۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - ' اين ' به ' این ') |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
}} | }} | ||
'''اسماعيليون و مغول و خواجه نصيرالدين طوسى'''، کتابى است كه اصل آن به زبان عربى و تأليف حسن امين است. | '''اسماعيليون و مغول و خواجه نصيرالدين طوسى'''، کتابى است كه اصل آن به زبان عربى و تأليف حسن امين است. این کتاب، توسط مهدى زنديه به زبان فارسی ترجمه شده است. | ||
حسن امين، مورخ عرب در | حسن امين، مورخ عرب در این کتاب با قرائتى نو از تاريخ عربى - اسلامى كوشيده است سه موضوع تاريخى بزرگ؛ يعنى اسماعيليان، مغولها و [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] را بررسى و تبيين نمايد. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
کتاب، از یک «سرآغاز»، «سخنى با خواننده»، «سه فصل» و «ضميمه» تشكيل يافته است. مؤلف سعى كرده كه موارد مطرحشده در | کتاب، از یک «سرآغاز»، «سخنى با خواننده»، «سه فصل» و «ضميمه» تشكيل يافته است. مؤلف سعى كرده كه موارد مطرحشده در این کتاب را بهصورتى تشريح كند كه ابهامى در ارائه مطالب برای خواننده باقى نماند. وى بدون اينكه دچار توهم شود كه تنها او راست مىگويد و مىنويسد، به نگارش آنچه به نظرش حقيقت است اقدام مىكند. لذا در این کتاب عرصه برای نقد علمى بىطرفانه باز است. همچنين این مطلب كه تنها راه برای قرائت جديد از تاريخ عربى - اسلامى و بازنويسى آن، همين روش نقد است در این کتاب كاملا قابل مشاهده است. | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
مؤلف در بخش آغازين کتاب حاضر، به معرفى ابتدايى [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]]، تاريخ تولد و وفات، زادگاه، استادان و آثار او مىپردازد. | مؤلف در بخش آغازين کتاب حاضر، به معرفى ابتدايى [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]]، تاريخ تولد و وفات، زادگاه، استادان و آثار او مىپردازد. | ||
سيدحسن امين در بخش بعدى، تحت عنوان «اقدامات خواجه برای حفظ اسلام» از ارتباط خواجه با مغولان و اسماعيليان صحبت مىكند. او در | سيدحسن امين در بخش بعدى، تحت عنوان «اقدامات خواجه برای حفظ اسلام» از ارتباط خواجه با مغولان و اسماعيليان صحبت مىكند. او در این بخش، بيان مىكند كه خواجه یکى از قربانيان يورش اول مغولان در زمان چنگيز بود و مجبور شد كه برای حفظ جان خود به همراه افراد بسيارى، قلاع اسماعيليه را پناهگاه امن خود سازد. | ||
او در | او در این بخش توضيح مىدهد كه خواجه در دومين حمله مغولان به فرماندهى هلاكوخان و پس از شكست اسماعيليان، به همراه دو تن ديگر، به سبب شهرتشان و نياز خانِ مغول به علم و تخصص آنان، جان سالم بهدربرد. طبق ديدگاه نویسنده، خواجه در این زمان، دريافت كه پيروزى نظامى بر مغولان امكانپذير نيست؛ ازاينرو، به فعاليت فرهنگى گستردهاى دست زد و برای آنكه مغولان در عرصه فكرى نيز غلبه نيابند، كوشيد در مقام یک منجم، اعتماد مغولان را به خود جلب كند و در نتيجه، از كشته شدن مردم و بهويژه علما و از ميان رفتن کتابها جلوگيرى نمايد. | ||
