خاطرات مستند سید هادی خسرو شاهی درباره علامه سید محمدحسین طباطبایی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده'
جز (جایگزینی متن - 'است<ref>' به 'است.<ref>')
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده')
خط ۴: خط ۴:
| عنوان‌های دیگر =
| عنوان‌های دیگر =
| پدیدآوران =  
| پدیدآوران =  
[[خسروشاهی، هادی]] (نويسنده)
[[خسروشاهی، هادی]] (نویسنده)
| زبان =فارسی
| زبان =فارسی
| کد کنگره =‏‎‏BP‎‏ ‎‏55‎‏/‎‏2‎‏ ‎‏/‎‏خ‎‏5‎‏خ‎‏2‎‏
| کد کنگره =‏‎‏BP‎‏ ‎‏55‎‏/‎‏2‎‏ ‎‏/‎‏خ‎‏5‎‏خ‎‏2‎‏
خط ۴۲: خط ۴۲:
بدون ترديد، [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] يكى از برجسته‌ترين و شاخص‌ترين شخصيت‌هاى دينى جهان اسلام در دوران معاصر است كه ابعاد گوناگون علمى و معنوى را در وجود خود متجلى ساخته بود<ref>متن كتاب، ص15</ref>در فصل اول، سؤالاتى مطرح گرديده كه در پاسخ به آن‌ها، گوشه‌هايى از زندگانى و شخصيت علمى علامه، به تصوير كشيده شده است. اين سؤالات پيرامون موضوعات زير مى‌باشد: تاريخ تولد؛ چگونگى تحصيل؛ شاخه سادات طباطبايى؛ مدارج تحصيلى و زندگى علمى؛ مقام علامه در عرفان و نقش آيت‌الله قاضى در پرورش و تكامل شخصيت معنوى ايشان؛ نحوه تعامل استاد با شاگردان و برخورد ايشان در جلسه درس؛ ارتباط علامه با قرآن؛ مطرح بودن عرفان و تصوف در مصر؛ اقتضائات و ضرورت‌هايى كه سبب شد علامه راه و خط مرجعيت را رها كرده و در مسير علوم قرآن و تفسير، گام بردارد؛ روش علامه در تفسير؛ نمونه‌هايى از حالات معنوى - عرفانى و كرامات علامه و..<ref>همان، ص13-60</ref>
بدون ترديد، [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]] يكى از برجسته‌ترين و شاخص‌ترين شخصيت‌هاى دينى جهان اسلام در دوران معاصر است كه ابعاد گوناگون علمى و معنوى را در وجود خود متجلى ساخته بود<ref>متن كتاب، ص15</ref>در فصل اول، سؤالاتى مطرح گرديده كه در پاسخ به آن‌ها، گوشه‌هايى از زندگانى و شخصيت علمى علامه، به تصوير كشيده شده است. اين سؤالات پيرامون موضوعات زير مى‌باشد: تاريخ تولد؛ چگونگى تحصيل؛ شاخه سادات طباطبايى؛ مدارج تحصيلى و زندگى علمى؛ مقام علامه در عرفان و نقش آيت‌الله قاضى در پرورش و تكامل شخصيت معنوى ايشان؛ نحوه تعامل استاد با شاگردان و برخورد ايشان در جلسه درس؛ ارتباط علامه با قرآن؛ مطرح بودن عرفان و تصوف در مصر؛ اقتضائات و ضرورت‌هايى كه سبب شد علامه راه و خط مرجعيت را رها كرده و در مسير علوم قرآن و تفسير، گام بردارد؛ روش علامه در تفسير؛ نمونه‌هايى از حالات معنوى - عرفانى و كرامات علامه و..<ref>همان، ص13-60</ref>


