پرش به محتوا

الشيعة الجذور و البذور: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۴ نوامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'ايران' به 'ایران'
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده')
جز (جایگزینی متن - 'ايران' به 'ایران')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۳۴: خط ۳۴:
#مؤلف در مورد موضوع كتاب حاضر به اين نكته توجه داده است كه بحث از پيدايش شيعه از مهمترين بحثهايى است كه شيعه و سنى نسبت به آن دغدغه و اهتمام ويژه داشته‌اند. نوشتن از پيدايش تشيع در كشورى كه مردمانش اغلب سنى و داراى گرايش مذهبى واحدى هستند و خودشان را بر حق دانسته و ديگران را هلاك‌شده مى‌شمارند، دشوار است؛ البته شكى نيست كه اين نگرش و انانيت و خودبرتربينى باعث سقوط جامعه اسلامى است.<ref>مقدمه مؤلف، ص5.</ref>
#مؤلف در مورد موضوع كتاب حاضر به اين نكته توجه داده است كه بحث از پيدايش شيعه از مهمترين بحثهايى است كه شيعه و سنى نسبت به آن دغدغه و اهتمام ويژه داشته‌اند. نوشتن از پيدايش تشيع در كشورى كه مردمانش اغلب سنى و داراى گرايش مذهبى واحدى هستند و خودشان را بر حق دانسته و ديگران را هلاك‌شده مى‌شمارند، دشوار است؛ البته شكى نيست كه اين نگرش و انانيت و خودبرتربينى باعث سقوط جامعه اسلامى است.<ref>مقدمه مؤلف، ص5.</ref>
#نویسنده يادآور شده است كه شبى، دوستى به من دانشنامه‌اى در مورد شيعه دوازده امامى هديه كرد كه نویسنده‌اى مصرى با گرايش سلفى نوشته بود. او كه شخصيتى مورد توجه در مراكز دانشگاهى مانند دانشگاه الازهر است؛ در اثر مذكور، متأسفانه روش علمى را مراعات نكرده و نویسنده سلفى‌اش از الفباى پژوهش يعنى آزادانديشى و برخوردارى از روحيه حقيقت‌جويى بى‌بهره است و نتيجه‌هايى كه مى‌گيرد متناسب با مقدمات مطرح شده نيست و متونى كه نقل مى‌كند چنان تأويلى برایش ذكر مى‌كند كه پذيرفتنى نيست و نتيجه‌ها را قبل از آنكه عواملش را اثبات كند مى‌آورد، گويى كه فقط نتيجه‌هاى مورد نظر خودش را مى‌طلبد و كارى به اثبات اسبابش ندارد! و سرانجام او هيچ مراعات روح برادرى و وحدت را نكرده و درصدد تفرقه‌افكنى برآمده و تهمت‌ها و نسبت‌هايى ناروا نسبت به شيعه نوشته و گاه آنان را بدتر از يهود شمرده است! اين ادعاها را خواندم ولى در طول مطالعه و مشاهدات روزانه، مقاومت مردم جنوب لبنان و قدرت آنان بر شكست‌دادن دشمن صهيونيست مرا شگفت‌زده كرد و اقرار مى‌كنم كه همين ايمان و مقاومت و پيروزى، جگر من و بسيارى از موحدان را خنك كرد. ولى اين چگونه ممكن است؟! اگر شيعه بدتر از يهود است چگونه خدا بر آنان چنان منت بزرگى گذاشته و چنين پيروزى بزرگى نصيبشان كرده است؟! پس در اينجا اشتباهى رخ داده است. بنابراین شروع به جستجو كردم و هر چه درباره اين فرقه نوشته شده را مطالعه كردم و اين پژوهش ماه‌هايى طولانى زمان برد و سرانجام به مقصود رسيدم و ثمره پژوهشم را جمع كرده و كتاب حاضر را نوشتم.<ref>همان، ص6-7</ref>
