۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
(لینک درون متنی) |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
}} | }} | ||
'''الشيعة الاثناعشرية و منهجهم في تفسير القرآن الكريم'''، تألیف محمد محمد ابراهیم | '''الشيعة الاثناعشرية و منهجهم في تفسير القرآن الكريم'''، تألیف [[عسال، محمد محمد ابراهيم|محمد محمد ابراهیم عسال]]، از جمله آثار اهل سنت در نقد و رد اعتقادات شیعه دوازدهامامی است. این اثر با جانبداری خاصی نوشته شده و حاوی اتهامات و افترائات فراوانی نسبت به شیعه است. | ||
احمد بن سعد حمدان غامدی و علی احمد سالوس بر این کتاب جداگانه مقدمه نوشتهاند. | |||
[[غامدي، احمد سعد|احمد بن سعد حمدان غامدی]] و [[سالوس، علي احمد|علی احمد سالوس]] بر این کتاب جداگانه مقدمه نوشتهاند. | |||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
کتاب، مشتمل بر مقدمات مذکور، مقدمه نویسنده و چهار باب است. مطالب هریک از ابواب در ضمن مباحث و فصولی مطرح شده است. | کتاب، مشتمل بر مقدمات مذکور، مقدمه نویسنده و چهار باب است. مطالب هریک از ابواب در ضمن مباحث و فصولی مطرح شده است. شیوه نویسنده در نقد عقاید شیعه، استفاده و استناد به منابع شیعه است. او همچون بسیاری از نویسندگان سنی تلاش کرده که شیعه را متهم به غلو و دروغگویی کند. | ||
شیوه نویسنده در نقد عقاید شیعه، استفاده و استناد به منابع شیعه است. او همچون بسیاری از نویسندگان سنی تلاش کرده که شیعه را متهم به غلو و دروغگویی کند. | |||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
سپس به مسئله بسیار مهمی که عبارت است از فرقههایی که در ابتدای اسلام شکل گرفتند و ادامه نیافتند و تنها پارهای از عقایدشان باقی ماند، مانند خوارج و معتزله و مرجئه اشاره کرده است<ref>ر.ک: همان</ref>. | سپس به مسئله بسیار مهمی که عبارت است از فرقههایی که در ابتدای اسلام شکل گرفتند و ادامه نیافتند و تنها پارهای از عقایدشان باقی ماند، مانند خوارج و معتزله و مرجئه اشاره کرده است<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
عسال در باب اول کتاب، به جنبه تاریخی فرقههای شیعه که بعد از هر امامی متفرق شدند و اشخاصی را که به امامت آنها قائل شدند و مهمترین عقاید و برخی مسائل فقهی آنها اشاره کرده است. همچنین مهمترین مصادر آنها در عقاید و احکام و تفسیر را ذکر کرده است<ref>ر.ک: همان، صفحه ب</ref>؛ بهعنوان مثال منابع چهارگانه شیعه، یعنی «کافی»، «منلايحضرهالفقيه»، «تهذیب» و «استبصار» و پس از آن سه کتاب دیگر شیعه، یعنی «وافی» ملا محسن فیض کاشانی (متوفی 1091ق)، «وسائل الشیعه» حر عاملی (متوفی 1104ق) و «مستدرک» میرزای نوری (متوفی 1320ق) را معرفی نموده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص102-100</ref>. | [[عسال، محمد محمد ابراهيم|عسال]] در باب اول کتاب، به جنبه تاریخی فرقههای شیعه که بعد از هر امامی متفرق شدند و اشخاصی را که به امامت آنها قائل شدند و مهمترین عقاید و برخی مسائل فقهی آنها اشاره کرده است. همچنین مهمترین مصادر آنها در عقاید و احکام و تفسیر را ذکر کرده است<ref>ر.ک: همان، صفحه ب</ref>؛ بهعنوان مثال منابع چهارگانه شیعه، یعنی «کافی»، «منلايحضرهالفقيه»، «تهذیب» و «استبصار» و پس از آن سه کتاب دیگر شیعه، یعنی «وافی» ملا محسن فیض کاشانی (متوفی 1091ق)، «وسائل الشیعه» حر عاملی (متوفی 1104ق) و «مستدرک» میرزای نوری (متوفی 1320ق) را معرفی نموده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص102-100</ref>. | ||
