۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مدعي' به 'مدعی') |
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
[[نراقی، حسن]] (محقق) | [[نراقی، حسن]] (محقق) | ||
[[نراقی، مهدی بن ابیذر]] ( | [[نراقی، مهدی بن ابیذر]] (نویسنده) | ||
[[آشتیانی، جلالالدین]] (مصحح) | [[آشتیانی، جلالالدین]] (مصحح) | ||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
| تعداد جلد =1 | | تعداد جلد =1 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور =20529 | | کتابخانۀ دیجیتال نور =20529 | ||
| کتابخوان همراه نور =13597 | |||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
| پس از = | | پس از = | ||
خط ۶۹: | خط ۷۰: | ||
#[[آشتیانی، جلالالدین|استاد آشتيانى]] با انتقاد از برخى از متكلمان كه در تفسير آيه كريمه ''' «وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ» '''، دچار تكلف شده و بهواسطه غفلت از سرّ حقيقت احاطه قيومى حق، گفتهاند: «مراد از معيت واجب با ممكنات، معيت علمى است نه معيت عينى و خارجى»، افزوده است كه: «آنان خيال كردهاند، احاطه حق و معيت وجود مطلق با ممكنات، مستلزم حلول و اتحاد اوست با ممكنات، درحالىكه حق اول به حسب وجود مقوم اشياست و بهواسطه غفلت از سر اين امر و عدم تعقل توحيد وجودى و عدم درك آن از راه ذوق سليم و نرسيدن به حقيقت آن از طريق كشف تام و صحيح به ارشاد مرشد معصوم منصوص از ولى كامل و يا نبى خاتم، جمع كثيرى از اهل نظر و بهرى از مدعیان كشف، به هلاك ابدى و شقاء دائمى گرفتار شده و بعضى در ورطه اباحه افتادهاند؛ چون به زعم خود، وجود را واحد ديده و از سرّ وحدت اطلاقى جامع ظاهر و مظهر غافل ماندهاند... موحد حقيقى بايد جامع بين جمع و فرق باشد...»<ref>همان، 153 - 155، پاورقى 2</ref> | #[[آشتیانی، جلالالدین|استاد آشتيانى]] با انتقاد از برخى از متكلمان كه در تفسير آيه كريمه ''' «وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ» '''، دچار تكلف شده و بهواسطه غفلت از سرّ حقيقت احاطه قيومى حق، گفتهاند: «مراد از معيت واجب با ممكنات، معيت علمى است نه معيت عينى و خارجى»، افزوده است كه: «آنان خيال كردهاند، احاطه حق و معيت وجود مطلق با ممكنات، مستلزم حلول و اتحاد اوست با ممكنات، درحالىكه حق اول به حسب وجود مقوم اشياست و بهواسطه غفلت از سر اين امر و عدم تعقل توحيد وجودى و عدم درك آن از راه ذوق سليم و نرسيدن به حقيقت آن از طريق كشف تام و صحيح به ارشاد مرشد معصوم منصوص از ولى كامل و يا نبى خاتم، جمع كثيرى از اهل نظر و بهرى از مدعیان كشف، به هلاك ابدى و شقاء دائمى گرفتار شده و بعضى در ورطه اباحه افتادهاند؛ چون به زعم خود، وجود را واحد ديده و از سرّ وحدت اطلاقى جامع ظاهر و مظهر غافل ماندهاند... موحد حقيقى بايد جامع بين جمع و فرق باشد...»<ref>همان، 153 - 155، پاورقى 2</ref> | ||
#[[آشتیانی، جلالالدین|استاد آشتيانى]] يادآور شده است كه مقصود عارفان از عدم تغاير بالذات، نفى تباين عزلى است از مراتب وجود، نه نفى تحقق خلق بالمره، چون كثرت در ذات وجود و تباين در اصل هستى محال است و از طرفى بالضروره تعدد نيز ثابت است، ناچار بين اصل وجود و مظاهر آن، تباين وصفى است و... مراد آن است كه اعتبار جهت خلقى ناشى از تجلى اصل است در كسوت فرع و اصل و فرع به يك وجود و بلكه به وجودى واحد متحققند كه اين وجود در مقام غيب حق و به اعتبار تنزل و ظهور حق است و چون وحدت وجود اطلاقى است منافات با كثرت ندارد و نفى كثرت على الاطلاق عين نفى حق واجب است... و مراد آن است كه، ظاهر حق باطن است و مظهر نيز از خارج به آن منضم نشده است تا غير حق مؤثر در وجود باشد، بلكه مظهر از نفس اظهار و ايجاد حق به لحاظ حصول اضافه اشراقى از نور الأنوار حاصل شده است..