۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' حسين' به ' حسین') |
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
|پدیدآورندگان | |پدیدآورندگان | ||
| پدیدآوران = | | پدیدآوران = | ||
[[کراچکوفسکی، ایگناتی یولیانوویچ]] ( | [[کراچکوفسکی، ایگناتی یولیانوویچ]] (نویسنده) | ||
[[هاشم، صلاح الدین عثمان]] (تعريب) | [[هاشم، صلاح الدین عثمان]] (تعريب) | ||
[[بلبایف، ایگور]] (مراجعه) | [[بلبایف، ایگور]] (مراجعه) | ||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
}} | }} | ||
'''تاريخ الأدب الجغرافي العربي'''، در اصل با قلم | '''تاريخ الأدب الجغرافي العربي'''، در اصل با قلم نویسنده توانمند معاصر روسى، [[ايگناتى یولیانوویچ کراچکوفسکی]]، به نگارش درآمده و [[صلاحالدين عثمان هاشم]] آن را به زبان عربى برگردانده و اداره فرهنگ در دانشگاه دول عربى آن را به چاپ رسانده است. اصل روسى آن در سال 1957 در مسكو - لنينگراد منتشر گرديده است. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
مؤلف، در ادامه، به هدف كار خود اشاره مىكند و مىنويسد: «من صرفاً نخواستم به تاريخ جغرافيا به اندازهاى كه كتابهاى تاريخ ادبيات بيان مىدارند، پرداخته باشم، بلكه اين نوشتار نگاهى جامع به فلسفه دانش جغرافيا از لابهلاى اشعار جاهلى تا زمان ماست؛ بنابراین، هر چيزى كه بهگونهاى در اين دانش تأثيرى داشته و نقشى آفريده، بدان توجه شده و در اين مجموعه، گرد آمده است و همچنين به تأثيرى كه ادب جغرافياى عربى در شرق و غرب داشته، اشاره شده است. | مؤلف، در ادامه، به هدف كار خود اشاره مىكند و مىنويسد: «من صرفاً نخواستم به تاريخ جغرافيا به اندازهاى كه كتابهاى تاريخ ادبيات بيان مىدارند، پرداخته باشم، بلكه اين نوشتار نگاهى جامع به فلسفه دانش جغرافيا از لابهلاى اشعار جاهلى تا زمان ماست؛ بنابراین، هر چيزى كه بهگونهاى در اين دانش تأثيرى داشته و نقشى آفريده، بدان توجه شده و در اين مجموعه، گرد آمده است و همچنين به تأثيرى كه ادب جغرافياى عربى در شرق و غرب داشته، اشاره شده است. | ||
نویسنده، در پايان، به زمان تأليف هر يك از فصول كتاب اشاره مىكند و اينكه بخشهايى از آن، در هنگام محاصره لنينگراد و در دوره جنگ جهانى به نگارش درآمده است؛ در اينجا اندوه و غم يا خاطرات تلخ اين دوره از لابهلاى نوشته، به روشنى به چشم مىآيد. | |||
پس از اين سه مقدمه، مدخلى در دو بخش آمده است: عرض عام؛ تاريخ آموزش جغرافى و هدف از آن. در اين بخش، مؤلف، به جايگاه تمدن عرب و نقش آن در تمدن بشرى توجه مىدهد، اينكه عربان چگونه در دانشهاى گوناگون از فيزيك، رياضى، كيميا، بيولوژى و... برترى يافته و ديگران از اين خرمن بهره گرفتهاند و بعد به موضوع جغرافيا وارد مىشود و اهميت آن را در دانش و معرفت انسانى و سهم عربها در آن و نيز تأثير آن را در دنياى انسانى مىنمايد. در