پرش به محتوا

الفوز الأصغر: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۵ نوامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده'
جز (جایگزینی متن - '== گزارش محتوا ==' به '==گزارش محتوا==')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده')
خط ۴: خط ۴:
| عنوان‌های دیگر =کتاب الفوز الأصغر
| عنوان‌های دیگر =کتاب الفوز الأصغر
| پدیدآوران =  
| پدیدآوران =  
[[مسکویه، احمد بن محمد]] (نويسنده)
[[مسکویه، احمد بن محمد]] (نویسنده)
| زبان =عربی
| زبان =عربی
| کد کنگره =‏BP‎‏ ‎‏209‎‏/‎‏7‎‏ ‎‏/‎‏الف‎‏2‎‏ف‎‏9
| کد کنگره =‏BP‎‏ ‎‏209‎‏/‎‏7‎‏ ‎‏/‎‏الف‎‏2‎‏ف‎‏9
خط ۵۱: خط ۵۱:
در مسأله دوم، نفس و احوال آن در ده فصل مورد بحث قرار گرفته است:
در مسأله دوم، نفس و احوال آن در ده فصل مورد بحث قرار گرفته است:


در فصل اول، جسم و عرض نبودن نفس اثبات شده است. نويسنده معتقد است كه بحث از نفس و تحقق ماهيت و نحوه وجود و بقاء آن بعد از مفارقت از بدن، امرى مستصعب و غامض بوده و نياز به بحث فراوان داشته و اثبات معاد، معلق بر اثبات نفس مى‌باشد.
در فصل اول، جسم و عرض نبودن نفس اثبات شده است. نویسنده معتقد است كه بحث از نفس و تحقق ماهيت و نحوه وجود و بقاء آن بعد از مفارقت از بدن، امرى مستصعب و غامض بوده و نياز به بحث فراوان داشته و اثبات معاد، معلق بر اثبات نفس مى‌باشد.


در فصل دوم و سوم، نحوه درك نفس از موجودات مركب و بسيط و كيفيت ادراك نفس از مدركات مختلف، بيان شده است.
در فصل دوم و سوم، نحوه درك نفس از موجودات مركب و بسيط و كيفيت ادراك نفس از مدركات مختلف، بيان شده است.
خط ۵۷: خط ۵۷:
در فصل چهارم، فرق بين جهتى كه نفس به وسيله آن به تعقل پرداخته و جهتى كه به واسطه آن، به حس اشيا مى‌پردازد و اشتراكات آن بيان شده است.
در فصل چهارم، فرق بين جهتى كه نفس به وسيله آن به تعقل پرداخته و جهتى كه به واسطه آن، به حس اشيا مى‌پردازد و اشتراكات آن بيان شده است.


نويسنده معتقد است كه نفس، جوهر زنده‌اى بوده كه هميشه باقى است و موت و فنا، در آن راهى ندارد كه در فصل پنجم بررسى شده است.
نویسنده معتقد است كه نفس، جوهر زنده‌اى بوده كه هميشه باقى است و موت و فنا، در آن راهى ندارد كه در فصل پنجم بررسى شده است.


در فصل ششم، مذاهب حكمايى كه قايل به عدم موت نفس مى‌باشند و وجوهى كه براى اين امر استدلال نموده‌اند، معرفى شده است.
در فصل ششم، مذاهب حكمايى كه قايل به عدم موت نفس مى‌باشند و وجوهى كه براى اين امر استدلال نموده‌اند، معرفى شده است.


در فصل هفتم، از ماهيت نفس و نحوه حيات آن بحث شده است. نويسنده معتقد است كه حيات نفس، دائمى و سرمدى مى‌باشد.
در فصل هفتم، از ماهيت نفس و نحوه حيات آن بحث شده است. نویسنده معتقد است كه حيات نفس، دائمى و سرمدى مى‌باشد.


آنچه در فصل هشتم مورد بحث قرار گرفته است، حول اين مطلب است كه نفس، داراى حالتى از كمال بوده كه سعادت و حالتى از نقصان است كه شقاوت ناميده مى‌شود.
آنچه در فصل هشتم مورد بحث قرار گرفته است، حول اين مطلب است كه نفس، داراى حالتى از كمال بوده كه سعادت و حالتى از نقصان است كه شقاوت ناميده مى‌شود.
خط ۶۷: خط ۶۷:
در فصل نهم، از نحوه به سعادت رسيدن نفس و از حضى كه نفس از سعادت مى‌برد، بحث شده است.
در فصل نهم، از نحوه به سعادت رسيدن نفس و از حضى كه نفس از سعادت مى‌برد، بحث شده است.


