۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
[[ساعدی، اسامه]] (محقق) | [[ساعدی، اسامه]] (محقق) | ||
[[حسنی، هاشم معروف]] ( | [[حسنی، هاشم معروف]] (نویسنده) | ||
| زبان =عربی | | زبان =عربی | ||
| کد کنگره =BP 106/5 /ح5م8 1388 | | کد کنگره =BP 106/5 /ح5م8 1388 | ||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
كتاب با مقدمه محقق آغاز و مطالب در يك مدخل و چهار فصل، تنظيم شده است. | كتاب با مقدمه محقق آغاز و مطالب در يك مدخل و چهار فصل، تنظيم شده است. | ||
نویسنده در تأليف اين كتاب، برخلاف سبک السباعى و محمد عجاج الخطيب كه به نظر وى هدفشان از بين بردن اسلام و ايجاد تفرقه است، خواسته است تشيع حقيقى را معرفى كرده و به بيان آرا و عقايد شیعیان راستين بپردازد.<ref>اسماعيلى، آيتالله ص188</ref> | |||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
در مقدمه محقق، به بررسى روش | در مقدمه محقق، به بررسى روش نویسنده در نقد حديث، پرداخته شده است.<ref>مقدمه محقق، ص11 - 31</ref> | ||
در مدخل، به اين نكته اشاره شده است كه قرآن، مهمترين منبع شريعت و سنت، مهمترين منبع تفسير كتاب خداست. بر همين اساس، در كتاب حاضر به ورود احاديث جعلى و ساختگى در بين احاديث صحيح اشاره شده و در مورد شروع جعل و وضع روايات، به اين نتيجه رسيده شده است كه دروغپردازى در حديث، نتيجه عواملى بوده كه نخستين نشانههاى آن در زمان حيات پيامبر(ص) و يا دست كم در زمانى نزدیک به وفات آن حضرت و قبل از پيدايش احزاب و فرقههاى مذهبى و سياسى، بروز كرده است.<ref>ر.ک: اسماعيلى، آيتالله ص187</ref> | در مدخل، به اين نكته اشاره شده است كه قرآن، مهمترين منبع شريعت و سنت، مهمترين منبع تفسير كتاب خداست. بر همين اساس، در كتاب حاضر به ورود احاديث جعلى و ساختگى در بين احاديث صحيح اشاره شده و در مورد شروع جعل و وضع روايات، به اين نتيجه رسيده شده است كه دروغپردازى در حديث، نتيجه عواملى بوده كه نخستين نشانههاى آن در زمان حيات پيامبر(ص) و يا دست كم در زمانى نزدیک به وفات آن حضرت و قبل از پيدايش احزاب و فرقههاى مذهبى و سياسى، بروز كرده است.<ref>ر.ک: اسماعيلى، آيتالله ص187</ref> | ||
در فصل اول، به بررسى رابطه سنت و صحابه با حديث پرداخته شده است. | در فصل اول، به بررسى رابطه سنت و صحابه با حديث پرداخته شده است. نویسنده در اين فصل، دو موضوع را مورد بحث قرار داده است: نخست، به تعريف سنت و تبيين آن از ديدگاه متشرعين پرداخته است. سنت در لغت به راه و روشى گفته مىشود كه انسان بهعنوان خط مشى براى خود در نظر مىگيرد و در نزد محدثين، سنت به قول، فعل، تقرير و صفات خلقيه و خلقيه پيامبر(ص) قبل و بعد از نبوت گفته مىشود.<ref>ر.ک: همان، ص189</ref> | ||
نویسنده پس از تعريف سنت، به بحث احكام شرعيه - كه در اصطلاح سنت ناميده مىشود - پرداخته و فرق آن را با قرآن، بيان كرده است و در ادامه، به نحوه رجوع مسلمانان به سنت و قرآن و شيوههاى تبليغى پيامبر(ص) در برخورد با مسلمانان، اشاره نموده است.<ref>ر.ک: همان</ref> | |||
از جمله اين شيوهها، كتابت حديث بود، ولى اين شيوه، پس از رحلت پيامبر(ص) كنار گذاشته شد و منع تدوين حديث در پيش گرفته شد. اين عامل و برخى عوامل ديگر از قبيل نقل شفاهى احاديث و غيره، منجر به طرح نظريه عدالت صحابه و برخى نظريات ديگر شد.<ref>همان</ref> | از جمله اين شيوهها، كتابت حديث بود، ولى اين شيوه، پس از رحلت پيامبر(ص) كنار گذاشته شد و منع تدوين حديث در پيش گرفته شد. اين عامل و برخى عوامل ديگر از قبيل نقل شفاهى احاديث و غيره، منجر به طرح نظريه عدالت صحابه و برخى نظريات ديگر شد.<ref>همان</ref> | ||
نویسنده در بخش ديگر اين فصل، نظريه عدالت صحابه را مورد بررسى قرار داده است. وى در اين بخش از كتابهاى «باعث الحثيث» حافظ بن كثير و «تدريب الراوي» نووى و مقدمه ابن صلاح، استفاده كرده و ضمن بحث درباره نظريه عدالت صحابه و نظريه فضيلت قرابت با پيامبر(ص)، اين نظريات را بهطور تحليلى مورد بررسى قرار داده و رد كرده است. همچنين نظرات [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]] را در مورد ديدگاه شيعه نسبت به صحابه مطرح كرده و آن را مردود ساخته است.<ref>ر.ک: همان، ص190</ref> | |||