در رابطه با تفسیر نیز به 17 تفسیر شیعه که در دارالكتب المصرية وجود داشته، با ذکر نسخه اشاره کرده است<ref>ر.ک: همان، ص107-105</ref>. | در رابطه با تفسیر نیز به 17 تفسیر شیعه که در دارالكتب المصرية وجود داشته، با ذکر نسخه اشاره کرده است<ref>ر.ک: همان، ص107-105</ref>. | ||
باب دوم به بیان اعتقاد شیعه پیرامون این موضوع که ائمه(ع) تنها شارحان قرآن کریم هستند، اختصاص دارد. در این رابطه به سخنان عدهای از مفسرین در مقدمات تفاسیرشان مبنی بر اینکه علی(ع) و اهل بیتش تنها دانایان به آیات قرآن کریم هستند، اشاره شده است. | باب دوم به بیان اعتقاد شیعه پیرامون این موضوع که ائمه(ع) تنها شارحان قرآن کریم هستند، اختصاص دارد. در این رابطه به سخنان عدهای از مفسرین در مقدمات تفاسیرشان مبنی بر اینکه علی(ع) و اهل بیتش تنها دانایان به آیات قرآن کریم هستند، اشاره شده است. | ||
(غامدی پس از این توضیح درباره باب دوم کتاب، ادعا کرده که انسان مطلع بر این روایاتی که به اهلبیت(ع) نسبت داده میشود، چیز شگفتی را میبیند؛ روایاتی که از غلو و ادعای آگاهی بر تمام هستی از زمانیکه خداوند آن را خلق کرد تا بینهایت آکنده است. این ادعا برای انبیا، بلکه برای پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) نیز صحیح نیست)<ref>ر.ک: مقدمه غامدی، صفحه ب</ref>. | |||
([[غامدي، احمد سعد|غامدی]] پس از این توضیح درباره باب دوم کتاب، ادعا کرده که انسان مطلع بر این روایاتی که به اهلبیت(ع) نسبت داده میشود، چیز شگفتی را میبیند؛ روایاتی که از غلو و ادعای آگاهی بر تمام هستی از زمانیکه خداوند آن را خلق کرد تا بینهایت آکنده است. این ادعا برای انبیا، بلکه برای پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) نیز صحیح نیست)<ref>ر.ک: مقدمه غامدی، صفحه ب</ref>. | |||
نویسنده در باب سوم کتاب، از تمسک امامیه به برخی از آیات قرآن و توجیه و تأویل کردن آنان، آن آیات را به سود برخی از عقاید خویش (مثل امامت و طعن در مورد اصحاب رسول و...) سخن به میان آورده و در پایان به بیان فضیلت صحابه (بهویژه خلفای راشدین، طلحه، زبیر و عایشه)، از خلال آیات قرآن کریم، پرداخته است<ref>ر.ک: همان، صفحه ح</ref>. | نویسنده در باب سوم کتاب، از تمسک امامیه به برخی از آیات قرآن و توجیه و تأویل کردن آنان، آن آیات را به سود برخی از عقاید خویش (مثل امامت و طعن در مورد اصحاب رسول و...) سخن به میان آورده و در پایان به بیان فضیلت صحابه (بهویژه خلفای راشدین، طلحه، زبیر و عایشه)، از خلال آیات قرآن کریم، پرداخته است<ref>ر.ک: همان، صفحه ح</ref>. | ||
خط ۵۳: | خط ۵۴: | ||
نویسنده در باب چهارم کتاب به تعدادی از تفاسیر شیعه که به اعتقاد او در حق اهلبیت(ع) غلو کردهاند اشاره کرده است. وی تفاسیر شیعه را به دو بخش تفاسیر غلات و تفاسیر معتدلین تقسیم کرده است. ملاک او در غلو عبارت است از تکفیر صحابه، تحریف قرآن و تفسیر باطنی. در بخش تفسیر غلات به هفت تفسیر اشاره کرده که اولین آنها تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع) است؛ البته مؤلف انتساب این تفسیر را به امام صحیح ندانسته است<ref>ر.ک: مقدمه سالوس، صفحه ذ</ref>. | نویسنده در باب چهارم کتاب به تعدادی از تفاسیر شیعه که به اعتقاد او در حق اهلبیت(ع) غلو کردهاند اشاره کرده است. وی تفاسیر شیعه را به دو بخش تفاسیر غلات و تفاسیر معتدلین تقسیم کرده است. ملاک او در غلو عبارت است از تکفیر صحابه، تحریف قرآن و تفسیر باطنی. در بخش تفسیر غلات به هفت تفسیر اشاره کرده که اولین آنها تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع) است؛ البته مؤلف انتساب این تفسیر را به امام صحیح ندانسته است<ref>ر.ک: مقدمه سالوس، صفحه ذ</ref>. | ||
