۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
[[یاسری، ابوذر]] (مترجم) | [[یاسری، ابوذر]] (مترجم) | ||
[[بحرانی، هاشم بن سلیمان]] ( | [[بحرانی، هاشم بن سلیمان]] (نویسنده) | ||
| زبان =فارسی | | زبان =فارسی | ||
| کد کنگره =BP 51/35 /ب3 م6041 | | کد کنگره =BP 51/35 /ب3 م6041 | ||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
از جمله معجزات ذكر شده، مىتوان به موارد زير اشاره كرد: | از جمله معجزات ذكر شده، مىتوان به موارد زير اشاره كرد: | ||
در روايتى كه | در روايتى كه نویسنده از حكيمه خاتون بيان مىكند، چنين آمده است كه ايشان براى تطهير حضرت مهدى(عج) هنگام تولد، نزد ايشان رفته ولى ايشان را نظيف و پاكيزه يافته و سپس آن حضرت را نزد [[امام عسكرى(ع)]] مىبرند. امام(ع) صورت و دستان آن نوزاد را بوسيده، زبان مبارک خويش را در دهان او قرار داده و فرمودند: بخوان و طفل، آغاز به تلاوت قرآن نمود، از بسم الله تا پايان آن. | ||
نویسنده به نقل از احمد ابن اسحاق چنين مىنويسد كه وى، بر امام عسكرى وارد شده و هنگامه كه مىخواهد از جانشين بعد از ايشان بپرسد، آن حضرت آغاز سخن نموده و مىفرمايند: خداوند هيچگاه زمين را از حجت خالى نگذاشته و كودكى سه ساله را به او نشان داده و مىفرمايند: او صاحب شماست. وى مىپرسد: آيا نشانهاى هست كه قلبم بدان مطمئن شود؟ آن كودك به زبان عربى فصيح، به سخن آمده و مىفرمايد: من بقيه الله در زمين و انتقام جوينده از دشمنانش هستم. | |||
در بيان معجزهاى ديگر به نقل از شخصى از مدائن چنين آمده كه وى مىگويد: هنگامى كه به عرفات رسيدم، فرد جوانى را ديدم كه نشستهاند. سائلى نزد ما آمد كه او را رد كرديم، سپس نزد آن جوان رفت و درخواست كمك كرد. فرد جوان چيزى از زمين برداشته و به او دادند و سائل دعا كرد، سپس جوان برخاسته و از نظر ما پنهان شدند. نزد آن سائل رفته و به او گفتيم: به تو چه عطا كرد؟ او به ما ريگ طلاى دندانهدارى نشان داد كه قريب بيست مثقال بود. من به رفيقم گفتم: ايشان مولاى ما صاحب الزمان بودند و ما ندانسيم. از جمعيتى كه در آن اطراف بودند راجع به آن ايشان پرسيديم، گفتند: جوانى علوى است كه هر سال پياده به حج مىآيند. | در بيان معجزهاى ديگر به نقل از شخصى از مدائن چنين آمده كه وى مىگويد: هنگامى كه به عرفات رسيدم، فرد جوانى را ديدم كه نشستهاند. سائلى نزد ما آمد كه او را رد كرديم، سپس نزد آن جوان رفت و درخواست كمك كرد. فرد جوان چيزى از زمين برداشته و به او دادند و سائل دعا كرد، سپس جوان برخاسته و از نظر ما پنهان شدند. نزد آن سائل رفته و به او گفتيم: به تو چه عطا كرد؟ او به ما ريگ طلاى دندانهدارى نشان داد كه قريب بيست مثقال بود. من به رفيقم گفتم: ايشان مولاى ما صاحب الزمان بودند و ما ندانسيم. از جمعيتى كه در آن اطراف بودند راجع به آن ايشان پرسيديم، گفتند: جوانى علوى است كه هر سال پياده به حج مىآيند. |
ویرایش