنين ممكن است این پيوند بين مقدمه و یکى از مقاطع سوره وجود داشته باشد. | ||
#پيوند ميان مقدمه و خاتمه سوره: مثلاً در خاتمه سوره شعراء بحث از نزول قرآن از جانب خدا و تأكيد بر رسالت پيامبر است:{{متن قرآن| وَ إِنَّهُ لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعَالَمِينَ |سوره=شعراء|آیه=192}}{{متن قرآن|نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ|سوره=شعراء|آیه=193}}{{متن قرآن| عَلَى قَلْبِك لِتَكونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ|سوره=شعراء|آیه=194}}كه كاملاً با آيات آغازين سوره هماهنگ است: {متن قرآن| تِلْك آَياتُ الْكتَابِ الْمُبِينِ|سوره=شعراء|آیه=2}}{متن قرآن| لَعَلَّك بَاخِعٌ نَفْسَك أَلَّا یکونُوا مُؤْمِنِينَ|سوره=شعراء|آیه=3}}. | #پيوند ميان مقدمه و خاتمه سوره: مثلاً در خاتمه سوره شعراء بحث از نزول قرآن از جانب خدا و تأكيد بر رسالت پيامبر است:{{متن قرآن| وَ إِنَّهُ لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعَالَمِينَ |سوره=شعراء|آیه=192}}{{متن قرآن|نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ|سوره=شعراء|آیه=193}}{{متن قرآن| عَلَى قَلْبِك لِتَكونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ|سوره=شعراء|آیه=194}}كه كاملاً با آيات آغازين سوره هماهنگ است: {متن قرآن| تِلْك آَياتُ الْكتَابِ الْمُبِينِ|سوره=شعراء|آیه=2}}{متن قرآن| لَعَلَّك بَاخِعٌ نَفْسَك أَلَّا یکونُوا مُؤْمِنِينَ|سوره=شعراء|آیه=3}}. | ||
#ارتباط ميان بخشهاى سوره (اقسام، مقاطع، فقرات و مجموعههاى آيات): آنچه كه در سراسر تفسير حوّى رخ مىنمايد، مباحث مربوط به پيوند بخشهاى مختلف سوره است كه با عنوان كلى سياق به آن اشاره شده است؛ مثلاً در تفسير سوره آل عمران بارها به پيوند ميان قسمهاى مختلف سوره با یکديگر، رابطه مقطعهاى هر قسم با هم، پيوستگى فقرههاى ذيل هر مقطع با هم و پيوند همگى با محور سوره بحث شده است. همچنين مباحثى با عنوان سياق قسم، سياق مقطع و سياق مجموعه يا فقره طرح شده و در آنها به چگونگى پيوند موضوعى آيات هر بخش اشاره شده است. | #ارتباط ميان بخشهاى سوره (اقسام، مقاطع، فقرات و مجموعههاى آيات): آنچه كه در سراسر تفسير حوّى رخ مىنمايد، مباحث مربوط به پيوند بخشهاى مختلف سوره است كه با عنوان كلى سياق به آن اشاره شده است؛ مثلاً در تفسير سوره آل عمران بارها به پيوند ميان قسمهاى مختلف سوره با یکديگر، رابطه مقطعهاى هر قسم با هم، پيوستگى فقرههاى ذيل هر مقطع با هم و پيوند همگى با محور سوره بحث شده است. همچنين مباحثى با عنوان سياق قسم، سياق مقطع و سياق مجموعه يا فقره طرح شده و در آنها به چگونگى پيوند موضوعى آيات هر بخش اشاره شده است. |
ویرایش