در فصل دوم، [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]]، احياگر نفوس شناخته شده است. نويسنده، معتقد است براى شناخت ابعاد علمى، فرهنگى، عرفانى و معنوى علامه و نقش سازنده‌اى كه ايشان در تحول و پيدايش و نهضت علمى قرآنى در حوزه علميه قم و تربيت طلاب و احياى نفوس به عهده داشت، بايد دانشمندان و انديشمندان حوزه و اساتيد دانشگاه، در حد توان و امكانات خود و در همايش‌هاى تخصصى و صرفا علمى - فلسفى، به بحث و بررسى بپردازند؛ وگرنه عظمت ايشان، هم‌چنان ناشناخته خواهد ماند<ref>همان، ص63-64</ref>
در فصل دوم، [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]]، احياگر نفوس شناخته شده است. نویسنده، معتقد است براى شناخت ابعاد علمى، فرهنگى، عرفانى و معنوى علامه و نقش سازنده‌اى كه ايشان در تحول و پيدايش و نهضت علمى قرآنى در حوزه علميه قم و تربيت طلاب و احياى نفوس به عهده داشت، بايد دانشمندان و انديشمندان حوزه و اساتيد دانشگاه، در حد توان و امكانات خود و در همايش‌هاى تخصصى و صرفا علمى - فلسفى، به بحث و بررسى بپردازند؛ وگرنه عظمت ايشان، هم‌چنان ناشناخته خواهد ماند<ref>همان، ص63-64</ref>


به باور وى، بدون بررسى و تحقيق و ارزيابى دقيق و عميق، نمى‌توان از چگونگى بركات وجودى علامه در عصر ما، در احياى نفوس و از عمق انديشه قرآنى و تفكر فلسفى - عرفانى و محتواى آثار مكتوب آن بزرگوار، آگاه شد<ref>همان، ص64</ref>
به باور وى، بدون بررسى و تحقيق و ارزيابى دقيق و عميق، نمى‌توان از چگونگى بركات وجودى علامه در عصر ما، در احياى نفوس و از عمق انديشه قرآنى و تفكر فلسفى - عرفانى و محتواى آثار مكتوب آن بزرگوار، آگاه شد<ref>همان، ص64</ref>


در سومين فصل، در معرض تكفير بودن علامه، مورد بحث قرار گرفته و نقش علامه در احياى انديشه فلسفى شيعه و نيز احياى سنت تفسير قرآن در جهان تشيع، مورد ارزيابى قرار گرفته است. نويسنده به اين نكته اشاره دارد كه فلسفه و حكمت، پيش از علامه هم به‌نحوى در حوزه‌ها مطرح بود؛ يعنى در واقع از زمان [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|ابوعلى سينا]] تا عصر [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]] و تا دوران [[سبزواری، هادی|حكيم سبزوارى]] و تا امروز، اساتيدى در اين رشته وجود داشته‌اند كه آثار ماندگارى هم از آن‌ها به‌جاى مانده است؛ اما متأسفانه تدريس «اسفار» [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]]توسط علامه، با عكس‌العمل‌هاى منفى، حتى تا مرز تكفير، روبه‌رو شد تا اينكه ايشان مدتى به صلاحديد [[بروجردی، حسین|آيت‌الله بروجردى]]، آن را متوقف كرد؛ اما با مرور زمان و پيدايش تحولات، به‌تدريج گرايش‌ها در حوزه هم تغيير يافت و علامه با توجه به پشتكار و علاقه و احساس مسئوليتى كه در ترويج و تفسير قرآن و تدريس فلسفه در حوزه‌ها احساس مى‌كرد، به تدريس ادامه داد تاآنكه حكمت و فلسفه در حوزه، جايگاه خود را پيدا كرد<ref>ر.ک: همان، ص86</ref>
در سومين فصل، در معرض تكفير بودن علامه، مورد بحث قرار گرفته و نقش علامه در احياى انديشه فلسفى شيعه و نيز احياى سنت تفسير قرآن در جهان تشيع، مورد ارزيابى قرار گرفته است. نویسنده به اين نكته اشاره دارد كه فلسفه و حكمت، پيش از علامه هم به‌نحوى در حوزه‌ها مطرح بود؛ يعنى در واقع از زمان [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|ابوعلى سينا]] تا عصر [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]] و تا دوران [[سبزواری، هادی|حكيم سبزوارى]] و تا امروز، اساتيدى در اين رشته وجود داشته‌اند كه آثار ماندگارى هم از آن‌ها به‌جاى مانده است؛ اما متأسفانه تدريس «اسفار» [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]]توسط علامه، با عكس‌العمل‌هاى منفى، حتى تا مرز تكفير، روبه‌رو شد تا اينكه ايشان مدتى به صلاحديد [[بروجردی، حسین|آيت‌الله بروجردى]]، آن را متوقف كرد؛ اما با مرور زمان و پيدايش تحولات، به‌تدريج گرايش‌ها در حوزه هم تغيير يافت و علامه با توجه به پشتكار و علاقه و احساس مسئوليتى كه در ترويج و تفسير قرآن و تدريس فلسفه در حوزه‌ها احساس مى‌كرد، به تدريس ادامه داد تاآنكه حكمت و فلسفه در حوزه، جايگاه خود را پيدا كرد<ref>ر.ک: همان، ص86</ref>