نویسنده، سپس شايعه کتابسوزى در بغداد را مطرح مىكند و آنگاه به آثار مورخانى همچون [[رشیدالدین فضلالله|رشيدالدين فضلالله همدانى]]، [[ابوالفداء، اسماعیل بن علی|ابوالفداء]]، ذهبى و ابن عماد حنبلى اشاره مىنمايد كه هيچ ذكرى از کتابسوزى مغولان در بغداد در | نویسنده، سپس شايعه کتابسوزى در بغداد را مطرح مىكند و آنگاه به آثار مورخانى همچون [[رشیدالدین فضلالله|رشيدالدين فضلالله همدانى]]، [[ابوالفداء، اسماعیل بن علی|ابوالفداء]]، ذهبى و ابن عماد حنبلى اشاره مىنمايد كه هيچ ذكرى از کتابسوزى مغولان در بغداد در این آثار به چشم نمىخورد. | ||
سيدحسن امين با استنادات تاريخى، روشن مىسازد كه بسيارى از کتابهاى موجود در بغداد به کتابخانه رصدخانه مراغه انتقال يافتند و دست تعرض مغولها از بخشى از کتابهاى بغداد كه جزو اوقاف بود، كوتاه ماند. باقى ماندن مدرسه «مستنصريه» بر حال قبلى خود و سالم ماندن آن از گزند حمله مغولها، با اينكه مخزن کتابهاى منحصربهفردى بود، نشان مىدهد كه کتابخانه | سيدحسن امين با استنادات تاريخى، روشن مىسازد كه بسيارى از کتابهاى موجود در بغداد به کتابخانه رصدخانه مراغه انتقال يافتند و دست تعرض مغولها از بخشى از کتابهاى بغداد كه جزو اوقاف بود، كوتاه ماند. باقى ماندن مدرسه «مستنصريه» بر حال قبلى خود و سالم ماندن آن از گزند حمله مغولها، با اينكه مخزن کتابهاى منحصربهفردى بود، نشان مىدهد كه کتابخانه این مدرسه نيز به همان صورت قبلى خود باقى مانده است. | ||
نویسنده در پایان | نویسنده در پایان این بخش، گفتار صاحبنظران درباره خواجه و جريان تأسيس «رصدخانه مراغه» و تشكيل انجمن علمى تحقيقات رياضى و دعوت دانشمندان از سراسر دنيا و استقبال آنان از این دعوت را نقل مىكند. | ||
دكتر سيدحسن امين در بخش بعدى، تحت عنوان «مغولها»، از اولين حمله مغولها به ایران، خوارزم و حدود آن، علاءالدين محمد خوارزمشاه و بلندپروازىهاى او و اينكه چگونه او با جنايتى كه انجام داد زمينه را برای حمله مغولها آماده كرد و همچنين از تلاش خوارزمشاه برای حمله به بغداد و ناكامى او سخن مىگويد. | دكتر سيدحسن امين در بخش بعدى، تحت عنوان «مغولها»، از اولين حمله مغولها به ایران، خوارزم و حدود آن، علاءالدين محمد خوارزمشاه و بلندپروازىهاى او و اينكه چگونه او با جنايتى كه انجام داد زمينه را برای حمله مغولها آماده كرد و همچنين از تلاش خوارزمشاه برای حمله به بغداد و ناكامى او سخن مىگويد. | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
وى به مناسبت همزمانى حمله مغولها به سرزمينهاى شرق اسلامى، با حمله پنجم صليبىها به سرزمينهاى غرب اسلامى، گريزى به جنگهاى صليبى مىزند و نشان مىدهد كه چگونه سلاطين سهگانه ايوبى طى سالهاى 1244 و 1243 ميلادى استيلاى صليبىها بر حرم شريف را تثبيت مىكردند. | وى به مناسبت همزمانى حمله مغولها به سرزمينهاى شرق اسلامى، با حمله پنجم صليبىها به سرزمينهاى غرب اسلامى، گريزى به جنگهاى صليبى مىزند و نشان مىدهد كه چگونه سلاطين سهگانه ايوبى طى سالهاى 1244 و 1243 ميلادى استيلاى صليبىها بر حرم شريف را تثبيت مىكردند. | ||
