۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'است<ref>' به 'است.<ref>') |
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
| عنوانهای دیگر = | | عنوانهای دیگر = | ||
| پدیدآوران = | | پدیدآوران = | ||
[[آلاحمد، جلال]] ( | [[آلاحمد، جلال]] (نویسنده) | ||
| زبان =فارسی | | زبان =فارسی | ||
| کد کنگره = | | کد کنگره = | ||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
| سال نشر = | | سال نشر = | ||
| کد اتوماسیون = | | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE03803AUTOMATIONCODE | ||
| چاپ =1 | | چاپ =1 | ||
| تعداد جلد =1 | | تعداد جلد =1 | ||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
}} | }} | ||
'''خسى در ميقات'''، اثر [[آلاحمد، جلال|جلال آل احمد]]، گزارشى است از سفر حج | '''خسى در ميقات'''، اثر [[آلاحمد، جلال|جلال آل احمد]]، گزارشى است از سفر حج نویسنده. اين اثر هم از لحاظ ادبى درخور توجه است و هم از لحاظ جهانشناسى و سير در آفاق. | ||
كتاب به زبان فارسى و در سال 1343ش، نوشته شده است. | كتاب به زبان فارسى و در سال 1343ش، نوشته شده است. | ||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
مطالب كتاب، بهصورت روزشمار، از جمعه 21 فروردين 1343، آغاز و تا يكشنبه 13 ارديبهشت 1343 ادامه يافته است. | مطالب كتاب، بهصورت روزشمار، از جمعه 21 فروردين 1343، آغاز و تا يكشنبه 13 ارديبهشت 1343 ادامه يافته است. | ||
در اين كتاب، مسائل بسيارى طرح شده است. هم حسب حال | در اين كتاب، مسائل بسيارى طرح شده است. هم حسب حال نویسنده است و هم حسب حال زائران و نيز حاوى اوصافى است درباره تمدن امروز و وضع مسلمانان، انتقاد از وضع اداره كاروانها، كردار حاجىها، سازمان ادارى، حمله به شركتهاى خارجى، وصف شاعرانه از رويدادها و مناظر<ref>دستغيب، سيد عبدالعلى، ص54</ref> | ||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
اين كتاب، سفرنامه سادهاى نيست كه فقط از مناسك حج سخن گويد، بلكه تأملاتى است درباره زائران و درباره سرنوشت مسلمانان و جهان اسلام، مقابله شرق و غرب و اسلام و مسيحيت و جهان صنعتى و مولد و جهان سوم و غير مولد. او درباره خود نيز تأمل مىكند؛ مدتى از آئين پدرى دور مانده و از گزاردن آئينهاى دينى بازمانده، اما اكنون بهسوى آنها بازگشته است... | اين كتاب، سفرنامه سادهاى نيست كه فقط از مناسك حج سخن گويد، بلكه تأملاتى است درباره زائران و درباره سرنوشت مسلمانان و جهان اسلام، مقابله شرق و غرب و اسلام و مسيحيت و جهان صنعتى و مولد و جهان سوم و غير مولد. او درباره خود نيز تأمل مىكند؛ مدتى از آئين پدرى دور مانده و از گزاردن آئينهاى دينى بازمانده، اما اكنون بهسوى آنها بازگشته است... | ||
بهراستى | بهراستى نویسنده همه چيز را بهدقت مىبيند؛ هم رفتار و گفتار زائران و هم ابزار سفر و هم شهر و كوه و صحرا و باغهاى خرما را. | ||
