۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مي' به 'می') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'هاي' به 'های') |
||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
| سال نشر = 1381 ش | | سال نشر = 1381 ش | ||
| کد اتوماسیون = | | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE02011AUTOMATIONCODE | ||
| چاپ =1 | | چاپ =1 | ||
| شابک =964-371-183-8 | | شابک =964-371-183-8 | ||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
تا اينجا مقدماتى بود كه پيش از تفسير سوره بيان داشت و اكنون به تفصيل آن مجملات در تفسير و شرح «بسم الله الرحمن الرحيم»، به زبان مرتبه ذوقى (كشفى) مىپردازد كه آشكار كننده كنه آيه است، لذا از اولين تعين اسمى احدى كه كليد مرتبه اسماء است، آغاز مىكند كه نظير آن در نفس انسانى همزه است و «الف» مظهر صورت عماء؛ يعنى نفس رحمانى مىباشد و گوید: «نزدیک ترين حروف از جهت نسبت به «الف»، «باء» است» و سپس به نظريه دورى و حروف عاليات مىپردازد، پس از آن، به تطبيق همزه و «الف» مىپردازد و مىگوید: «نزدیک ترين مراتب از جهت نسبت به اطلاق باطنى نفسى، همزه است و «باء» نزدیک ترين موجودات از جهت نسبت به آن است كه آخرين مرتبه غيب و اولين مراتب شهادت تام مىباشد»، پس از آن به حروف «سين و میم» مىپردازد و در پى آن، بابى در بطون قرآن و اسرار حروف مىگشايد و از پس آن، شروع به تفسير «الرحمن الرحيم» مىفرمايد كه بنده چگونه بايد پروردگارش را ياد كند و در طى آن، مراتب حضور را بيان مىدارد. | تا اينجا مقدماتى بود كه پيش از تفسير سوره بيان داشت و اكنون به تفصيل آن مجملات در تفسير و شرح «بسم الله الرحمن الرحيم»، به زبان مرتبه ذوقى (كشفى) مىپردازد كه آشكار كننده كنه آيه است، لذا از اولين تعين اسمى احدى كه كليد مرتبه اسماء است، آغاز مىكند كه نظير آن در نفس انسانى همزه است و «الف» مظهر صورت عماء؛ يعنى نفس رحمانى مىباشد و گوید: «نزدیک ترين حروف از جهت نسبت به «الف»، «باء» است» و سپس به نظريه دورى و حروف عاليات مىپردازد، پس از آن، به تطبيق همزه و «الف» مىپردازد و مىگوید: «نزدیک ترين مراتب از جهت نسبت به اطلاق باطنى نفسى، همزه است و «باء» نزدیک ترين موجودات از جهت نسبت به آن است كه آخرين مرتبه غيب و اولين مراتب شهادت تام مىباشد»، پس از آن به حروف «سين و میم» مىپردازد و در پى آن، بابى در بطون قرآن و اسرار حروف مىگشايد و از پس آن، شروع به تفسير «الرحمن الرحيم» مىفرمايد كه بنده چگونه بايد پروردگارش را ياد كند و در طى آن، مراتب حضور را بيان مىدارد. | ||
اينجا بابى را باز مىكند كه متضمن بيان فواتح كليات مىباشد كه اختصاص به کتاب كبير (جهان وجود) و کتاب صغير (انسان كامل الهى) و | اينجا بابى را باز مىكند كه متضمن بيان فواتح كليات مىباشد كه اختصاص به کتاب كبير (جهان وجود) و کتاب صغير (انسان كامل الهى) و کتابهایى كه بين این دو کتاب است، دارد. این فواتح، بسيار مفصل و ارزشمند است و متضمن علوم فراوان، سپس به بيان مفاتيح غيبى مىپردازد و از پى آن، به تفسير آيه '''«الحمد لله رب العالمین»''' مىپردازد و آن را در طى مقدمهاى در معنى الوهيت و نيز حمد را با انحاء مختلف و زبانهاى گوناگون آن از جهت قول و ذوق بيان مىدارد و سپس به اشتقاق لفظ جلاله «الله»، و تطابق معانى اسم از جهت ظاهر و باطن مىپردازد و از آنجا به تفسير اسم «رب» متوجه مىشود. | ||
