پرش به محتوا

تهذیب نفس از دیدگاه قرآن به ضمیمه تحلیلی بر نظم نوین جهانی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده'
جز (جایگزینی متن - 'است<ref>' به 'است.<ref>')
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده')
خط ۳: خط ۳:
| عنوان =تهذیب نفس از دیدگاه قرآن به ضمیمه تحلیلی بر نظم نوین جهانی
| عنوان =تهذیب نفس از دیدگاه قرآن به ضمیمه تحلیلی بر نظم نوین جهانی
| پدیدآوران =  
| پدیدآوران =  
[[ولایتی، علی‌اکبر]] (نويسنده)
[[ولایتی، علی‌اکبر]] (نویسنده)


[[مظاهری، حسین]] (نويسنده)
[[مظاهری، حسین]] (نویسنده)
| زبان =فارسی
| زبان =فارسی
| کد کنگره =
| کد کنگره =
خط ۴۱: خط ۴۱:
وى در پاسخ به اين سؤال كه چرا قرآن اين مقدار راجع به اخلاق تأكيد دارد و چرا قرآن بعثت همه انبيا را مربوط به اخلاق مى‌داند؟ چنين پاسخ مى‌دهد كه هدف از بعثت همه انبياء، ساختن انسان‌هاست و در خصوص پيامبر(ص) اين مضمون در قرآن تكرار شده كه او براى پرورش و آموزش آمده است.<ref>همان، ص8</ref>
وى در پاسخ به اين سؤال كه چرا قرآن اين مقدار راجع به اخلاق تأكيد دارد و چرا قرآن بعثت همه انبيا را مربوط به اخلاق مى‌داند؟ چنين پاسخ مى‌دهد كه هدف از بعثت همه انبياء، ساختن انسان‌هاست و در خصوص پيامبر(ص) اين مضمون در قرآن تكرار شده كه او براى پرورش و آموزش آمده است.<ref>همان، ص8</ref>


نويسنده، معتقد است اگر صفت رذيله‌اى بر دل كسى حكم‌فرما باشد، هرچند وى انسانى توانمند باشد، نمى‌تواند حركت كند. وى در تأييد اين سخن، به آيه شريفه: ''' «إنّا جَعَلْنا في أعْناقِهِمْ أغْلالاً فَهِي إلَى الْأَذْقانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ وَ جَعَلْنا مِنْ بَينِ اَيديهِمْ سَدّاً و مِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً فَأَغْشَيْناهُمْ فَهُمْ لا يُبْصِرُونَ» '''<ref>يس: 7 - 9</ref>، تمسك جسته و به اين نكته اشاره مى‌كند كه در اين آيه، سه تشبيه معقول به محسوس وجود دارد:
نویسنده، معتقد است اگر صفت رذيله‌اى بر دل كسى حكم‌فرما باشد، هرچند وى انسانى توانمند باشد، نمى‌تواند حركت كند. وى در تأييد اين سخن، به آيه شريفه: ''' «إنّا جَعَلْنا في أعْناقِهِمْ أغْلالاً فَهِي إلَى الْأَذْقانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ وَ جَعَلْنا مِنْ بَينِ اَيديهِمْ سَدّاً و مِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً فَأَغْشَيْناهُمْ فَهُمْ لا يُبْصِرُونَ» '''<ref>يس: 7 - 9</ref>، تمسك جسته و به اين نكته اشاره مى‌كند كه در اين آيه، سه تشبيه معقول به محسوس وجود دارد:


الف)- صفت رذيله در دل، نظير غل و زنجيرى است بر چشم؛
الف)- صفت رذيله در دل، نظير غل و زنجيرى است بر چشم؛
خط ۴۹: خط ۴۹:
ج)- اگر صفت رذيله‌اى بر دل حكم‌فرما باشد، دل را كور كرده و ديگر نمى‌تواند حركت كند، نظير كسى كه چشم‌هايش بسته است.<ref>همان، ص19</ref>
ج)- اگر صفت رذيله‌اى بر دل حكم‌فرما باشد، دل را كور كرده و ديگر نمى‌تواند حركت كند، نظير كسى كه چشم‌هايش بسته است.<ref>همان، ص19</ref>


