۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' حسين' به ' حسین') |
جز (جایگزینی متن - ' اين ' به ' این ') |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
'''آگاهى و مسئوليت''' اثر فارسی آيتالله [[محمد محمدى رىشهرى]] است كه در آن به بررسى وظيفهى عالمان و دانشمندان، در قبال مسؤوليتهاى فردى و اجتماعىشان پرداخته است. | '''آگاهى و مسئوليت''' اثر فارسی آيتالله [[محمد محمدى رىشهرى]] است كه در آن به بررسى وظيفهى عالمان و دانشمندان، در قبال مسؤوليتهاى فردى و اجتماعىشان پرداخته است. | ||
هدف نویسنده از تأليف | هدف نویسنده از تأليف این اثر، آن بوده تا بر پايه منابع اسلامى، احساس مسئوليتى را كه امروزه بيش از هر زمان ديگرى بدان نيازمنديم، در دلها زنده سازد. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
کتاب با مقدمه مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم در اشاره به رابطه منزلت و مسئوليت آغاز و مطالب در شش بخش، تنظيم شده است. | کتاب با مقدمه مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم در اشاره به رابطه منزلت و مسئوليت آغاز و مطالب در شش بخش، تنظيم شده است. | ||
کتاب حاضر، تلاشى است در اثبات | کتاب حاضر، تلاشى است در اثبات این مدعاست كه هر كه منزلت و موقعيت مهمتر و شعاع تأثيرگذارى بيشترى در ميان مردم دارد، مسئوليت او خطيرتر و سنگينتر است و از اينرو، معيار واقعى سنجش آگاهان جامعه، ايفاى مسئوليتى است كه بر دوش آنان سنگينى مىكند. | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
در بخش اول، معيار ارزش آگاهان، بررسى شده است. نویسنده معتقد است اسلام بيش از هر مكتبى، به واژه «آگاهى» اهميت داده است و | در بخش اول، معيار ارزش آگاهان، بررسى شده است. نویسنده معتقد است اسلام بيش از هر مكتبى، به واژه «آگاهى» اهميت داده است و این یکى از امتيازهاى بزرگ این آيين آسمانى است كه زيربناى آن را در ابعاد مختلف، تفكر، بينش و آگاهى تشكيل مىدهد و بر همين اساس، واژههاى بازگوكننده این واقعيت از قبيل: «علم»، «تعقل»، «تفكر» و «تفقه» در قرآن و روايات اسلامى، بيش از هر چيز ديگر، مورد توجه قرار گرفتهاند. | ||
به باور وى، اسلام با تمام ارزشى كه برای علم و آگاهى قائل است، ارزش انسان را با معيار تعهد و مسئوليتى كه آگاهى برای او ايجاد كرده مىسنجد. اسلام برای آن علم و آگاهى ارزش قائل است كه در مسير مسئوليت قرار گيرد و آن دانشجو و دانشمندى را محترم مىشمارد كه داراى حس مسئوليت باشد. | به باور وى، اسلام با تمام ارزشى كه برای علم و آگاهى قائل است، ارزش انسان را با معيار تعهد و مسئوليتى كه آگاهى برای او ايجاد كرده مىسنجد. اسلام برای آن علم و آگاهى ارزش قائل است كه در مسير مسئوليت قرار گيرد و آن دانشجو و دانشمندى را محترم مىشمارد كه داراى حس مسئوليت باشد. | ||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