در تفسير اسم «رب» مطالبى گرانقدر را متعرض مىگردد، از قبيل مصلح بودن خداى تعالى و حكم سيادت و سرورى او و حكم ثبات و حكم ملك و حكم تربيت و لوازم احكام و اندراج عبوديت در سيادت و راز تربيت و محل سلطنت اسم «رب» و حكم آن در هر وقتى و اينكه غذاى روح كدام است و غذاى جسد كدام؟ و اينكه اسم «رب» در «عماء» كينونت دارد و حكمت عارفان در اينكه اينان هر قوهاى را در آنچه كه برای آن آفريده شده در كار مىگيرند و انحراف محجوبان - كسانى كه مزاجهاى روحانیشان از اعتدال حقيقى دور است - و اينكه اغذيه در این امر چه حكمى دارد؟ و راز حلال و حرام بودن غذاها و راز مجاهده و رياضت و اينكه مزاج بر قوه غذا غلبه پيدا مىكند و سپس در تفسير «عالمین»، به زبان ظاهر و زبان باطن - هر دو - مىپردازد و مىگوید: «خداوند، مجموع عالم كبير را از حيث ظاهرش علامت و دليلى بر روح و معناى آن قرار داد و تمام صور عالم و ارواح آن را علامت الوهيت جامع اسماء و نسبتها و بر مجموع عالم قرار داد و انسان كامل را با مجموعش؛ يعنى از حيث صورت و روح و معنا و مرتبهاش، علامتى تمام و دليلى قرار داد كه دلالت بر خداوند سبحان - دلالتى كامل - دارد»، سپس در پایان این مبحث، عوالم را دستهبندى كرده و گوید: «اولين عوالم متعين از «عماء»، عالم مثال مطلق است و بعد عالم تهيم و بعدش عالم قلم و لوح و بعد آن عالم طبيعت - از حيث ظهور حكمش در اجسام به حقيقت هيولا و جسم كلى - و سپس عرش است و همینطور به ترتيب ادامه دارد تا كار منتهى به انسان در عالم دنيا مىشود و پس از آن، عالم برزخ است و در پى آن، عالم حشر است و بعد عالم دوزخ و سپس عالم بهشت و بعدش عالم كثيب (محل مشاهده حق تعالى) و در پایان، مرتبه احديت جمع و وجود است كه معدن و منبع و كانون تمام عوالم مىباشد. | در تفسير اسم «رب» مطالبى گرانقدر را متعرض مىگردد، از قبيل مصلح بودن خداى تعالى و حكم سيادت و سرورى او و حكم ثبات و حكم ملك و حكم تربيت و لوازم احكام و اندراج عبوديت در سيادت و راز تربيت و محل سلطنت اسم «رب» و حكم آن در هر وقتى و اينكه غذاى روح كدام است و غذاى جسد كدام؟ و اينكه اسم «رب» در «عماء» كينونت دارد و حكمت عارفان در اينكه اينان هر قوهاى را در آنچه كه برای آن آفريده شده در كار مىگيرند و انحراف محجوبان - كسانى كه مزاجهاى روحانیشان از اعتدال حقيقى دور است - و اينكه اغذيه در این امر چه حكمى دارد؟ و راز حلال و حرام بودن غذاها و راز مجاهده و رياضت و اينكه مزاج بر قوه غذا غلبه پيدا مىكند و سپس در تفسير «عالمین»، به زبان ظاهر و زبان باطن - هر دو - مىپردازد و مىگوید: «خداوند، مجموع عالم كبير را از حيث ظاهرش علامت و دليلى بر روح و معناى آن قرار داد و تمام صور عالم و ارواح آن را علامت الوهيت جامع اسماء و نسبتها و بر مجموع عالم قرار داد و انسان كامل را با مجموعش؛ يعنى از حيث صورت و روح و معنا و مرتبهاش، علامتى تمام و دليلى قرار داد كه دلالت بر خداوند سبحان - دلالتى كامل - دارد»، سپس در پایان این مبحث، عوالم را دستهبندى كرده و گوید: «اولين عوالم متعين از «عماء»، عالم مثال مطلق است و بعد عالم تهيم و بعدش عالم قلم و لوح و بعد آن عالم طبيعت - از حيث ظهور حكمش در اجسام به حقيقت هيولا و جسم كلى - و سپس عرش است و همینطور به ترتيب ادامه دارد تا كار منتهى به انسان در عالم دنيا مىشود و پس از آن، عالم برزخ است و در پى آن، عالم حشر است و بعد عالم دوزخ و سپس عالم بهشت و بعدش عالم كثيب (محل مشاهده حق تعالى) و در پایان، مرتبه احديت جمع و وجود است كه معدن و منبع و كانون تمام عوالم مىباشد. | ||
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
گوید: كمال اعمال و نتايج آنها، حصولش، بهواسطه صدور آنها از مقام ذاتى غيبى است و بروزش به مرتبه شهادت كه محل سلطنت و غلبه و حكمرانى اسم «الظاهر» كه خود آينه اسم «الباطن» و جلوهگاه و مقام نفوذ و سريان حكمش مىباشد، تمامى مىيابد و چون در مرتبه شهادت، كمال و تمامى يافت، تمام امر به تفصيل به حق متعال باز خواهد گشت. و گوید: فاعلى جز او نيست، ولى ظهور افعال موقوف بر بندگان است - اگرچه، خود، از جمله افعالند - بنابراین افعال در واقع به ايشان انتساب مىيابد؛ يعنى از حيث ظهور افعال بديشان، نه اينكه اينان فاعل این افعالند و حكم صفاتى كه توهم اشتراك بين حق تعالى و خلق مىرود - با اختلاف و احكام و مراتب آنها - اينگونه است. | گوید: كمال اعمال و نتايج آنها، حصولش، بهواسطه صدور آنها از مقام ذاتى غيبى است و بروزش به مرتبه شهادت كه محل سلطنت و غلبه و حكمرانى اسم «الظاهر» كه خود آينه اسم «الباطن» و جلوهگاه و مقام نفوذ و سريان حكمش مىباشد، تمامى مىيابد و چون در مرتبه شهادت، كمال و تمامى يافت، تمام امر به تفصيل به حق متعال باز خواهد گشت. و گوید: فاعلى جز او نيست، ولى ظهور افعال موقوف بر بندگان است - اگرچه، خود، از جمله افعالند - بنابراین افعال در واقع به ايشان انتساب مىيابد؛ يعنى از حيث ظهور افعال بديشان، نه اينكه اينان فاعل این افعالند و حكم صفاتى كه توهم اشتراك بين حق تعالى و خلق مىرود - با اختلاف و احكام و مراتب آنها - اينگونه است. | ||
در «پيوندى» ديگر از همین باب، درباره این امر كه هر فعلى از افعال نیک كه از انسان صدور مىيابد و بدان امرى از امور را - بهجز حق، هر چه مىخواهد باشد - قصد مىنمايد، او در آن (امر و فعل) از مزدوران محسوب مىشود، نه از بندگان، بحث مىكند و شاخههاى ديگرى از این را بيان مىفرمايد و باز در «پيوند» ديگرى از همین اصل، در احكام اصلى مشروع - يعنى واجب و حرام و مكروه و مباح و مستحب - مفصلا بحث مىفرمايد و جزاى هر كدام از اينها را چه در دنيا و چه در عقبا بيان مىكند