نويسنده در دهمين فصل، به بيان كيفيت حال نفس بعد از مفارقت از بدن و حالاتى كه پس از موت بر آن عارض مى‌شود پرداخته است.
نویسنده در دهمين فصل، به بيان كيفيت حال نفس بعد از مفارقت از بدن و حالاتى كه پس از موت بر آن عارض مى‌شود پرداخته است.


در آخرين مسأله از كتاب، در ده فصل، معاد و نبوت، مورد بحث قرار گرفته است:در فصل اول، مراتب وجود عالم و اتصال بعضى از آن‌ها به بعض ديگر بيان شده است.
در آخرين مسأله از كتاب، در ده فصل، معاد و نبوت، مورد بحث قرار گرفته است:در فصل اول، مراتب وجود عالم و اتصال بعضى از آن‌ها به بعض ديگر بيان شده است.


نويسنده در فصل دوم، به بيان اين نكته پرداخته است كه انسان، عالم صغير بوده و قواى آن به يكديگر متصل است و تمام آنچه در عالم كبير است، در او موجود مى‌باشد.
نویسنده در فصل دوم، به بيان اين نكته پرداخته است كه انسان، عالم صغير بوده و قواى آن به يكديگر متصل است و تمام آنچه در عالم كبير است، در او موجود مى‌باشد.


در فصل سوم و چهارم از كيفيت ارتفاع حواس و كيفيت وحى، بحث شده است. نويسنده معتقد است كه قواى انسان، قابل ارتقا بوده و از قوه حس به تخيل، از تخيل به قوه فكر و از فكر به ادارك حقايق امور مى‌رسد.
در فصل سوم و چهارم از كيفيت ارتفاع حواس و كيفيت وحى، بحث شده است. نویسنده معتقد است كه قواى انسان، قابل ارتقا بوده و از قوه حس به تخيل، از تخيل به قوه فكر و از فكر به ادارك حقايق امور مى‌رسد.


در فصل پنجم، بحث از اين است كه عقل، بالطبع مطاع بود و خداوند، مرتبه خاصى را به عقل اختصاص داده و او را در اعلى مراتب قرار داده است.
در فصل پنجم، بحث از اين است كه عقل، بالطبع مطاع بود و خداوند، مرتبه خاصى را به عقل اختصاص داده و او را در اعلى مراتب قرار داده است.


نويسنده معتقد است كه روياى صادقه، جزئى از نبوت بوده و حقايقى از اين طريق، به انسان منتقل مى‌شود كه اين نكته در فصل ششم بررسى شده است.
نویسنده معتقد است كه روياى صادقه، جزئى از نبوت بوده و حقايقى از اين طريق، به انسان منتقل مى‌شود كه اين نكته در فصل ششم بررسى شده است.


در فصل هفتم، ابتدا حقيقت كهانت و سپس، فرق ميان آن با نبوت بيان شده است.
در فصل هفتم، ابتدا حقيقت كهانت و سپس، فرق ميان آن با نبوت بيان شده است.


در فصل هشتم، فرق بين نبى مرسل و غيرمرسل، بيان شده است. نويسنده معتقد است كه نبى مرسل، داراى خصال و فضايل ويژه‌اى بوده كه مختص به خود اوست و به‌وسيله اين ويژگى‌ها، از نبى غيرمرسل تمييز داده مى‌شود. در اين فصل، اين خصال و ويژگى‌ها، بيان شده است.
در فصل هشتم، فرق بين نبى مرسل و غيرمرسل، بيان شده است. نویسنده معتقد است كه نبى مرسل، داراى خصال و فضايل ويژه‌اى بوده كه مختص به خود اوست و به‌وسيله اين ويژگى‌ها، از نبى غيرمرسل تمييز داده مى‌شود. در اين فصل، اين خصال و ويژگى‌ها، بيان شده است.


در دو فصل پایانى كتاب، ابتدا اصناف وحى و تعدد آن به واسطه تعدد قواى نفس بيان و سپس، فرق بين نبى و متنبى، بررسى شده است.
در دو فصل پایانى كتاب، ابتدا اصناف وحى و تعدد آن به واسطه تعدد قواى نفس بيان و سپس، فرق بين نبى و متنبى، بررسى شده است.


از آنجا كه اكثر مباحث، به شيوه فلسفى بيان شده است، در برخى موارد، قلم نويسنده بسيار ثقيل و پيچيده به نظر مى‌رسد.
از آنجا كه اكثر مباحث، به شيوه فلسفى بيان شده است، در برخى موارد، قلم نویسنده بسيار ثقيل و پيچيده به نظر مى‌رسد.


== وضعيت كتاب ==
== وضعيت كتاب ==
۶۱٬۱۸۹

ویرایش