۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ايران' به 'ایران') |
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
| عنوانهای دیگر = | | عنوانهای دیگر = | ||
| پدیدآوران = | | پدیدآوران = | ||
[[تهرانی، قاسم]] ( | [[تهرانی، قاسم]] (نویسنده) | ||
| زبان =عربی | | زبان =عربی | ||
| کد کنگره =BP 279/2 /الف2ط9 | | کد کنگره =BP 279/2 /الف2ط9 | ||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
}} | }} | ||
'''القول المتين في تشيع الشيخ الأكبر محيالدين ابن العربي'''، نوشتهاى مستقل و مفصل به زبان عربى، از آثار | '''القول المتين في تشيع الشيخ الأكبر محيالدين ابن العربي'''، نوشتهاى مستقل و مفصل به زبان عربى، از آثار نویسنده ناآشناى معاصر، شيخ محسن قاسم طهرانى از شاگردان [[حسینی طهرانی، محمدحسین|علامه سيدمحمدحسين حسینى تهرانى]] است كه مذهب [[ابن عربی، محمد بن علی|محىالدين بن عربى]] (560 - 638ق) را مورد بررسى قرار داده و سرانجام بنا بر نظر خودش، گرايش او به تشيع به معنايى خاص را به اثبات رسانده است. مقصود مؤلف از اين تشيع همان مطلبى است كه تحت عنوان جديد و نظريه متناقضنماى «تسنن دوازدهامامى» از آن ياد مىشود. | ||
«تسنن دوازدهامامى»، آميزهاى از تشيع و تسنن است و به كسانى اطلاق مىشود كه از نظر علمى و اعتقادى و همچنين از نظر عملى و فقهى همانندىهايى با سنيان داشتند و همان طور كه در تاريخ آمده، سنيان دوازدهامامى با آنكه امامت و عصمت دوازده امام را پذيرفته بودند، ولى از خلفاى سهگانه نيز كاملا دفاع كرده و آنان را خليفه رسولالله مىشمردند.<ref>تاريخ تشيع در ایران از آغاز تا قرن دهم، ج 2، ص725 - 728</ref> | «تسنن دوازدهامامى»، آميزهاى از تشيع و تسنن است و به كسانى اطلاق مىشود كه از نظر علمى و اعتقادى و همچنين از نظر عملى و فقهى همانندىهايى با سنيان داشتند و همان طور كه در تاريخ آمده، سنيان دوازدهامامى با آنكه امامت و عصمت دوازده امام را پذيرفته بودند، ولى از خلفاى سهگانه نيز كاملا دفاع كرده و آنان را خليفه رسولالله مىشمردند.<ref>تاريخ تشيع در ایران از آغاز تا قرن دهم، ج 2، ص725 - 728</ref> | ||
نویسنده، نگارش و حروفچينى و مقابله مجلد اول اين اثر را در تاريخ 27 رمضان 1423ق، در مدرسه امام باقر(ع) كه آن را آيتالله شيخ حسین [[وحید خراسانی، حسین|وحيد خراسانى]] در قم تأسيس كرده، به پایان رسانده است.<ref>القول المتين في تشيع الشيخ الأكبر محيالدين ابن العربي، ج 2، ص500</ref>ولى از زمان و مكان و ويژگىهاى نگارش مجلد دوم، خبرى در دست نيست. | |||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
نویسنده در فصل اول، نخست، مطرح كرده است كه «تسنن دوازدهامامى» به معناى «پيروى از يكى از مذاهب فقهى چهارگانه همراه با پذيرش امامت دوازده امام»، موضوعى بس شگفتآور، ولى واقعى و تاريخى است كه برخى از شخصيتهاى علمى در زندگى خود، معتقد و عامل به آن بودهاند و بعد افزوده است اولين كسى كه اصطلاح «تسنن دوازدهامامى» را به كار برده، مرحوم استاد محمدتقى دانشپژوه در كتاب «فرهنگ ایرانزمين» بوده و پس از وى، استاد [[رسول جعفريان]] در كتاب «تاريخ تشيع در ایران از آغاز تا قرن دهم هجرى» از او تبعيت كرده است. | |||
