پرش به محتوا

ابن منقذ، اسامة بن مرشد: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۵ نوامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - ' اين ' به ' این '
جز (جایگزینی متن - 'يك' به 'یک')
جز (جایگزینی متن - ' اين ' به ' این ')
خط ۵۱: خط ۵۱:
اسامه در 532ق، به دمشق رفت و مورد احترام و استقبال معين‌الدين انر، وزير شهاب‌الدين محمود بورى (حك 528 - 533ق)، حاكم دمشق قرار گرفت و از ملازمان و همرزمان او شد. وى به همراه معين‌الدين در جنگ‌هاى بسيارى شركت كرد و چون شجاعت و جنگ‌آورى بسيارى از خود نشان داد، شهاب‌الدينهداياى فراوانى به او بخشيد و او را از نزدیک ان خود گردانيد، اما سرانجام، روابط وى با معين‌الدين به سردى گراييد و ميان آن دو، نامه‌ها و اشعارى سرزنش‌آميز مبادله شد؛ ازاين‌رو، اسامه به‌ناچار در 538ق، به همراه دو برادرش به مصر رفت. اسامه در اشعارى علت تيرگى روابط خود با معين‌الدين را دسيسه دشمنان و حسودان دانسته است. وى در مصر مورد توجه و احترام الحافظ لدين الله (د 544ق)، خليفه فاطمى قرار گفت.
اسامه در 532ق، به دمشق رفت و مورد احترام و استقبال معين‌الدين انر، وزير شهاب‌الدين محمود بورى (حك 528 - 533ق)، حاكم دمشق قرار گرفت و از ملازمان و همرزمان او شد. وى به همراه معين‌الدين در جنگ‌هاى بسيارى شركت كرد و چون شجاعت و جنگ‌آورى بسيارى از خود نشان داد، شهاب‌الدينهداياى فراوانى به او بخشيد و او را از نزدیک ان خود گردانيد، اما سرانجام، روابط وى با معين‌الدين به سردى گراييد و ميان آن دو، نامه‌ها و اشعارى سرزنش‌آميز مبادله شد؛ ازاين‌رو، اسامه به‌ناچار در 538ق، به همراه دو برادرش به مصر رفت. اسامه در اشعارى علت تيرگى روابط خود با معين‌الدين را دسيسه دشمنان و حسودان دانسته است. وى در مصر مورد توجه و احترام الحافظ لدين الله (د 544ق)، خليفه فاطمى قرار گفت.


در اين روزگار، حكومت مصر دچار بحران‌هاى شديدى بود. از یک‌سو، حملات صليبيان و از ديگر سو، اختلافات داخلى ميان خلفا و وزرا، خلافت فاطميان را به ورطه سقوط كشانده بود. چون خليفه الحافظ لدين الله در 544ق، درگذشت و فرزندش، الظافر به‌جاى وى به خلافت رسيد، ابوالحسن على بن سلار، حاكم اسكندريه سر به شورش برداشت و با سپاهيانش به قاهره آمد و «دارالوزاره» را گرفت و چون گروهى از اميران و بزرگان قاهره، از جمله اسامه به وى پيوستند، الظافر به‌ناچار وى را به وزارت خویش برگماشت و به او لقب الملك العادل داد. ابن سلار، اسامه را احترام بسيار كرد و او را از خواص خود گردانيد و در جنگ با صليبيان از او بهره فراوان برد؛ چنان‌كه در حدود 546ق، وى را با سپاهى نزد ملك عادل نور‌الدين زنگى فرستاد تا مانع پيشروى صليبيان شود.
در این روزگار، حكومت مصر دچار بحران‌هاى شديدى بود. از یک‌سو، حملات صليبيان و از ديگر سو، اختلافات داخلى ميان خلفا و وزرا، خلافت فاطميان را به ورطه سقوط كشانده بود. چون خليفه الحافظ لدين الله در 544ق، درگذشت و فرزندش، الظافر به‌جاى وى به خلافت رسيد، ابوالحسن على بن سلار، حاكم اسكندريه سر به شورش برداشت و با سپاهيانش به قاهره آمد و «دارالوزاره» را گرفت و چون گروهى از اميران و بزرگان قاهره، از جمله اسامه به وى پيوستند، الظافر به‌ناچار وى را به وزارت خویش برگماشت و به او لقب الملك العادل داد. ابن سلار، اسامه را احترام بسيار كرد و او را از خواص خود گردانيد و در جنگ با صليبيان از او بهره فراوان برد؛ چنان‌كه در حدود 546ق، وى را با سپاهى نزد ملك عادل نور‌الدين زنگى فرستاد تا مانع پيشروى صليبيان شود.


