۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هاي' به 'های') |
جز (جایگزینی متن - 'مي' به 'می') |
||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
}} | }} | ||
'''اخبار الظراف و المتماجنين'''، اثر ابوالفرج، [[عبدالرحمن على جوزى]]، با تشريحات و توضيحات [[ | '''اخبار الظراف و المتماجنين'''، اثر ابوالفرج، [[عبدالرحمن على جوزى]]، با تشريحات و توضيحات [[عبدالامیر مهنّا]]، مجموعهاى از حكايات و داستانهاى كوتاه است كه به زبان عربى و قبل از سال 597ق، نوشته شده است. | ||
آنچه باعث | آنچه باعث اهمیت کتاب شده است، مستند بودن حكايات و روايات آن مىباشد. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
شارح، در مقدمه خود، به بيان زندگىنامه مفصلى از مؤلف پرداخته و جنبههایى از زندگى وى را، از جمله ولادت، دوران زندگى، مشايخ و اساتيد، صفات و ویژگىهاى اخلاقى، شخصيت علمى، ذوق شعرى، اعتماد به نفس، شاگردان، مذهب، تاريخ و نحوه وفات، آثار و كتب فراوانى كه [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزى]] در | شارح، در مقدمه خود، به بيان زندگىنامه مفصلى از مؤلف پرداخته و جنبههایى از زندگى وى را، از جمله ولادت، دوران زندگى، مشايخ و اساتيد، صفات و ویژگىهاى اخلاقى، شخصيت علمى، ذوق شعرى، اعتماد به نفس، شاگردان، مذهب، تاريخ و نحوه وفات، آثار و كتب فراوانى كه [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزى]] در زمینههاى مختلف نوشته، به تصویر كشيده است. | ||
مقدمه مؤلف، به بيانات برخى از بزرگان، در باب مطايبه و شوخطبعى، اختصاص يافته است. | مقدمه مؤلف، به بيانات برخى از بزرگان، در باب مطايبه و شوخطبعى، اختصاص يافته است. | ||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
در باب اول، در پنج قسم زير، حكايات و رواياتى بيان شده است كه قهرمان اصلى آنها، مردان مىباشند: | در باب اول، در پنج قسم زير، حكايات و رواياتى بيان شده است كه قهرمان اصلى آنها، مردان مىباشند: | ||
الف) پيامبران: بهعنوان نمونه، در روايتى از ابىبكر بن محمد بن عمرو بن حزم، حكايت شده است كه در مدينه، مردى به نام نعمان بود كه هر گاه خوراكى و | الف) پيامبران: بهعنوان نمونه، در روايتى از ابىبكر بن محمد بن عمرو بن حزم، حكايت شده است كه در مدينه، مردى به نام نعمان بود كه هر گاه خوراكى و میوه جديدى به مدينه مىآمد، آن را بهصورت نسيه خريدارى كرده و به رسول الله(ص) هديه مىداد، اما وقتى صاحب آن برای گرفتن پولش نزد وى مىآمد، او را نزد رسول خدا(ص) حواله كرده و از او مىخواست تا پولش را از ايشان بگيرد. در این هنگام بود كه رسول الله(ص) از نعمان مىپرسيد: مگر آن را به من هديه ندادى؟ وى در پاسخ مىگفت: همینطور است، اما خدا مىداند كه پولى ندارم، فقط مىخواستم شما هم از آن تناول فرماييد. رسول الله(ص) نيز از این كار خندهاش گرفته و پول آن شخص را پرداخت مىنمود. | ||
ب) صحابه: در روايتى از ابى رزين نقل شده است كه از عباس سؤال شد تو بزرگترى يا رسول الله(ص) و او پاسخ داد: ايشان از من بزرگتر است، اما من قبل از وى به دنيا آمدم. | ب) صحابه: در روايتى از ابى رزين نقل شده است كه از عباس سؤال شد تو بزرگترى يا رسول الله(ص) و او پاسخ داد: ايشان از من بزرگتر است، اما من قبل از وى به دنيا آمدم. | ||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
