۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
[[هدایت، محمود]] (مترجم) | [[هدایت، محمود]] (مترجم) | ||
[[ثعالبی، عبدالملک بن محمد]] ( | [[ثعالبی، عبدالملک بن محمد]] (نویسنده) | ||
| زبان =فارسی | | زبان =فارسی | ||
| کد کنگره =DSR 145 /ث7ش2 | | کد کنگره =DSR 145 /ث7ش2 | ||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
نویسنده در اين كتاب، به تأليف تاريخى عمومى دست مىزند؛ يعنى از دوران پادشاهان افسانهاى و كيومرث (همان آدم ابوالبشر به باور وى) گزارش مىدهد و تاريخ ايران باستان را تا سقوط ساسانيان (يزدگرد سوم، فرزند شهريار و آخرين شاه پارسيان) پى مىگيرد و مانند شاهنامه فردوسى گزارشهایش را در سه بخش مىگنجاند: | |||
# دوران اساطيرى (از كيومرث تا فريدون و قيام كاوه آهنگر)؛ | # دوران اساطيرى (از كيومرث تا فريدون و قيام كاوه آهنگر)؛ | ||
# دوران حماسى (از قيام كاوه آهنگر تا قتل رستم و سلطنت بهمن)؛ | # دوران حماسى (از قيام كاوه آهنگر تا قتل رستم و سلطنت بهمن)؛ | ||
# دوره تاريخى (از حمله اسكندر تا پايان سلسله ساسانى). | # دوره تاريخى (از حمله اسكندر تا پايان سلسله ساسانى). | ||
كتاب ثعالبى، اندرزهايى از شاهان اسطورهاى و تاريخى مانند اسكندر، شاهان كيانى پيشدادى، ملوك الطوائف و شاهان ساسانى در بر دارد. اين جملهها و اندرزها كه از «سخن آورهاى» پادشاهان گرفته شده است، تاريخ و سنن پادشاهان ايران را گزارش مىكند و اشاره | كتاب ثعالبى، اندرزهايى از شاهان اسطورهاى و تاريخى مانند اسكندر، شاهان كيانى پيشدادى، ملوك الطوائف و شاهان ساسانى در بر دارد. اين جملهها و اندرزها كه از «سخن آورهاى» پادشاهان گرفته شده است، تاريخ و سنن پادشاهان ايران را گزارش مىكند و اشاره نویسنده به گروههايى جز ايرانيان، مانند عربان و تركان و روميان، به مناسبت پيوندهاى آنان با ايران صورت مىپذيرد. وى به رغم فردوسى، درباره كيومرث (نخستين فرمانروا) از سيامك فرزند او و كشته شدنش به دست ديوان سخنى نيست. همچنين اينكه هوشنگ (دومين پادشاه) آتش را كشف كرد، در كتاب ثعالبى نيامده است. | ||
بارى، درونمايه تاريخ ثعالبى درباره پهلوانان سيستان (سام، زال و رستم) كه در روزگار منوچهر پيدا شدند، با شاهنامه فردوسى يكسان و همآهنگ مىنمايد و تنها اين دو اثر، به درازا در اين باره سخن گفتهاند؛ يعنى روايتهايشان تا پايان دوره حماسى و پهلوانى كمابيش به يكديگر مىمانند و موضوعهايى مانند پادشاهى بهمن (پسر اسفنديار)، كشته شدن رستم در روزگار بهمن به مكر و حيله پادشاه كابل و برادرش شغاد و لشكر كشى فرامرز پسر رستم به كابل به خونخواهى رستم و سپس لشكر كشى بهمن به انتقام پدرش اسفنديار به سيستان و جنگهاى او با فرامرز و سپش كشته شدن فرامرز و اسير شدن زال و سرانجام ويرانى سيستان، به يك شيوه و لحن در هر دوى آنها يافت مىشود. | بارى، درونمايه تاريخ ثعالبى درباره پهلوانان سيستان (سام، زال و رستم) كه در روزگار منوچهر پيدا شدند، با شاهنامه فردوسى يكسان و همآهنگ مىنمايد و تنها اين دو اثر، به درازا در اين باره سخن گفتهاند؛ يعنى روايتهايشان تا پايان دوره حماسى و پهلوانى كمابيش به يكديگر مىمانند و موضوعهايى مانند پادشاهى بهمن (پسر اسفنديار)، كشته شدن رستم در روزگار بهمن به مكر و حيله پادشاه كابل و برادرش شغاد و لشكر كشى فرامرز پسر رستم به كابل به خونخواهى رستم و سپس لشكر كشى بهمن به انتقام پدرش اسفنديار به سيستان و جنگهاى او با فرامرز و سپش كشته شدن فرامرز و اسير شدن زال و سرانجام ويرانى سيستان، به يك شيوه و لحن در هر دوى آنها يافت مىشود. | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
پژوهشگران در نام اصلى اين اثر گرانمايه ثعالبى، ديدگاههاى گوناگونى عرضه و از آن به نامهاى غرر اخبار ملوك الفرس و سيرهم؛ تاريخ غرر السير معروف به غرر اخبار ملوك الفرس و سيرهم و تاريخ غرر السير ملوك فرس، ياد كردهاند. سراسر اين اثر تاريخى درباره ايران باستان نيست و از اين رو، نامگذارى آن به غرر اخبار ملوك الفرس و سيرهم، نادرست و نامناسب است و آن را به همان نامش در برخى از منابع كهن؛ يعنى تاريخ الثعالبى بايد خواند. | پژوهشگران در نام اصلى اين اثر گرانمايه ثعالبى، ديدگاههاى گوناگونى عرضه و از آن به نامهاى غرر اخبار ملوك الفرس و سيرهم؛ تاريخ غرر السير معروف به غرر اخبار ملوك الفرس و سيرهم و تاريخ غرر السير ملوك فرس، ياد كردهاند. سراسر اين اثر تاريخى درباره ايران باستان نيست و از اين رو، نامگذارى آن به غرر اخبار ملوك الفرس و سيرهم، نادرست و نامناسب است و آن را به همان نامش در برخى از منابع كهن؛ يعنى تاريخ الثعالبى بايد خواند. | ||
