۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'يك' به 'یک') |
جز (جایگزینی متن - ' اين ' به ' این ') |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
به نظر نویسنده، مقصود از تقريب، تعامل علمى و عملى مذاهب اسلامى بر مبناى مشتركات و احترام متقابل است كه با احساس اخوت و تسامحى معقول و شيوهاى عالمانه، بركنار از احساس نفرت و عارى از تعصبات غير منطقى و بهدور از روشى عوامانه حاصل مىشود؛ به تعبير دقيقتر، تقريب مذاهب اسلامى، به معناى ترویج فرهنگ گفتگوى صحيح و سازنده بر اساس اصول و مبانى مشترك با هدف درك یکديگر و دستيابى به رشد علمى و مذهبى است. بنابراین، مذاهب اسلامى مىتوانند ضمن پايبندى به مبانى و ديدگاههاى خود، در سايه تعامل منطقى و گفتگوى علمى یکديگر را درك كنند و به هم نزدیک شوند.<ref>ر.ک: همان، ص22</ref> | به نظر نویسنده، مقصود از تقريب، تعامل علمى و عملى مذاهب اسلامى بر مبناى مشتركات و احترام متقابل است كه با احساس اخوت و تسامحى معقول و شيوهاى عالمانه، بركنار از احساس نفرت و عارى از تعصبات غير منطقى و بهدور از روشى عوامانه حاصل مىشود؛ به تعبير دقيقتر، تقريب مذاهب اسلامى، به معناى ترویج فرهنگ گفتگوى صحيح و سازنده بر اساس اصول و مبانى مشترك با هدف درك یکديگر و دستيابى به رشد علمى و مذهبى است. بنابراین، مذاهب اسلامى مىتوانند ضمن پايبندى به مبانى و ديدگاههاى خود، در سايه تعامل منطقى و گفتگوى علمى یکديگر را درك كنند و به هم نزدیک شوند.<ref>ر.ک: همان، ص22</ref> | ||
به اعتقاد نویسنده، | به اعتقاد نویسنده، این شيوه تقريب، از آن حيث كه جنبه گفتگو و صورت نظرى دارد، صرفاً در ميان خواص امت و صاحبنظران اسلامى قابل طرح است و شامل عوام مسلمين نمىشود، اما ترديدى نيست كه وجود چنين نگرشى در ميان خواص امت، به روى نگرش عوام مسلمان كه سخت تحت تأثير علما و فضاى حاكم بر جامعه خویش هستند، تأثيرى ژرف مىگذارد و در عمل به ايجاد حسّ تفاهم و مداراى مذهبى در ميان عموم مسلمين مىانجامد.<ref>همان، ص16-17</ref> | ||
مسئله تقريب مذاهب اسلامى، همچنانكه موافقان و مناديان فراوانى در كشورهاى مختلف اسلامى دارد، با مخالفت برخى انديشمندان مسلمان نيز مواجه است. مخالفت اينان به دو پندار متفاوت بازمىگردد: برخى تقريب مذاهب اسلامى را ناممكن مىپندارند و برخى آن را اساساً جايز نمىشمارند. نویسنده در بخش دوم، هریک از | مسئله تقريب مذاهب اسلامى، همچنانكه موافقان و مناديان فراوانى در كشورهاى مختلف اسلامى دارد، با مخالفت برخى انديشمندان مسلمان نيز مواجه است. مخالفت اينان به دو پندار متفاوت بازمىگردد: برخى تقريب مذاهب اسلامى را ناممكن مىپندارند و برخى آن را اساساً جايز نمىشمارند. نویسنده در بخش دوم، هریک از این دو پندار را بهاختصار بررسى كرده است.<ref>همان، ص21</ref> | ||
نویسنده بر | نویسنده بر این باور است كه مخالفت برخى پيروان مذاهب اسلامى با تقريب و روا ندانستن آن از حيث مذهبى، زاده برداشت نادرستى است كه از این موضوع داشتهاند؛ چراكه اينان غالباً تقريب مذاهب را به معناى انفعال مذاهب در برابر یکديگر و مستلزم دست شستن از پارهاى عقايد و ديدگاههاى اساسى هر مذهب به سود مذهب ديگر انگاشتهاند. این در حالى است كه نویسنده از این مقوله تعريف متفاوتى ارائه داده و معتقد است كه تقريب مذاهب اسلامى، اساساً چيزى جز تعامل و گفتگوى مفيد و قانونمند مذاهب نيست؛ چيزى كه ريشه در فرهنگ اصيل اسلامى و آموزههاى قرآن كريم دارد.<ref>ر.ک: همان، ص23</ref> | ||
