۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' | تعداد جلد =' به '| تعداد جلد =') |
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
| عنوانهای دیگر =201 گزیده روائی از دفتر معرفت پیشگان | | عنوانهای دیگر =201 گزیده روائی از دفتر معرفت پیشگان | ||
| پدیدآوران = | | پدیدآوران = | ||
[[هاشمی نژاد، قاسم]] ( | [[هاشمی نژاد، قاسم]] (نویسنده) | ||
| زبان =فارسی | | زبان =فارسی | ||
| کد کنگره = | | کد کنگره = | ||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
'''حكايتهاى عرفانى- 201 گزيده روايى از دفتر معرفتپيشگان''' اثر [[قاسم هاشمىنژاد]]، مجموعهاى از حكايتهاى عرفانى است كه به زبان فارسى و در سال 1389ش، تدوين شده است. | '''حكايتهاى عرفانى- 201 گزيده روايى از دفتر معرفتپيشگان''' اثر [[قاسم هاشمىنژاد]]، مجموعهاى از حكايتهاى عرفانى است كه به زبان فارسى و در سال 1389ش، تدوين شده است. | ||
اثر حاضر، ادامه طبيعى رسالهاى است كه از | اثر حاضر، ادامه طبيعى رسالهاى است كه از نویسنده در تعريف، تبيين و طبقهبندى قصههاى عرفانى، با عنوان «قصههاى عرفانى: تعريف، تبيين و طبقهبندى» به سفارش دكتر شهرام پازوكى نوشته شده است. | ||
عبارتبندىهاى تازه، تفكيك ديدگاههاى روايى، جداسازى صحنهها و نشانهگذارى جملهها، دريافت درستتر از حكايتها را براى خواننده ميسر گردانيده و اين امر، باعث اهميت هرچه بيشتر كتاب شده است. | عبارتبندىهاى تازه، تفكيك ديدگاههاى روايى، جداسازى صحنهها و نشانهگذارى جملهها، دريافت درستتر از حكايتها را براى خواننده ميسر گردانيده و اين امر، باعث اهميت هرچه بيشتر كتاب شده است. | ||
== ساختار== | == ساختار== | ||
كتاب با پيشگفتار | كتاب با پيشگفتار نویسنده در ارائه گزارشى جامع از اثر خويش آغاز و حكايات در هفت بخش و بخشهاى مختلف بين 17 تا 35 حكايت را شامل مىشود. | ||
فصلبندى | فصلبندى نویسنده بر اساس غرض موضوعى حكايتها سامان گرفته است. از آنجا كه در تلقى سالكان راه، «معرفت» با عهد ازل آغاز مىشود، مجموعه حاضر با قصه آدم(ع) افتتاح شده و با ساير پيامبران(ع) و حضرت ختمى مرتبت محمد(ص) و عترت آن حضرت ادامه يافته است. اصحاب رسول(ص) و پيشوايى و پيشگامى ايشان در تصوف، و نقش تابعان در انتقال ميراث حضرت(ص)، يك روند بهنسبه بىگسست زمانى را طى كرده است. نویسنده سعى كرده است تا كم و بيش، اين ترتيب و توالى تاريخى حفظ شود. در دو بخش «كشتها و برداشتها» و «گشايشها و تنگناها» مسائل و دشوارىهاى راه و گزندهاى آن و توفيقاتى كه نصيبيافتگان داشتهاند، منعكس شده است. اگرچه امر معرفت با دقيقهها و نازكانديشىها همراه است، اما فصل نهايى اين دفتر، با مقوله توحيد بسته شده است.<ref>مقدمه، ص35</ref> | ||
نویسنده در گزينش حكايتها، پاىبند به اصالت منابع خود بوده است. اين پاىبندى باعث شده كه حكايتها، بدون هيچ دستكارى و تصرف، مگر در موارد نادرى كه كوتاه شدن متن را با حوصله تنگ خوانندگان امروزى موافق يافته است، عيناً ارائه شود. براى رعايت همين منظور، برخى از واژههاى مهجور از ياد رفته يا عبارتهايى كه امروزه ديگر كاربردى ندارند يا معنا و مفهوم تازهاى يافتهاند، در پاى صفحه، توضيح داده شده است. در همان حال، توضيح درباره شخصيت عارفان و بزرگان طريقت و مشايخى كه در تفكر دوران خود سهم داشته و بر محيط عصر خود تأثير گذاشتهاند، از امتيازات اين اثر به شمار مىرود.<ref>همان، ص35</ref> | |||
== گزارش محتوا== | == گزارش محتوا== | ||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