نویسنده، اين مطلب را يادآورى كرده است كه شهر «حلب» از مراكز تشيع دوازدهامامى بوده و [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] هم به آنجا رفتوآمد مىكرده و گاه در آنجا توقف داشته و در همان جا كتاب «التجليات الإلهية» را نوشته است. نویسنده، اعتقاد دارد كه بررسى شخصيتهايى كه گرايش «تسنن دوازدهامامى» داشتند، تحقيقى گسترده و نيازمند نگارش چند كتاب است، ولى او كوشيده است كه اسامى شخصيتهايى با اين گرايش را ذكر كند و نقش تاريخى «تسنن دوازدهامامى» در تأسيس دولتهاى كوچك شيعى مانند سربداران در سبزوار و مشعشعيان در خوزستان و... قبل از دولت بزرگ شيعه در عهد صفويه را بيان كند و همچنين تأثير آن در تأسيس امپراطورى شيعى صفوى را آشكار سازد. نویسنده بر آن است كه تجربه تاريخى ثابت كرده است كه ايجاد فضاى باز براى تصوف و شخصيتهاى آن به رشد پديده تسنن دوازدهامامى مىانجامد و همين گرايش تسنن دوازدهامامى پلى بهسوى تشيع دوازدهامامى و سرانجام تأسيس حكومتهاى شيعى مىشود و اين تجربه تاريخى كاملاً منطبق با اين نگرش منطقى است كه تشيع، زادگاه و مادر تصوف است و هر چيزى به اصلش بازمىگردد، پس تصوف نيز به تشيع بازمىگردد. | |||
نویسنده، اعتقاد دارد كه اسناد اوليه اين پديده «تسنن دوازدهامامى» به نيمه قرن هفتم برمىگردد و ادعاى پيدايش آن قبل از اين زمان در نزد پژوهشگران ثابت نشده است. تسنن دوازدهامامى بر كسى صدق مىكند كه سُنى است، ولى دو ويژگى دارد: | |||
#به ولايت تكوينى امامان دوازدهگانه(ع) اعتقاد دارد و اينكه آنان به قله كمال انسانى رسيدهاند و جانشينان خدا بر روى زمين و اوصياى رسول خدا هستند و آنان افزون بر اينكه به مقصد اعلى و فناى في الله و بقاى بالله رسيدهاند، از ديگران به خلافت ظاهرى سزاوارترند؛ | #به ولايت تكوينى امامان دوازدهگانه(ع) اعتقاد دارد و اينكه آنان به قله كمال انسانى رسيدهاند و جانشينان خدا بر روى زمين و اوصياى رسول خدا هستند و آنان افزون بر اينكه به مقصد اعلى و فناى في الله و بقاى بالله رسيدهاند، از ديگران به خلافت ظاهرى سزاوارترند؛ | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
در نتيجه اگر شخص سُنى يكى از اين دو ويژگى را نداشته باشد، از زمره سنيان دوازدهامامى خارج مىشود و كسى كه اعتقادش به اين دو موضوع ثابت نشده باشد، او را سنى دوازدهامامى نمىناميم؛ هرچند كه درباره امامان دوازدهگانه(ع) صدها كتاب نوشته و در فضيلت آنان هزارها روايت نقل كرده باشد؛ زيرا او فقط سُنى دوستدار اهلبيت(ع) است كه اينگونه افراد در بين اهل سنت فراوانند. به همين جهت، با آنكه محقق ایرانى، استاد محمدتقى دانشپژوه، صريحا چهار تن از شخصيتهاى قرن ششم به نامهاى ابن الشادى و حفصكى و ابن الخشاب و جنابذى را داراى گرايش «تسنن دوازدهامامى» شمرده، ولى به نظر مىرسد كه اين نسبت صحيح نيست و آنان سُنى دوازدهامامى نيستند. پس پديده «تسنن دوازدهامامى» در قرن ششم مطرح نبوده و سابقهاى نداشته و از قرن هفتم به بعد پيدا شده است.