#نویسنده يادآور شده است كه شبى، دوستى به من دانشنامه‌اى در مورد شيعه دوازده امامى هديه كرد كه نویسنده‌اى مصرى با گرايش سلفى نوشته بود. او كه شخصيتى مورد توجه در مراكز دانشگاهى مانند دانشگاه الازهر است؛ در اثر مذكور، متأسفانه روش علمى را مراعات نكرده و نویسنده سلفى‌اش از الفباى پژوهش يعنى آزادانديشى و برخوردارى از روحيه حقيقت‌جويى بى‌بهره است و نتيجه‌هايى كه مى‌گيرد متناسب با مقدمات مطرح شده نيست و متونى كه نقل مى‌كند چنان تأويلى برایش ذكر مى‌كند كه پذيرفتنى نيست و نتيجه‌ها را قبل از آنكه عواملش را اثبات كند مى‌آورد، گويى كه فقط نتيجه‌هاى مورد نظر خودش را مى‌طلبد و كارى به اثبات اسبابش ندارد! و سرانجام او هيچ مراعات روح برادرى و وحدت را نكرده و درصدد تفرقه‌افكنى برآمده و تهمت‌ها و نسبت‌هايى ناروا نسبت به شيعه نوشته و گاه آنان را بدتر از يهود شمرده است! اين ادعاها را خواندم ولى در طول مطالعه و مشاهدات روزانه، مقاومت مردم جنوب لبنان و قدرت آنان بر شكست‌دادن دشمن صهيونيست مرا شگفت‌زده كرد و اقرار مى‌كنم كه همين ايمان و مقاومت و پيروزى، جگر من و بسيارى از موحدان را خنك كرد. ولى اين چگونه ممكن است؟! اگر شيعه بدتر از يهود است چگونه خدا بر آنان چنان منت بزرگى گذاشته و چنين پيروزى بزرگى نصيبشان كرده است؟! پس در اينجا اشتباهى رخ داده است. بنابراین شروع به جستجو كردم و هر چه درباره اين فرقه نوشته شده را مطالعه كردم و اين پژوهش ماه‌هايى طولانى زمان برد و سرانجام به مقصود رسيدم و ثمره پژوهشم را جمع كرده و كتاب حاضر را نوشتم.<ref>همان، ص6-7</ref>
#نویسنده در مورد قلمرو موضوع مورد بحثش يادآور شده است كه شايد با توجه به عنوان كتاب، پنداشته شود كه در اين اثر همه ابعاد مباحث مورد تحقيق قرار گرفته است ولى بايد تأكيد كنم كه من در اين كتاب همه جوانب بحث و تمامى ريشه‌ها و ويژگى‌هاى تشيع را مورد بررسى قرار نداده‌ام بلكه به مسائلى پرداخته‌ام كه به نظرم در بين مسلمانان مصر و ساير كشورهاى سنى‌نشين بسته مورد غفلت واقع شده و اين مطلب به خاطر روابط تيره و تارى است كه بر روابط بين اين كشورها و ايران سايه افكنده و اختلافى كه در طول تاريخ بين شيعه و سنى ثبت شده است.<ref>همان، ص7- 8</ref>
#نویسنده در مورد قلمرو موضوع مورد بحثش يادآور شده است كه شايد با توجه به عنوان كتاب، پنداشته شود كه در اين اثر همه ابعاد مباحث مورد تحقيق قرار گرفته است ولى بايد تأكيد كنم كه من در اين كتاب همه جوانب بحث و تمامى ريشه‌ها و ويژگى‌هاى تشيع را مورد بررسى قرار نداده‌ام بلكه به مسائلى پرداخته‌ام كه به نظرم در بين مسلمانان مصر و ساير كشورهاى سنى‌نشين بسته مورد غفلت واقع شده و اين مطلب به خاطر روابط تيره و تارى است كه بر روابط بين اين كشورها و ایران سايه افكنده و اختلافى كه در طول تاريخ بين شيعه و سنى ثبت شده است.<ref>همان، ص7- 8</ref>
#نویسنده تأكيد كرده است كه هدفش هرگز تفرقه‌افكنى نيست و به هيچ وجه نمى‌خواهد فرقه‌اى را بر فرقه‌اى ديگر ترجيح دهد بلكه در راه ايجاد وحدت در بين امت اسلامى مى‌كوشد و انديشه‌اى مشهور را با انديشه‌اى مستند پاسخ مى دهد. اگر كسانى خود را تنها فرقه ناجيه مى‌دانند و ادعاهايى دارند؛ شيعه نيز نظر خود و دليلش را از كتاب خدا و سنت رسولش بيان مى‌كند.<ref>همان، ص9-10</ref>
