۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
[[شریعتی، علی]] (منتقد) | [[شریعتی، علی]] (منتقد) | ||
[[صدر، محمدباقر]] ( | [[صدر، محمدباقر]] (نویسنده) | ||
[[حجتی کرمانی، علی]] (مترجم) | [[حجتی کرمانی، علی]] (مترجم) | ||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
كتاب با دو مقدمه از مترجم و | كتاب با دو مقدمه از مترجم و نویسنده آغاز و مطالب در دو بخش، تنظيم شده است. | ||
هدف عمده كتاب اثبات حقانيت تشيع و جدا نبودن مذهب شيعه از اسلام است. | هدف عمده كتاب اثبات حقانيت تشيع و جدا نبودن مذهب شيعه از اسلام است. نویسنده شرح مىدهد كه تشيع از زمان نزول وحى به پيامبر(ص) به وجود آمده است و بعد از وفات پيامبر(ص) اين مذهب رسميت يافت، بدين صورت كه عدهاى از مهاجران و انصار بر عليه بدعت گزاران شوريدند و دين واقعى را حفظ نمودند و خود را از اكثريت جدا نمودند.<ref>معرفى كتابهاى تازه، ص488</ref> | ||
در بخش آخر كتاب، به نقدى از دكتر على شريعتى در مورد كتاب مزبور بر مىخوريم كه به خوبى، مسائل كتاب را تجزيه و تحليل قرار داده است. | در بخش آخر كتاب، به نقدى از دكتر على شريعتى در مورد كتاب مزبور بر مىخوريم كه به خوبى، مسائل كتاب را تجزيه و تحليل قرار داده است. | ||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
در مقدمه مترجم، به اهميت كتاب و انگيزه ترجمه آن، اشاره شده است.<ref>مقدمه مترجم، ص9-10</ref> | در مقدمه مترجم، به اهميت كتاب و انگيزه ترجمه آن، اشاره شده است.<ref>مقدمه مترجم، ص9-10</ref> | ||
در مقدمه مؤلف، به توضيح موضوع كتاب پرداخته شده است. | در مقدمه مؤلف، به توضيح موضوع كتاب پرداخته شده است. نویسنده در اين كتاب، در مقام پاسخ دادن به دو پرسش درباره تشيع است: 1- تشيع چگونه ظهور يافت؟ 2- شيعه چرا به وجود آمد؟.<ref>مقدمه مؤلف، ص26</ref> | ||
در پاسخ به سؤال اول، ضمن اشاره اجمالى به اينكه تشيع مولود طبيعى اسلام است، مىفرمايد قطع نظر از وحى و آنچه خداوند فرموده است، درباره تعيين جانشين، در برابر پيامبر(ص) سه راه وجود داشت: 1- پيامبر(ص) امت را به حال خود رها كند تا هر كارى خواستند انجام دهند؛ 2- پيامبر(ص) امت را به شورا واگذارد و به عبارت ديگر خود مردم موظف باشند با شور و مشورت در كارها تصميم بگيرند؛ 3- خود پيامبر(ص) كسى را تعيين نمايد. ايشان در نهايت با باطل نمودن فرضهاى اول و دوم، فرض سوم را تثبيت كرده و بطلان فرضهاى اول و دوم را با توجه به واقعيتهاى تاريخى نشان داده است.<ref>جوادى، قاسم، ص161</ref> | در پاسخ به سؤال اول، ضمن اشاره اجمالى به اينكه تشيع مولود طبيعى اسلام است، مىفرمايد قطع نظر از وحى و آنچه خداوند فرموده است، درباره تعيين جانشين، در برابر پيامبر(ص) سه راه وجود داشت: 1- پيامبر(ص) امت را به حال خود رها كند تا هر كارى خواستند انجام دهند؛ 2- پيامبر(ص) امت را به شورا واگذارد و به عبارت ديگر خود مردم موظف باشند با شور و مشورت در كارها تصميم بگيرند؛ 3- خود پيامبر(ص) كسى را تعيين نمايد. ايشان در نهايت با باطل نمودن فرضهاى اول و دوم، فرض سوم را تثبيت كرده و بطلان فرضهاى اول و دوم را با توجه به واقعيتهاى تاريخى نشان داده است.<ref>جوادى، قاسم، ص161</ref> | ||
نویسنده در بحث دوم (چرا شيعه به وجود آمد؟) مىگويد هنگامى كه حيات امت اسلامى را در زمان پيامبر(ص) بررسى مىكنيم، مىيابيم كه از همان سالهاى نخست ظهور اسلام، دو گروه با دو هدف متفاوت با هم و در كنار هم مىزيستند: يك گروه تعبدبه دين را ملاك قرار داده و نصگرا بودند و سخنان پيامبر(ص) براى آنان ملاك تصميمگيرى بود؛ يك گروه نيز تعبدبه دين و نصوص را فقط در مسائل عبادى و غيبى معتبر مىدانستند و در موارد ديگر اجتهاد و مصحلت را بر نص مقدم مىداشتند. اختلاف روش و هدف اين دو گروه بعد از رحلت پيامبر(ص)، بلافاصله دو دسته متضاد را با برداشتها و ايدههاى متفاوت به وجود آورد.<ref>همان، ص162</ref> | |||