<ref>همان، ج 1، ص26 - 30</ref>بنابراین «تسنن دوازدهامامى»، پديدهاى التقاطى و آميختهاى شگفت از تشيع و تسنن است كه در طول تاريخ اسلام در بين برخى از شخصيتهاى علمى و فرهنگى مانند فضل بن روزبهان خنجى و [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] جلوهگر شده است. | در نتيجه اگر شخص سُنى يكى از اين دو ويژگى را نداشته باشد، از زمره سنيان دوازدهامامى خارج مىشود و كسى كه اعتقادش به اين دو موضوع ثابت نشده باشد، او را سنى دوازدهامامى نمىناميم؛ هرچند كه درباره امامان دوازدهگانه(ع) صدها كتاب نوشته و در فضيلت آنان هزارها روايت نقل كرده باشد؛ زيرا او فقط سُنى دوستدار اهلبيت(ع) است كه اينگونه افراد در بين اهل سنت فراوانند. به همين جهت، با آنكه محقق ایرانى، استاد محمدتقى دانشپژوه، صريحا چهار تن از شخصيتهاى قرن ششم به نامهاى ابن الشادى و حفصكى و ابن الخشاب و جنابذى را داراى گرايش «تسنن دوازدهامامى» شمرده، ولى به نظر مىرسد كه اين نسبت صحيح نيست و آنان سُنى دوازدهامامى نيستند. پس پديده «تسنن دوازدهامامى» در قرن ششم مطرح نبوده و سابقهاى نداشته و از قرن هفتم به بعد پيدا شده است.<ref>همان، ج 1، ص26 - 30</ref>بنابراین «تسنن دوازدهامامى»، پديدهاى التقاطى و آميختهاى شگفت از تشيع و تسنن است كه در طول تاريخ اسلام در بين برخى از شخصيتهاى علمى و فرهنگى مانند فضل بن روزبهان خنجى و [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] جلوهگر شده است. | ||
در فصل دوم، | در فصل دوم، نویسنده، پديده مزبور را در بين 13 نفر از شاگردان و راويان [[ابن عربی، محمد بن علی|محىالدين بن عربى]]، مانند [[صدرالدین قونیوی، محمد بن اسحاق|صدرالدين قونوى]]، عفيفالدين تلمسانى، قاضى محىالدين بن الزكى، كمالالدين ابوالقاسم مشهور به ابنالعديم حلبى و عبدالله بن محمود بن مودود موصلى معروف به مجدالدين بلدچى، مطرح و بررسى كرده است. او بر آن است كه كنكاش درباره مذهب و انديشه شاگردان، همواره پنجرهاى بهسوى شناسايى گرايش م[[ذهبى]] استاد است، بهويژه اگر شاگردان در موضوع بس مهم و سرنوشتساز عرفان و سيروسلوك، او را انتخاب كرده باشند.<ref>همان، ص1، ص389</ref> | ||
در فصل سوم، | در فصل سوم، نویسنده، پديده يادشده را در بين عارفان معاصر [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] و همانندان معنوى و سلوكى او، مانند سعدالدين حموئى، ابن فارض مصرى، شيخ شهابالدينسهروردى بغدادى، جلالالدين محمد مولوى و ملك ظاهر ايوبى، بررسى كرده است. نویسنده، نتيجه مىگيرد كه رسميت يافتن تشيع در ایران در دولت ايلخانى، موضوعى طبيعى و تدريجى بود و هرگز ناگهانى و تصادفى نبود كه يكباره و بدون مقدمه اتفاق افتاده باشد، بلكه زمينهها و ريشههايى تاريخى داشت كه عمدهاش به مسئله «گرايش صوفيان آن زمان به تشيع» و اعتقاد آنان به ولايت دوازده امام(ع) بازمىگردد؛ هرچند كه گرايش عملى آنان به مذاهب چهارگانه فقهى شافعى، حنفى، مالكى و حنبلى بود. بنابراین، نقش شخصيتهاى دينى و سياسى صوفيان را در نشر و گسترش انديشههاى شيعى و ارتباطشان با انديشمندان شيعى را نبايد فراموش كرد و به همين جهت، [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] كه سلطان محمد خدابنده بهطور رسمى به دست او تشيع را برگزيد، تنها حلقه تأثيرگذار در اين مسئله نبود، بلكه او حلقه پایانى قضيه بود كه تشيع را در ایران رسميت بخشيد. پس مىتوان گفت تاريخ نشان داده است كه همواره «تصوف شيعى»، راه را براى «تشيع رسمى» مىگشايد و بر سختىها و مشكلات غلبه پيدا مىكند.<ref>همان، ج 1، ص379</ref> | ||