#نویسنده تأكيد كرده است كه هدفش هرگز تفرقه‌افكنى نيست و به هيچ وجه نمى‌خواهد فرقه‌اى را بر فرقه‌اى ديگر ترجيح دهد بلكه در راه ايجاد وحدت در بين امت اسلامى مى‌كوشد و انديشه‌اى مشهور را با انديشه‌اى مستند پاسخ مى دهد. اگر كسانى خود را تنها فرقه ناجيه مى‌دانند و ادعاهايى دارند؛ شيعه نيز نظر خود و دليلش را از كتاب خدا و سنت رسولش بيان مى‌كند.<ref>همان، ص9-10</ref>
#نویسنده بر اين نظر تأكيد كرده است كه اختلاف بين شيعه و سنى ريشه در اصول و اركان دين اسلام ندارد بلكه در زمانى پديد آمد كه بنى‌اميه و بعد بنى‌عباس با اهل‌بيت(ع) مى‌جنگيدند و به تدريج به اختلافات فقهى و كلامى انجاميد.<ref>متن كتاب، ص49</ref>
#نویسنده بر اين نظر تأكيد كرده است كه اختلاف بين شيعه و سنى ريشه در اصول و اركان دين اسلام ندارد بلكه در زمانى پديد آمد كه بنى‌اميه و بعد بنى‌عباس با اهل‌بيت(ع) مى‌جنگيدند و به تدريج به اختلافات فقهى و كلامى انجاميد.<ref>متن كتاب، ص49</ref>
#نویسنده با طرح اين پرسش كه تشيع از چه زمانى آغاز شد؟ چنين پاسخ داده است كه برخى مانند [[ابن خلدون]] و احمد امين مصرى گفته‌اند كه تشيع بعد از رحلت پيامبر(ص) شروع شد. ولى چنين سخنى صحيح نيست و همان‌طور كه مورخانى ديگر مطرح كرده‌اند پيدايش تشيع در زمان خود پيامبر(ص) بود در زمانى كه ايشان مأمور به انذار خاندانش شد و آيه ''' "وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ" '''.<ref>شعراء/ 214</ref>بر او نازل گرديد. شیعیان و ديگر محققان از ساير مذاهب بر آن هستند كه تشيع در زمان پيامبر(ص) متولد شد و رسول اكرم(ص) خودش نهال تشيع را از راه احاديثى كه درباره منزلت على(ع) بيان كرد، در قلب يارانش كاشت.<ref>همان، ص65-66</ref>
#نویسنده با طرح اين پرسش كه تشيع از چه زمانى آغاز شد؟ چنين پاسخ داده است كه برخى مانند [[ابن خلدون]] و احمد امين مصرى گفته‌اند كه تشيع بعد از رحلت پيامبر(ص) شروع شد. ولى چنين سخنى صحيح نيست و همان‌طور كه مورخانى ديگر مطرح كرده‌اند پيدايش تشيع در زمان خود پيامبر(ص) بود در زمانى كه ايشان مأمور به انذار خاندانش شد و آيه ''' "وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ" '''.<ref>شعراء/ 214</ref>بر او نازل گرديد. شیعیان و ديگر محققان از ساير مذاهب بر آن هستند كه تشيع در زمان پيامبر(ص) متولد شد و رسول اكرم(ص) خودش نهال تشيع را از راه احاديثى كه درباره منزلت على(ع) بيان كرد، در قلب يارانش كاشت.<ref>همان، ص65-66</ref>
#نویسنده در مورد بحث فارسی و ايرانى بودن تشيع، اين نكته را مطرح كرده است كه اين نسبت در زمانهاى بعد و به خاطر عوامل سياسى رخ داده است. امويان به جهت حفظ قدرت خودشان اقدام به مقابله با همه كسانى كردند كه در برابرشان ايستادگى مى‌كردند و آنان عبارت بودند از علويان و عباسيان از بنى‌هاشم و همه مسلمانانى كه بنى‌اميه را غاصب حكومت مى‌دانستند و از جمله كسانى كه به آنان پيوستند عبارت از موالى بودند كه بعد از آن غالب شدند و سزاوارتر بودن اهل‌بيت(ع) نسبت به امامت را تبليغ كردند. همين نكته، عامل وارد شدن ايرانيان در يارى اهل‌بيت(ع) و پيوستنشان به ايشان بود.<ref>همان، ص118</ref>