جلال در خسى در ميقات، چشماندازهاى تازهاى در برابر چشم خواننده مىگشايد. با نگاهى تازه مىنگرد و خواننده را در سفر درونى و برونى با خود همراه مىسازد. در جاىجاى سفرنامه، انتقادهايى به وضع كاروان، رفتار همراهان و بىدقتى سازمانهاى سعودى به چشم مىخورد. | جلال در خسى در ميقات، چشماندازهاى تازهاى در برابر چشم خواننده مىگشايد. با نگاهى تازه مىنگرد و خواننده را در سفر درونى و برونى با خود همراه مىسازد. در جاىجاى سفرنامه، انتقادهايى به وضع كاروان، رفتار همراهان و بىدقتى سازمانهاى سعودى به چشم مىخورد. نویسنده مىخواهد همه كارها بهسامان باشد و نيست و همچنين بهدشوارى در چهارچوب مناسك جا مىافتد. او پس از سالها مبارزه در جناحهاى متفاوت سياسى، اكنون بهسوى باور دينى آمده، اما نه بهسوى باور عوام، بلكه بازگشت به باور عقلانى و بيدادستيز. در مثل در نماز تحولى مىبيند از تاريكى به روشنايى، از خواب به بيدارى و از سكون به حركت. دو روز پيش از اين حتى باورش نمىشده كه مانند ديگران مناسك دينى را بهجاى مىآورد و امروز نيايشهايى مىخواند كه معانى آنها بار سنگينى بر دوش وجدان آدمى مىنهند. سپس به بقيع مىرود تا نشانههايى از رفتگان خاک، بهويژه نشانى از برادر ساليانپيش درگذشتهاش پيدا كند. | ||
در بين راه مكه و مدينه، در اتوبوسى بدون سقف مىنشيند و با نمودهاى طبيعت و آسمان پرستاره، مانند كودك يا شاعرى درگير مىشود... «مراسم مسجد و بعد سوار شدن و آمدن و آمدن. سقف آسمان بر سر و ستارهها چه پايين و آسمان عجب نزدیک... و من هيچ شبى چنان بيدار نبودهام و چنان هشيار به هيچى. زير سقف آن آسمان و ابديت، هرچه شعر از بر داشتم، خواندم - بهزمزمهاى براى خويش - و... ديدم تنها «خسى» است كه به ميقات آمده است نه «كسى» و نه ميعادى و ديدم وقت ابديت است؛ يعنى اقيانوس زمان و «ميقات» در هر لحظهاى و هر جا، زمان همان ديدار است و تنها با خويش؛ چراكه «ميعاد» جاى ديدار توست با ديگرى، اما ميقات زمان همان ديدار است و تنها با خويشتن»<ref>همان</ref> | در بين راه مكه و مدينه، در اتوبوسى بدون سقف مىنشيند و با نمودهاى طبيعت و آسمان پرستاره، مانند كودك يا شاعرى درگير مىشود... «مراسم مسجد و بعد سوار شدن و آمدن و آمدن. سقف آسمان بر سر و ستارهها چه پايين و آسمان عجب نزدیک... و من هيچ شبى چنان بيدار نبودهام و چنان هشيار به هيچى. زير سقف آن آسمان و ابديت، هرچه شعر از بر داشتم، خواندم - بهزمزمهاى براى خويش - و... ديدم تنها «خسى» است كه به ميقات آمده است نه «كسى» و نه ميعادى و ديدم وقت ابديت است؛ يعنى اقيانوس زمان و «ميقات» در هر لحظهاى و هر جا، زمان همان ديدار است و تنها با خويش؛ چراكه «ميعاد» جاى ديدار توست با ديگرى، اما ميقات زمان همان ديدار است و تنها با خويشتن»<ref>همان</ref> | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
