۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'است<ref>' به 'است.<ref>') |
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
| عنوان =حدیث اسلامی خاستگاهها و سیر تطور | | عنوان =حدیث اسلامی خاستگاهها و سیر تطور | ||
| پدیدآوران = | | پدیدآوران = | ||
[[موتسکی، هارالد]] ( | [[موتسکی، هارالد]] (نویسنده) | ||
[[کریمینیا، مرتضی]] (مترجم) | [[کریمینیا، مرتضی]] (مترجم) | ||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
[[موتسکی، هارالد|هارالد موتسكى]]، در مقدمه بلند خود، تاريخ حديثپژوهى در غرب را به تفصيل همراه با سير تحول در مسئلهها، روشها و دستاوردهايش بررسى كرده و در مقدمه كوتاه خود براى خواننده فارسى زبان نيز به برخى مسائل كلى در اين باب پرداخته است. ازاينرو، متن فارسى از مقدمه تفصيلى ديگر در اين موضوع مستغنى است.<ref>همان، ص8</ref> | [[موتسکی، هارالد|هارالد موتسكى]]، در مقدمه بلند خود، تاريخ حديثپژوهى در غرب را به تفصيل همراه با سير تحول در مسئلهها، روشها و دستاوردهايش بررسى كرده و در مقدمه كوتاه خود براى خواننده فارسى زبان نيز به برخى مسائل كلى در اين باب پرداخته است. ازاينرو، متن فارسى از مقدمه تفصيلى ديگر در اين موضوع مستغنى است.<ref>همان، ص8</ref> | ||
در مقاله اول به قلم يوهان فوك و ترجمه احمد نمايى، اهميت حديثگرايى در اسلام بررسى شده است. | در مقاله اول به قلم يوهان فوك و ترجمه احمد نمايى، اهميت حديثگرايى در اسلام بررسى شده است. نویسنده معتقد است يكپارچگى فرهنگ اسلامى، معرف يكى از دلانگيزترين مسائلى است كه با گسترش اسلام از آغاز آن در مكه تا جهان دينى امروز، با بيش از 250 ميليون مسلمان، پيوندى ناگسستنى داشته است. وى اين پرسش را مطرح نموده كه بهرغم تمام تغييرات مكانى و زمانى كه در نتيجه تأثير مداوم فرهنگها و مذاهب كهن و بر اثر عادات، رسوم و نگرشهاى دنياى امروز پديد آمدهاند، چه شده است كه در جهان گسترده اسلام، فرهنگى متمايز ظهور كرده است؟ وى اين پرسش را مطرح كرده است كه اين فرهنگ همگون اسلامى، چگونه توانسته است در سرزمينهايى استقرار يابد كه هر يك از مناطق آن در زمانهاى مختلف و به شكلهاى گوناگون تحت تأثير اسلام قرار گرفتند: گاه از طريق پيروزى سپاه اسلام، روزگارى در نتيجه قرارداد صلح، زمانى به واسطه تبليغ آگاهانه فرقههاى مذهبى و زمانى ديگر به علت تأثير ناخواسته بازرگانان مسلمان بر سرزمينهايى كه فرهنگى فقيرتر داشتند. به نظر وى به اين پرسشها نمىتوان با استناد به وحدت عقيده پاسخ داد، زيرا يكپارچگى اين فرهنگ محدود به تشابه اعتقادى نيست؛ چه اين ويژگى خود را بيشتر در طرز تلقى يكسان و سبک مشابه زندگى بازنموده است كه بر همه سطوح حيات فردى و اجتماعى سايه افكنده است و در نتيجه به فراسوى مرزهاى دين، آنگونه كه در غرب شناخته شده، رسيده است. به عقيده وى، همچنين در وهله نخست نمىتوان قرآن را عامل اين دستاورد شناخت؛ زيرا تاريخ تفسير قرآن نشان مىدهد كه تفسير كلام خدا چگونه به شدت تحت تأثير ذهنيات غالب زمان و مكان قرار داشته است. برعكس، سنت اسوه پيامبر(ص) و تأثير مداوم آن بر زندگى مسلمانان در طول قرون متمادى، عامل اصلى اين وحدت فرهنگى اسلامى بوده است. اين سنت عميقاً در اسلام پايدار مانده و ويژگىهايى به آن بخشيده است كه ما امروز در سراسر اسلام شاهد آن هستيم<ref>متن كتاب، ص81</ref> | ||
