۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') |
جز (جایگزینی متن - ' اين ' به ' این ') |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
در فصل اول، در پنج قسمت زير، كلياتى پيرامون علم اخلاق بيان شده است: | در فصل اول، در پنج قسمت زير، كلياتى پيرامون علم اخلاق بيان شده است: | ||
قسمت اول، به مقالهاى با عنوان «الاخلاق من موضوعات الفلسفة» اختصاص يافته است. در | قسمت اول، به مقالهاى با عنوان «الاخلاق من موضوعات الفلسفة» اختصاص يافته است. در این مقاله، مادر ساير علوم بودن فلسفه، مسئلهاى قابل قبول همگان قلمداد شده و با این پيشفرض، ثابت گرديده كه علم اخلاق نيز از جمله موضوعات مطرحشده در فلسفه مىباشد. | ||
در قسمت دوم، علم اخلاق، تحديد و تعريف شده است. اخلاق، جمع «خلق» بوده و نویسنده به نقل از «[[لسان العرب]]»، آن را به طبع و سجيهاى تعريف كرده كه مختص نفس و باطن انسانى بوده و معتقد است اوصاف و معانى آن نيز، مختص به همان نفس انسانى است. به اعتقاد وى، اخلاق از جمله مباحث مربوط به فلسفه عمليه بوده و معيار فضايل انسانى است. | در قسمت دوم، علم اخلاق، تحديد و تعريف شده است. اخلاق، جمع «خلق» بوده و نویسنده به نقل از «[[لسان العرب]]»، آن را به طبع و سجيهاى تعريف كرده كه مختص نفس و باطن انسانى بوده و معتقد است اوصاف و معانى آن نيز، مختص به همان نفس انسانى است. به اعتقاد وى، اخلاق از جمله مباحث مربوط به فلسفه عمليه بوده و معيار فضايل انسانى است. | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
در فصل دوم، در دو قسمت زير، علم اخلاق در فلسفه قديم، مورد بحث و بررسى قرار گرفته است: | در فصل دوم، در دو قسمت زير، علم اخلاق در فلسفه قديم، مورد بحث و بررسى قرار گرفته است: | ||
در قسمت اول، اخلاق نزد جوامعى هندى، از جمله براهمه و بوديسم، بررسى شده است. به اعتقاد نویسنده، در اخلاق براهمه، تمركز و توجه اصلى، بر روى تزكيه روح و سعى در قرب هرچه بيشتر به الهه خالق، بهوسيله ترك هواهاى نفسانى و شهوات مىباشد و لذا در زندگى | در قسمت اول، اخلاق نزد جوامعى هندى، از جمله براهمه و بوديسم، بررسى شده است. به اعتقاد نویسنده، در اخلاق براهمه، تمركز و توجه اصلى، بر روى تزكيه روح و سعى در قرب هرچه بيشتر به الهه خالق، بهوسيله ترك هواهاى نفسانى و شهوات مىباشد و لذا در زندگى این گروه، شاهد رهبانيت و انزوا مىباشيم، اما اهتمام اصلى بودا، حل مشكلات و نيازمندىهاى مردم بوده و در حقيقت، سير اصلى دعوت وى بر خط اصلاح امور اجتماعى و اقتصادى مردم مىباشد و به اعتقاد نویسنده، علت اصلى عدم دعوت بودا به ترك دنيا، تخلى از شئونات آن و اتخاذ رهبانيت، همين خط سير مىباشد. | ||
در سؤالى كه یکى از شاگردان بودا مبنى بر واجباتى كه بر گردن انسان مىباشد و نيز، ضوابط سلوكيه كه آدمى را به حيات مىرساند، از او پرسيده، وى پنج وصيت به او كرده است: | در سؤالى كه یکى از شاگردان بودا مبنى بر واجباتى كه بر گردن انسان مىباشد و نيز، ضوابط سلوكيه كه آدمى را به حيات مىرساند، از او پرسيده، وى پنج وصيت به او كرده است: | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