در حوزه «بازگشت به خود»؛ يعنى به باورهاى دينى و به اصالت خود بازگشتن، كه از موضوعهاى عمده دوره دوم نويسندگى آل احمد است، گرايشى دينى - عرفانى مىبينيم. اين بازگشت، ناچار او را در برابر استعمار و نيز در برابر تمدن جديد و فن بنيادى قرار مىدهد كه وجه نظرى آن را او در «غربزدگى» و «روشنفكران» به بحث گذاشته است، اما در اين كتاب، موضوع «بازگشت به خود»، بهطور هنرى و تجسمى بيان مىشود<ref>ر.ک: همان</ref> | در حوزه «بازگشت به خود»؛ يعنى به باورهاى دينى و به اصالت خود بازگشتن، كه از موضوعهاى عمده دوره دوم نويسندگى آل احمد است، گرايشى دينى - عرفانى مىبينيم. اين بازگشت، ناچار او را در برابر استعمار و نيز در برابر تمدن جديد و فن بنيادى قرار مىدهد كه وجه نظرى آن را او در «غربزدگى» و «روشنفكران» به بحث گذاشته است، اما در اين كتاب، موضوع «بازگشت به خود»، بهطور هنرى و تجسمى بيان مىشود<ref>ر.ک: همان</ref> | ||
تصويرهايى كه او از لحظههاى شهود و مشاهدههاى خود به دست مىدهد، رسا و موجز و جذاب است. آل احمد در سفر حج افزون بر ثبت تأملات خود، به جهان بيرون و روابط آدميان نيز مىپردازد و در وصف مناسك ميان «صفا» و «مروه»، انبوه شدن زائران را نشان مىدهد... كه | تصويرهايى كه او از لحظههاى شهود و مشاهدههاى خود به دست مىدهد، رسا و موجز و جذاب است. آل احمد در سفر حج افزون بر ثبت تأملات خود، به جهان بيرون و روابط آدميان نيز مىپردازد و در وصف مناسك ميان «صفا» و «مروه»، انبوه شدن زائران را نشان مىدهد... كه نویسنده را به اهداف اجتماعى سفر حج، متوجه مىسازد. | ||
از سوى ديگر او هرگاه فرصتى به دست مىآورد، از غربى كردن ساختمانها كه حتى به نوسازى شبستان دور «خانه» نيز كشيده شده است، انتقاد مىكند و افسوس مىخورد كه دارند شبستان دوره عثمانى را خراب مىكنند و بهطنز مىگويد: «اين طور كه پيداست تا سال ديگر خود كعبه را هم از بتون خواهند ريخت» و نيز از انبوه مردم سخن مىگويد كه براى هدفى يگانه زير آسمان مكه در يك جا گرد مىآيند. سپس وصف عرفات با بيانى شاعرانه آورده مىشود كه جلگهمانندى است در سر راه طائف، پوشيده از شن نرمى شبيه ماسههاى كنار دريا، با خردههاى صدف يا چيزى درخشان و برقزنان و خامهاىرنگ و در اينجا نيز از انتقاد كردن خوددارى نمىكند: «و اصلا اين به عرفات آمدن جماعت را در اصل، نوعى سيزدهبهدر ديدم؛ پيكنيكمانند<ref>ر.ک: همان، ص54</ref> | از سوى ديگر او هرگاه فرصتى به دست مىآورد، از غربى كردن ساختمانها كه حتى به نوسازى شبستان دور «خانه» نيز كشيده شده است، انتقاد مىكند و افسوس مىخورد كه دارند شبستان دوره عثمانى را خراب مىكنند و بهطنز مىگويد: «اين طور كه پيداست تا سال ديگر خود كعبه را هم از بتون خواهند ريخت» و نيز از انبوه مردم سخن مىگويد كه براى هدفى يگانه زير آسمان مكه در يك جا گرد مىآيند. سپس وصف عرفات با بيانى شاعرانه آورده مىشود كه جلگهمانندى است در سر راه طائف، پوشيده از شن نرمى شبيه ماسههاى كنار دريا، با خردههاى صدف يا چيزى درخشان و برقزنان و خامهاىرنگ و در اينجا نيز از انتقاد كردن خوددارى نمىكند: «و اصلا اين به عرفات آمدن جماعت را در اصل، نوعى سيزدهبهدر ديدم؛ پيكنيكمانند<ref>ر.ک: همان، ص54</ref> | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