ارتباط [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] از یکسو با اسماعيليه در اثر پناهنده شدن وى به قلاع آنها و از سوى ديگر با مغولها در اثر راه يافتن او به دربار هلاكوخان و به دنبال شكست اسماعيليان، موجب شده است تا استاد امين بخش ديگرى از کتابش را بهعنوان «اسماعيليان» اختصاص دهد و در آن، به كيفيت شكلگيرى فرقه «اسماعيليه»، «فاطميان» و انشعابات درونى آنها بپردازد. وى در | ارتباط [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] از یکسو با اسماعيليه در اثر پناهنده شدن وى به قلاع آنها و از سوى ديگر با مغولها در اثر راه يافتن او به دربار هلاكوخان و به دنبال شكست اسماعيليان، موجب شده است تا استاد امين بخش ديگرى از کتابش را بهعنوان «اسماعيليان» اختصاص دهد و در آن، به كيفيت شكلگيرى فرقه «اسماعيليه»، «فاطميان» و انشعابات درونى آنها بپردازد. وى در این فصل، توضيح مىدهد كه: «اسماعيليان، فرقهاى از شیعیان هستند كه پس از [[امام جعفر صادق(ع)]] به امامت اسماعيل اعتقاد دارند و فاطميان كه مدتها در مصر حكومت مىكردند، از چنين مذهبى برخوردار بودند، اما پس از مرگ خليفه فاطمى (مستنصر) شكاف بزرگى ميان صنوف اسماعيليان فاطمى روى داد؛ زيرا پس از مستنصر، فرزندش (ابوالقاسم احمد) خلافت را به دست گرفت. اما اشكال كار این بود كه این فرد نه فرزند بزرگ مستنصر بود و نه از نظر برخى از اسماعيليان شايستگى وليعهدى داشت، بلكه از نظر این دسته، برادر ديگر وى؛ يعنى نزار، شايسته خلافت بود. همين امر موجب شد تا در سال 687، اسماعيليان به دو فرقه منشعب شوند: یک فرقه، قائل به امامت ابوالقاسم احمد المستعلى بالله و در نتيجه، موسوم به «مستعليه» گرديد و فرقه ديگر، قائل به امامت نزار و در نتيجه، موسوم به «نزاريه»». | ||
نویسنده، سپس به روند تكوين و رشد فرقه «نزاريه» مىپردازد و فهرست امامان آنها را بيان مىكند. آنگاه فرقه «اسماعيليه» را معرفى كرده است. | نویسنده، سپس به روند تكوين و رشد فرقه «نزاريه» مىپردازد و فهرست امامان آنها را بيان مىكند. آنگاه فرقه «اسماعيليه» را معرفى كرده است. | ||
استاد امين در ادامه | استاد امين در ادامه این بحث، به یکى از دو مبحثى كه انگيزه اصلى تأليف این کتاب بودهاند، مىپردازد و آن خلطى است كه توسط محققان، بين اسماعيليان نزاريه باطنيه (آقاخانيه) با فاطميان واقع شده است. وى توضيح مىدهد كه «آقاخانيه» ادامه «نزاريه»اند كه با فاطميان دشمن بودند و «بُهرهها» در هند استمرار فاطميان مصر محسوب مىشوند. | ||
یکى از مباحثى كه استاد امين استطرادا در | یکى از مباحثى كه استاد امين استطرادا در این بخش آورده، نقد سخن [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] در باب ارتباط خواجه و خان مغول و اسماعيليه است. دكتر سيدامين با استناد به منابع اصلى تاريخى، نشان مىدهد كه اولاً، [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] نه تنها آنچنانكه [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] ادعا كرده، وزير و مشاور اسماعيليان نبوده، بلكه اساساً اسماعيلى نبوده است و ثانياً، اسماعيليان خود یکى از اهداف مغولها و از نخستين قربانيان آنها بودهاند، نه هادى آنها به قتل خليفه عباسى و براندازى عباسيان. | ||