اسامه در بصرى با نور‌الدين ملاقات كرد و از آنجا روانه عسقلان شد و راه را بر صليبيان كه قصد تصرف شهر را داشتند، بست و آنان را شكست داده، وادار به عقب‌نشينى كرد، آن‌گاه روانه بيت جبريل شد و صليبيان را از آنجا راند، اما در راه بازگشت در دام آنان افتاد و بسيارى از سپاهيانش را از دست داد، سپس به عسقلان رفت و 4 ماه در آنجا ماند، تا اينكه به دستور ابن سلار به مصر بازگشت.
اسامه در بصرى با نور‌الدين ملاقات كرد و از آنجا روانه عسقلان شد و راه را بر صليبيان كه قصد تصرف شهر را داشتند، بست و آنان را شكست داده، وادار به عقب‌نشينى كرد، آن‌گاه روانه بيت جبريل شد و صليبيان را از آنجا راند، اما در راه بازگشت در دام آنان افتاد و بسيارى از سپاهيانش را از دست داد، سپس به عسقلان رفت و 4 ماه در آنجا ماند، تا اينكه به دستور ابن سلار به مصر بازگشت.
خط ۵۷: خط ۵۷:
اسامه از آن پس در كنار ابن سلار و نور‌الدين زنگى به مبارزه با صليبيان ادامه داد. در 547ق، نور‌الدين با يارى وى دمشق را محاصره كرد و سپس برای مقابله با صليبيان به داريا رفت. در 548ق، ابن سلار ناپسرى خود، عباس بن تميم و اسامه را برای دفاع از عسقلان روانه ساخت. عباس پس از بازگشت، ابن سلار را به قتل رساند. تقريباً همه مورخان اتفاق نظر دارند كه عباس به تحریک اسامه در صدد قتل ابن سلار برآمد، اما اسامه خود بر آن است كه نصر بن عباس به اشاره خليفه الظافر، ابن سلار را به قتل رساند. البته ترديدى نيست كه خليفه از ابن سلار كه با زور به وزارت رسيده بود، دل خوشى نداشته است؛ چنان‌كه یک بار ديگر نيز در 545ق، قصد كشتن او را كرده بود.
اسامه از آن پس در كنار ابن سلار و نور‌الدين زنگى به مبارزه با صليبيان ادامه داد. در 547ق، نور‌الدين با يارى وى دمشق را محاصره كرد و سپس برای مقابله با صليبيان به داريا رفت. در 548ق، ابن سلار ناپسرى خود، عباس بن تميم و اسامه را برای دفاع از عسقلان روانه ساخت. عباس پس از بازگشت، ابن سلار را به قتل رساند. تقريباً همه مورخان اتفاق نظر دارند كه عباس به تحریک اسامه در صدد قتل ابن سلار برآمد، اما اسامه خود بر آن است كه نصر بن عباس به اشاره خليفه الظافر، ابن سلار را به قتل رساند. البته ترديدى نيست كه خليفه از ابن سلار كه با زور به وزارت رسيده بود، دل خوشى نداشته است؛ چنان‌كه یک بار ديگر نيز در 545ق، قصد كشتن او را كرده بود.