نويسنده بر اين باور است كه قرآن شريف راجع به علم، تعليم، تعلم و معلم، خيلى پافشارى كرده و آيات فراوانى در اين باره نازل شده است. وى معتقد است گرچه قرآن و اسلام همه امتيازها را ملغى كرده، اما امتياز علم را به درجاتى و امتياز عالم را به درجاتى قبول كرده است.<ref>همان، ص21</ref>
نویسنده بر اين باور است كه قرآن شريف راجع به علم، تعليم، تعلم و معلم، خيلى پافشارى كرده و آيات فراوانى در اين باره نازل شده است. وى معتقد است گرچه قرآن و اسلام همه امتيازها را ملغى كرده، اما امتياز علم را به درجاتى و امتياز عالم را به درجاتى قبول كرده است.<ref>همان، ص21</ref>


به باور وى، قرآن يك براعت استهلالى دارد كه به ما مى‌گويد: مقام علم، معلم، تعليم و تعلم خيلى بالاست. وى معتقد است از نظر قاعده براعت استهلال، آيات اول سوره قدر، بايد فشرده همه آيات باشد. اين آيات بايد برنامه بيست و سه ساله پيامبر(ص) را تعيين كند<ref>همان، ص22</ref>
به باور وى، قرآن يك براعت استهلالى دارد كه به ما مى‌گويد: مقام علم، معلم، تعليم و تعلم خيلى بالاست. وى معتقد است از نظر قاعده براعت استهلال، آيات اول سوره قدر، بايد فشرده همه آيات باشد. اين آيات بايد برنامه بيست و سه ساله پيامبر(ص) را تعيين كند<ref>همان، ص22</ref>


نويسنده، معتقد است هر جا كه علم باشد، تمدن هم خواهد بود. وى براى اثبات اين مدعا، قضيه انطاكيه در سوره «يس» را دليل آورده است. در اين سوره، خداوند ابتدا انطاكيه را «ده» مى‌نامد: ''' «وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً أصْحابَ الْقَرْية» '''؛ (پيغمبر! مردم آن ده را براى مردم مثال بزن)؛ بعد از آنكه پيغمبر خدا وارد آن ده شد، همان ده از نظر قرآن، شهر مى‌شود، مى‌فرمايد: ''' «وَ جاءَ مِنْ اَقْصى الْمَدينَة» '''؛ «مردى از كنار شهر، دوان‌دوان آمد و گفت: از اين مرد پيروى كنيد». همان انطاكيه كه اول، ده بود و اطلاق ده بر آن شده بود، بعد از آنكه پيامبر خدا، در آنجا آمد، شهر شد و پروردگار عالم اطلاق شهر بر آن كرد. به نظر نويسنده اين بدان معناست كه از نظر قرآن، هر كجا علم و تعليم و تعلم باشد، تمدن آنجاست و هر كجا كه نباشد، ولو اينكه از نظر تمدن ظاهرى خيلى بالا باشد، دهى بيش نيست.
نویسنده، معتقد است هر جا كه علم باشد، تمدن هم خواهد بود. وى براى اثبات اين مدعا، قضيه انطاكيه در سوره «يس» را دليل آورده است. در اين سوره، خداوند ابتدا انطاكيه را «ده» مى‌نامد: ''' «وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً أصْحابَ الْقَرْية» '''؛ (پيغمبر! مردم آن ده را براى مردم مثال بزن)؛ بعد از آنكه پيغمبر خدا وارد آن ده شد، همان ده از نظر قرآن، شهر مى‌شود، مى‌فرمايد: ''' «وَ جاءَ مِنْ اَقْصى الْمَدينَة» '''؛ «مردى از كنار شهر، دوان‌دوان آمد و گفت: از اين مرد پيروى كنيد». همان انطاكيه كه اول، ده بود و اطلاق ده بر آن شده بود، بعد از آنكه پيامبر خدا، در آنجا آمد، شهر شد و پروردگار عالم اطلاق شهر بر آن كرد. به نظر نویسنده اين بدان معناست كه از نظر قرآن، هر كجا علم و تعليم و تعلم باشد، تمدن آنجاست و هر كجا كه نباشد، ولو اينكه از نظر تمدن ظاهرى خيلى بالا باشد، دهى بيش نيست.