نویسنده در ادامه، مجدداً و با تفصيل بيشترى از پيدايش دو فرقه «مستعليه» و «نزاريه» سخن مىگويد. استاد امين تهمت «حشاشين» به معناى مصرفكننده حشيش را درباره نزاريان مورد بحث و بررسى قرار مىدهد و اظهار مىدارد كه | نویسنده در ادامه، مجدداً و با تفصيل بيشترى از پيدايش دو فرقه «مستعليه» و «نزاريه» سخن مىگويد. استاد امين تهمت «حشاشين» به معناى مصرفكننده حشيش را درباره نزاريان مورد بحث و بررسى قرار مىدهد و اظهار مىدارد كه این تهمت از ناحيه ماركوپولو مىباشد و اسناد تاريخى و منابع موثق تاريخى نشان مىدهند كه آنها «حشاش» به معناى معتاد به ماده مخدر معروف نبودهاند، بلكه يا به معناى فروشنده گياه دارويى بودهاند و يا به معناى كسانى كه در عقيده به امامت نزار چونان كسانى هستند كه از شدت استعمال حشيش منگ و خرف شدهاند. | ||
دكتر سيدحسن امين سپس به مناسبت، داستانهايى از فدائيان نزارى و عمليات ترور را كه آنها هدايت كردند، ذكر مىكند و به دليل ارتباط | دكتر سيدحسن امين سپس به مناسبت، داستانهايى از فدائيان نزارى و عمليات ترور را كه آنها هدايت كردند، ذكر مىكند و به دليل ارتباط این عمليات با قلعههاى تسخيرناپذيرى كه آنها داشتند، از مهمترين قلعههاى آنان ياد كرده، ويژگىهاى آنها را بيان مىكند. آنگاه تحت عنوان «چه كسى مغولها را تحریک كرد»، يادآور این حقيقت مىشود كه در ميان مسلمانان، عدهاى بودند كه سركوب نزاريان را از سركوب مغولان ملحد لازمتر مىدانستند و ازاينرو، بهجاى مجهز شدن در مقابل مغولان، به سركوب نزاريان پرداختند. | ||
استاد امين، برای تكميل بحث، نظر یک نویسنده مبنى بر همپيمانى و اتحاد مغولها با صليبيان در حمله به جهان اسلام را مورد بررسى قرار مىدهد و مىگويد: «رغبت و اشتياق صليبيان در همپيمانى با مغولهاى بتپرست امرى مسلم است، اما سؤالى كه مطرح مىباشد | استاد امين، برای تكميل بحث، نظر یک نویسنده مبنى بر همپيمانى و اتحاد مغولها با صليبيان در حمله به جهان اسلام را مورد بررسى قرار مىدهد و مىگويد: «رغبت و اشتياق صليبيان در همپيمانى با مغولهاى بتپرست امرى مسلم است، اما سؤالى كه مطرح مىباشد این است كه دليل رغبت و اشتياق مغولها به این موضوع و انگيزه آنان چه بوده است؟». | ||
استاد در پاسخ به | استاد در پاسخ به این سؤال مىگويد: «منگوقاآن (رهبر مغولها در آن زمان) تصميم قطعى داشت كه راه چنگيز را در سيطره بر جهان از سر گيرد و كشورهاى اسلامى تنها بخشى از كشورهایى بودند كه وى تصميم داشت آنها را فتح كند، نه همه آنها». | ||
وى سپس شواهدى بر | وى سپس شواهدى بر این مطلب مىآورد و ثابت مىكند كه نيت منگوقاآن با صليبيان خالص نبوده، آنچنانكه نویسنده مزبور پنداشته است، بلكه نيت اصلى مغولان غلبه بر مسلمانان و مسيحيان بوده است. | ||
