۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'پاك' به 'پاک') |
جز (جایگزینی متن - 'هاي' به 'های') |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
'''نعمان بن ثابت''' و مشهور به '''ابوحنيفه''' از فقهاى مشهور كوفه متكلم و پايهگذار مذهب حنفى از مذاهب اهل تسنن است. حنفيان به او "امام اعظم" و "سراج الائمه" لقب دادند. او یکى از چهار امام برزرگ اهل سنت است. سال 80ق در كوفه به دنيا آمد. اجدادش ایرانى و از اهل كابل و يا به قولى از قريههاى اطراف خراسان بودند كه ظاهرا در جريان فتح آنجا، به اسارت در آمده و به عراق برده شدند. ابوحنيفه مدتى در كوفه، شغل بزازى داشت و بعدها مشغول تحصيل علم شد. از بسيارى از فقهاى كوفه علم آموخت؛ ولى استاد اختصاصىاش "حماد بن سليمان" بود كه هجده سال در مجلس درسش شركت كرد و تا موقع فوت او، با او بود. روش او در فقه بر مبناى قياس بود. در زمان تحصيل؛ يعنى قبل از سال 114ق. چند سفر به حجاز رفت. در مدينه مدتى در مجلس درس ربيعة بن ابى عبدالرحمن ابن شهاب زهرى، محمد بن متكدر و ديگر افراد بود و از امام باقر عليهالسلام هم مدتها بهره برد و مدت دو سال هم در محضر [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]]، امام ششم شیعیان، شاگردى كرد و سپس از امام جدا شد. بارها مىگفت: اگر دو سال شاگردى [[امام صادق]] نبود، هلاك مىشدم. | '''نعمان بن ثابت''' و مشهور به '''ابوحنيفه''' از فقهاى مشهور كوفه متكلم و پايهگذار مذهب حنفى از مذاهب اهل تسنن است. حنفيان به او "امام اعظم" و "سراج الائمه" لقب دادند. او یکى از چهار امام برزرگ اهل سنت است. سال 80ق در كوفه به دنيا آمد. اجدادش ایرانى و از اهل كابل و يا به قولى از قريههاى اطراف خراسان بودند كه ظاهرا در جريان فتح آنجا، به اسارت در آمده و به عراق برده شدند. ابوحنيفه مدتى در كوفه، شغل بزازى داشت و بعدها مشغول تحصيل علم شد. از بسيارى از فقهاى كوفه علم آموخت؛ ولى استاد اختصاصىاش "حماد بن سليمان" بود كه هجده سال در مجلس درسش شركت كرد و تا موقع فوت او، با او بود. روش او در فقه بر مبناى قياس بود. در زمان تحصيل؛ يعنى قبل از سال 114ق. چند سفر به حجاز رفت. در مدينه مدتى در مجلس درس ربيعة بن ابى عبدالرحمن ابن شهاب زهرى، محمد بن متكدر و ديگر افراد بود و از امام باقر عليهالسلام هم مدتها بهره برد و مدت دو سال هم در محضر [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]]، امام ششم شیعیان، شاگردى كرد و سپس از امام جدا شد. بارها مىگفت: اگر دو سال شاگردى [[امام صادق]] نبود، هلاك مىشدم. | ||
او در مكه مدتى ملازم مجلس "عطاء بن ابى رباح" فقيه بزرگ شهر و ديگران بود و در حديث و فقه تبحر زيادى پيدا كرد. او رفت و | او در مكه مدتى ملازم مجلس "عطاء بن ابى رباح" فقيه بزرگ شهر و ديگران بود و در حديث و فقه تبحر زيادى پيدا كرد. او رفت و آمدهایى هم به بصره داشت. بعد از فوت "حماد بن سليمان" استادش، به عنوان برجستهترين شاگرد او، تدريس فقه مىكرد و فتوا مىداد و از این رو، مردم استقبال خوبى از او میكردند. در سالهاى آخر حكومت بنىامیه، او با مخالفت شديدى كه نسبت به آنها نشان مىداد، مورد توجه جناحهاى مخالف حكومت (غير از خوارج) قرار گرفت و از این رو، در زمانى كه خوارج صفرى، كوفه را تصرف كردند، ابوحنيفه با آنها مناظراتى داشت. سال 129ق. فرمانرواى عراق از طرف مروان حمار، به او پيشنهاد كرد تا سمت قضاوت را بپذيرد؛ ولى او قبول نكرد و بعد به خاطر فشارى كه از طرف حكومت بنىامیه به او مىآمد، كوفه را ترك كرد و به مكه رفت. | ||
