۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
| عنوانهای دیگر = | | عنوانهای دیگر = | ||
| پدیدآوران = | | پدیدآوران = | ||
[[نصیری، محمد]] ( | [[نصیری، محمد]] (نویسنده) | ||
| زبان =فارسی | | زبان =فارسی | ||
| کد کنگره =BP 279/2 /ن6م9 1300* | | کد کنگره =BP 279/2 /ن6م9 1300* | ||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
| تعداد جلد =1 | | تعداد جلد =1 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور =17995 | | کتابخانۀ دیجیتال نور =17995 | ||
| کتابخوان همراه نور =14000 | |||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
| پس از = | | پس از = | ||
خط ۳۵: | خط ۳۶: | ||
كتاب با مقدمه مؤلف آغاز و مطالب در سه بخش ارائه شده است. | كتاب با مقدمه مؤلف آغاز و مطالب در سه بخش ارائه شده است. | ||
نویسنده به دنبال تحقيق موضوع منجى موعود و اعتقاد به مهدویت در ميان همه مكاتب عرفانى و فرق و مذاهب گوناگون نبوده؛ چنانكه به دنبال تبيين نظرات و ديدگاههاى عرفاى شيعه هم نيست، بلكه قصد دارد نگاهى به ديگاه [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] و برخى شارحان و شاگردان او در اين عرصه انداخته و برخى قرائن و نشانههايى را كه نشانگر قرابت ميان ديدگاه ابنعربى و ديدگاه شيعه اماميه تلقى شده است را حكايت نمايد. | |||
از اين رو ابتدا به واژه و اصطلاحشناسى «ولى» و «ولايت» در عرفان اسلامى پرداخته و سپس به پيشينه مباحث اشاره كرده و بعد از آن، به بررسى ديدگاه ابنعربى و برخى شارحان او پرداخته است. | از اين رو ابتدا به واژه و اصطلاحشناسى «ولى» و «ولايت» در عرفان اسلامى پرداخته و سپس به پيشينه مباحث اشاره كرده و بعد از آن، به بررسى ديدگاه ابنعربى و برخى شارحان او پرداخته است. | ||
خط ۴۴: | خط ۴۵: | ||
مقدمه به بررسى اين مطلب پرداخته كه قطب و هسته مركزى جهان از منظر ديدگاههاى مختلف چيست و در عرفان اسلامى، جهان بشريت به دور كدام محور چرخيده و در پرتو كدام قطب و هسته مركزى به زندگى خود ادامه مىدهد؟ | مقدمه به بررسى اين مطلب پرداخته كه قطب و هسته مركزى جهان از منظر ديدگاههاى مختلف چيست و در عرفان اسلامى، جهان بشريت به دور كدام محور چرخيده و در پرتو كدام قطب و هسته مركزى به زندگى خود ادامه مىدهد؟ | ||
در انديشه برخى از اديان و مذاهب، به ويژه تشيع و از جمله عرفان و تصوف اسلامى، به گونهاى جامع از اين سؤال سخن رفته و | در انديشه برخى از اديان و مذاهب، به ويژه تشيع و از جمله عرفان و تصوف اسلامى، به گونهاى جامع از اين سؤال سخن رفته و نویسنده معتقد است در خارج از منظر عرفانى، در اين زمينه بيشتر از تعابير و اصطلاحاتى؛ چون مهدویت، موعود، منجى، حجت و مصلح ياد مىشود. در عرفان اسلامى، همه اين اصطلاحات و نشانههاى آن، در ولى خاتم (خاتم الاولياء) معنا مىيابد. | ||
بخش اول، به اصطلاحشناسى واژگان «ولى» و «ولايت» و بررسى معناى لغوى و اصطلاحى آنها پرداخته است. | بخش اول، به اصطلاحشناسى واژگان «ولى» و «ولايت» و بررسى معناى لغوى و اصطلاحى آنها پرداخته است. | ||
خط ۵۲: | خط ۵۳: | ||
ولايت به كسر واو، مصدر والى به معناى توليت، امارت و سلطنت بوده، اما به فتح، مصدر ولىّ و به معنى صاحب اختيار، سرپرست، سلطان، محبت و... آمده است. | ولايت به كسر واو، مصدر والى به معناى توليت، امارت و سلطنت بوده، اما به فتح، مصدر ولىّ و به معنى صاحب اختيار، سرپرست، سلطان، محبت و... آمده است. | ||
در اين كه معنى حقيقى اين كلمه كدام است، اختلاف نظر وجود دارد؛ اما | در اين كه معنى حقيقى اين كلمه كدام است، اختلاف نظر وجود دارد؛ اما نویسنده معتقد است كه معناى اصلى آن، قرب مىباشد؛ لكن به صورت كلى و تشكيكى كه هم موجب امارت و سلطنت و هم مندرج در آن است و سبب اولويت در تصرف و سلطنت نيز مىگردد. | ||