هنوز یک سال از ماجراى قتل ابن سلار نگذشته بود كه عباس در صدد قتل خليفه الظافر برآمد و در محرم 549، وى را در خانه فرزند خود، نصر بن عباس به ضرب خنجر از پاى درآورد، سپس برادرانش را متهم به قتل وى كرد و همه را كشت و الفائز، فرزند 5 ساله خليفه را بر تخت نشاند. مورخان سده 7ق، در اين ماجرا نيز دست اسامه را در كار مى‌بينند و معتقدند كه وى عباس را وادار به قتل خليفه كرده است. به گفته [[مقریزی، احمد بن علی|مقريزى]]، پس از كشته شدن ابن سلار به دست عباس، اميران و بزرگان مصر كه به دسيسه اسامه پى برده بودند، بر او خشم گرفتند و قصد جانش كردند و مى‌پنداشتند كه چون وى اهل شام است، دل در هواى بنى عباس دارد و اگر به حال خود رها شود، بسى فتنه برپا خواهد كرد.
هنوز یک سال از ماجراى قتل ابن سلار نگذشته بود كه عباس در صدد قتل خليفه الظافر برآمد و در محرم 549، وى را در خانه فرزند خود، نصر بن عباس به ضرب خنجر از پاى درآورد، سپس برادرانش را متهم به قتل وى كرد و همه را كشت و الفائز، فرزند 5 ساله خليفه را بر تخت نشاند. مورخان سده 7ق، در این ماجرا نيز دست اسامه را در كار مى‌بينند و معتقدند كه وى عباس را وادار به قتل خليفه كرده است. به گفته [[مقریزی، احمد بن علی|مقريزى]]، پس از كشته شدن ابن سلار به دست عباس، اميران و بزرگان مصر كه به دسيسه اسامه پى برده بودند، بر او خشم گرفتند و قصد جانش كردند و مى‌پنداشتند كه چون وى اهل شام است، دل در هواى بنى عباس دارد و اگر به حال خود رها شود، بسى فتنه برپا خواهد كرد.


پس از قتل الظافر، الفائز و زنان دربار پنهانى به طلايع بن رزیک، حاكم اسيوط نامه نوشتند و از وى كمك خواستند. ابن رزیک با سپاهيانش به قاهره آمد و چون سپاه مصر به او پيوست، عباس و فرزندش، نصر و اسامه از قاهره گريختند، اما در راه گرفتار صليبيان شدند و عباس كشته شد و اسامه كه زخمى شده بود، از چنگ آنان گريخت و به دمشق رفت.
پس از قتل الظافر، الفائز و زنان دربار پنهانى به طلايع بن رزیک، حاكم اسيوط نامه نوشتند و از وى كمك خواستند. ابن رزیک با سپاهيانش به قاهره آمد و چون سپاه مصر به او پيوست، عباس و فرزندش، نصر و اسامه از قاهره گريختند، اما در راه گرفتار صليبيان شدند و عباس كشته شد و اسامه كه زخمى شده بود، از چنگ آنان گريخت و به دمشق رفت.


اسامه در دمشق به نور‌الدين محمود زنگى پيوست و نور‌الدين كسانى را به مصر فرستاد تا خانواده وى را به شام آورند، اما در راه صليبيان آنان را اسير و اموالشان را غارت كردند و کتابخانه ارزشمند اسامه را كه به گفته وى شامل 4 هزار جلد کتاب نفيس بود، به غنيمت گرفتند. مورخان مسيحى بعدها در نوشتن تاريخ دولت‌هاى اسلامى از اين کتابخانه بهره فراوان بردند.
اسامه در دمشق به نور‌الدين محمود زنگى پيوست و نور‌الدين كسانى را به مصر فرستاد تا خانواده وى را به شام آورند، اما در راه صليبيان آنان را اسير و اموالشان را غارت كردند و کتابخانه ارزشمند اسامه را كه به گفته وى شامل 4 هزار جلد کتاب نفيس بود، به غنيمت گرفتند. مورخان مسيحى بعدها در نوشتن تاريخ دولت‌هاى اسلامى از این کتابخانه بهره فراوان بردند.