در فصل چهارم، | در فصل چهارم، نویسنده، تصريح يازده تن از عالمان سنى، مانند قطبالدين يونينى، [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]]، [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]] دمشقى، شمسالدين [[ذهبى]]، شيخ عبدالله يافعى، [[ابن خلدون]]، [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر عسقلانى]]، شيخ [[شعرانی، عبدالوهاب بن احمد|عبدالوهاب شعرانى]]، احمد امين مصرى، دكتر [[حسن ابراهیم حسن]] و [[هاشمی، محمدطاهر|سيدمحمدطاهر هاشمى برزنجى]] را درباره گرايش شيعى [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] ذكر كرده است. در نظر برخى از اين دانشمندان سنىمذهب، مانند احمد امين مصرى، صوفيه به تشيع پيوستند و اين ارتباط، محكم شد و يكى از اعتقاداتى كه از آن مذهب گرفتند، عقيده به مهدى موعود بود كه آن را در قالبى جديد ريختند و به نام «قطب» ناميدند كه ستون آسمان و زمين است و تدبير امور به دست اوست. [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] در «الفتوحات المكية» گفته است كه آنان دوازده نقيب هستند كه نه كم مىشوند و نه زياد و.<ref>همان، ج 2، ص77 - 78</ref> | ||
در فصل پنجم، | در فصل پنجم، نویسنده، نظر 25 نفر از انديشمندان شيعى، مانند احمد بن فهد حلى، سيدمحمد نوربخش، علامه جلالالدين دوانى، [[شوشتری، نورالله بن شریفالدین|قاضى نورالله شوشترى]]، [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شيخ بهائى]]، صدرالمتألهين، [[قاضی سعید قمی، محمدسعید بن محمدمفید|قاضى سعيد قمى]]، ابوالحسن جلوه، [[شاهآبادی، محمدعلی|آيتالله شيخ محمدعلى شاهآبادى]]، [[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|شيخ آقابزرگ تهرانى]]، آيتالله حسن [[حسنزاده آملی، حسن|حسنزاده آملى]]، [[نصر، حسین|دكتر سيدحسين نصر]] و دكتر كامل مصطفى شبيبى را درباره تشيع [[ابن عربی، محمد بن علی|محىالدين بن عربى]] بيان كرده است. بنا بر گزارش نویسنده، آيتالله شيخ نصرالله شاهآبادى از پدرش [[شاهآبادی، محمدعلی|آيتالله شيخ محمدعلى شاهآبادى]] نقل قول كرده است كه او اعتقاد داشت و بر اين مطلب اصرار مىورزيد كه محىالدين، گرايش به مذهب تشيع داشته است. [[شاهآبادی، محمدعلی|آيتالله شيخ محمدعلى شاهآبادى]] همچنين به استدلال برخى از پژوهشگران تاريخ تصوف كه در آن بر اساس مكاشفهاى كه [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] در آغاز كتاب فتوحات مكيه نقل كرده، بر تسنن او استدلال مىكنند، پاسخ داده و مناقشه كرده و آن را مردود شمرده است.<ref>همان، ج 2، ص207</ref> | ||
نویسنده با نقل مطالبى از انديشوران مذكور، مانند اين مطلب از [[نصر، حسین|دكتر سيدحسين نصر]]: «محىالدين از لحاظ شريعت، سُنى شناخته شده است، ولى كتابى درباره دوازده امام نوشته است كه عرفاى شيعه به آن كمال توجه را دارند و در فتوحات (فصل 366) از مهدى و شرايط بازگشت وى بهصورتى سخن گفته كه با منابع شيعه مطابقت دارد».<ref>سه حكيم مسلمان، ص213</ref>، كوشيده است كه ارتباط م[[ذهبى]] محىالدين با تشيع و گرايش او به شیعیان را تأييد و تثبيت كند. | |||