#نویسنده در مورد بحث فارسی و ایرانى بودن تشيع، اين نكته را مطرح كرده است كه اين نسبت در زمانهاى بعد و به خاطر عوامل سياسى رخ داده است. امويان به جهت حفظ قدرت خودشان اقدام به مقابله با همه كسانى كردند كه در برابرشان ايستادگى مى‌كردند و آنان عبارت بودند از علويان و عباسيان از بنى‌هاشم و همه مسلمانانى كه بنى‌اميه را غاصب حكومت مى‌دانستند و از جمله كسانى كه به آنان پيوستند عبارت از موالى بودند كه بعد از آن غالب شدند و سزاوارتر بودن اهل‌بيت(ع) نسبت به امامت را تبليغ كردند. همين نكته، عامل وارد شدن ایرانيان در يارى اهل‌بيت(ع) و پيوستنشان به ايشان بود.<ref>همان، ص118</ref>
#نویسنده در مورد بحث عبدالله بن سبأ و نقش او در مورد پيدايش تشيع نوشته است كه على‌رغم حضور فعال شیعیان در فعالیت‌های فرهنگى و دينى و اجتماعى به صورت‌هاى گوناگون مانند تأسيس و اداره مساجد و مدارس و مؤسسات و... در جهان اسلام؛ متأسفانه برخى از نويسندگان در مورد شیعیان مطالبى مى‌نويسند كه خيالاتشان ساخته و يا جهل و سوءنيت و كينه آنان، برایشان بافته و زينت داده است! و اين افراد مغرض ادعا مى‌كنند كه تشيع مذهبى است كه آن را يك يهودى فريبكار تأسيس كرده كه ادعاى اسلام مى‌كرده است به نام عبدالله بن سبأ! و براى اين فرد يهودى صفات عجيب و غريب و بلكه معجزاتى ساخته‌اند كه به افسانه شبيه‌تر است! نویسنده آنگاه به نقل و بعد از آن به بررسى رواياتى پرداخته كه در اين مورد مطرح شده و سپس شرح‌حال رجالى را كه در سند آمده؛ ذكر كرده است. وى افزوده است على‌رغم فساد منابع روايات عبدالله بن سبأ و مضطرب بودن روايات و مشتمل بودن سند قصه بر كذابان و وضاعان و مجاهيل، با اين همه دكتر على سالوسى در موسوعه‌اش «مع الشيعة الاثنی‌عشر ية» تأكيد كرده است كه قصه عبدالله بن سبأ، مشهور و ثابت است! ولى در واقع سخن صحيح چنين است كه داستان مذكور شهرت دارد ولى واقعيت ندارد زيرا نه تنها هيچ دليلى بر صحت اين روايت نيست بلكه دانشمندان رجال و حديث، عبدالله بن سبأ را تكذيب مى‌كنند.<ref>همان، ص131-159</ref>
#نویسنده در مورد بحث عبدالله بن سبأ و نقش او در مورد پيدايش تشيع نوشته است كه على‌رغم حضور فعال شیعیان در فعالیت‌های فرهنگى و دينى و اجتماعى به صورت‌هاى گوناگون مانند تأسيس و اداره مساجد و مدارس و مؤسسات و... در جهان اسلام؛ متأسفانه برخى از نويسندگان در مورد شیعیان مطالبى مى‌نويسند كه خيالاتشان ساخته و يا جهل و سوءنيت و كينه آنان، برایشان بافته و زينت داده است! و اين افراد مغرض ادعا مى‌كنند كه تشيع مذهبى است كه آن را يك يهودى فريبكار تأسيس كرده كه ادعاى اسلام مى‌كرده است به نام عبدالله بن سبأ! و براى اين فرد يهودى صفات عجيب و غريب و بلكه معجزاتى ساخته‌اند كه به افسانه شبيه‌تر است! نویسنده آنگاه به نقل و بعد از آن به بررسى رواياتى پرداخته كه در اين مورد مطرح شده و سپس شرح‌حال رجالى را كه در سند آمده؛ ذكر كرده است. وى افزوده است على‌رغم فساد منابع روايات عبدالله بن سبأ و مضطرب بودن روايات و مشتمل بودن سند قصه بر كذابان و وضاعان و مجاهيل، با اين همه دكتر على سالوسى در موسوعه‌اش «مع الشيعة الاثنی‌عشر ية» تأكيد كرده است كه قصه عبدالله بن سبأ، مشهور و ثابت است! ولى در واقع سخن صحيح چنين است كه داستان مذكور شهرت دارد ولى واقعيت ندارد زيرا نه تنها هيچ دليلى بر صحت اين روايت نيست بلكه دانشمندان رجال و حديث، عبدالله بن سبأ را تكذيب مى‌كنند.<ref>همان، ص131-159</ref>


۶۱٬۱۸۹

ویرایش