البته ممكن است جريانهايى وجود داشته باشند كه اساساً گفتگوى مذاهب اسلامى را نيز برنمىتابند و هرگونه تعامل غير خصمانه با افكار ديگر را روا نمىشمارند. اينان گفتگو و تعامل علمى با ساير مذاهب را قرار دادن مذهب خود در معرض خطر و زمينه شك در دين و گمراهى مذهبى مىپندارند. اما به باور نویسنده، چنين توهم نامبارکى، نهتنها هيچ مبناى درستى در كتاب خدا و سنت پيامبر(ص) و سيره اهلبيت(ع) و منش سلف صالح ندارد، كه گونهاى گريز از واقعيتها و چشم بستن به روى حقيقت و سد باب علم و هدايت است.<ref>ر.ک: همان، ص23-24</ref> | البته ممكن است جريانهايى وجود داشته باشند كه اساساً گفتگوى مذاهب اسلامى را نيز برنمىتابند و هرگونه تعامل غير خصمانه با افكار ديگر را روا نمىشمارند. اينان گفتگو و تعامل علمى با ساير مذاهب را قرار دادن مذهب خود در معرض خطر و زمينه شك در دين و گمراهى مذهبى مىپندارند. اما به باور نویسنده، چنين توهم نامبارکى، نهتنها هيچ مبناى درستى در كتاب خدا و سنت پيامبر(ص) و سيره اهلبيت(ع) و منش سلف صالح ندارد، كه گونهاى گريز از واقعيتها و چشم بستن به روى حقيقت و سد باب علم و هدايت است.<ref>ر.ک: همان، ص23-24</ref> | ||
در بخش سوم، به بررسى اصول و مبانى تقريب پرداخته شده است. منظور نویسنده از اصول و مبانى تقريب، عواملى است كه تقريب مذاهب اسلامى بدون آنها ميسر نمىشود. | در بخش سوم، به بررسى اصول و مبانى تقريب پرداخته شده است. منظور نویسنده از اصول و مبانى تقريب، عواملى است كه تقريب مذاهب اسلامى بدون آنها ميسر نمىشود. این عوامل عبارتند از: پذيرش كثرت و اختلاف؛ اعتقاد به گفتگو؛ تأكيد بر مشتركات و رعايت اخلاق اسلامى.<ref>همان، ص39</ref> | ||
پذيرش كثرت و اختلاف، به | پذيرش كثرت و اختلاف، به این معناست كه اختلاف نظر ميان انسانها، یک واقعيت طبيعى و غير قابل انكار است و مادامى كه به درگيرىهاى غير منطقى و خروج از موازين انسانى نينجاميده، ذاتاً خوب و منشأ بركات فراوان است و در واقع با توجّه به تفاوت ذاتى ميان استعدادهاى مردم، بهسختى مىتوان حالتى را تصور كرد كه همگان از ديدگاه واحدى پيروى كنند و هيچ اختلاف نظرى ميان آنها وجود نداشته باشد؛ چنين حالتى احتمالاً قابل تصوّر نيست. به نظر نویسنده، آنچه قابل تصور و مطلوب است، اتفاق نظر مردم درباره باورهاى بنيادين است كه در ارتباط مستقيم با فطرت مشترك و عقل عمومى آنان قرار مىگيرد. از نگاه قرآن كريم نيز همه مردم بر فطرت مشتركى آفريده شدهاند و این «فطرت مشترك»، بنيادىترين اصلى است كه مىتواند مبناى تفاهم عموم انسانها قرار گيرد و روشن است كه اختلاف نظر ميان مذاهب اسلامى نيز هرگاه مبتنى بر این اصل الهى و منطبق بر اصول و مبانى تقريب باشد، نهتنها زيانبار نيست، بلكه مىتواند منشأ رشد و پویايى امّت و مقدّمه تكامل و ترقّى مسلمين باشد.<ref>ر.ک: همان، ص39-40</ref> | ||