ريشهيابى دانش جغرافياى عربى به ريشهها و منابع خواسته يا ناخواسته آن هم نگاهى افكنده و از ایران، مصر و بيزانس ياد مىكند. پيدايش اسلام و تأكيد بر دانشآموزى، بهعنوان عاملى مهم در فراگيرى دانشها در همين مدخل آمده و نقش تاجرين در اين ميدان، كوچ كردنهاى متعلمين، خراج گيرى و... همه در مقوله بحث داخلند. | پس از اين سه مقدمه، مدخلى در دو بخش آمده است: عرض عام؛ تاريخ آموزش جغرافى و هدف از آن. در اين بخش، مؤلف، به جايگاه تمدن عرب و نقش آن در تمدن بشرى توجه مىدهد، اينكه عربان چگونه در دانشهاى گوناگون از فيزيك، رياضى، كيميا، بيولوژى و... برترى يافته و ديگران از اين خرمن بهره گرفتهاند و بعد به موضوع جغرافيا وارد مىشود و اهميت آن را در دانش و معرفت انسانى و سهم عربها در آن و نيز تأثير آن را در دنياى انسانى مىنمايد. در ريشهيابى دانش جغرافياى عربى به ريشهها و منابع خواسته يا ناخواسته آن هم نگاهى افكنده و از ایران، مصر و بيزانس ياد مىكند. پيدايش اسلام و تأكيد بر دانشآموزى، بهعنوان عاملى مهم در فراگيرى دانشها در همين مدخل آمده و نقش تاجرين در اين ميدان، كوچ كردنهاى متعلمين، خراج گيرى و... همه در مقوله بحث داخلند. | ||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
در بخش دوم، به تاريخ آموزش اين موضوع در غرب مىپردازد كه اروپاييان از چه زمانى با جغرافياى عرب آشنا شدهاند. وى، مىنويسد: از قرن يازدهم، در اسپانيا ترجمه تصنيفهاى عربى در فلك و رياضى به زبان لاتينى آغاز شد و به سرعت اسامى خوارزمى، فرغانى و بتانى نزد همگان شناخته شد و به اين طريق بيشتر اسامى اصلى شرقى معروف گرديد و با اين ترجمهها، دانش جغرافى فلكى و وصفى سير تطورى خويش را در اروپا آغاز كرد و انديشه عرب در آن نقش بسزايى ايفا كرد. مؤلف، در ادامه، به سير ترجمه آثار عربى به دست اروپاى مسيحى مىپردازد و برخى از مستشرقان را با ترجمه آنها نام مىبرد و با نگاهى نقدى در پايان، هدف از نگارش كتاب را بيان مىكند. | در بخش دوم، به تاريخ آموزش اين موضوع در غرب مىپردازد كه اروپاييان از چه زمانى با جغرافياى عرب آشنا شدهاند. وى، مىنويسد: از قرن يازدهم، در اسپانيا ترجمه تصنيفهاى عربى در فلك و رياضى به زبان لاتينى آغاز شد و به سرعت اسامى خوارزمى، فرغانى و بتانى نزد همگان شناخته شد و به اين طريق بيشتر اسامى اصلى شرقى معروف گرديد و با اين ترجمهها، دانش جغرافى فلكى و وصفى سير تطورى خويش را در اروپا آغاز كرد و انديشه عرب در آن نقش بسزايى ايفا كرد. مؤلف، در ادامه، به سير ترجمه آثار عربى به دست اروپاى مسيحى مىپردازد و برخى از مستشرقان را با ترجمه آنها نام مىبرد و با نگاهى نقدى در پايان، هدف از نگارش كتاب را بيان مىكند. | ||