رابطه علامه با مراجع عظام، در فصل چهارم، بررسى شده است. نويسنده در اين فصل، به اين نكته اشاره دارد كه علامه با توجه به رسالتى كه بر عهده داشت، از جرگه «مرجعيت» خود را دور نمود تا بتواند به كار صرفا علمى، فرهنگى - تربيتى بپردازد و از غوغاهاى معروف حوزوى، خود را كنار نگه دارد و روى همين اصل، در معارك مربوطه، مطلقا شركت نمى‌كرد، ولى بااين‌حال، براى ايجاد وحدت صفوف و رفع كدورت‌ها و سوء تفاهمات، در بين بزرگان، از هيچ تلاشى مضايقه نمى‌كرد و بلكه آن را يك وظيفه و تكليف شرعى براى خود مى‌دانست و روى همين اصل، با همه مراجع عظام قم، نجف، مشهد و تهران بدون استثناء، روابط حسنه و صميمانه داشت<ref>همان، ص101</ref>
رابطه علامه با مراجع عظام، در فصل چهارم، بررسى شده است. نویسنده در اين فصل، به اين نكته اشاره دارد كه علامه با توجه به رسالتى كه بر عهده داشت، از جرگه «مرجعيت» خود را دور نمود تا بتواند به كار صرفا علمى، فرهنگى - تربيتى بپردازد و از غوغاهاى معروف حوزوى، خود را كنار نگه دارد و روى همين اصل، در معارك مربوطه، مطلقا شركت نمى‌كرد، ولى بااين‌حال، براى ايجاد وحدت صفوف و رفع كدورت‌ها و سوء تفاهمات، در بين بزرگان، از هيچ تلاشى مضايقه نمى‌كرد و بلكه آن را يك وظيفه و تكليف شرعى براى خود مى‌دانست و روى همين اصل، با همه مراجع عظام قم، نجف، مشهد و تهران بدون استثناء، روابط حسنه و صميمانه داشت<ref>همان، ص101</ref>


در فصل پنجم، به بيان نحوه برخورد علامه در مسائل علمى با روشن‌فكران و انديشمندان نسل معاصر پرداخته شده<ref>همان، ص112-125</ref>و در فصل ششم، رابطه علامه با [[کربن، هانری|هانرى كربن]] و سابقه و نحوه آشنايى علامه با ايشان، تشريح گرديده است.<ref>همان، ص129-144</ref>
در فصل پنجم، به بيان نحوه برخورد علامه در مسائل علمى با روشن‌فكران و انديشمندان نسل معاصر پرداخته شده<ref>همان، ص112-125</ref>و در فصل ششم، رابطه علامه با [[کربن، هانری|هانرى كربن]] و سابقه و نحوه آشنايى علامه با ايشان، تشريح گرديده است.<ref>همان، ص129-144</ref>
۶۱٬۱۸۹

ویرایش