به اعقتاد نویسنده، شايد معناى حديث «اختلاف أمّتي رحمة» كه در منابع روايى اهل سنت از رسول خدا(ص) روايت شده است نيز همين باشد؛ هرچند در منابع روايى شيعه، ضمن تأييد صحت | به اعقتاد نویسنده، شايد معناى حديث «اختلاف أمّتي رحمة» كه در منابع روايى اهل سنت از رسول خدا(ص) روايت شده است نيز همين باشد؛ هرچند در منابع روايى شيعه، ضمن تأييد صحت این حديث، برداشت متفاوتى از آن به دست داده شده است؛ زيرا در برداشت شيعى، منظور از اختلاف امت پيامبر(ص) تعامل و ارتباط علمى آنان با یکديگر است؛ چراكه «اختلاف» از حيث لغوى به «آمدوشد» نيز اطلاق مىشود؛ چنانكه در قرآن كريم از ''' «اخْتِلافِ اللَّيلِ وَ النَّهارِ» ''' (يونس: 9)؛ يعنى: «آمدوشد شب و روز»، سخن به ميان آمده است؛ اما ناگفته پيداست كه این برداشت زيبا، نهتنها با برداشت اهل سنت، در نتيجه منافاتى ندارد، كه با تعريف نویسنده از تقريب مذاهب اسلامى كاملاً مطابق است (ر.ک: همان، ص40-41</ref> | ||
در چهارمين بخش، به بحث پيرامون موانع تقريب مذاهب پرداخته شده است. | در چهارمين بخش، به بحث پيرامون موانع تقريب مذاهب پرداخته شده است. این موانع عبارتند از: موانع اخلاقى؛ جهالت؛ تعصب جاهلانه و دسيسه دشمنان.<ref>همان، ص45-55</ref> | ||
در بخش آخر، به بحث پيرامون نقش حج در تقريب مذاهب اسلامى پرداخته شده است. به اعتقاد نویسنده، مراسم سالانه حج، به معناى اجتماع معنوى و باشكوه امت مسلمان، از هر رنگ و نژاد و سرزمين و مذهب مختلف برای عرض بندگى به درگاه پروردگار یکتا با گفتار و كردار و ظاهر یکسان و عمل به سنت پيامبر(ص) واحد و طواف به گرد قبله مشترك و لبّیک گفتن به نداى توحيد در صفوف یکپارچه، بسترى بسيار مناسب برای تقريب مذاهب اسلامى است؛ زيرا حج، نماد وحدت مسلمين است؛ نمادى كه از یکسو مسلمانان را به ياد هویت اصيل و پيشينه مشترك خویش مىاندازد و از سوى ديگر، قدرت اسلام و همبستگى مسلمين را در معرض ديد جهانيان قرار مىدهد و كاخ دشمنان اسلام را در شرق و غرب به لرزه درمىآورد.<ref>همان، ص55</ref> | در بخش آخر، به بحث پيرامون نقش حج در تقريب مذاهب اسلامى پرداخته شده است. به اعتقاد نویسنده، مراسم سالانه حج، به معناى اجتماع معنوى و باشكوه امت مسلمان، از هر رنگ و نژاد و سرزمين و مذهب مختلف برای عرض بندگى به درگاه پروردگار یکتا با گفتار و كردار و ظاهر یکسان و عمل به سنت پيامبر(ص) واحد و طواف به گرد قبله مشترك و لبّیک گفتن به نداى توحيد در صفوف یکپارچه، بسترى بسيار مناسب برای تقريب مذاهب اسلامى است؛ زيرا حج، نماد وحدت مسلمين است؛ نمادى كه از یکسو مسلمانان را به ياد هویت اصيل و پيشينه مشترك خویش مىاندازد و از سوى ديگر، قدرت اسلام و همبستگى مسلمين را در معرض ديد جهانيان قرار مىدهد و كاخ دشمنان اسلام را در شرق و غرب به لرزه درمىآورد.<ref>همان، ص55</ref> | ||
مراسم عمره نيز كه گردهمايى ميليونها انسان مسلمان و شيفته آرمانهاى اسلامى در حرمين شريفين را در خود دارد دريچهاى ديگر برای همين پرواز است. به اعتقاد نویسنده، اگر به | مراسم عمره نيز كه گردهمايى ميليونها انسان مسلمان و شيفته آرمانهاى اسلامى در حرمين شريفين را در خود دارد دريچهاى ديگر برای همين پرواز است. به اعتقاد نویسنده، اگر به این مراسم عظيم معنوى، از چنين زاویهاى بنگريم آن را بهترين فرصت برای تقريب مذاهب اسلامى و ترویج فرهنگ گفتگو خواهيم يافت.<ref>همان، ص56</ref> | ||
==وضعيت كتاب== | ==وضعيت كتاب== |
ویرایش