پس از اين مقدمات، اولين فصل كتاب با عنوان «جغرافيا نزد عرب قبل از پيدايش كتابهاى اوليه جغرافى» آمده است. در اين فصل، | پس از اين مقدمات، اولين فصل كتاب با عنوان «جغرافيا نزد عرب قبل از پيدايش كتابهاى اوليه جغرافى» آمده است. در اين فصل، نویسنده، به نقش عربها در جغرافيا اشاره دارد. | ||
مؤلف، در ادامه، به چگونگى بهرهگيرى از اشعار و ادب در اين زمينه و اطلاعيابى از آنها اشاره مىكند. كتابهاى آسمانى، مثل قرآن، تورات، انجيل نيز از منابع اين زمينه به شمار آمدهاند. بر اين اساس، به ديدگاههاى جغرافياى فلكى و رياضى اعراب پرداخته و تحقيقات عالمانهاى انجام مىدهد. داستانهاى جغرافيايى، تقسيمات طبيعى، نقشهها، تحقيقات و جستوجوگرىها، راهشناسىها، نظريات گوناگون در مورد دريا و خشكى و... مباحثى است كه در اين فصل آمده است. | مؤلف، در ادامه، به چگونگى بهرهگيرى از اشعار و ادب در اين زمينه و اطلاعيابى از آنها اشاره مىكند. كتابهاى آسمانى، مثل قرآن، تورات، انجيل نيز از منابع اين زمينه به شمار آمدهاند. بر اين اساس، به ديدگاههاى جغرافياى فلكى و رياضى اعراب پرداخته و تحقيقات عالمانهاى انجام مىدهد. داستانهاى جغرافيايى، تقسيمات طبيعى، نقشهها، تحقيقات و جستوجوگرىها، راهشناسىها، نظريات گوناگون در مورد دريا و خشكى و... مباحثى است كه در اين فصل آمده است. | ||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
فصل دوم، شروع جغرافياى رياضى نزد عرب است و اينكه ريشه جغرافياى علمى نزد عرب به فلكىهاى يونانى برمىگردد و بعد تأثير هندى و ایرانى موجب پر و بال يافتن آن گرديد، همچنين در اين فصل، به اين سؤال پاسخ مىگويد كه چرا جغرافياى علمى ابتدائاً در زمان عباسيان؛ يعنى در نيمه دوم قرن هشتم پديدار شد و چرا ایرانيان، اولين مترجمين آن بودهاند با اينكه امويان به تمدن هلنستى در انطاكيه و اسكندريه نزدیک تر بودند و على القاعده سريان مىبايد نقش واسطه را بازى كند. | فصل دوم، شروع جغرافياى رياضى نزد عرب است و اينكه ريشه جغرافياى علمى نزد عرب به فلكىهاى يونانى برمىگردد و بعد تأثير هندى و ایرانى موجب پر و بال يافتن آن گرديد، همچنين در اين فصل، به اين سؤال پاسخ مىگويد كه چرا جغرافياى علمى ابتدائاً در زمان عباسيان؛ يعنى در نيمه دوم قرن هشتم پديدار شد و چرا ایرانيان، اولين مترجمين آن بودهاند با اينكه امويان به تمدن هلنستى در انطاكيه و اسكندريه نزدیک تر بودند و على القاعده سريان مىبايد نقش واسطه را بازى كند. | ||
فصل سوم، با عنوان جغرافىدانان مكتب يونانى و زيجهاى بزرگ(جغرافيو المدرسة اليونانية و الزيجات الكبرى) است. در اين فصل، | فصل سوم، با عنوان جغرافىدانان مكتب يونانى و زيجهاى بزرگ(جغرافيو المدرسة اليونانية و الزيجات الكبرى) است. در اين فصل، نویسنده، به انديشه نجومى خوارزمى و كارهاى وى مىپردازد و نكتههاى دقيق و جالبى از نوگرايى فكرى و تأثيرپذيرى وى از يونان و نيز تأثيرگذارىاش دارد و سپس به كتابهاى عرب و محتويات بعضى از آنها و تأثير آنها در ادوار بعدى اشاره مىكند و بعد انديشهها و روش يعقوب كندى معاصر خوارزمى و كارهاى او، بتانى و انديشههايش تا خواجه نصير و شاگردانش و محمود شيرازى، الغ بيك(نواده تيمور)، على ال[[قوشچی، علی بن محمد|قوشجى]] را بررسى مىنمايد. | ||