به نظر وى از ديدگاه اسلام، مسئوليت عالم، تنها اشتغال داشتن به سازندگى خویش نيست، بلكه او بايد در سازندگى و رشد و تكامل جامعه هم سهيم باشد و تا آنجا كه مىتواند، برای پياده كردن منطق حق و عدالت و مبازره با هرگونه فساد و جنايت، اقدام كند. به اعتقاد وى، از همين روست كه قرآن، تحصيل علوم اسلامى و يافتن بينش مذهبى را مقدمهاى برای سازندگى جامعه اسلامى مىداند. | به نظر وى از ديدگاه اسلام، مسئوليت عالم، تنها اشتغال داشتن به سازندگى خویش نيست، بلكه او بايد در سازندگى و رشد و تكامل جامعه هم سهيم باشد و تا آنجا كه مىتواند، برای پياده كردن منطق حق و عدالت و مبازره با هرگونه فساد و جنايت، اقدام كند. به اعتقاد وى، از همين روست كه قرآن، تحصيل علوم اسلامى و يافتن بينش مذهبى را مقدمهاى برای سازندگى جامعه اسلامى مىداند. | ||
نویسنده در | نویسنده در این بخش از کتاب با مطرح كردن عناوینى همچون «وارثان پيامبران»، «مرزبان جامعه تشيع» و «دژهاى اسلام» برای عالمان و رواياتى كه درباره برترى عالم بر عابد وارده شده است، بر این واقعيت تأكيد مىكند كه آگاهان جامعه اسلامى، بزرگترين مسئوليتهاى اجتماعى را بهعهده دارند و ارزش و عظمتى كه اسلام برای این گروه قائل شده، در صورتى است كه از عهده این مسئوليتها برآيند و ستايشهاى اسلام از دانشمندان قطعاً مربوط به آگاهان بىمسئوليت نيست.در بخش دوم، مطالبى پيرامون آگاهان بىمسئوليت مطرح شده است. نویسنده معتقد است اسلام نه تنها برای آگاهان بىمسئوليت اهميتى قائل نيست، بلكه به شدت آنها را نكوهش كرده و با زشتترين تعبيرات و تشبيهات، از جمله تشبيه به سگ، درازگوشى كه کتاب بر دوش دارد، بدترين مردم، زيانآورتر از ارتش يزيد، حيوانى به شكل انسان و مانند آن پرده از واقعيت زيانبخش آنها برداشته و خطر وجود آنها را برای جامعه، بيان كرده است. | ||
در رواياتى كه در | در رواياتى كه در این بخش آمده، سختترين كيفرها، از آن دانشمندان بىمسئوليت دانسته شده است. در روايتى از [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] آمده است: «سختترين شكنجههاى دوزخ، برای دانشمندى است كه از دانش خود بهره نگيرد.» در روايتى ديگر از پيامبر(ص) آمده است كه بوى گند دانشمندى كه به دانش خود عمل نمىكند، اهل دوزخ را آزار مىدهد و پشيمانترين و پرحسرتترين اهل جهنم، دانشمندى است كه بندهاى را به سوى خدا بخواند و او این دعوت را بپذيرد و از خدا اطاعت كند و در نتيجه، خدا او را وارد بهشت سازد، ولى آن دانشمند را بر اثر عمل نكردن به مسئوليت خود، وارد جهنم گرداند. | ||
در بخش سوم کتاب، دو پيام آموزنده مطرح شده است. پيام اول، مربوط به «محمد بن مسلم زهرى» است. او از علماى برجسته و از صاحبان فتوا در زمان امام چهارم(ع) است كه دستگاه خلافت بنى اميه، حدود پنجاه سال، در اجراى سياستهاى خود، از وجود او استفاده مىكرد. [[امام سجاد(ع)]] نامه بسيار جالب و آموزندهاى برای | در بخش سوم کتاب، دو پيام آموزنده مطرح شده است. پيام اول، مربوط به «محمد بن مسلم زهرى» است. او از علماى برجسته و از صاحبان فتوا در زمان امام چهارم(ع) است كه دستگاه خلافت بنى اميه، حدود پنجاه سال، در اجراى سياستهاى خود، از وجود او استفاده مىكرد. [[امام سجاد(ع)]] نامه بسيار جالب و آموزندهاى برای این عالم مزدور و خود فروخته دارد كه در این بخش از کتاب، به قسمتهاى از آن اشاره شده است. فرازهايى از این دعا، بدين شرح مىباشند: | ||