درباره اصطلاح اين واژه، معانى و تعبيرات بسيارى گفته شده است؛ چرا كه گاه چنان عرشىاش مىدانند كه جز خدا را لايقش نمىشمارند و گاه چنان فرشىاش مىدارند كه جمله موجودات را صاحبش مىخوانند. | درباره اصطلاح اين واژه، معانى و تعبيرات بسيارى گفته شده است؛ چرا كه گاه چنان عرشىاش مىدانند كه جز خدا را لايقش نمىشمارند و گاه چنان فرشىاش مىدارند كه جمله موجودات را صاحبش مىخوانند. | ||
نویسنده علت اين امر را ذو مراتب بودن اين واژه دانسته است و ضمن بررسى اقوال بزرگانى؛ چون نجمالدين كبرى، [[جامی، عبدالرحمن|جامى]]، مولانا، [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار]]، قيصرى، نيفى، هجويرى، ترمذى، [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]]، [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]](ره) و [[قاشی، حیدر بن علی|سيد حيدر آملى]] در اين رابطه، به تعريف جامعى از آن اشاره كرده است: «ولايت، حقيقت كليه و صفت الهيه و شأنى از شئون ذاتيه است كه اقتضاى ظهور دارد و منشأ بروز تعينات و علت ظهور حقايق خلقيه، بلكه مبدأ تعيين اسماء الهيه در حضرت علميه است.» | |||
دوم، به بررسى مهدویت و ختم ولايت در آراء و نظريات ابنعربى پرداخته است. به نظر | دوم، به بررسى مهدویت و ختم ولايت در آراء و نظريات ابنعربى پرداخته است. به نظر نویسنده، اين موضوع، از جمله مباحثى است كه عبارات ابنعربى در آن سخت مضطرب بوده و دامنه اين اضطراب و تضاد، به گونهاى است كه بر اساس برخى عبارات، وى هم از مشهور عامه و هم از تشيع فاصله مىگيرد؛ اما بر اساس پارهاى عبارات ديگر، كاملا با تشيع هم نظر است. | ||
در اين رابطه، | در اين رابطه، نویسنده برخى عبارات وى را عينا نقل كرده است كه از پارهاى از آنها، چنين استفاده مىشود كه او مدعى بوده خودش ختم ولايت است، همچنين از وى رؤيايى نقل شده كه دلالت بر ولايت و خاتميت خودش دارد. | ||
بعضى از عبارات نيز دلالت دارد كه او مهدى موعود(عج) را خاتم اوليا مىدانسته است. چنانكه در باب معرفت وزراى مهدى ظاهر در آخرالزمان، به ذكر شمايل و فضايل حضرت مهدى(عج) و توصيف اعوان، ياران و كيفيت آغاز و انجام كار آن حضرت پرداخته و شعرى نيز درباره ايشان سروده است. | بعضى از عبارات نيز دلالت دارد كه او مهدى موعود(عج) را خاتم اوليا مىدانسته است. چنانكه در باب معرفت وزراى مهدى ظاهر در آخرالزمان، به ذكر شمايل و فضايل حضرت مهدى(عج) و توصيف اعوان، ياران و كيفيت آغاز و انجام كار آن حضرت پرداخته و شعرى نيز درباره ايشان سروده است. | ||
خط ۷۲: | خط ۷۳: | ||
وى در برخى از عباراتش تصريح مىكند كه خاتم ولايتِ خاص محمديه، حضرت مهدى(عج) كه به منتظَر معروف است نمىباشد، چون معتقد است مهدى منتظَر از عترت و سلاله حسى پيامبر(ص) بوده و خاتم به اين معنا، از سلاله غير حسى و معنوى پيامبر(ص) است. وى در باب ششم از آغاز خلق و نخستين موجود، نزديكترين فرد به اين حقيقت را [[امام على(ع)|على بن ابىطالب(ع)]] مىشمارد. | وى در برخى از عباراتش تصريح مىكند كه خاتم ولايتِ خاص محمديه، حضرت مهدى(عج) كه به منتظَر معروف است نمىباشد، چون معتقد است مهدى منتظَر از عترت و سلاله حسى پيامبر(ص) بوده و خاتم به اين معنا، از سلاله غير حسى و معنوى پيامبر(ص) است. وى در باب ششم از آغاز خلق و نخستين موجود، نزديكترين فرد به اين حقيقت را [[امام على(ع)|على بن ابىطالب(ع)]] مىشمارد. | ||
نویسنده با بررسى اين نظريات، اضطراب و تضاد وى را به خوبى نشان داده است. | |||
نویسنده معتقد است علىرغم اين كه پس از وى، بسيارى از مشايخ، علما، فلاسفه و عرفا، از آراء او متأثر بوده و ملاحظاتش را فصلالخطاب و مشاهداتش را كشفالحجاب مستورات خويش مىدانستهاند، ليكن نظرات وى در باب ختم ولايت مورد قبول آنان واقع نشده و لذا گاهى نظريات او درباره اين موضوع را بالاصاله منكر شده و يا آن را تحريف دانستهاند. | |||
از اين رو در ادامه مباحث، نظريه ختم ولايت ابنعربى از نظر شارحان مكتب او را بررسى نموده است. | از اين رو در ادامه مباحث، نظريه ختم ولايت ابنعربى از نظر شارحان مكتب او را بررسى نموده است. |
ویرایش