سپس از وضع مستراحها (براى هر چادر صد نفره، يك حفاظ كوچك پارچهاى بالاى چالهاى) خردهگيرى مىكند. سپس وضع ذبح گوسفندان مىآيد و بيتوته در «منى» و باز غرق شدن كلام در اوصاف شاعرانه و پيشنهادى براى «بينالمللى كردن شهرهاى زيارتى»؛ تا نابسامانىهاى كار از بين برود. در مثل از لاشه گوسفندان مىگويد كه هدر مىرود و هوا را آلوده مىكند و بايد از آنها بهرهگيرى سودمند بشود و اين نكته كه اگر قرار است رسم حج دوام بياورد و نه همچون ادب بردهفروشى به طاق نسيان سپردهشده عهد جاهليت، بايد به دادش رسيد و اشاره به مسئله سنگباران شيطان و استفاده از لنگههاى نعلين لاستيكى ساخت جاوه براى رجم شيطان و وصف فقر عربها در پاى گنج بيكران نفت و ثروت شيوخ و كارتلهاى نفتى... سپس راوى، گرد راه و گرد خستگى و بوى عفونت لاشهها را در «جده» در آب دريا مىشويد: «و من پريدم توى آب؛ آب تميز و عميق و سبز و عين بلور. بايد از چنان ريگزارى درآمده باشى تا بفهمى معنى آب دريا چيست؟»<ref>همان</ref> | سپس از وضع مستراحها (براى هر چادر صد نفره، يك حفاظ كوچك پارچهاى بالاى چالهاى) خردهگيرى مىكند. سپس وضع ذبح گوسفندان مىآيد و بيتوته در «منى» و باز غرق شدن كلام در اوصاف شاعرانه و پيشنهادى براى «بينالمللى كردن شهرهاى زيارتى»؛ تا نابسامانىهاى كار از بين برود. در مثل از لاشه گوسفندان مىگويد كه هدر مىرود و هوا را آلوده مىكند و بايد از آنها بهرهگيرى سودمند بشود و اين نكته كه اگر قرار است رسم حج دوام بياورد و نه همچون ادب بردهفروشى به طاق نسيان سپردهشده عهد جاهليت، بايد به دادش رسيد و اشاره به مسئله سنگباران شيطان و استفاده از لنگههاى نعلين لاستيكى ساخت جاوه براى رجم شيطان و وصف فقر عربها در پاى گنج بيكران نفت و ثروت شيوخ و كارتلهاى نفتى... سپس راوى، گرد راه و گرد خستگى و بوى عفونت لاشهها را در «جده» در آب دريا مىشويد: «و من پريدم توى آب؛ آب تميز و عميق و سبز و عين بلور. بايد از چنان ريگزارى درآمده باشى تا بفهمى معنى آب دريا چيست؟»<ref>همان</ref> | ||
در پايان بايد گفت كه «خسى در ميقات» خيلى خوب نوشته شده و در آن چهره | در پايان بايد گفت كه «خسى در ميقات» خيلى خوب نوشته شده و در آن چهره نویسنده بارزتر است. آل احمد نویسندهاى است جستجوگر كه در سلوك خود مىخواهد به نقطهاى پابرجا و استوار برسد و گاهى مىرسد. آن نقطه پابرجا در دنياى آشفته و سرگردان امروز، رسيدن كل و جزء، جامعه و فرد به يكديگر است در كليتى دينى. او انديشه وحدت اسلامى سيد جمالالدين اسدآبادى و ديگران را به شيوهاى نوآئين عرضه مىكند و مىنويسد: «سالى يك ميليون نفر آدم در اين مراسم شركت مىكنند. اگر نظمى مىداشت و تسهيلاتى و آداب و نوجويىها، چه قدرتى مىتوانست باشد»<ref>همان</ref> | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == |
ویرایش