«... تو در شرايطى قرار گرفتهاى كه هر كس تو را با آن وضع بشناسد، سزاوار است بر بدبختى تو ترحم كند. نعمتهاى خداوند، تو را از هر سو فرا گرفتهاند، زيرا كه [خداوند] جسم تو را سالم و عمرت را طولانى نموده است و تو را با کتاب خویش، آشنا ساخته و با دادن بينش دينى و شناخت سنت پيامبرش، مسئوليتهاى فردى و اجتماعى را برایت روشن نموده است و راه عذر و بهانهجویى را بر تو بسته است. فكر كن فرداى قيامت خود را چگونه مىبينى...» | «... تو در شرايطى قرار گرفتهاى كه هر كس تو را با آن وضع بشناسد، سزاوار است بر بدبختى تو ترحم كند. نعمتهاى خداوند، تو را از هر سو فرا گرفتهاند، زيرا كه [خداوند] جسم تو را سالم و عمرت را طولانى نموده است و تو را با کتاب خویش، آشنا ساخته و با دادن بينش دينى و شناخت سنت پيامبرش، مسئوليتهاى فردى و اجتماعى را برایت روشن نموده است و راه عذر و بهانهجویى را بر تو بسته است. فكر كن فرداى قيامت خود را چگونه مىبينى...» | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
پيام دوم، سخنان گهربار امام حسین(ع) در یک سخنرانى آتشين در برابر گروهى از آگاهان و دانشمندان بىمسئوليت زمان خویش است كه ابتدا، سرزنشهايى كه خداوند از دانشمندان فاسد پيش از اسلام نموده را نقل مىكنند و پس از آن، اهميت امر به معروف و نهى از منكر و نقاط ضعف زندگى آگاهان بىمسئوليت مسلمان را بيان نموده و راز انحطاط جامعه اسلامى و راه اصلاح آن را، توضيح مىدهند. | پيام دوم، سخنان گهربار امام حسین(ع) در یک سخنرانى آتشين در برابر گروهى از آگاهان و دانشمندان بىمسئوليت زمان خویش است كه ابتدا، سرزنشهايى كه خداوند از دانشمندان فاسد پيش از اسلام نموده را نقل مىكنند و پس از آن، اهميت امر به معروف و نهى از منكر و نقاط ضعف زندگى آگاهان بىمسئوليت مسلمان را بيان نموده و راز انحطاط جامعه اسلامى و راه اصلاح آن را، توضيح مىدهند. | ||
در بخش چهارم و پنجم، مسئوليت آگاهان بيان شده است. نویسنده، خودسازى را اولين مسئوليت مردم مسلمان، خصوصاً دانشمندان شمرده است زيرا معتقد است | در بخش چهارم و پنجم، مسئوليت آگاهان بيان شده است. نویسنده، خودسازى را اولين مسئوليت مردم مسلمان، خصوصاً دانشمندان شمرده است زيرا معتقد است این امر، زيربنا و اساس تمام مسئوليتهاى ديگرى است كه اسلام از یک مسلمان راستين خواسته تنها افراد خود ساختهاند كه مىتوانند خدمتگذاران جامعه و سازنده ديگران باشند. | ||
وى | وى این امر را بديهى مىداند كه كسى كه خود مبتلا به انواع آلودگىها و بيمارىهاى روانى و اخلاقى است، نمىتواند با فساد، آلودگىها و نابسامانىهاى جامعه خود، مبارزه كند؛ آنكه در اسارت هوسهاى گوناگون حيوانى به سر مىبرد، به طور حتم نمىتواند نجاتبخش جامعه از اسارتها و بردگىها در ابعاد مختلف باشد. | ||
به باور وى، تمام فعالیتهای حيات انسان، وابسته به ملكات و خصوصيات روانى و عادتهاى اوست و كردار انسان، آيينه و جلوهگاه صفات روحى او مىباشد و بر | به باور وى، تمام فعالیتهای حيات انسان، وابسته به ملكات و خصوصيات روانى و عادتهاى اوست و كردار انسان، آيينه و جلوهگاه صفات روحى او مىباشد و بر این اساس، با معالجه بيمارىهاى روانى، صفات زشت و عادتهاى ناپسند، كردار آدمى به طور كلى اصلاح مىگردد. | ||