در مقاله دوم، نوشته يوزف شاخت با ترجمه محمدحسن محمدى مظفر، روايات اسلامى مورد ارزيابى مجدد قرار گرفته است. | در مقاله دوم، نوشته يوزف شاخت با ترجمه محمدحسن محمدى مظفر، روايات اسلامى مورد ارزيابى مجدد قرار گرفته است. نویسنده معتقد است نمىتوان مجموعههاى روايات اسلامى را چونان تودهاى از آراى متناقض و تدوين يافته در زمانى نامشخص و به دست افرادى نامعلوم دانست؛ لذا كوشيده است در اين مقاله بديلى عملى و نتيجهبخش براى اين رأى نشان دهد كه گرچه راهنمايى نمىيابد كه از ميان اين توده روايات به پيش رود، اما با حدس و گمان فردى مىكوشد تا تصويرى به ظاهر تاريخى، از برخى ابعاد دوران نخست اسلام بسازد<ref>همان، ص112</ref> | ||
وثاقت سنت و ميزان اطمينان ما بر درستى انتساب آن به پيامبر(ص)، پرسشى است كه توجه سه تن از انديشمندان كه عبارتند از گلدتسيهر، شاخت و شافعى را به خود معطوف كرده بود؛ بدينصورتكه آيا سنت: الف) صرفاً ثمره جعل و وضع گستردهاى است كه تعمداً براى سنديت بخشيدن به ديدگاههاى متعارض در مناقشات سياسى، فقهى و كلامى در سدههاى دوم و سوم اسلامى ساخته و پرداخته شدهاست؟ (نظريه گلدتسيهر) يا ب) تنها انتساب نادرست ريز مناقشات بر سر «آداب عملى» به پيامبر(ص) است كه در عصر امويان، عموماً از سوى خلافت، يا گهگاه توسط كارگزاران آنها يا سايرين رواج يافت؟ (ديدگاه شاخت) يا ج) ثبت و ضبط عين قول و فعل پيامبر(ص) است كه صحابه او مشتاقانه و مخلصانه حفظ كردند و به آيندگان خود سپردند (راى شافعى). در مقاله سوم، نوشته جان بِرتُن، با ترجمه ربابه غلامى، با عنوان «يادداشتهايى با رويكردى نو در باب سنت اسلامى» اين نظريات مورد بررسى قرار گرفته است.<ref>همان، ص125- 146</ref> | وثاقت سنت و ميزان اطمينان ما بر درستى انتساب آن به پيامبر(ص)، پرسشى است كه توجه سه تن از انديشمندان كه عبارتند از گلدتسيهر، شاخت و شافعى را به خود معطوف كرده بود؛ بدينصورتكه آيا سنت: الف) صرفاً ثمره جعل و وضع گستردهاى است كه تعمداً براى سنديت بخشيدن به ديدگاههاى متعارض در مناقشات سياسى، فقهى و كلامى در سدههاى دوم و سوم اسلامى ساخته و پرداخته شدهاست؟ (نظريه گلدتسيهر) يا ب) تنها انتساب نادرست ريز مناقشات بر سر «آداب عملى» به پيامبر(ص) است كه در عصر امويان، عموماً از سوى خلافت، يا گهگاه توسط كارگزاران آنها يا سايرين رواج يافت؟ (ديدگاه شاخت) يا ج) ثبت و ضبط عين قول و فعل پيامبر(ص) است كه صحابه او مشتاقانه و مخلصانه حفظ كردند و به آيندگان خود سپردند (راى شافعى). در مقاله سوم، نوشته جان بِرتُن، با ترجمه ربابه غلامى، با عنوان «يادداشتهايى با رويكردى نو در باب سنت اسلامى» اين نظريات مورد بررسى قرار گرفته است.<ref>همان، ص125- 146</ref> | ||