جغرافىدانان لغوى و سياحان قرن نهم در فصل چهارم ذكر شدهاند(الجغرافيون اللغويون و رحالوا القرن التاسع). مقصود از اين عنوان، بررسى مطالعات و پژوهشهاى دانشمندان جغرافىدانى است كه از بسط و تبيين واژهاى به شناسايى يافتهها پرداختند و نوشتههاى آنان به «كتب الانواء» مشهورند، همانند نوشتههاى دوسى، [[دینوری، احمد بن داود|ابوحنيفه دينورى]]، كتاب تقويم قرطبه، كتاب الاصنام، جمهرة الانساب، كتاب الاقاليم، كتاب البلدان الصغير و كتاب البلدان الكبير، كتاب العجائب، اشتقاق البلدان، كتاب انساب البلدان و... در پايان آورده است كه قرن نهم، گشايش دوره جديدى در تاريخ ادبيات جغرافى عرب است؛ نه فقط به جهت فراوانى روشهاى تازه، بلكه به جهت پيدايى رسالههاى قابل نشر كه به اشكال مختلف به دست ما رسيده است. | جغرافىدانان لغوى و سياحان قرن نهم در فصل چهارم ذكر شدهاند(الجغرافيون اللغويون و رحالوا القرن التاسع). مقصود از اين عنوان، بررسى مطالعات و پژوهشهاى دانشمندان جغرافىدانى است كه از بسط و تبيين واژهاى به شناسايى يافتهها پرداختند و نوشتههاى آنان به «كتب الانواء» مشهورند، همانند نوشتههاى دوسى، [[دینوری، احمد بن داود|ابوحنيفه دينورى]]، كتاب تقويم قرطبه، كتاب الاصنام، جمهرة الانساب، كتاب الاقاليم، كتاب البلدان الصغير و كتاب البلدان الكبير، كتاب العجائب، اشتقاق البلدان، كتاب انساب البلدان و... در پايان آورده است كه قرن نهم، گشايش دوره جديدى در تاريخ ادبيات جغرافى عرب است؛ نه فقط به جهت فراوانى روشهاى تازه، بلكه به جهت پيدايى رسالههاى قابل نشر كه به اشكال مختلف به دست ما رسيده است. | ||
تصنيفات عمومى در جغرافياى قرن نهم(المصنفات العامة في الجغرافيا في القرن التاسع)، عنوان فصل بعدى است. مؤلف، در آغاز، مىنويسد: «خردادبه، اول مؤلفى است كه تصنيفى از ايشان در جغرافياى وصفى به ما رسيده است» و در ادامه آورده است: «ابوالقاسم، عبيدالله بن عبدالله بن خردادبه، فارسی الاصل و كان جدّه مجوسيا كما هو واضح من الاسم الذى حمله المؤلف و...». بعد از بررسى انديشه وى، | تصنيفات عمومى در جغرافياى قرن نهم(المصنفات العامة في الجغرافيا في القرن التاسع)، عنوان فصل بعدى است. مؤلف، در آغاز، مىنويسد: «خردادبه، اول مؤلفى است كه تصنيفى از ايشان در جغرافياى وصفى به ما رسيده است» و در ادامه آورده است: «ابوالقاسم، عبيدالله بن عبدالله بن خردادبه، فارسی الاصل و كان جدّه مجوسيا كما هو واضح من الاسم الذى حمله المؤلف و...». بعد از بررسى انديشه وى، نویسنده، به يعقوبى، [[بلاذری، احمد بن یحیی|بلاذرى]]، ابن فقيه، ابن رسته تا [[ابن زولاق، حسن بن ابراهیم|ابن زولاق]] و محمد وراق و احمد رازى و همدانى اشاره مىكند. وى، همدانى را با كتاب «صفة جزيرة العرب»، در نوع خود يگانه مىداند. | ||