يكى از عوامل انتشار و توسعه ديدگاه دوم، آن است كه اين ديدگاه بهطور طبيعى با ميل و هواى نفس انسان سازگار است؛ زيرا انسان بر اساس مصلحتى كه درك مىكند و شرايط و مقتضياتى كه مىسنجد، طبعاً مايل است در امور تصرف كند. برخى از صحابه، از آن جمله عمر بن الخطاب، طرفدار اين ديدگاه بودند. در تاريخ مىبينيم كه عمر در زمان پيامبر(ص) به صلح حديبيه معترض بود و بعد پيامبر(ص) «حى على خير العمل» را از اذان برداشت و متعه را باطل كرد و مانند اينها. اين ديگاه در ادامه به آنجا منتهى شد كه بر جنايات معاويه، يزيد، عمرو عاص، ابوبكر، بسر بن ارطاة، مغيرة بن وليد، خالد بن وليد و... با عنوان اجتهاد، سرپوش گذاشت. اين دو عقيده متضاد، در محضر رسول خدا(ص) در روز آخر عمر شريف نيز انعكاس يافت و بعد از رحلت پيامبر(ص) هم ادامه داشت.<ref>همان</ref> | يكى از عوامل انتشار و توسعه ديدگاه دوم، آن است كه اين ديدگاه بهطور طبيعى با ميل و هواى نفس انسان سازگار است؛ زيرا انسان بر اساس مصلحتى كه درك مىكند و شرايط و مقتضياتى كه مىسنجد، طبعاً مايل است در امور تصرف كند. برخى از صحابه، از آن جمله عمر بن الخطاب، طرفدار اين ديدگاه بودند. در تاريخ مىبينيم كه عمر در زمان پيامبر(ص) به صلح حديبيه معترض بود و بعد پيامبر(ص) «حى على خير العمل» را از اذان برداشت و متعه را باطل كرد و مانند اينها. اين ديگاه در ادامه به آنجا منتهى شد كه بر جنايات معاويه، يزيد، عمرو عاص، ابوبكر، بسر بن ارطاة، مغيرة بن وليد، خالد بن وليد و... با عنوان اجتهاد، سرپوش گذاشت. اين دو عقيده متضاد، در محضر رسول خدا(ص) در روز آخر عمر شريف نيز انعكاس يافت و بعد از رحلت پيامبر(ص) هم ادامه داشت.<ref>همان</ref> | ||
نویسنده با توجه به تحليل ياد شده در مورد مسئله جانشين پيامبر(ص)، مىگويد يك گروه به نص تمسك كرد و گروه ديگر، به اجتهاد، بدين ترتيب، ملاحظه مىكنيم كه شيعه- كه همان گروه متعبدو نصگرا است- به هنگام رحلت رسول اكرم(ص)، تولد يافت و شیعیان بلافاصله موجوديت و شخصيت خود را در جانبدارى عملى از پيشوايى و زعامت [[امام على(ع)]] در ميان مسلمانان به آزمايش گذاردند.<ref>همان</ref> | |||
نویسنده در پايان اين بخش، با ذكر نظرات مرحوم كاشف الغطا و مرحوم [[شرفالدین، عبدالحسین|سيد شرفالدين]]، به بررسى تعداد شیعیان هنگام رحلت پيامبر(ص) پرداخته است. مرحوم كاشف الغطا و شرفالدين، به ترتيب، شمار شیعیان را 300 و 250 نفر ذكر مىكنند و ادعا میكنند با تتبع افزونتر مىتوان افراد بيشترى را در ميان صحابه يافت كه گرايش شيعى داشتند.<ref>همان</ref> | |||
وى در پايان، بحثى تحت عنوان تشيع روحى و سياسى دارد و اينكه آيا در انديشه شيعه بين اين دو نوع تشيع، تفكيكى هست يا خير، نظر | وى در پايان، بحثى تحت عنوان تشيع روحى و سياسى دارد و اينكه آيا در انديشه شيعه بين اين دو نوع تشيع، تفكيكى هست يا خير، نظر نویسنده اين است كه اين تفكيك و جدايى نادرست است.<ref>همان، ص163</ref> | ||
در ادامه، نقدهاى دكتر شريعتى بر [[صدر، محمدباقر|شهيد صدر]] و پاسخهاى مترجم، آمده است. دكتر شريعتى سه نقد بر كتاب وارد كرده است: | در ادامه، نقدهاى دكتر شريعتى بر [[صدر، محمدباقر|شهيد صدر]] و پاسخهاى مترجم، آمده است. دكتر شريعتى سه نقد بر كتاب وارد كرده است: |
ویرایش