در مدتى كه در مكه بود، از فرصت به دست آمده، برای تبليغ اعتقادات و عقايد و افكارش بهره برد. با "ايوب سختيانى" فقيه بصره، سخت رقيب بود. بعد از اينكه بنىامیه بركنار شدند و بنىعباس روى كار آمد، ابوحنيفه دوباره به كوفه برگشت؛ ولى با حيلههاى لفظى خود با خليفه عباسى سفاح بيعت نكرد. كم كم مخالفتش با دستگاه عباسيان ظاهر شد و این زمانى بود كه به علت تمايل به "زيديه" و هوادارى قيام ابراهيم بن عبدالله محض، نامهاى به ابراهيم نوشت و از او خواست به كوفه بيايد تا از كمك و يارى او بهرهمند شود و مردم را نيز به كمك ابراهيم تشویق مىكرد. ولى با سركوبى نهضت ابراهيم از طرف منصور خليفه عباسى، ابوحنيفه كنار رفت و به خاطر نفوذش، از خشونت منصور، در امان ماند. در سالهاى آخر عمر، منصب قضاوت از طرف منصور به او پيشنهاد شد؛ ولى او رد كرد و حاضر نشد، در هيچ قسمت از كارهاى حكومتى خليفه عباسى، دخالت كند. ظاهرا به دليل این سرسختىهائى كه او نشان داد، و رأيى كه برخلاف دستگاه عباسى در نقض عهدنامه موصليان و سابقه هوادارى او در تفكرات سياسى و ارادتش به محمد و ابراهيم، فرزندان عبدالله محض، منصور دوانيقى، او را به بغداد فرا خواند و به زندان انداخت و بر اثر زهر در زندان در سال 150ق، در زندان در گذشت و در نزدیکى پل كاظمین فعلى، به خاک سپرده شد. محلهاى كه مقبره اوست، امروزه آنجا را «حى الاعظمیه» مىگویند. | در مدتى كه در مكه بود، از فرصت به دست آمده، برای تبليغ اعتقادات و عقايد و افكارش بهره برد. با "ايوب سختيانى" فقيه بصره، سخت رقيب بود. بعد از اينكه بنىامیه بركنار شدند و بنىعباس روى كار آمد، ابوحنيفه دوباره به كوفه برگشت؛ ولى با حيلههاى لفظى خود با خليفه عباسى سفاح بيعت نكرد. كم كم مخالفتش با دستگاه عباسيان ظاهر شد و این زمانى بود كه به علت تمايل به "زيديه" و هوادارى قيام ابراهيم بن عبدالله محض، نامهاى به ابراهيم نوشت و از او خواست به كوفه بيايد تا از كمك و يارى او بهرهمند شود و مردم را نيز به كمك ابراهيم تشویق مىكرد. ولى با سركوبى نهضت ابراهيم از طرف منصور خليفه عباسى، ابوحنيفه كنار رفت و به خاطر نفوذش، از خشونت منصور، در امان ماند. در سالهاى آخر عمر، منصب قضاوت از طرف منصور به او پيشنهاد شد؛ ولى او رد كرد و حاضر نشد، در هيچ قسمت از كارهاى حكومتى خليفه عباسى، دخالت كند. ظاهرا به دليل این سرسختىهائى كه او نشان داد، و رأيى كه برخلاف دستگاه عباسى در نقض عهدنامه موصليان و سابقه هوادارى او در تفكرات سياسى و ارادتش به محمد و ابراهيم، فرزندان عبدالله محض، منصور دوانيقى، او را به بغداد فرا خواند و به زندان انداخت و بر اثر زهر در زندان در سال 150ق، در زندان در گذشت و در نزدیکى پل كاظمین فعلى، به خاک سپرده شد. محلهاى كه مقبره اوست، امروزه آنجا را «حى الاعظمیه» مىگویند. |
ویرایش