فصل ششم، داراى عنوان «المسعودى و الرحالة الذين زاروا الاصقاع الشمالية في القرن العاشر»(مسعودى و جهانگردانى كه از سرزمينها و مناطق شمالى در قرن دهم ديدن كردهاند). | فصل ششم، داراى عنوان «المسعودى و الرحالة الذين زاروا الاصقاع الشمالية في القرن العاشر»(مسعودى و جهانگردانى كه از سرزمينها و مناطق شمالى در قرن دهم ديدن كردهاند). | ||
خط ۹۳: | خط ۹۳: | ||
فصل هفتم، داراى عنوان «المدرسة الكلاسیکیة لجغرافى القرن العاشر» است. | فصل هفتم، داراى عنوان «المدرسة الكلاسیکیة لجغرافى القرن العاشر» است. | ||
فصل هشتم، به جغرافىدانان ديگر قرن دهم مىپردازد و از كتابهايى كه در اين دوره نوشته شده و نيز روشهاى نويسندگان و ويژگىهاى هر يك از آنها و ميزان اهميت هر يك، ياد مىكند. مؤلف، در اين فصل از كتاب مجهول المؤلف «حدود العالم» سخن دارد. مجموعه مهم اين عصر كه در همين فصل به آن اشاره رفته، رسائل اخوان الصفاست كه در آن انديشهها و نظريات قديمى دنياى كلاسيك يونان و نيز دانشمندان هندى آمده است. به ادعاى | فصل هشتم، به جغرافىدانان ديگر قرن دهم مىپردازد و از كتابهايى كه در اين دوره نوشته شده و نيز روشهاى نويسندگان و ويژگىهاى هر يك از آنها و ميزان اهميت هر يك، ياد مىكند. مؤلف، در اين فصل از كتاب مجهول المؤلف «حدود العالم» سخن دارد. مجموعه مهم اين عصر كه در همين فصل به آن اشاره رفته، رسائل اخوان الصفاست كه در آن انديشهها و نظريات قديمى دنياى كلاسيك يونان و نيز دانشمندان هندى آمده است. به ادعاى نویسنده، رسائل اخوان الصفا به سبک آسان و به دور از اصطلاحات غامض به نگارش درآمده و حاوى موضوعات گوناگونى است. كتابهای «آكام المرجان في ذكر المداين المشهورة في كل مكان» از اسحاق بن حسین و «المسالك و الممالك» از حسن بن احمد مهلبى و «دلائل القبلة» از ابوالعباس احمد بن القاص الطبرى و... در اين فصل بررسى شدهاند. | ||
فصل نهم، در مورد بيرونى و جغرافىدانان قرن يازدهم در مشرقزمين است. مؤلف، مىنويسد: «با اينكه نام بيرونى در ادب عربى، در ميدان جغرافيا و سفرنامه ديده مىشود، اما او در واقع يك جغرافىدان نيست، بلكه بيشتر، رياضىدان و فيزيكدان و در مرحله بعد تاريخدان است. | فصل نهم، در مورد بيرونى و جغرافىدانان قرن يازدهم در مشرقزمين است. مؤلف، مىنويسد: «با اينكه نام بيرونى در ادب عربى، در ميدان جغرافيا و سفرنامه ديده مىشود، اما او در واقع يك جغرافىدان نيست، بلكه بيشتر، رياضىدان و فيزيكدان و در مرحله بعد تاريخدان است. نویسنده، از كتابهاى مهم بيرونى چون «الآثار الباقية»، «القانون المسعودى» و... ياد مىكند و وى را در عين اينكه متأثر از مكتب يونانى مىداند، مدعى است كه از دادههاى تازه جغرافيايى معاصرش بهره گرفته و كتابهاى او از احساسات قومى ایرانى خالى نيست. | ||