همچنين، | همچنين، نویسنده مىگويد: «استادم [[حسینی طهرانی، محمدحسین|آيتالله سيدمحمدحسين حسینى تهرانى]] از استادش سيدهاشم حداد نقل كرده است كه [[قاضی تبریزی، علی|آيتالله سيدعلى قاضى]]، از بزرگترين عارفان معاصر و استاد [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]]، اهتمام زيادى به محىالدين و كتاب فتوحات مكيه داشت و مىگفت كه [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] از كاملان بود و در فتوحات او شواهد و ادله گوناگونى وجود دارد كه او شيعه بوده است و در آن كتاب مطلب زيادى هست كه اصول قطعى اهل سنت را نقض مىكند. آيتالله قاضى معتقد بوده است كه محال است كسى به مرحله كمال برسد، ولى حقيقت ولايت را شهود نكرده باشد».<ref>همان، ج 2، ص214 - 215</ref> | ||
در فصل ششم، | در فصل ششم، نویسنده، مدح و ثناى بيست نفر از دانشمندان مهم شيعى، مانند [[عبدالرزاق کاشی، عبدالرزاق بن جلالالدین|عبدالرزاق كاشانى]]، [[قاشی، حیدر بن علی|سيدحيدر آملى]]، آقا على مدرس تهرانى، [[صدر، صدرالدین|سيدصدرالدين صدر]]، شيخ محمدحسين [[تونی، عبدالله بن محمد|فاضل تونى]]، علامه [[طباطبایی، محمدحسین|سيدمحمدحسين طباطبايى]]، [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]]، استاد [[مطهری، مرتضی|شهيد مطهرى]]، [[آشتیانی، جلالالدین|سيدجلالالدين آشتيانى]] و استاد عبدالله [[جوادی آملی، عبدالله|جوادى آملى]] را درباره [[ابن عربی، محمد بن علی|محىالدين بن عربى]] ذكر كرده است.<ref>همان، ج 2، ص299 - 499</ref> | ||
نویسنده، از عارف شيعى [[قاشی، حیدر بن علی|سيدحيدر آملى]] كه بر «[[فصوص الحكم (تعليقات ابوالعلاء عفيفي)|فصوص الحكم]]»، شرح مبسوطى به نام «[[المقدمات من كتاب نص النصوص في شرح فصوص الحكم|نص النصوص]]» نوشته، درباره فضيلت [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] و ولايتمدارى او و ارزش كتاب «[[فصوص الحكم (تعليقات ابوالعلاء عفيفي)|فصوص الحكم]]» و «فتوحات مكيه» مطالبى را نقل كرده و آورده است كه: «وى خوابى را كه [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] در آغاز فصوص در مورد ديدار پيامبر(ص) و دستور نگارش كتاب نقل كرده، مطابق واقع شمرده و تأييد كرده و بلكه منكران آن را محجوب و گرفتار توهمات و خيالات شمرده است).<ref>همان، ج 2، ص309 - 310</ref> | |||
مؤلف همچنين از تاجالدين حسین خوارزمى، شارح «[[فصوص الحكم (تعليقات ابوالعلاء عفيفي)|فصوص الحكم]]» به زبان فارسی، نقل كرده است كه او [[ابن عربی، محمد بن علی|محىالدين بن عربى]] را شيخ كامل مكمل، قطب العارفين و إمام الموحدين و وارث الأنبياء و المرسلين و زندهكننده حق و ملت و دين شمرده است.<ref>همان، ج 2، ص426</ref> | مؤلف همچنين از تاجالدين حسین خوارزمى، شارح «[[فصوص الحكم (تعليقات ابوالعلاء عفيفي)|فصوص الحكم]]» به زبان فارسی، نقل كرده است كه او [[ابن عربی، محمد بن علی|محىالدين بن عربى]] را شيخ كامل مكمل، قطب العارفين و إمام الموحدين و وارث الأنبياء و المرسلين و زندهكننده حق و ملت و دين شمرده است.<ref>همان، ج 2، ص426</ref> | ||