در فصل دوم، تأليفات اوليه حديث و اقسام آن، مورد بررسى قرار گرفته است. مؤلف در اين فصل، به معرفى تأليفات كتب اوليه شيعه (كتب اربعه) و همچنين كتب اهل سنت (صحاح سته) پرداخته و آنها را مورد نقد و بررسى قرار داده است. در ادامه، نظر شيعه و اهل سنت را در مورد اقسام حديث بيان داشته و به تعريف حديث مشهور، مستفيض، غريب، حسن، موثق، ضعيف، موقوف، منقطع، معضل، مدرج، تواتر لفظى و معنوى، موقوف، مسند، متصل و مدلس، پرداخته است و سپس تدليس را در كتاب كفايه البغدادى و توضيح الأفكار مورد بررسى قرار داده و نظر سيدرشيد رضا در تفسير «المنار» و [[سيوطى]] در شرح تدريب الراوي را در مورد تدليسكنندگان، بيان كرده است.<ref>ر.ک: همان</ref> | در فصل دوم، تأليفات اوليه حديث و اقسام آن، مورد بررسى قرار گرفته است. مؤلف در اين فصل، به معرفى تأليفات كتب اوليه شيعه (كتب اربعه) و همچنين كتب اهل سنت (صحاح سته) پرداخته و آنها را مورد نقد و بررسى قرار داده است. در ادامه، نظر شيعه و اهل سنت را در مورد اقسام حديث بيان داشته و به تعريف حديث مشهور، مستفيض، غريب، حسن، موثق، ضعيف، موقوف، منقطع، معضل، مدرج، تواتر لفظى و معنوى، موقوف، مسند، متصل و مدلس، پرداخته است و سپس تدليس را در كتاب كفايه البغدادى و توضيح الأفكار مورد بررسى قرار داده و نظر سيدرشيد رضا در تفسير «المنار» و [[سيوطى]] در شرح تدريب الراوي را در مورد تدليسكنندگان، بيان كرده است.<ref>ر.ک: همان</ref> | ||
نویسنده در بخش ديدگاههاى علماى شيعه پيرامون اقسام حديث، تقسيمات چهارگانه [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] را آورده است. در پايان نيز عقيده شيعه از جمله [[شيخ انصارى]] و ديگران و اهل سنت از جمله بخارى و مسلم پيرامون حجيت و عدم حجيت خبر واحد، بيان شده است.<ref>همان</ref> | |||
در فصل سوم، به كذب در حديث پرداخته شده است. | در فصل سوم، به كذب در حديث پرداخته شده است. نویسنده در اين فصل، به جعل در حديث و تاريخ پيدايش آن پرداخته و در فصل چهارم، مثالب و مناقب را برشمرده و دليل وضعى و جعلى بودن آنها را بيان كرده است. به عقيده وى، كذب در قرن اول هم وجود داشت و علت، عوامل سياسى بود؛ چراكه حاكمان مىخواستند حكم خود را رنگ و لعاب دينى دهند. در عهد اموى و در زمان حكومت عثمان و معاويه نيز كذب جارى بود و موارد زير را مىتوان از جمله دلايل آن دانست: | ||
1. وليد نماز را در مستى خواند. | 1. وليد نماز را در مستى خواند. | ||
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
اين مطالب را مؤلفان اهل سنت در تبيين مراحل و چگونگى ورود كذب در احاديث بيان مىكنند و براى اثبات آن، دليلى هم نمىآورند و فقط قول جمهور اهل سنت را بدون شواهد تاريخى و علمى، ذكر مىكنند. اهل سنت عدالت صحابه را رواج دادند، درحالىكه مخالف با صريح آيات قرآن است و برخى از صحابه در زمان پيامبر(ص) احاديثى را جعل كردند و مطالب كذبى را به پيامبر(ص) نسبت دادند.<ref>همان، ص192</ref> | اين مطالب را مؤلفان اهل سنت در تبيين مراحل و چگونگى ورود كذب در احاديث بيان مىكنند و براى اثبات آن، دليلى هم نمىآورند و فقط قول جمهور اهل سنت را بدون شواهد تاريخى و علمى، ذكر مىكنند. اهل سنت عدالت صحابه را رواج دادند، درحالىكه مخالف با صريح آيات قرآن است و برخى از صحابه در زمان پيامبر(ص) احاديثى را جعل كردند و مطالب كذبى را به پيامبر(ص) نسبت دادند.<ref>همان، ص192</ref> | ||
نویسنده قول اهل سنت را در اين باره نقل و دلايل آنان را به اين شرح، ذكر كرده است: | |||
1. [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين على(ع)]] هيچ روايتى را قبول نمىكرد مگر آنكه دو عادل بر آن شهادت دهند. | 1. [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين على(ع)]] هيچ روايتى را قبول نمىكرد مگر آنكه دو عادل بر آن شهادت دهند. | ||