اسامه نزدیک به 10 سال در دربار نور‌الدين بسر برد و او را در جنگ‌هاى متعدد، به‌خصوص در فلسطين و محاصره قلعه حارم در 557ق، يارى بسيار كرد. وى سرانجام در 559ق، دمشق را ترك كرد و به حصن كيفا در شمال عراق رفت و مورد استقبال حاكم آنجا، فخر‌الدين قره ارسلان قرار گرفت.
اسامه نزدیک به 10 سال در دربار نور‌الدين بسر برد و او را در جنگ‌هاى متعدد، به‌خصوص در فلسطين و محاصره قلعه حارم در 557ق، يارى بسيار كرد. وى سرانجام در 559ق، دمشق را ترك كرد و به حصن كيفا در شمال عراق رفت و مورد استقبال حاكم آنجا، فخر‌الدين قره ارسلان قرار گرفت.


برخى از معاصران درباره علت خروج وى از دمشق برآنند كه چون اسامه برای بازپس‌گرفتن بيت‌المقدس بر اتحاد با فاطميان اصرار مى‌ورزيد و نور‌الدين از آن سر باز مى‌زد، دربار وى را ترك گفت. اسامه 10 سال در حصن كيفا به تدريس و تأليف و شكار پرداخت و بيشتر آثار خود را در اين زمان نوشت. وى در اين مدت به موصل و ديار بكر (در 565ق) سفر كرد و با برخى شاعران و بزرگان آن ديار ملاقات كرد و نيز با آنكه حدود 80 سال از عمرش مى‌گذشت، دست از مبارزه برنداشت و به همراه فخر‌الدين، حاكم كيفا در چندين جنگ با صليبيان، از جمله حمله به آمِد شركت داشت.
برخى از معاصران درباره علت خروج وى از دمشق برآنند كه چون اسامه برای بازپس‌گرفتن بيت‌المقدس بر اتحاد با فاطميان اصرار مى‌ورزيد و نور‌الدين از آن سر باز مى‌زد، دربار وى را ترك گفت. اسامه 10 سال در حصن كيفا به تدريس و تأليف و شكار پرداخت و بيشتر آثار خود را در این زمان نوشت. وى در این مدت به موصل و ديار بكر (در 565ق) سفر كرد و با برخى شاعران و بزرگان آن ديار ملاقات كرد و نيز با آنكه حدود 80 سال از عمرش مى‌گذشت، دست از مبارزه برنداشت و به همراه فخر‌الدين، حاكم كيفا در چندين جنگ با صليبيان، از جمله حمله به آمِد شركت داشت.


صلاح‌الدين ايوبى در 570ق، پس از آنكه دمشق را از اتابكان زنگى گرفت، اسامه را نزد خود فراخواند و او را بسيار گرامى داشت. در اين زمان، عضد‌الدين مرهف، فرزند اسامه كه از اميران و نزدیک ان صلاح‌الدين بود، رفاه و آسايش پدر را وجهه همت خود قرار داد و هداياى بسيار از جمله منزلى در دمشق و اقطاعى در معره به او داد.
صلاح‌الدين ايوبى در 570ق، پس از آنكه دمشق را از اتابكان زنگى گرفت، اسامه را نزد خود فراخواند و او را بسيار گرامى داشت. در این زمان، عضد‌الدين مرهف، فرزند اسامه كه از اميران و نزدیک ان صلاح‌الدين بود، رفاه و آسايش پدر را وجهه همت خود قرار داد و هداياى بسيار از جمله منزلى در دمشق و اقطاعى در معره به او داد.