در خانقاهها و در مجالس سلوك صوفيان، رسم بود كه حكايات و اقوال بزرگان متصوفه و عارفان فرهمند، بازگويى شود. اين كار به قصد آموزش سلوك بود. اهل طريقت، در پىروى از پيامبر(ص) كه گاه تمثيلهايى را براى آموزش غيرمستقيم مؤمنان حكايت مىكردند، اين شيوه را براى هدايت و تربيت مريدان، كارآمد مىدانستند. حكايتهاى 26 و 27، «حديث الغار» و «جريح راهب»، نمونههايى است از آنچه رسول اكرم(ص) براى ياران خود به قصد هدايت و تربيت آنان روايت كردهاند.<ref>مقدمه، ص23</ref> | در خانقاهها و در مجالس سلوك صوفيان، رسم بود كه حكايات و اقوال بزرگان متصوفه و عارفان فرهمند، بازگويى شود. اين كار به قصد آموزش سلوك بود. اهل طريقت، در پىروى از پيامبر(ص) كه گاه تمثيلهايى را براى آموزش غيرمستقيم مؤمنان حكايت مىكردند، اين شيوه را براى هدايت و تربيت مريدان، كارآمد مىدانستند. حكايتهاى 26 و 27، «حديث الغار» و «جريح راهب»، نمونههايى است از آنچه رسول اكرم(ص) براى ياران خود به قصد هدايت و تربيت آنان روايت كردهاند.<ref>مقدمه، ص23</ref> | ||
به باور | به باور نویسنده، اهل باطن و تأويل، معتقدند كه سخن خداوند، بر سبيل مَثَل بوده و در قرآن، مَثلهايى بهكار گرفته شده است تا خداوند بتواند نكتهاى دشوار يا دور از دريافت ساده عوام را روشنگرى كند. وى معتقد است نقش مَثل در باور كردن معناى نهفته، كهنتر از آنست كه بتوان پىجويى كرد. انسان نيز از ديرباز جهان را استعارى و قابل تعبير مىنگريست و با آن، همچون يك مقوله كنايى روبرو مىشد.<ref>همان، 23</ref> | ||
حكايت 76، «و هيچ آشيانه مگيريد» كه ترجمه پيشدرآمد «رساله الطير» [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] توسط سهروردى است، در بخش چهار و حكايتهاى رمزى- تمثيلى 111، 117 و 121، «و نسيم صبا ازوست»، «جام جهاننما» و «هدهد در آشيانه بومان» در بخش پنج، نمونههاى پيشرفته در اين نوع و نمط ادبى، به شمار مىآيند.<ref>همان، 24</ref> | حكايت 76، «و هيچ آشيانه مگيريد» كه ترجمه پيشدرآمد «رساله الطير» [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] توسط سهروردى است، در بخش چهار و حكايتهاى رمزى- تمثيلى 111، 117 و 121، «و نسيم صبا ازوست»، «جام جهاننما» و «هدهد در آشيانه بومان» در بخش پنج، نمونههاى پيشرفته در اين نوع و نمط ادبى، به شمار مىآيند.<ref>همان، 24</ref> | ||
به اعتقاد | به اعتقاد نویسنده، اگر از روى ظاهر بخواهيم قضاوت كنيم، حكايت 90 از بخش چهار با عنوان «تدبير شيرين»، در وهله اول، يك قصه ضد زن به نظر مىآيد. حتى سخن خسرو را كه پس از گوش كردن به راهنمايىهاى زيانبار شيرين، نصيحت مىكند كه «به تدبير و راى زنان كار مكنيد»، مىتوان برهانى براى اين قضاوت ظاهرى گرفت. اما حكايت عرفانى بسيار فراتر از اين عمل مىكند.<ref>همان، 27</ref> | ||
نویسنده معتقد است كه تمثيل مرغى كه سفر به كوه قاف مىكند و بدل به سيمرغ مىشود يا حقيقت سيمرغ را درمىيابد، سابقهاى كهنتر از روايت «صفير سيمرغ» دارد كه تعبير آن در حكايت 111 بخش پنج، «و نسيم صبا ازوست»، به كار رفته است. | |||
به باور وى، حكايت 130، «مونس راه»، كه در بخش پنج آمده است، كم و بيش يك استثنا در روايتگرى حكايتهاى عرفانى به شمار مىرود. فكر حكايت بديع و بسيار جذاب است؛ زنى، راضيه نام و فارسى زبان، سى سال است كه جز به قرآن سخن نگفته است؛ چنانكه زبان آيات وسيله ارتباط او و پاسخگويى نيازهاى روزمره زندگانىاش شده است. بعدتر درمىيابيم كه هدفش از اين كار، آن بوده كه در نامهاش جز قرآن ننويسند.<ref>مقدمه، ص29</ref> | به باور وى، حكايت 130، «مونس راه»، كه در بخش پنج آمده است، كم و بيش يك استثنا در روايتگرى حكايتهاى عرفانى به شمار مىرود. فكر حكايت بديع و بسيار جذاب است؛ زنى، راضيه نام و فارسى زبان، سى سال است كه جز به قرآن سخن نگفته است؛ چنانكه زبان آيات وسيله ارتباط او و پاسخگويى نيازهاى روزمره زندگانىاش شده است. بعدتر درمىيابيم كه هدفش از اين كار، آن بوده كه در نامهاش جز قرآن ننويسند.<ref>مقدمه، ص29</ref> | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