<ref>ص 182، پاورقى 2</ref> | #[[آشتیانی، جلالالدین|استاد آشتيانى]] يادآور شده است كه مقصود عارفان از عدم تغاير بالذات، نفى تباين عزلى است از مراتب وجود، نه نفى تحقق خلق بالمره، چون كثرت در ذات وجود و تباين در اصل هستى محال است و از طرفى بالضروره تعدد نيز ثابت است، ناچار بين اصل وجود و مظاهر آن، تباين وصفى است و... مراد آن است كه اعتبار جهت خلقى ناشى از تجلى اصل است در كسوت فرع و اصل و فرع به يك وجود و بلكه به وجودى واحد متحققند كه اين وجود در مقام غيب حق و به اعتبار تنزل و ظهور حق است و چون وحدت وجود اطلاقى است منافات با كثرت ندارد و نفى كثرت على الاطلاق عين نفى حق واجب است... و مراد آن است كه، ظاهر حق باطن است و مظهر نيز از خارج به آن منضم نشده است تا غير حق مؤثر در وجود باشد، بلكه مظهر از نفس اظهار و ايجاد حق به لحاظ حصول اضافه اشراقى از نور الأنوار حاصل شده است..<ref>ص 182، پاورقى 2</ref> | ||
#همچنين به نظر [[آشتیانی، جلالالدین|استاد آشتيانى]]، نقدهایی بر | #همچنين به نظر [[آشتیانی، جلالالدین|استاد آشتيانى]]، نقدهایی بر نویسنده ([[نراقی، مهدی بن ابیذر|ملا محمدمهدى نراقى]]) وارد است، از آن جمله بر طبق بيان ايشان، علامه نراقى در بحث «وحدت وجود» اشتباه كرده و دو مقام از وجود را با يكديگر درآميخته است؛ «چون مورد كلام و بحث آن است كه آيا مىشود شيء واحد، هم ظاهر و هم مظهر باشد؟... حق به ذات و نفس خود متعين است، ولى اين معنا مانع از آن نيست كه با ديگر تعينات جمع شود، ولى مؤلف علامه آن را منافى قواعد توحيد دانسته است و گمان كرده است كه با اين سخن، كثرت خلقى نفى مىشود و وجود ممكن، عين وجود واجب شمرده مىشود. بايد توجه داشت اين سخن اشاره به توحيد وجودى است و به حسب لب، اين همان قاعده بسيط الحقيقة است..<ref>همان، پاورقى ص 219 - 221</ref>[[آشتیانی، جلالالدین|استاد آشتيانى]] به آيات ناظر به تشبيه و تمثيل مانند ''' «إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ...» '''<ref>فتح: 10</ref>و ''' «وَ مَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمَى...» '''<ref>انفال: 17</ref>و... استناد كرده است. | ||
#شايسته است كه به اين نكته مهم توجه شود كه استاد [[آشتیانی، جلالالدین|سيد جلالالدين آشتيانى]] يكى از مهمترين صاحبنظران در حوزه فلسفه و عرفان اسلامى است و بنابراین مقدمه و تعليقات ايشان نيز همانند متن مطالب حكيم بزرگ اخلاقى [[نراقی، مهدی بن ابیذر|ملا محمدمهدى نراقى]]، دقيق و عميق و خواندنى است و نبايد مورد غفلت قرار گيرد. در مقدمه و تعليقات [[آشتیانی، جلالالدین|استاد آشتيانى]] اطلاعات ارزندهاى وجود دارد كه افزون بر ارزش كلامى، فلسفى و عرفانى از نظر تاريخ كلام، فلسفه و عرفان نيز قابل توجه و بس خواندنى است. | #شايسته است كه به اين نكته مهم توجه شود كه استاد [[آشتیانی، جلالالدین|سيد جلالالدين آشتيانى]] يكى از مهمترين صاحبنظران در حوزه فلسفه و عرفان اسلامى است و بنابراین مقدمه و تعليقات ايشان نيز همانند متن مطالب حكيم بزرگ اخلاقى [[نراقی، مهدی بن ابیذر|ملا محمدمهدى نراقى]]، دقيق و عميق و خواندنى است و نبايد مورد غفلت قرار گيرد. در مقدمه و تعليقات [[آشتیانی، جلالالدین|استاد آشتيانى]] اطلاعات ارزندهاى وجود دارد كه افزون بر ارزش كلامى، فلسفى و عرفانى از نظر تاريخ كلام، فلسفه و عرفان نيز قابل توجه و بس خواندنى است. | ||
#مخاطبان كتاب حاضر، از متخصصان و استادان كلام، فلسفه و عرفان اسلامى هستند و نمىتوان آن را متن آموزشى شمرد و در نتيجه زبان و بيان استاد نيز بههيچوجه متناسب عموم نيست و همانند ديگر آثار [[آشتیانی، جلالالدین|استاد آشتيانى]]، متنى پژوهشى و فنى و اصطلاحى است. زبان مقدمه و تعليقات [[آشتیانی، جلالالدین|استاد آشتيانى]]، دوگانه و تركيبى از عربى و فارسى است كه در حوزههاى علوم اسلامى رايج است. | #مخاطبان كتاب حاضر، از متخصصان و استادان كلام، فلسفه و عرفان اسلامى هستند و نمىتوان آن را متن آموزشى شمرد و در نتيجه زبان و بيان استاد نيز بههيچوجه متناسب عموم نيست و همانند ديگر آثار [[آشتیانی، جلالالدین|استاد آشتيانى]]، متنى پژوهشى و فنى و اصطلاحى است. زبان مقدمه و تعليقات [[آشتیانی، جلالالدین|استاد آشتيانى]]، دوگانه و تركيبى از عربى و فارسى است كه در حوزههاى علوم اسلامى رايج است. |
ویرایش