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
سپس مؤلف حديث جساسه (پاى گذاشتن خداوند در جهنم) را كه يكى از احاديث جعلى است و اهل سنت آن را فقط به اين دليل كه در [[صحيح بخارى]] آمده، قبول دارند، نقل كرده است.<ref>همان</ref> | سپس مؤلف حديث جساسه (پاى گذاشتن خداوند در جهنم) را كه يكى از احاديث جعلى است و اهل سنت آن را فقط به اين دليل كه در [[صحيح بخارى]] آمده، قبول دارند، نقل كرده است.<ref>همان</ref> | ||
نویسنده در فصل چهارم، احاديث جعلى را كه در مناقب و مثالب است، ذكر كرده و آنها را از نظر متن، سند، شرايط راوى و شرايط روايت، مورد بررسى قرار داده است. همچنين حاكمان اموى و عباسى را جزء افرادى شمرده كه عدهاى از فقها و محدثين را به جهت مسائل سياسى، به جعل و وضع احاديث واداشتند كه به طعن خلفا و صحابه و غلو در فضيلت [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين على(ع)]] و فرزندانش(ع) بپردازند تا بين كسانى كه به خلافت اسلامى و تقديس صحابه ايمان داشتند، فاصله بيندازند.<ref>همان</ref> | |||
بهطور مثال، احاديثى در مورد [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] جعل كردند كه آن حضرت را شروعكننده لعن به معاويه معرفى مىكند؛ درحالىكه اين موضوع، مخالف شيوه و سيره اهلبيت(ع) است و درست عكس اين مطلب صحت دارد؛ بهعنوان مثال، [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] عدهاى را ديد كه به معاويه لعن مىكنند. آن حضرت به آنان فرمود: «إني أكره أن تكونوا قوما سبابين». ولى معاويه به لعن [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] امر كرد و قصاصون را نيز در اين امر، بهكار گرفت و اينكه مورخين و محدثين مىگويند كه [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] به لعن معاويه در نماز امر كرده بود، از احاديث موضوعهاى است كه معاويه جعل كرد تا كار خود را توجيه كند تا طرفداران وى اين كار را نوعى مقابله به مثل تلقى كنند و آنان هم بر [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] لعن بفرستند. علاوه بر آن، معاويه، ابوهريره و كعبالاحبار را براى جعل حديث در فضايل خلفا و طعن به على(ع) و فرزندان او به استخدام گرفت.<ref>همان</ref> | بهطور مثال، احاديثى در مورد [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] جعل كردند كه آن حضرت را شروعكننده لعن به معاويه معرفى مىكند؛ درحالىكه اين موضوع، مخالف شيوه و سيره اهلبيت(ع) است و درست عكس اين مطلب صحت دارد؛ بهعنوان مثال، [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] عدهاى را ديد كه به معاويه لعن مىكنند. آن حضرت به آنان فرمود: «إني أكره أن تكونوا قوما سبابين». ولى معاويه به لعن [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] امر كرد و قصاصون را نيز در اين امر، بهكار گرفت و اينكه مورخين و محدثين مىگويند كه [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] به لعن معاويه در نماز امر كرده بود، از احاديث موضوعهاى است كه معاويه جعل كرد تا كار خود را توجيه كند تا طرفداران وى اين كار را نوعى مقابله به مثل تلقى كنند و آنان هم بر [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] لعن بفرستند. علاوه بر آن، معاويه، ابوهريره و كعبالاحبار را براى جعل حديث در فضايل خلفا و طعن به على(ع) و فرزندان او به استخدام گرفت.<ref>همان</ref> | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == | ||
فهرست مطالب و منابع مورد استفاده | فهرست مطالب و منابع مورد استفاده نویسنده و محقق، در انتهاى كتاب آمده است. | ||
پاورقىها توسط محقق نوشته شده و در آنها، علاوه بر ذكر منابع، به توضيح برخى از كلمات و عبارات متن پرداخته شده است. | پاورقىها توسط محقق نوشته شده و در آنها، علاوه بر ذكر منابع، به توضيح برخى از كلمات و عبارات متن پرداخته شده است. |
ویرایش