موقعيتى كه رواى اين حكايت مىآفريند و فضايى كه راضيه را در آن جاى مىدهد، به قدر كافى براى چنان شخصيت نامتعارفى، شگفتانگيز است. راضيه در راه حج، از قبيلهاش جدا افتاده و در بيانان گم شده است. راوى او را پياده و سرگردان، اما مطمئن به هدايت خداوند، در باديه مىيابد، سوارش مىكند و به قبيله و پسرانش مىرساند.<ref>همان، ص30</ref> | موقعيتى كه رواى اين حكايت مىآفريند و فضايى كه راضيه را در آن جاى مىدهد، به قدر كافى براى چنان شخصيت نامتعارفى، شگفتانگيز است. راضيه در راه حج، از قبيلهاش جدا افتاده و در بيانان گم شده است. راوى او را پياده و سرگردان، اما مطمئن به هدايت خداوند، در باديه مىيابد، سوارش مىكند و به قبيله و پسرانش مىرساند.<ref>همان، ص30</ref> | ||
گذشته از جذابيت فكر و ساختار روايت، جذابيت نهايى روايت در آنست كه تأويلپذيرى آيات قرآنى اكنون كاربردى تازه يافته و وسيلهاى شده است براى انتقال مفاهيم سادهتر امور روزانه زندگى. اما به نظر | گذشته از جذابيت فكر و ساختار روايت، جذابيت نهايى روايت در آنست كه تأويلپذيرى آيات قرآنى اكنون كاربردى تازه يافته و وسيلهاى شده است براى انتقال مفاهيم سادهتر امور روزانه زندگى. اما به نظر نویسنده، در زير اين سطح ظاهر، دريچهاى رو به فضاى سرمدى گشوده مىشود تا مفاهيم آيات را به پايگاه رفيعش بازرساند و در مقام متعالىاى، بازنشاند. آن فرح روحى و آن گشايش دل كه از خواندن روايت به مخاطب دست مىدهد هم به كاركرد عاطفى روايت و هم به خصيصه ارجاعى آن مرتبط است كه همانا كشف فضاى سرمدى باشد.<ref>همان، ص30</ref> | ||
نویسنده معتقد در مرور حكايات عرفانى، هر گزينهاى، لاجرم، با تعيين معيار مقبولى براى انتخاب همراه است؛ در همان حال، تدوينى كه نمايانگر يك طبقهبندى هدفمند باشد لازمه چنان مجموعهاى است؛ در عين حال، اين مجموعه در ساختار خود مىبايد حركت رو به وحدانيت را كه جوهره اين حكايتهاست، انعكاس دهد. | |||
به باور وى، در واقع، حكايت عرفانى، انتقالِ حسى- روايى آن حكمت ابدى و خرد جاودانى است كه بعدها سهرودى، [[سهروردی، یحیی بن حبش|شيخ اشراق]]، آن را حكمت لدنيه ناميد و در تمثيلات خود، اين حكمت را متبلور كرد؛ انسانها همواره نسبت به اين حكمت آگاهى مبهم داشتهاند و سايه گريزاى آن را در زندگى روزمره خود احساس مىكردهاند. | به باور وى، در واقع، حكايت عرفانى، انتقالِ حسى- روايى آن حكمت ابدى و خرد جاودانى است كه بعدها سهرودى، [[سهروردی، یحیی بن حبش|شيخ اشراق]]، آن را حكمت لدنيه ناميد و در تمثيلات خود، اين حكمت را متبلور كرد؛ انسانها همواره نسبت به اين حكمت آگاهى مبهم داشتهاند و سايه گريزاى آن را در زندگى روزمره خود احساس مىكردهاند. | ||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
== وضعيت كتاب== | == وضعيت كتاب== | ||
فهرست مطالب در ابتدا و كتابشناسى كتب مورد استفاده | فهرست مطالب در ابتدا و كتابشناسى كتب مورد استفاده نویسنده به همراه فهرست اسامى مذكور در متن، در انتهاى كتاب آمده است. | ||
پاورقىها بيشتر به ترجمه و بيان معادل كلمات مشكل، مغلق و پيچيده متن اختصاص يافته است. | پاورقىها بيشتر به ترجمه و بيان معادل كلمات مشكل، مغلق و پيچيده متن اختصاص يافته است. |
ویرایش