از جمله صحابهاى كه حكايتى از آنها نقل شده است، مىتوان به افراد زير اشاره كرد: انس بن مالك، عمر بن خطاب، عبدالله بن ابىبكر، [[امام على(ع)]]، عبدالله بن عمر، احنف بن قيس بن معاویة بن حصين، معاویة بن ابى سفيان، عبدالله بن عامر، ابى اسود دوئلى، ابوهريره و... | از جمله صحابهاى كه حكايتى از آنها نقل شده است، مىتوان به افراد زير اشاره كرد: انس بن مالك، عمر بن خطاب، عبدالله بن ابىبكر، [[امام على(ع)]]، عبدالله بن عمر، احنف بن قيس بن معاویة بن حصين، معاویة بن ابى سفيان، عبدالله بن عامر، ابى اسود دوئلى، ابوهريره و... | ||
ج) علما و حكما: از جمله آنها عبارتند از: شريح بن حارث بن قيس كندى، مسروق بن الاجدع، ابویحيى خالد بن | ج) علما و حكما: از جمله آنها عبارتند از: شريح بن حارث بن قيس كندى، مسروق بن الاجدع، ابویحيى خالد بن میمون بن فيروز، عامر بن شراحيل بن عبدذى كبار، سليمان بن مهران اسدى، عبدالله بن ادريس اودى، على بن عاصم، ابوالعباس طوسى، احمد بن محمد بن يحيى القطان، يحيى بن مبارک، محمد بن حرب هلالى و... | ||
در حكايتى در این بخش، چنين آمده است كه روزى خوارج، یکى از شیعیان را گرفته و از او درباره عقيدهاش سؤال كردند و او با زيركى گفت: «انا من على و من عثمان برىء». آنها گمان كردند كه وى، از هر دو تن برائت جسته و بدين ترتيب او را رها كردند، در حالى كه منظور او این بود كه من از على هستم و از عثمان، برائت مىجویم. | در حكايتى در این بخش، چنين آمده است كه روزى خوارج، یکى از شیعیان را گرفته و از او درباره عقيدهاش سؤال كردند و او با زيركى گفت: «انا من على و من عثمان برىء». آنها گمان كردند كه وى، از هر دو تن برائت جسته و بدين ترتيب او را رها كردند، در حالى كه منظور او این بود كه من از على هستم و از عثمان، برائت مىجویم. | ||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
باب دوم، به حكايات مربوط به زنان، اختصاص يافته است كه برخى از آنها، عبارتند از: عايشه، اسماء بنت ابىبكر، همسر عمران حطان، خواهرزاده زبير بن عوام و... | باب دوم، به حكايات مربوط به زنان، اختصاص يافته است كه برخى از آنها، عبارتند از: عايشه، اسماء بنت ابىبكر، همسر عمران حطان، خواهرزاده زبير بن عوام و... | ||
در حكايتى آمده است كه روزى پادشاهى، پيرزنى از اعراب را ديده و از او درباره تبار و قبيلهاش پرسيد. وى، در پاسخ گفت كه از قبيله طى مىباشد. شاه پرسيد: چه باعث شده كه ديگر كسى مثل حاتم در قبيله طى پيدا نمىشود. او گفت: همان چيزى كه باعث شده در | در حكايتى آمده است كه روزى پادشاهى، پيرزنى از اعراب را ديده و از او درباره تبار و قبيلهاش پرسيد. وى، در پاسخ گفت كه از قبيله طى مىباشد. شاه پرسيد: چه باعث شده كه ديگر كسى مثل حاتم در قبيله طى پيدا نمىشود. او گفت: همان چيزى كه باعث شده در میان ملوك، ديگر كسى مثل تو پيدا نشود. شاه از حاضرجوابى وى شگفتزده شد و به او صله فراوان داد. | ||
در آخرين باب، حكاياتى آمده است كه مربوط به كودكان مىباشد. | در آخرين باب، حكاياتى آمده است كه مربوط به كودكان مىباشد. |
ویرایش