نویسنده، از استاد خودش [[حسینی طهرانی، محمدحسین|علامه سيدمحمدحسين حسینى تهرانى]] نقل كرده است كه روش و عادت [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهين شيرازى]] اين بود كه وقتى مطلبى از [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] ذكر مىكرد نام او را با نهايت عظمت و تجليل مىآورد، ولى آنگاه كه مطلبى از [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|بوعلى سينا]] مىآورد، معمولى و با تعابيرى مثل «برخى از فيلسوفان» از او ياد مىكند؛ گويى كه ابنسينا براى او چندان ارزش و عظمتى ندارد.<ref>همان، ج 2، ص448</ref> | |||
و سرانجام، | و سرانجام، نویسنده بر آن است كه نظر عالمان شيعى درباره مذهب [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] بسيار مختلف است؛ مثلاًبعضى او را سنى دوازدهامامى شمردهاند و برخى ديگر مانند [[قاشی، حیدر بن علی|سيدحيدر آملى]] با آنكه او را از واصلان به قلههاى كمال مىشمارند، ولى در تشيع او مناقشه مىكنند و برخى ديگر مانند استاد [[مطهری، مرتضی|شهيد مطهرى]] او را سُنى متعصب مىدانند.<ref>مجموعه آثار استاد [[مطهری، مرتضی|شهيد مطهرى]] ج 4، ص944</ref>و درعينحال، علم و مقام والاى او را با صراحت مىستايند و برخى نيز مانند علامه [[طباطبایی، محمدحسین|سيدمحمدحسين طباطبايى]] درباره تعيين گرايش م[[ذهبى]] او مطلبى نگفتهاند.<ref>همان، ج 2، ص293 - 294</ref>، ولى نویسنده خودش عقيده دارد كه نسبتهايى چون سنى متعصب كه در گفتار استاد [[مطهری، مرتضی|شهيد مطهرى]] آمده و... درباره [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]]، روا و ثابتشده نيست.<ref>همان، ج 2، ص482</ref>و او واقعاً شيعه به معنايى خاص؛ يعنى «سُنى دوازدهامامى» است.<ref>همان، ج 2، ص5 - 11</ref> | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == | ||
فهرست مطالب هر جزئى در آغاز همان جزء ذكر شده است. پاورقىها به ذكر منابع مطالب منقول اختصاص يافته است. كتاب، در دو جلد منتشر شده است. بر روى جلد، نام مؤلف بهصورت «الشيخ قاسم الطهرانى» نوشته شده، ولى در پایان كتاب.<ref>همان، ج 2، ص500</ref>بهصورت «محسن قاسم الطهرانى» آمده است. به نظر مىرسد محسن نام مؤلف و قاسم نام پدر اوست و كلمه «ابن» به قرينه، حذف شده است و | فهرست مطالب هر جزئى در آغاز همان جزء ذكر شده است. پاورقىها به ذكر منابع مطالب منقول اختصاص يافته است. كتاب، در دو جلد منتشر شده است. بر روى جلد، نام مؤلف بهصورت «الشيخ قاسم الطهرانى» نوشته شده، ولى در پایان كتاب.<ref>همان، ج 2، ص500</ref>بهصورت «محسن قاسم الطهرانى» آمده است. به نظر مىرسد محسن نام مؤلف و قاسم نام پدر اوست و كلمه «ابن» به قرينه، حذف شده است و نویسنده در روى جلد به احترام پدر و براى ابراز محبت به او نام وى را نوشته و از ذكر اسم خودش خوددارى كرده است؛ بنابراین، نام كامل نویسنده محسنِ قاسم طهرانى است؛ يعنى محسن تهرانى كه فرزند قاسم است. | ||
==پانويس == | ==پانويس == |
ویرایش