وى بر اين باور است كه تعبدو تسليم در مقابل اوامر و نواهى خدا، يكى از فضايل بزرگ است؛ به اندازه‌اى كه علماى علم اخلاق مى‌گويند:
وى بر اين باور است كه تعبدو تسليم در مقابل اوامر و نواهى خدا، يكى از فضايل بزرگ است؛ به اندازه‌اى كه علماى علم اخلاق مى‌گويند:
خط ۶۱: خط ۶۱:
#از اين جهت، هر عبادتى كه تعبدش بيشتر، فضيلتش نيز بيشتر است.<ref>همان، ص41</ref>
#از اين جهت، هر عبادتى كه تعبدش بيشتر، فضيلتش نيز بيشتر است.<ref>همان، ص41</ref>


در گفتار چهارم تا هفتم، پيرامون چگونگى تهذيب نفس بحث شده است. نويسنده، اولين چيزى را كه در تهذيب نفس شرط دانسته، استاد مى‌باشد. وى استاد علم اخلاق را به اقسام زير تقسيم نموده است:
در گفتار چهارم تا هفتم، پيرامون چگونگى تهذيب نفس بحث شده است. نویسنده، اولين چيزى را كه در تهذيب نفس شرط دانسته، استاد مى‌باشد. وى استاد علم اخلاق را به اقسام زير تقسيم نموده است:


#استاد خصوصى؛ يعنى انسان زير نظر معلمى، كم‌كم به مرور زمان مهذب شود؛
#استاد خصوصى؛ يعنى انسان زير نظر معلمى، كم‌كم به مرور زمان مهذب شود؛
خط ۷۱: خط ۷۱:
در گفتار پنجم، آيات اول سوره مزمل مورد بررسى قرار گرفته است.<ref>همان، ص77</ref>
در گفتار پنجم، آيات اول سوره مزمل مورد بررسى قرار گرفته است.<ref>همان، ص77</ref>


نويسنده، معتقد است كه خداوند در اين سوره، يازده دستورالعمل براى پيامبر(ص) صادر فرموده كه برخى از آن‌ها عبارتند از:
نویسنده، معتقد است كه خداوند در اين سوره، يازده دستورالعمل براى پيامبر(ص) صادر فرموده كه برخى از آن‌ها عبارتند از:


#شب‌بيدارى؛
#شب‌بيدارى؛
خط ۸۸: خط ۸۸:
#ذكر عملى: انسان متوجه باشد كه در محضر خداست، تمام گفتارش و كردارش كنترل شده باشد و توجه داشته باشد به اينكه خدا مى‌بيند، به اينكه هركجا باشد خدا ناظر و حاضر است.<ref>همان، ص115</ref>
#ذكر عملى: انسان متوجه باشد كه در محضر خداست، تمام گفتارش و كردارش كنترل شده باشد و توجه داشته باشد به اينكه خدا مى‌بيند، به اينكه هركجا باشد خدا ناظر و حاضر است.<ref>همان، ص115</ref>


گفتار هشتم، پيرامون خودسازى و تجسم عمل است. به نظر نويسنده، تجسم عمل از نظر قرآن و روايات، به سه قسم تقسيم مى‌شود:
گفتار هشتم، پيرامون خودسازى و تجسم عمل است. به نظر نویسنده، تجسم عمل از نظر قرآن و روايات، به سه قسم تقسيم مى‌شود:


#تجسم عمل در حوزه سعادت و شقاوت انسان در همين دنيا.
#تجسم عمل در حوزه سعادت و شقاوت انسان در همين دنيا.
۶۱٬۱۸۹

ویرایش