5. به دنبال پليدى و ناپاكى، نباش. | 5. به دنبال پليدى و ناپاكى، نباش. | ||
در قسمت دوم، از ديدگاه فلاسفه يونانى، از جمله سقراط، افلاطون و [[ارسطو]]طاليس، به منظر اخلاق، نگريسته شده است. به اعتقاد نویسنده، سقراط، مكان رفيعى را برای معرفت و اخلاق در فلسفه خويش قائل شده و عبارت مشهور «علم، فضيلت و جهل، رذيله است»، مربوط به وى مىباشد. افلاطون نيز قائل به حيات سابق نفس در عالم خدايان - كه خود نام «عالم مُثُل» را بر آن نهاده است - بوده و نویسنده اقدام به تشريح و توضيح عقايد وى در | در قسمت دوم، از ديدگاه فلاسفه يونانى، از جمله سقراط، افلاطون و [[ارسطو]]طاليس، به منظر اخلاق، نگريسته شده است. به اعتقاد نویسنده، سقراط، مكان رفيعى را برای معرفت و اخلاق در فلسفه خويش قائل شده و عبارت مشهور «علم، فضيلت و جهل، رذيله است»، مربوط به وى مىباشد. افلاطون نيز قائل به حيات سابق نفس در عالم خدايان - كه خود نام «عالم مُثُل» را بر آن نهاده است - بوده و نویسنده اقدام به تشريح و توضيح عقايد وى در این چهارچوب كرده است. | ||
[[ارسطو]]، استاد اسكندر و مؤسس فلسفه مشائيه مىباشد. وى قائل است كه انسان مدنى الطبع بوده و | [[ارسطو]]، استاد اسكندر و مؤسس فلسفه مشائيه مىباشد. وى قائل است كه انسان مدنى الطبع بوده و این فطرت، مشوق انسان برای زندگى و شركت در اجتماع است و این شوق، وى را بهسوى سعى در تكامل و تأمين احتياجات و لوازم تأمين سعادت فردى و اجتماعى، سوق مىدهد. | ||
در فصل سوم، اساس و پايههاى اخلاق در دين اسلام، محور مباحث مىباشد. | در فصل سوم، اساس و پايههاى اخلاق در دين اسلام، محور مباحث مىباشد. این فصل، در سه قسمت زير، تنظيم شده است: | ||
در قسمت اول، افضليت اخلاق اسلامى، نسبت به اخلاقى كه در ساير مكاتب و مذاهب وجود دارد مطرح شده است. انسان از ديدگاه دين اسلام، خليفه خدا بر روى زمين بوده و لذا مكلف به وظايفى است و از جمله رسالتهايى كه بر دوش دارد، امر به معروف و نهى از منكر است و نویسنده معتقد است | در قسمت اول، افضليت اخلاق اسلامى، نسبت به اخلاقى كه در ساير مكاتب و مذاهب وجود دارد مطرح شده است. انسان از ديدگاه دين اسلام، خليفه خدا بر روى زمين بوده و لذا مكلف به وظايفى است و از جمله رسالتهايى كه بر دوش دارد، امر به معروف و نهى از منكر است و نویسنده معتقد است این خود بهترين عامل اشاعه و گسترش اخلاق در جامعه مىباشد. | ||
در قسمت دوم، نظريات مطرحشده در اخلاق اسلامى، مورد بحث قرار گرفته است. به اعتقاد نویسنده، اخلاق اسلامى، مبتنى بر ايثار، تزكيه و تهذيب نفس بهوسيله فضائل و سلوك در مسير الهى مىباشد. | در قسمت دوم، نظريات مطرحشده در اخلاق اسلامى، مورد بحث قرار گرفته است. به اعتقاد نویسنده، اخلاق اسلامى، مبتنى بر ايثار، تزكيه و تهذيب نفس بهوسيله فضائل و سلوك در مسير الهى مىباشد. | ||
در قسمت سوم، ارزشهاى اخلاقى در اسلام، تبيين و تشريح شده است. | در قسمت سوم، ارزشهاى اخلاقى در اسلام، تبيين و تشريح شده است. این ارزشها به نظر نویسنده عبارتند از: | ||
1. برادرى؛ | 1. برادرى؛ |
ویرایش