دو فصل بعد، از جغرافىدانان قرن يازدهم و دوازدهم در مغرب و جغرافىدانان قرن دوازدهم در مشرق سخن دارد و بر آن است كه مغرب و اندلس نقش چندانى در تطور جغرافيا نداشته جز آنكه در رابطه با جغرافياى محلى اطلاعاتى را در اختيار پژوهنده قرار مىدهند، اما در مشرق اسلامى بزرگترين تصنيفات جغرافيايى پديد آمده است. در فصل دهم، بحث مفصلى درباره [[ادریسی، محمد بن محمد|ادريسى]] و روش او ارائه داده و در ادامه از سفرنامههاى حج هم گفتوگوهايى شده است. | دو فصل بعد، از جغرافىدانان قرن يازدهم و دوازدهم در مغرب و جغرافىدانان قرن دوازدهم در مشرق سخن دارد و بر آن است كه مغرب و اندلس نقش چندانى در تطور جغرافيا نداشته جز آنكه در رابطه با جغرافياى محلى اطلاعاتى را در اختيار پژوهنده قرار مىدهند، اما در مشرق اسلامى بزرگترين تصنيفات جغرافيايى پديد آمده است. در فصل دهم، بحث مفصلى درباره [[ادریسی، محمد بن محمد|ادريسى]] و روش او ارائه داده و در ادامه از سفرنامههاى حج هم گفتوگوهايى شده است. | ||
خط ۱۰۱: | خط ۱۰۱: | ||
فصل يازدهم، از «خرقى» سخن مىگويد كه جغرافياى رياضى و وصفى را به هم نزدیک كرده است و از كتابهاى فارسی اين دوره نيز مباحث ارزشمندى ارائه گرديده، هرچند به ادعاى مؤلف در اين قرن در مشرقزمين روشهاى جديد با آثار بزرگى ارائه نشده است. | فصل يازدهم، از «خرقى» سخن مىگويد كه جغرافياى رياضى و وصفى را به هم نزدیک كرده است و از كتابهاى فارسی اين دوره نيز مباحث ارزشمندى ارائه گرديده، هرچند به ادعاى مؤلف در اين قرن در مشرقزمين روشهاى جديد با آثار بزرگى ارائه نشده است. | ||
فصل دوازدهم، از [[یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله|ياقوت حموى]] و مؤلفين نيمه اول قرن سيزدهم سخن به ميان آورده است؛ كسانى همچون عبداللطيف، عبدالواحد مراكشى، نابلسى و ابن مجاور. | فصل دوازدهم، از [[یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله|ياقوت حموى]] و مؤلفين نيمه اول قرن سيزدهم سخن به ميان آورده است؛ كسانى همچون عبداللطيف، عبدالواحد مراكشى، نابلسى و ابن مجاور. نویسنده، مدعى است كه در اين دوره جز ياقوت، دانشمند ديگرى درخور ذكر نيست. ياقوت كسى است كه نياز به يك مرجع عمومى را دريافت و با اينكه بخش عظيمى از مواد تحقيقاتىاش در حمله مغولان از ميان رفته، اما با كتاب «[[معجم البلدان]]» كه جمع بين جغرافياى نجومى، وصفى، لغوى و سفرنامههاست نقشى بزرگ در تاريخ اين دانش بازى كرده است. ديگر كتابهاى ياقوت، «المشترك وضعاً و المفترق صقعاً» و «مراصد الاطلاع على اسماء الامكنة و البقاع» است كه در همين حوزه قرار دارند. سپس مؤلف به ديگر شخصيتهاى اين دوره مىپردازد و از حمله تأثيرگذار مغولان مىگويد كه موجب انتقال مراكز علمى و ادبى زبان عربى به شام و غرب گرديد. | ||