مؤلف سپس مطالبى درباره وضعيت نزاريان پس از پایان دوره الموت و انشعاباتى كه در | مؤلف سپس مطالبى درباره وضعيت نزاريان پس از پایان دوره الموت و انشعاباتى كه در این فرقه رخ دادند و نيز آثارى كه از امامان این فرقه بر جاى ماندهاند و مطالبى در باب دعوت «طيبيه» و فرقه «خوجه» و فرقه «بُهرَه» در هند و تحولاتى كه در این فرقهها روى داد و همچنين مراسم و آداب آنها صحبت مىكند. | ||
ايشان سپس گزارشى مفصل و دقيق از سفر خود به «الموت» را مىآورد كه اگرچه جالب و خواندنى به نظر مىرسد، ولى با معيارهاى یک کتاب تحقيقى ناسازگار است. | ايشان سپس گزارشى مفصل و دقيق از سفر خود به «الموت» را مىآورد كه اگرچه جالب و خواندنى به نظر مىرسد، ولى با معيارهاى یک کتاب تحقيقى ناسازگار است. | ||
نویسنده سپس به چگونگى فعاليت اسماعيليان ایرانى در دوره قاجاريه مىپردازد و توضيح مىدهد كه پس از انقراض حكومت اسماعيليان نزارى به دست هلاكو در سال 654، پيروان مذهب اسماعيليه در ایران فعاليت خود را بهصورت پراكنده و پنهانى آغاز كردند. آنگاه در باب استتار امامان اسماعيلى و شهر «سلميه» و ارتباط آن با اسماعيليه و همچنين اسماعيليان يمن و در نهايت، ظهور امامان اسماعيلى توضيحاتى مىدهد و در پایان | نویسنده سپس به چگونگى فعاليت اسماعيليان ایرانى در دوره قاجاريه مىپردازد و توضيح مىدهد كه پس از انقراض حكومت اسماعيليان نزارى به دست هلاكو در سال 654، پيروان مذهب اسماعيليه در ایران فعاليت خود را بهصورت پراكنده و پنهانى آغاز كردند. آنگاه در باب استتار امامان اسماعيلى و شهر «سلميه» و ارتباط آن با اسماعيليه و همچنين اسماعيليان يمن و در نهايت، ظهور امامان اسماعيلى توضيحاتى مىدهد و در پایان این بخش، با استفاده از تحقيقاتى كه اخيراً درباره فاطميان انجام گرفته، تصويرى از حكومت فاطميان ارائه مىدهد و سخن را با گزيدهاى از ادبيات فاطميان پایان مىدهد. | ||
استاد امين در آخرين بخش از | استاد امين در آخرين بخش از این کتاب، به ارتباط [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] و ابن علقمى در سقوط بغداد مىپردازد و گفتار نویسندهاى را كه با استناد به عبارات «حبيب السير» و [[رشیدالدین فضلالله|رشيدالدين فضلالله همدانى]] گفته است: «حادثه بغداد بنا بر مشاوره [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] از یکسو و وزير مكار (ابن علقمى)، كه راه را برای حمله مغولها هموار ساخت از سوى ديگر، اتفاق افتاد»، به نقد مىكشد و با استفاده از کتاب «الحوادث الجامعة» كه نویسندهاش معاصر آن حوادث بوده است، ثابت مىكند زمام امر سپاه خليفه اساساً در دست ابن علقمى نبوده، بلكه مسؤول سپاه خليفه ابتدا شرابى و پس از او، ايبك دواتدار صغير، دشمن ابن علقمى، بوده است و ابن علقمى كسى بوده كه توطئه دواتدار را به اطلاع خليفه رساند. از نظر استاد امين، همدستى ابن علقمى با هلاكوخان شايعهاى بود كه اراذل و اوباش شهر به تبعيت از دواتدار منتشر كردند. | ||