در تفاسیر معتدلین نیز هفت تفسیر را مورد بررسی قرار داده است. اعتدال در اینجا نسبی است؛ چراکه او برخی از همین تفاسیر را (مثل تفسیر شبر و مجمع البیان طبرسی) در فصل سوم از باب دوم کتاب به هنگامی که از دروغگویی شیعه در تحریف قرآن یاد میکند، آورده است<ref>ر.ک: همان</ref>. | در تفاسیر معتدلین نیز هفت تفسیر را مورد بررسی قرار داده است. اعتدال در اینجا نسبی است؛ چراکه او برخی از همین تفاسیر را (مثل [[تفسير القرآن الكريم (شبر)|تفسیر شبر]] و [[مجمع البيان في تفسير القرآن|مجمع البیان]] [[طبرسی، فضل بن حسن|طبرسی]]) در فصل سوم از باب دوم کتاب به هنگامی که از دروغگویی شیعه در تحریف قرآن یاد میکند، آورده است<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
تفسیر مبین شیخ محمدجواد مغنیه، از جمله تفاسیری است که در کتاب معرفی شده است. وی آثار فراوانی در معرفی امامیه داشته است. مغنیه پرچمدار تقریب بین مذاهب اسلامی است که کتابی فقهی بر مذاهب خمسه و مذهب جعفری و مذاهب اربعه اهل سنت تألیف کرده است. او در این کتاب توافق و مطابقت شیعه و اهل سنت در اغلب مسائل فقهی را نشان داده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص867</ref>. | تفسیر مبین شیخ محمدجواد مغنیه، از جمله تفاسیری است که در کتاب معرفی شده است. وی آثار فراوانی در معرفی امامیه داشته است. مغنیه پرچمدار تقریب بین مذاهب اسلامی است که کتابی فقهی بر مذاهب خمسه و مذهب جعفری و مذاهب اربعه اهل سنت تألیف کرده است. او در این کتاب توافق و مطابقت شیعه و اهل سنت در اغلب مسائل فقهی را نشان داده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص867</ref>. | ||
خط ۵۹: | خط ۶۰: | ||
نویسنده در خاتمه کتاب، خلاصهای از مهمترین مطالب کتاب را ذکر کرده است. او تفسیر باطنی را به جمهور مفسرین شیعه نسبت داده و آن را همان معانی باطنی که اسماعیلیان به آن معتقد بودند و هدفشان اسقاط تکالیف بود، دانسته است<ref>ر.ک: همان، ص876</ref>. | نویسنده در خاتمه کتاب، خلاصهای از مهمترین مطالب کتاب را ذکر کرده است. او تفسیر باطنی را به جمهور مفسرین شیعه نسبت داده و آن را همان معانی باطنی که اسماعیلیان به آن معتقد بودند و هدفشان اسقاط تکالیف بود، دانسته است<ref>ر.ک: همان، ص876</ref>. | ||
عسال همچنین ادعا کرده که شیعه اثناعشریه قائل به تحریف قرآن است و میگوید که این همان قرآنی نیست که بر نبی اکرم(ص) نازل شده است. جالب آنکه در ادامه تصریح میکند که تحریف قرآن، موضوعی است که حتی زنادقه، ملحدین از باطنیه و حلولیه و مجسمه و دیگران قائل به آن نشدهاند. سپس میافزاید: شیعه با این اعتقادات بزرگترین اهانت را به ساحت قرآن و امت اسلامی و اهلبیت(ع) کرده است. او همین موضوع را سبب احتجاج یهودیان و مسیحیان جدید و حال بر تحریف قرآن دانسته است<ref>ر.ک: همان، ص888-877</ref>. | [[عسال، محمد محمد ابراهيم|عسال]] همچنین ادعا کرده که شیعه اثناعشریه قائل به تحریف قرآن است و میگوید که این همان قرآنی نیست که بر نبی اکرم(ص) نازل شده است. جالب آنکه در ادامه تصریح میکند که تحریف قرآن، موضوعی است که حتی زنادقه، ملحدین از باطنیه و حلولیه و مجسمه و دیگران قائل به آن نشدهاند. سپس میافزاید: شیعه با این اعتقادات بزرگترین اهانت را به ساحت قرآن و امت اسلامی و اهلبیت(ع) کرده است. او همین موضوع را سبب احتجاج یهودیان و مسیحیان جدید و حال بر تحریف قرآن دانسته است<ref>ر.ک: همان، ص888-877</ref>. | ||