در مقاله چهارم، نوشته ايگناتس گُلدتسيهر با ترجمه نصرت نيلساز، به بررسى منازعات در باب جايگاه حديث در اسلام پرداخته شده است. به عقيده | در مقاله چهارم، نوشته ايگناتس گُلدتسيهر با ترجمه نصرت نيلساز، به بررسى منازعات در باب جايگاه حديث در اسلام پرداخته شده است. به عقيده نویسنده، در نقد حديث، شناخت علل ترس فراوان از انتشار عمومى برخى روايات، بسيار مهم است. به نظر وى، تنها دليل، بيم از تحريف متن حديث نبوده، بلكه در آغاز مسئله تمايلات فرقهاى نيز دخالت داشته است. به عنوان مثال عمر مايل نبود پارهاى احاديث كه با اقدامات مهمش ناسازگار است، در ميان مردم بيان شود<ref>همان، ص149</ref> | ||
در مقاله پنجم، نوشته گِرگور شوئِلِر با ترجمه ليلا هوشنگى، به مقايسه بين تورات شفاهى و حديث در نقل و روايت و منع نگارش و تدوين و تنسيق آن دو پرداخته شده است. | در مقاله پنجم، نوشته گِرگور شوئِلِر با ترجمه ليلا هوشنگى، به مقايسه بين تورات شفاهى و حديث در نقل و روايت و منع نگارش و تدوين و تنسيق آن دو پرداخته شده است. نویسنده معتقد است ميان حديث و قرآن، رابطهاى همانند سنت شفاهى يهود با سنت مكتوب آن وجود دارد. اين مقايسه را اولين بار يوزف هورويتس صورتبندى كرده است، اما محققان مطالعات اسلامى، عموماً آن را نپذيرفتهاند<ref>همان، ص164</ref> | ||
دانشمندان اماميه در بيان آغاز نگارش متون خود، از دو گونه آثار قديمى ياد مىكنند. نخست، آثار خود ائمه(ع) از قبيل كتاب مشهور «نهجالبلاغه» منسوب به [[امام على(ع)]]، صحيفه سجاديه منسوب به [[امام سجاد(ع)]] و نوشتههاى متعدد منسوب به [[امام جعفر صادق(ع)]] و [[امام رضا(ع)]] است كه موضوع وثاقت اين آثار، امرى است كه همچنان نيازمند بررسى مىباشد. گونه دوم آثار، مجموعههايى از احاديث اماميهاند كه با عنوان بجا و شايسته اصل (جمع آن: اصول، به معناى منبع)، شهرت يافتهاند. در مقاله ششم، با عنوان «اصول اربعمئة»، اثر اِتان گُلبِرگ با ترجمه مرتضى كريمىنيا، به بررسى ويژگىها و اهميت اين اصول پرداخته شده است.<ref>همان، ص219</ref> | دانشمندان اماميه در بيان آغاز نگارش متون خود، از دو گونه آثار قديمى ياد مىكنند. نخست، آثار خود ائمه(ع) از قبيل كتاب مشهور «نهجالبلاغه» منسوب به [[امام على(ع)]]، صحيفه سجاديه منسوب به [[امام سجاد(ع)]] و نوشتههاى متعدد منسوب به [[امام جعفر صادق(ع)]] و [[امام رضا(ع)]] است كه موضوع وثاقت اين آثار، امرى است كه همچنان نيازمند بررسى مىباشد. گونه دوم آثار، مجموعههايى از احاديث اماميهاند كه با عنوان بجا و شايسته اصل (جمع آن: اصول، به معناى منبع)، شهرت يافتهاند. در مقاله ششم، با عنوان «اصول اربعمئة»، اثر اِتان گُلبِرگ با ترجمه مرتضى كريمىنيا، به بررسى ويژگىها و اهميت اين اصول پرداخته شده است.<ref>همان، ص219</ref> |
ویرایش