۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '== وابستهها ==' به '==وابستهها==') |
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
[[عبدالحمید، محمد محییالدین]] (محقق) | [[عبدالحمید، محمد محییالدین]] (محقق) | ||
[[ابن هشام، عبدالله بن یوسف]] ( | [[ابن هشام، عبدالله بن یوسف]] (نویسنده) | ||
| زبان =عربی | | زبان =عربی | ||
| کد کنگره =PJ 6151 /الف2م6 1362 | | کد کنگره =PJ 6151 /الف2م6 1362 | ||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
كتاب با يك مقدمه از محقق در بيان زندگىنامه ابن هشام و خطبه | كتاب با يك مقدمه از محقق در بيان زندگىنامه ابن هشام و خطبه نویسنده در اشاره به عناوين ابواب، آغاز و مطالب در دو جزء، در هشت باب، تنظيم شده است. | ||
كتاب، مشتمل بر قواعد كلى نحو و تطبيق آنها بر مثالهايى از آيات كريمه و اشعار عرب به روشى مخصوص، جز روش كتابهاى اين فن، مىباشد كه بنابه گفته ابن هشام داراى تكرار غير لازم است. | كتاب، مشتمل بر قواعد كلى نحو و تطبيق آنها بر مثالهايى از آيات كريمه و اشعار عرب به روشى مخصوص، جز روش كتابهاى اين فن، مىباشد كه بنابه گفته ابن هشام داراى تكرار غير لازم است. | ||
نویسنده، وابسته به مكتب نحوى خاصى نيست، زيرا در زمان او كشمكش و درگيرى بين مكتبهاى نحوى بصرى و كوفه ديگر فروكش كرده بود و نحويان تعصبى نسبت به شخص يا مكتب خاصى نداشتند؛ ازهمينرو، وى در آثار خود به آراء نحويان بصره و كوفه هر دو استناد كرده است؛ هرچند كه آراء منطقى بصريان به هر حال در سراسر اثر او ديده مىشود<ref>بجنوردى، سيد كاظم و همكاران، ج 5، ص 115</ref> | |||
ابن هشام، تقريباً همه شهرت خود را، لااقل در شرق جهان اسلام، مديون كتاب مغنى خويش است كه مورد تمجيد و ستايش بسيار اهل علم، بهويژه [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن خلدون]] قرار گرفته است<ref>همان</ref> | ابن هشام، تقريباً همه شهرت خود را، لااقل در شرق جهان اسلام، مديون كتاب مغنى خويش است كه مورد تمجيد و ستايش بسيار اهل علم، بهويژه [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن خلدون]] قرار گرفته است<ref>همان</ref> | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
نویسنده در خطبه كتاب، سه عامل را باعث تفصيل و در نتيجه، ابهام و پيچيدگى كتب نحو دانسته است: نخست اينكه نحويان در آثار خود قواعد نحوى را بهصورت كلى بازگو نكردهاند تا از تكرار در موارد مشابه بىنياز باشند؛ ازهمينرو وى اين گونه قواعد از قبيل احكام مبتدا و خبر، توابع، حال، تمييز، اقسام عطف و اضافه را در باب چهارم آورده است و بدين سبب اين باب بيشتر مورد توجه مدارس علميه است<ref>بجنوردى، سيد كاظم و همكاران، ج 5، ص 115</ref> | |||
دوم اينكه به عقيده او برخى نحويان مسائلى را كه مربوط به علم صرف است، مانند مباحث اشتقاق، جمع تكسير، تصغير، تذكير و تأنيث، با مسائل نحوى خلط كردهاند و در اين باره بيشتر بر كتاب «مشكل إعراب القرآن» تأليف مكى بن ابىطالب خرده مىگيرد. جالب اينكه خود نيز در برخى موارد دچار اين خلط و درآميختگى مسائل صرفى و نحوى شده است<ref>مثلاً نك: 458/2-460، وجوه اختلاف اسم فاعل و صفت مشبهه</ref> | دوم اينكه به عقيده او برخى نحويان مسائلى را كه مربوط به علم صرف است، مانند مباحث اشتقاق، جمع تكسير، تصغير، تذكير و تأنيث، با مسائل نحوى خلط كردهاند و در اين باره بيشتر بر كتاب «مشكل إعراب القرآن» تأليف مكى بن ابىطالب خرده مىگيرد. جالب اينكه خود نيز در برخى موارد دچار اين خلط و درآميختگى مسائل صرفى و نحوى شده است<ref>مثلاً نك: 458/2-460، وجوه اختلاف اسم فاعل و صفت مشبهه</ref> | ||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
جزء اول، باب اول، از حرف «الف» تا «ميم» (مذ و منذ) را در خود جاى داده است. جزء دوم نيز از حرف «نون» آغاز شده و ابواب ديگر را نيز شامل شده است. | جزء اول، باب اول، از حرف «الف» تا «ميم» (مذ و منذ) را در خود جاى داده است. جزء دوم نيز از حرف «نون» آغاز شده و ابواب ديگر را نيز شامل شده است. | ||
باب اول كه بيشترين حجم كتاب را تشكيل مىدهد، به حرف و اقسام آن اختصاص دارد. | باب اول كه بيشترين حجم كتاب را تشكيل مىدهد، به حرف و اقسام آن اختصاص دارد. نویسنده در اين باب روش سنتى نحويان در تقسيمبندى حروف را ناديده گرفته و آنها را براساس حروف الفبا مرتب ساخته و سپس به تفصيل و با ذكر شواهد بسيار، به شرح هريك پرداخته است؛ مثلاً حروف نداى «أ» و «أيا» را در ابتداى اين باب و «يا» را در پايان آورده است<ref>همان</ref> | ||
در باب دوم، مؤلف مسئله جمله را كه معمولاً كمتر بدان عنايت مىشود و حتى نحويان بزرگى چون [[ابنمالک، محمد بن عبدالله|ابن مالك]] آن را ناديده گرفتهاند، مطرح ساخته است. دستمايه اصلى وى در اين باب، بيشتر دو كتاب «المفصل» [[زمخشری، محمود بن عمر|زمخشرى]] و «دلائل الإعجاز» عبدالقاهر جرجانى است كه هر دو، به ساختمان عمومى جمله و تئورى آن عنايت فراوان داشتهاند<ref>همان</ref> | در باب دوم، مؤلف مسئله جمله را كه معمولاً كمتر بدان عنايت مىشود و حتى نحويان بزرگى چون [[ابنمالک، محمد بن عبدالله|ابن مالك]] آن را ناديده گرفتهاند، مطرح ساخته است. دستمايه اصلى وى در اين باب، بيشتر دو كتاب «المفصل» [[زمخشری، محمود بن عمر|زمخشرى]] و «دلائل الإعجاز» عبدالقاهر جرجانى است كه هر دو، به ساختمان عمومى جمله و تئورى آن عنايت فراوان داشتهاند<ref>همان</ref> |
ویرایش