فصل سيزدهم كتاب، به نيمه دوم قرن سيزدهم اختصاص دارد و در آن از ابن سعيد زكرياى قزوينى تا جوينى و [[ابن عبری، غریغوریوس بن هارون|ابن عبرى]] و... سخن به ميان مىآورد و مىنويسد: «جنگ مغولان حد فاصلى است در تاريخ بخش شرقى از جهان عربى و پس از آن مركزيتِ عالم اسلامى و بغداد از بين رفت، ولى با همه اينها در جهان اسلام دانشمندانى سر برآوردند، از آن جمله ياقوت و...» | فصل سيزدهم كتاب، به نيمه دوم قرن سيزدهم اختصاص دارد و در آن از ابن سعيد زكرياى قزوينى تا جوينى و [[ابن عبری، غریغوریوس بن هارون|ابن عبرى]] و... سخن به ميان مىآورد و مىنويسد: «جنگ مغولان حد فاصلى است در تاريخ بخش شرقى از جهان عربى و پس از آن مركزيتِ عالم اسلامى و بغداد از بين رفت، ولى با همه اينها در جهان اسلام دانشمندانى سر برآوردند، از آن جمله ياقوت و...» | ||
خط ۱۰۹: | خط ۱۰۹: | ||
فصل چهاردهم، از قرن چهاردهم سخن دارد. اين قرن، با سهم اندلس و مغرب در تطور ادب جغرافى عرب آغاز شده است؛ با افرادى چون محمد بن رشيد، تجانى صفدى تا حمد الله قزوينى با كتاب «نزهة القلوب». | فصل چهاردهم، از قرن چهاردهم سخن دارد. اين قرن، با سهم اندلس و مغرب در تطور ادب جغرافى عرب آغاز شده است؛ با افرادى چون محمد بن رشيد، تجانى صفدى تا حمد الله قزوينى با كتاب «نزهة القلوب». | ||
فصل پانزدهم، داراى عنوان «موسوعات عصر مماليك، اسفار ابن بطوطة) است و چنانكه از عنوان برمىآيد، | فصل پانزدهم، داراى عنوان «موسوعات عصر مماليك، اسفار ابن بطوطة) است و چنانكه از عنوان برمىآيد، نویسنده، به فرهنگنامهها و دايرةالمعارفهاى دوره سلاطين مملوكى و سفرهاى [[ابن بطوطه، محمد بن عبدالله|ابن بطوطه]] اشاره مىكند. اين فصل، با ذكر الوطواط و نويرى آغاز مىشود و به [[ابن بطوطه، محمد بن عبدالله|ابن بطوطه]] ختم مىگردد. در سفرهاى [[ابن بطوطه، محمد بن عبدالله|ابن بطوطه]]، به اين نكته مىپردازد كه آيا آنچه را وى در سفرنامهاش ذكر كرده است، به راستى خود ديده يا از روى گمانه و تصور منعكس كرده است و در پاسخ مىنويسد: «نمىشود آن همه اطلاعات؛ مثلاً از چين، از روى حدس و خيال باشد، بلكه همه آنچه را [[ابن بطوطه، محمد بن عبدالله|ابن بطوطه]] در رحله خويش آورده است، نتيجه مشاهده شخصى و به واقع سفر وى بوده است». | ||
فصل پايانى كتاب، با عنوان «[[ابن خلدون]] و جغرافيا در مغرب در دو قرن پانزدهم و شانزدهم» آغاز مىشود. در اين فصل، | فصل پايانى كتاب، با عنوان «[[ابن خلدون]] و جغرافيا در مغرب در دو قرن پانزدهم و شانزدهم» آغاز مىشود. در اين فصل، نویسنده، به آرا و نظريات جغرافيايى [[ابن خلدون]](732 - 808) اشاره مىكند. به جهت برجستگى شخصيت و نقش [[ابن خلدون]]، ابتدا به زندگى او بهطور گذرا نگاهى مىافكند و كارهاى وى را بررسى مىكند و زمينه رشد و نمو فكرى و اجتماعى و سياسىاش را نشان مىدهد. | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == |
ویرایش