وى یکى از نقصهايى كه جهان معاصر گرفتار آن مىباشد را | وى یکى از نقصهايى كه جهان معاصر گرفتار آن مىباشد را این امر مىداند كه مسئولين مىخواند بدون توجه به ريشه جرايم و جنايات، با وضع قوانين كيفرى و بالا بردن سطح كيفرها، با مفاسد فردى مبارزه كنند؛ در حالى كه لازم است ريشه جنايت را در ابعاد مختلف پيدا كرد و آن را قطع نمود زيرا به نظر وى، بدون توجه به ريشه مفاسد، نتيجه قوانين كيفرى، بسيار محدود و ناقص است. | ||
وى برای خودسازى، دو راه زير را پيشنهاد و آنها را توضيح داده است: | وى برای خودسازى، دو راه زير را پيشنهاد و آنها را توضيح داده است: | ||
1- معالجه تك تك صفات ناپسند: بدين صورت كه هر خوى ناپسند را با ضد آن معالجه كرد؛ مثلاً كسى كه مبتلا به بيمارى حسد است و | 1- معالجه تك تك صفات ناپسند: بدين صورت كه هر خوى ناپسند را با ضد آن معالجه كرد؛ مثلاً كسى كه مبتلا به بيمارى حسد است و این خوى زشت، او را وادار مىكند تا موجبات سلب آسايش ديگران را فراهم كند، لازم است مدتى خود را به كارهايى كه موجب آسايش كسى مىشود كه به او حسادت مىورزيد، عادت دهد. نویسنده بر این روش، دو انتقاد وارد كرده است: | ||
الف- برای توده مردم قابل عمل و پياده كردن نيست. | الف- برای توده مردم قابل عمل و پياده كردن نيست. | ||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
2- معالجه تمام صفات یکجا؛ كه انتقادات مطرح شده در روش قبلى، در آن راهى ندارد. | 2- معالجه تمام صفات یکجا؛ كه انتقادات مطرح شده در روش قبلى، در آن راهى ندارد. | ||
آخرين بخش، در مورد لغزش آگاهان مىباشد. نویسنده بر | آخرين بخش، در مورد لغزش آگاهان مىباشد. نویسنده بر این باور است كه لغزش و انحراف كسانى كه در جامعه به عنوان رهبر فكرى و عقيدتى و الگوى عمل شناخته شدهاند، تأثير مستقيم و نقشى بزرگ در فساد و انحطاط آن جامعه دارد. | ||
در انتهاى | در انتهاى این بخش، جامعه مسلمانان از ديدگاه [[امام على(ع)]]، به چهار دسته زير تقسيم شده است: | ||
1- كسانى كه تنها نداشتن قدرت و ثروت، مانع از فساد و جنايت آنهاست. | 1- كسانى كه تنها نداشتن قدرت و ثروت، مانع از فساد و جنايت آنهاست. | ||
2- كسانى كه با شمشير برهنه به جان مردم مىافتند و آشكارا ستم مىكنند و به وسيله مأموران سواره و پياده خویش، بر جامعه مسلط مىشوند و دين خود را از بين مىبرند تا از | 2- كسانى كه با شمشير برهنه به جان مردم مىافتند و آشكارا ستم مىكنند و به وسيله مأموران سواره و پياده خویش، بر جامعه مسلط مىشوند و دين خود را از بين مىبرند تا از این رهگذر، بتوانند مال و ثروت ديگران را بربايند. | ||
3- كسانى كه دين خدا و مذهب را وسيلهاى برای زندگى قرار مىدهند و زندگى را وسيلهاى برای ديندارى نمىكنند. | 3- كسانى كه دين خدا و مذهب را وسيلهاى برای زندگى قرار مىدهند و زندگى را وسيلهاى برای ديندارى نمىكنند. | ||
4- كسانى كه ناتوانى و حقارت و نداشتن وسيله برای رياست طلبى، آنها را خانهنشين كرده است و با نام قناعت، خود را زيور مىدهند و با لباس اهل زهد، خویش را مىآرايند، در حالى كه اهل زهد و قناعت نيستند، بلكه نمىفهمند كه مفهوم حقيقى | 4- كسانى كه ناتوانى و حقارت و نداشتن وسيله برای رياست طلبى، آنها را خانهنشين كرده است و با نام قناعت، خود را زيور مىدهند و با لباس اهل زهد، خویش را مىآرايند، در حالى كه اهل زهد و قناعت نيستند، بلكه نمىفهمند كه مفهوم حقيقى این دو كلمه چيست. | ||
==وضعيت کتاب== | ==وضعيت کتاب== |
ویرایش