و مىگوید: این اقسام از نوع جزا، از فعل تأخر و عقبماندگى ندارند، بلكه از پى صادر شدنش از جانب عملكننده، بر وى مترتب مىگردند و در پایان مىفرمايد: این مقام، اشتمال بر اسرار و | در «پيوندى» ديگر از همین باب، درباره این امر كه هر فعلى از افعال نیک كه از انسان صدور مىيابد و بدان امرى از امور را - بهجز حق، هر چه مىخواهد باشد - قصد مىنمايد، او در آن (امر و فعل) از مزدوران محسوب مىشود، نه از بندگان، بحث مىكند و شاخههاى ديگرى از این را بيان مىفرمايد و باز در «پيوند» ديگرى از همین اصل، در احكام اصلى مشروع - يعنى واجب و حرام و مكروه و مباح و مستحب - مفصلا بحث مىفرمايد و جزاى هر كدام از اينها را چه در دنيا و چه در عقبا بيان مىكند و مىگوید: این اقسام از نوع جزا، از فعل تأخر و عقبماندگى ندارند، بلكه از پى صادر شدنش از جانب عملكننده، بر وى مترتب مىگردند و در پایان مىفرمايد: این مقام، اشتمال بر اسرار و رازهایى الهى و كونى دارد كه جدا شريف و ارجمند هستند و آنها را جز بزرگان از اهل حضور و شهود و معرفت و شناخت تام، مشاهده نمىكنند و تفاصيل آنها را جز به مقدار معرفتشان - كه در پى آن حضور ايشان را دارد - نمىدانند. | ||
پس از آن، دنبالهاى كه متضمن راز اوامر و نواهى - كه عذاب اخروى و بهشت بدانها مقرون است - آورده و گوید: آنچه فراگير احوال و گفتار و صفات و افعال ظاهرى و باطنى انسانى است؛ يعنى از خواص و | پس از آن، دنبالهاى كه متضمن راز اوامر و نواهى - كه عذاب اخروى و بهشت بدانها مقرون است - آورده و گوید: آنچه فراگير احوال و گفتار و صفات و افعال ظاهرى و باطنى انسانى است؛ يعنى از خواص و نتيجههایى كه از آنها به دست مىآيد، صورتهاى آن نتايج در طبقات و مراتب آسمانها و برزخها و حشر و بهشت و دوزخ و هرگونه كه خداوند خواسته متعين است؛ يعنى از جهت اثبات و محو و سود و غلبه و مغلوبى - بهواسطه اشتراك دو حكم رحمت و غضب الهى موقت، چه حسى و چه خيالى و چه روحى و چه مثالى... | ||
حضرت شيخ(قدسسره)... در فصلى ديگر آنچه از اسرار و معانى لفظ «دين» كه باقى مانده بيان مىدارد و نيز راز تكليف و حكمت و اصل آن را به زبان مطلع و احديت جمع بيان مىدارد و مىگوید: احديت نه اقتضاى اظهار و آشكار كردن چيزى و نه ايجاد چيزى را نمىكند و حق تعالى از حيث ذات و احديتش بىنياز از جهانيان است، نه مناسبت با چيزى پيدا مىكند و نه با آن ارتباط و نه چيزى با او مناسبت پيدا مىكند و نه با او تعلق، زيرا تعلق و مناسبت از جهت مراتب ثابت است؛ يعنى به حكم تضايف كه بين «الاه» و مألوه و خالق و مخلوق و غير اينها ثابت مىباشد. | حضرت شيخ(قدسسره)... در فصلى ديگر آنچه از اسرار و معانى لفظ «دين» كه باقى مانده بيان مىدارد و نيز راز تكليف و حكمت و اصل آن را به زبان مطلع و احديت جمع بيان مىدارد و مىگوید: احديت نه اقتضاى اظهار و آشكار كردن چيزى و نه ايجاد چيزى را نمىكند و حق تعالى از حيث ذات و احديتش بىنياز از جهانيان است، نه مناسبت با چيزى پيدا مىكند و نه با آن ارتباط و نه چيزى با او مناسبت پيدا مىكند و نه با او تعلق، زيرا تعلق و مناسبت از جهت مراتب ثابت است؛ يعنى به حكم تضايف كه بين «الاه» و مألوه و خالق و مخلوق و غير اينها ثابت مىباشد. | ||