تاريخ ثعالبى، از اندازه كنونىاش دراز دامنتر بوده و آنچه اكنون از اين كتاب مانده است، از دو جلد بيشتر نيست. اين دو جلد، تاريخ پادشاهان ايران باستان، پيامبرانِ پادشاه، فرعونها، فرمانروايان بنىاسرائيل، پادشاهان حمير، تاريخ شام و عراق، پادشاهان روم، هند، ترك، چين، طلوع فجر اسلام و اخبار ميلاد پيامبر اسلام را تا رحلت آن جناب در بر دارد. دو جلد ديگر آن كه از تاريخ خلفاى راشدين آغاز مىشود و به روزگار خود | تاريخ ثعالبى، از اندازه كنونىاش دراز دامنتر بوده و آنچه اكنون از اين كتاب مانده است، از دو جلد بيشتر نيست. اين دو جلد، تاريخ پادشاهان ايران باستان، پيامبرانِ پادشاه، فرعونها، فرمانروايان بنىاسرائيل، پادشاهان حمير، تاريخ شام و عراق، پادشاهان روم، هند، ترك، چين، طلوع فجر اسلام و اخبار ميلاد پيامبر اسلام را تا رحلت آن جناب در بر دارد. دو جلد ديگر آن كه از تاريخ خلفاى راشدين آغاز مىشود و به روزگار خود نویسنده؛ يعنى پادشاهى ابوالمظفّر پايان مىيابد، به گمان، از ميان رفتهاند. | ||
منابع اين كتاب را بر پايه گفتار خود | منابع اين كتاب را بر پايه گفتار خود نویسنده، [[تاريخ الطبري، تاريخ الأمم و الملوك|تاريخ طبرى]]، تاريخ ابن خردادبه، مزدوج مسعودى مروزى، شاهنامه و آييننامه ابن معتز، ابوالفتح بستى و [[ابنمقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] مىتوان برشمرد. وى بىگمان، از منابع نوشته شده پيش از خود درباره تاريخ ايران روزگار كهن نيز بهره برده، اما از آنها نام نبرده است. | ||
اين كتاب با شاهنامه فردوسى كمابيش يكسان است و هر دوى آنها را به راستى مىتوان شاهنامه خواند و تنها تفاوتشان را در منظوم يا منثور بودن دانست. جلد اول تاريخ ثعالبى نخست در 1900 ميلادى به كوشش زتنبرك، خاور شناس فرانسوى، همراه با ترجمه فرانسوىاش در پاريس منتشر شد و پس از قرنها ماندن در هاله فراموشى، در ميان دانشمندان، مورخان و محققان آوازهاى شايسته به دست آورد؛ چنانكه نويسندگان تاريخ ايران باستان، آن را از منابع مهمّ و مرجعى دست يكم خوانده و از درونمايهاش سود بردهاند. زتنبرگ مقدمهاى بر اين كتاب نوشت و نام آن و | اين كتاب با شاهنامه فردوسى كمابيش يكسان است و هر دوى آنها را به راستى مىتوان شاهنامه خواند و تنها تفاوتشان را در منظوم يا منثور بودن دانست. جلد اول تاريخ ثعالبى نخست در 1900 ميلادى به كوشش زتنبرك، خاور شناس فرانسوى، همراه با ترجمه فرانسوىاش در پاريس منتشر شد و پس از قرنها ماندن در هاله فراموشى، در ميان دانشمندان، مورخان و محققان آوازهاى شايسته به دست آورد؛ چنانكه نويسندگان تاريخ ايران باستان، آن را از منابع مهمّ و مرجعى دست يكم خوانده و از درونمايهاش سود بردهاند. زتنبرگ مقدمهاى بر اين كتاب نوشت و نام آن و نویسندهاش را مشخص كرد. نسخه نوشته شده به قلم فضلالله بن على بن ابى اثير الكاريرى در 597، از نسخههايى است كه زتنبرك در تصحيح كتاب بدان دسترسى داشت. اين كتاب را محمود هدايت با نام شاهنامه ثعالبى در 1328 خورشيدى به فارسى ترجمه كرد، اما ترجمه او به هيچ روى با زبان تاريخ پيش از اسلام همآهنگ نبود. البته ترجمههاى ديگرى در اين زمينه مانند ترجمه بخش نخست آن (تاريخ ايران باستان) به قلم محمد فضائل نيز در دست است. | ||
پانوشتهاى مترجم محترم كتاب درباره معناى واژگان يا كسان و جاىهاى آمده در آن بسيار سودمندند. وى همچنين در پانوشتهاى كتاب به تطبيق بخشهايى از گزارشهاى | پانوشتهاى مترجم محترم كتاب درباره معناى واژگان يا كسان و جاىهاى آمده در آن بسيار سودمندند. وى همچنين در پانوشتهاى كتاب به تطبيق بخشهايى از گزارشهاى نویسنده با منظومههاى فردوسى در شاهنامه نيز مىپردازد. فهرست آغازين كتاب و نمايه اعلام در پايان آن و مقدمه بسيار كوتاه مترجم درباره كيستى نویسنده و شمار نوشتههاى وى نيز راه پژوهش را درباره تاريخ ثعالبى هموارتر مىسازد. | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== |
ویرایش