۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ايران' به 'ایران') |
جز (جایگزینی متن - ' اين ' به ' این ') |
||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
همكارى ابومسلم با حكومت عباسيان، از 300ق، آغاز مىگردد. او از سوى خليفه المقتدربالله (حك 295 - 320ق) به حكمرانى اصفهان و فارس و ديگر سمتهاى ديوانى برگزيده شد. | همكارى ابومسلم با حكومت عباسيان، از 300ق، آغاز مىگردد. او از سوى خليفه المقتدربالله (حك 295 - 320ق) به حكمرانى اصفهان و فارس و ديگر سمتهاى ديوانى برگزيده شد. | ||
در تاريخ قم آمده كه وى در 309ق، والى و عامل قم بوده است و هم در آن سال | در تاريخ قم آمده كه وى در 309ق، والى و عامل قم بوده است و هم در آن سال این شهر را «مساحت كرده و خراج عرب از خراج عجم جدا» ساخته است. | ||
ابومسلم نه تنها مفسر قرآن محسوب مىشد، بلكه از ديگر رشتههاى علمى نيز آگاه بود و به ادبيات عرب تسلط داشت و به زبان فارسی و عربى شعر مىسرود. وى بسيار فصيح بود و از هوش و استعداد بهرهاى وافر داشت و | ابومسلم نه تنها مفسر قرآن محسوب مىشد، بلكه از ديگر رشتههاى علمى نيز آگاه بود و به ادبيات عرب تسلط داشت و به زبان فارسی و عربى شعر مىسرود. وى بسيار فصيح بود و از هوش و استعداد بهرهاى وافر داشت و این همه موجب شد كه مورد توجه و ستايش ديگران واقع شود. | ||
==عقايد و آراء== | ==عقايد و آراء== | ||
در باب افكار و نظريات ابومسلم، اطلاعات ما بسيار اندك است؛ زيرا هيچیک از آثار او به دست ما نرسيده است. ابن مرتضى، وى را در طبقه هشتم از طبقات معتزله جاى داده است. با توجه به تحصيلات او در بغداد و آشنايىاش با بلخى، بايد وى را از معتزله مدرسه بغداد بشمار آورد. به نظر نمىرسد كه ابومسلم درباره انديشههاى معتزله و اصول عقايد ايشان، آراء مهمى در زمان خود ارائه كرده باشد؛ زيرا اگر چنين بود پس از وى نظرياتش مانند نظريات بسيارى ديگر از متفكران معتزلى نقل مىشد و مورد نقد و بررسى قرار مىگرفت؛ بااينحال، ظاهرا وى را مفسرى صاحبنظر و مورد اعتماد مىدانستند و متكلمان و مفسران بزرگى چون قاضى عبدالجبار، [[علمالهدی، علی بن حسین|سيدمرتضى]]، فخرالدين راضى و طبرسى در موارد متعددى نظريات وى را در تفسير آيات نقل كرده، آنها را پذيرفته يا نقد كردهاند. | در باب افكار و نظريات ابومسلم، اطلاعات ما بسيار اندك است؛ زيرا هيچیک از آثار او به دست ما نرسيده است. ابن مرتضى، وى را در طبقه هشتم از طبقات معتزله جاى داده است. با توجه به تحصيلات او در بغداد و آشنايىاش با بلخى، بايد وى را از معتزله مدرسه بغداد بشمار آورد. به نظر نمىرسد كه ابومسلم درباره انديشههاى معتزله و اصول عقايد ايشان، آراء مهمى در زمان خود ارائه كرده باشد؛ زيرا اگر چنين بود پس از وى نظرياتش مانند نظريات بسيارى ديگر از متفكران معتزلى نقل مىشد و مورد نقد و بررسى قرار مىگرفت؛ بااينحال، ظاهرا وى را مفسرى صاحبنظر و مورد اعتماد مىدانستند و متكلمان و مفسران بزرگى چون قاضى عبدالجبار، [[علمالهدی، علی بن حسین|سيدمرتضى]]، فخرالدين راضى و طبرسى در موارد متعددى نظريات وى را در تفسير آيات نقل كرده، آنها را پذيرفته يا نقد كردهاند. | ||