او سپس از کتاب «فصل الخطاب في إثبات تحريف كتاب رب الأرباب» میرزا حسین نوری یاد میکند و البته تصریح میکند: «اگرچه بعضی از علمای شیعه این کتاب را مورد نقد قرارداده و اعلان برائت از آن نمودهاند، اما همواره بین محافل شیعه رایج بوده است<ref>ر.ک: همان</ref>. | او سپس از کتاب «فصل الخطاب في إثبات تحريف كتاب رب الأرباب» میرزا حسین نوری یاد میکند و البته تصریح میکند: «اگرچه بعضی از علمای شیعه این کتاب را مورد نقد قرارداده و اعلان برائت از آن نمودهاند، اما همواره بین محافل شیعه رایج بوده است<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
خط ۶۵: | خط ۶۶: | ||
مؤلف همچنین برخلاف شیوه رایج علمای فریقین در رعایت احترام و ادب نسبت به خاندان پیامبر(ص)، اهل بیت عصمت و طهارت(ع) را با لفظ «أبناء علي» یاد کرده و منکر عصمت و ولایت ایشان شده است<ref>ر.ک: همان، ص879</ref>. او عقیده شیعه در رابطه با ولایت و امامت را فاقد مستند از کتاب و سنت و عقل دانسته و از عبدالله بن سبأ یهودی بهعنوان مخترع این عقیده نام برده است<ref>ر.ک: همان، ص880</ref>. | مؤلف همچنین برخلاف شیوه رایج علمای فریقین در رعایت احترام و ادب نسبت به خاندان پیامبر(ص)، اهل بیت عصمت و طهارت(ع) را با لفظ «أبناء علي» یاد کرده و منکر عصمت و ولایت ایشان شده است<ref>ر.ک: همان، ص879</ref>. او عقیده شیعه در رابطه با ولایت و امامت را فاقد مستند از کتاب و سنت و عقل دانسته و از عبدالله بن سبأ یهودی بهعنوان مخترع این عقیده نام برده است<ref>ر.ک: همان، ص880</ref>. | ||
عسال، عقیده رجعت را نیز اعتقادی خرافی و مخالف با عقل و فطرت سلیم دانسته و اهلبیت(ع) را نیز منکر این اعتقاد دانسته است<ref>ر.ک: همان، ص883</ref>. | [[عسال، محمد محمد ابراهيم|عسال]]، عقیده رجعت را نیز اعتقادی خرافی و مخالف با عقل و فطرت سلیم دانسته و اهلبیت(ع) را نیز منکر این اعتقاد دانسته است<ref>ر.ک: همان، ص883</ref>. | ||
در انتهای کتاب، از تقریب بین مذاهب اسلامی، سخن میگوید و اظهار میکند که نقاط خلاف بین شیعه و سایر فرق اسلامی بسیار عمیق است، لذا برخی از علما گفتهاند: تقارب با شیعه دوازدهامامی، از امور محالی است که تا انتهای دنیا تحقق نخواهد یافت. بااینحال، نویسنده به فعالیتهای الازهر مصر با هدف تقریب و نیز دانشمندان شیعه مانند مرحوم محمد آل کاشفالغطاء، محمدحسین مظفر و محمدجواد مغنیه اشاره کرده است. سپس با بدبینی خاصی این بزرگان شیعه را متهم به بهرهوری از تقریب، برای توجیه و ترویج معتقدات شیعه نموده است<ref>ر.ک: همان، ص889-888</ref>. | در انتهای کتاب، از تقریب بین مذاهب اسلامی، سخن میگوید و اظهار میکند که نقاط خلاف بین شیعه و سایر فرق اسلامی بسیار عمیق است، لذا برخی از علما گفتهاند: تقارب با شیعه دوازدهامامی، از امور محالی است که تا انتهای دنیا تحقق نخواهد یافت. بااینحال، نویسنده به فعالیتهای الازهر مصر با هدف تقریب و نیز دانشمندان شیعه مانند مرحوم محمد آل کاشفالغطاء، محمدحسین مظفر و محمدجواد مغنیه اشاره کرده است. سپس با بدبینی خاصی این بزرگان شیعه را متهم به بهرهوری از تقریب، برای توجیه و ترویج معتقدات شیعه نموده است<ref>ر.ک: همان، ص889-888</ref>. | ||
خط ۷۳: | خط ۷۴: | ||
==پانویس == | ==پانویس == | ||
<references/> | <references /> | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== |
ویرایش