اسامه كه در اين زمان، دوران كهن‌سالى (90 سالگى) خود را مى‌گذراند، جنگ و سياست را رها كرد و بيشتر وقت خود را به تأليف گذراند و دو اثر ارزشمند خود، «الاعتبار» و «لباب الآداب» را در اين زمان نوشت.
اسامه كه در این زمان، دوران كهن‌سالى (90 سالگى) خود را مى‌گذراند، جنگ و سياست را رها كرد و بيشتر وقت خود را به تأليف گذراند و دو اثر ارزشمند خود، «الاعتبار» و «لباب الآداب» را در این زمان نوشت.


چندى از اقامت اسامه در دمشق نگذشته بود كه روابط ميان وى و صلاح‌الدين تيره شد. برخى علت تيرگى روابط ميان آن دو را تمايلات شيعى اسامه دانسته‌اند.
چندى از اقامت اسامه در دمشق نگذشته بود كه روابط ميان وى و صلاح‌الدين تيره شد. برخى علت تيرگى روابط ميان آن دو را تمايلات شيعى اسامه دانسته‌اند.
خط ۷۷: خط ۷۷:


==آثار==
==آثار==
اسامه بيش از 20 کتاب تأليف كرده كه تنها اندكى از آنها در دست است. اين کتاب‌ها در سده‌هاى بعد مورداستفاده و استناد نویسندگان و مورخان بسيارى قرار گرفته است.
اسامه بيش از 20 کتاب تأليف كرده كه تنها اندكى از آنها در دست است. این کتاب‌ها در سده‌هاى بعد مورداستفاده و استناد نویسندگان و مورخان بسيارى قرار گرفته است.


برخى از آثار وى اينهاست:
برخى از آثار وى اينهاست:
خط ۸۳: خط ۸۳:
الف) چاپى:
الف) چاپى:


1. الاعتبار: اين کتاب مهم‌ترين اثر اسامه به شمار مى‌رود و در ميان کتاب‌هاى عربى جايگاه ویژه‌اى دارد؛ زيرا مؤلف در آن خاطرات خود را نگاشته و اين كار بديعى بوده كه تا آن زمان در ميان نویسندگان عرب معمول نبوده است؛
1. الاعتبار: این کتاب مهم‌ترين اثر اسامه به شمار مى‌رود و در ميان کتاب‌هاى عربى جايگاه ویژه‌اى دارد؛ زيرا مؤلف در آن خاطرات خود را نگاشته و این كار بديعى بوده كه تا آن زمان در ميان نویسندگان عرب معمول نبوده است؛


2. البديع في البديع يا البديع في نقد الشعر: اين کتاب اثرى است در علم بديع، معانى و بيان و نقد شعر؛
2. البديع في البديع يا البديع في نقد الشعر: این کتاب اثرى است در علم بديع، معانى و بيان و نقد شعر؛


3. ديوان؛
3. ديوان؛
خط ۹۱: خط ۹۱:
4. العصا؛
4. العصا؛


5. لباب الآداب: اين کتاب، نمونه روشنى از نوع کتاب‌هاى «ادب» است كه بدون نظم و ترتيب خاصى به فصل‌ها و باب‌هاى متعدد در موضوعات مختلف تقسيم شده است؛
5. لباب الآداب: این کتاب، نمونه روشنى از نوع کتاب‌هاى «ادب» است كه بدون نظم و ترتيب خاصى به فصل‌ها و باب‌هاى متعدد در موضوعات مختلف تقسيم شده است؛


6. المنازل و الديار: اين کتاب، مجموعه‌اى است از اشعار شاعران كهن عرب در وصف اطلال و منازل متروك و شهرها و آبادى‌هايى كه در اثر جنگ يا حوادث طبيعى از قبيل زلزله و سيل ویران شده‌اند.
6. المنازل و الديار: این کتاب، مجموعه‌اى است از اشعار شاعران كهن عرب در وصف اطلال و منازل متروك و شهرها و آبادى‌هايى كه در اثر جنگ يا حوادث طبيعى از قبيل زلزله و سيل ویران شده‌اند.


ب) خطى:
ب) خطى:
۶۱٬۱۸۹

ویرایش