از نظريات برجسته و مهم ابومسلم، عقيده او درباره نسخ آيات قرآن است. در بسيارى از كتب علم اصول و تفسير، در ذيل مبحث نسخ، نام ابومسلم بهعنوان كسى كه اجماع علماء را در | از نظريات برجسته و مهم ابومسلم، عقيده او درباره نسخ آيات قرآن است. در بسيارى از كتب علم اصول و تفسير، در ذيل مبحث نسخ، نام ابومسلم بهعنوان كسى كه اجماع علماء را در این مورد خرق كرده، آمده است، اما این منابع كه در ضبط نام ابومسلم نيز گاه دچار اشتباه شدهاند، درباره نظر دقيق ابومسلم در مورد نسخ، رأى ثابتى ندارند. گروهى گفتهاند: وى مطلقا منكر وقوع نسخ بوده، هرچند عقلاً آن را جايز مىدانسته است و برخى گفتهاند كه نظر او انكار وقوع نسخ در شريعت واحد بوده است؛ اما همچنانكه گروهى گفتهاند، این نظريات از یک مسلمان معتقد و آگاه به مبانى اسلام روا نيست؛ زيرا نسخ شرايع يهود و مسيحيت توسط شريعت اسلام و نسخ بسيارى از احكام چون تغيير قبله از بيتالمقدس به كعبه از مسلمات و ضروريات دين است. همين امر موجب اظهار نظرهاى نامساعد درباره ابومسلم شده است تا جايى كه عدهاى او را از شمار مسلمانان خارج ساختهاند و برخى نيز سخنان وى را در این باب قابل توجه و بررسى ندانستهاند. | ||
به نظر مىرسد سخن آن عده كه ابومسلم را فقط منكر وقوع نسخ در آيات قرآن - و نه بهطور مطلق - دانستهاند، صحيحتر باشد. بيضاوى مىنویسد: ابومسلم به نسخ برخى از آيات قرآن توسط برخى ديگر اعتقاد نداشته و برای اثبات نظر خود به آيه شريفه '''«لا يأْتيهِ الْباطِلُ مِنْ بَينِ يدَيهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ»'''.<ref>فصّلت: 41 / 42</ref>استناد مىجسته است. به عقيده او اگر در قرآن نسخ وجود داشته باشد، در واقع باطل بدان راه يافته است و | به نظر مىرسد سخن آن عده كه ابومسلم را فقط منكر وقوع نسخ در آيات قرآن - و نه بهطور مطلق - دانستهاند، صحيحتر باشد. بيضاوى مىنویسد: ابومسلم به نسخ برخى از آيات قرآن توسط برخى ديگر اعتقاد نداشته و برای اثبات نظر خود به آيه شريفه '''«لا يأْتيهِ الْباطِلُ مِنْ بَينِ يدَيهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ»'''.<ref>فصّلت: 41 / 42</ref>استناد مىجسته است. به عقيده او اگر در قرآن نسخ وجود داشته باشد، در واقع باطل بدان راه يافته است و این مخالف نصّ صريح آيه شريفه است. ابومسلم در اثبات نظر خود دلايل ديگرى نيز آورده است. | ||
عدهاى در صدد رفع اختلاف ابومسلم و جمهور علما در | عدهاى در صدد رفع اختلاف ابومسلم و جمهور علما در این مورد برآمده و گفتهاند كه نزاع او با ديگران نزاعى لفظى است و در واقع ابومسلم منكر نسخ نبوده، بلكه او تنها آن را «تخصيص» خوانده و اعتقاد داشته كه حكم منسوخ، حكمى موقت و محدود است كه با ورود ناسخ، مدت آن به سر مىآيد. با این بيان، وى محدود كردن حكم به زمان را نظير محدود كردن آن به برخى افراد موضوع دانسته است. بههرحال، داورى در این باره آسان نيست. این قدر مىتوان گفت كه ابومسلم مىكوشيده با تأویل نصوص قرآنى، بىآنكه منكر نسخ شود، از پذيرفتن آن بگريزد. | ||
==آثار== | ==آثار== |
ویرایش