خط ۸۴: | خط ۸۴: | ||
حضرت شيخ پس از آنكه فاتحه را به سه بخش تقسيم كرده بود، برای هر بخشى در پایانش، به زبان جمع و مطلع، بحثى مستوفى و شيرين دارد، لذا در اينجا از '''«بسم الله الرحمن الرحيم»''' آغاز مىكند تا '''«مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ»''' كه ثلث اول حمد است. | حضرت شيخ پس از آنكه فاتحه را به سه بخش تقسيم كرده بود، برای هر بخشى در پایانش، به زبان جمع و مطلع، بحثى مستوفى و شيرين دارد، لذا در اينجا از '''«بسم الله الرحمن الرحيم»''' آغاز مىكند تا '''«مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ»''' كه ثلث اول حمد است. | ||
بخش دوم تفسير، در تفسير آيه: '''«إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ»''' آغاز مىشود. نخست، بحث مفصلى راجع به «وجهه» مىفرمايد كه اكثر مردم در این باره پيرو گمانهاى خویشند و وجوه مختلفى را از خدا در ذهن خود ترسيم داده و آن وجوه را مىپرستند، سپس به بيان وجههاى كه قبله دلهاى متوجهان به حق تعالى و ارواح و عقول و نفوس و خوها و سجاياى ايشان است، پرداخته و سپس در «پيوندى» عبادت ذاتى و عبادت صفاتى را عنوان كرده، سپس به تفسير '''«اياك نستعين»''' پرداخته و مىگوید: اياك در اولى، غير از اياك در دوم است، زيرا اولى اشاره به موجودى است كه شايستگىاش برای پرستش نزد پرستشكننده ثابت شده و | بخش دوم تفسير، در تفسير آيه: '''«إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ»''' آغاز مىشود. نخست، بحث مفصلى راجع به «وجهه» مىفرمايد كه اكثر مردم در این باره پيرو گمانهاى خویشند و وجوه مختلفى را از خدا در ذهن خود ترسيم داده و آن وجوه را مىپرستند، سپس به بيان وجههاى كه قبله دلهاى متوجهان به حق تعالى و ارواح و عقول و نفوس و خوها و سجاياى ايشان است، پرداخته و سپس در «پيوندى» عبادت ذاتى و عبادت صفاتى را عنوان كرده، سپس به تفسير '''«اياك نستعين»''' پرداخته و مىگوید: اياك در اولى، غير از اياك در دوم است، زيرا اولى اشاره به موجودى است كه شايستگىاش برای پرستش نزد پرستشكننده ثابت شده و نهایت هدف و مقصدش گرديده، ولى در دومى، مطلق این معبود نمىباشد، بلكه از آن جهت است كه وى را این صلاحيت هست كه آن كس را كه وى را مىپرستد يارى كند. | ||
سپس آغاز به تفسير بخش سوم كه اختصاص به بنده دارد، مىكند و در تفسير صراط مستقيم مىگوید: هدايت و ايمان و تقوا را سه مرتبه است: اول و وسط و آخر و آيه 93 سوره مائده را در این مقام بس عالى و عرفانى تفسير كرده كه بايد بدان مراجعه كرد. | سپس آغاز به تفسير بخش سوم كه اختصاص به بنده دارد، مىكند و در تفسير صراط مستقيم مىگوید: هدايت و ايمان و تقوا را سه مرتبه است: اول و وسط و آخر و آيه 93 سوره مائده را در این مقام بس عالى و عرفانى تفسير كرده كه بايد بدان مراجعه كرد. |
ویرایش