استاد سپس نمونههايى را كه | استاد سپس نمونههايى را كه این شايعه در آثار آنها راه يافت، ذكر مىكند و فرازهايى از عبارات ابوشامه (م 665)، ذهبى (م 748)، عبدالله بن فضلالله شيرازى (م 729) و ابن شاكر كتبى (م 764) را نقل و نقد مىكند و نشان مىدهد كه اولاً، هيچیک از مورخان شريف و وارسته این تهمت را بازگو نكردهاند، بلكه نقل آن منحصر در مورخان متعصبى است كه در راه هوا و هوس حرفهاى خود، از گفتن چيزى واهمه ندارند. نویسنده سپس به ذكر نام این مورخان وارسته مىپردازد؛ افرادى همچون عطاملك جوينى؛ عبدالرحمن سنبط بن قنينو، صاحب کتاب العسجد المسبوك؛ ابوالفرج بن العبرى، صاحب کتاب تاريخ مختصر الدول و ابن الفوطى، صاحب کتاب الحوادث الجامعة، كه همگى معاصر آن حوادث بودند. | ||
ثانياً، اگر عراق در نتيجه خيانت ابن علقمى به دست مغولها سقوط كرد، سقوط سرزمينهاى پهناور از اقيانوس هند گرفته تا اواسط اروپا به دست مغولان چگونه تفسير مىشود و چه كسانى خيانت كردند و | ثانياً، اگر عراق در نتيجه خيانت ابن علقمى به دست مغولها سقوط كرد، سقوط سرزمينهاى پهناور از اقيانوس هند گرفته تا اواسط اروپا به دست مغولان چگونه تفسير مىشود و چه كسانى خيانت كردند و این بلاد را تسليم دشمنان ساختند؟ | ||
ثالثاً، شركت ابن علقمى را در هيئتى كه برای اداره امور عراق پس از اشغال تشكيل شد، دليل بر خيانت وى گرفتن مردود است؛ زيرا كسانى از اركان دولت قبل از اشغال عراق بودند كه زنده ماندند و در دوره حكومت مغولان هم در اداره امور شركت جستند؛ مانند صاحب ديوان خليفه؛ يعنى وزير ماليه او و دروازهدار زمان وى؛ يعنى رئيس پليس پايتخت و نيز نزدیک ترين مشاور خليفه و دوستش عبدالغنى درنوس. مغولها ناگزير بودند كه اداره امور را به دست كسانى بسپارند كه بر امور تسلط دارند و | ثالثاً، شركت ابن علقمى را در هيئتى كه برای اداره امور عراق پس از اشغال تشكيل شد، دليل بر خيانت وى گرفتن مردود است؛ زيرا كسانى از اركان دولت قبل از اشغال عراق بودند كه زنده ماندند و در دوره حكومت مغولان هم در اداره امور شركت جستند؛ مانند صاحب ديوان خليفه؛ يعنى وزير ماليه او و دروازهدار زمان وى؛ يعنى رئيس پليس پايتخت و نيز نزدیک ترين مشاور خليفه و دوستش عبدالغنى درنوس. مغولها ناگزير بودند كه اداره امور را به دست كسانى بسپارند كه بر امور تسلط دارند و این دليل نمىشود بر اينكه آنها در سقوط بغداد شركت داشتهاند. | ||
استاد امين در ادامه | استاد امين در ادامه این بخش، تحت عنوان «مقايسه بين دو ستمگر»، بين هلاكو و چنگيز مقايسه مىكند و به این پرسش پاسخ مىدهد كه چرا چنگيز جز خونريزى و غارت و ويرانى چيزى برای سرزمينهاى بهتصرفدرآمده به ارمغان نياورد، اما در زمان هلاكو هيچیک از شهرهاى اسلامى در معرض سوختن و ويرانگرى و هتاكى قرار نگرفت؟ وى عامل این تغيير رويه را [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] مىداند كه از سر ناچارى با هلاكو همنشين شد و بهتدريج، طبع وحشى او را عوض كرد. | ||
کتاب استاد امين با مقالهاى از احمد فؤاد پاشا، استاد فيزیک دانشكده علوم دانشگاه قاهره، تحت عنوان «سهم ابن هيثم، خيام و طوسى در پيشرفت استدلالهاى رياضى» پایان مىيابد. | کتاب استاد امين با مقالهاى از احمد فؤاد پاشا، استاد فيزیک دانشكده علوم دانشگاه قاهره، تحت عنوان «سهم ابن هيثم، خيام و طوسى در پيشرفت استدلالهاى رياضى» پایان مىيابد. |
ویرایش