پرش به محتوا

تاریخ جهان آرای عباسی: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۴ نوامبر ۲۰۱۸
جز
جایگزینی متن - 'ايران' به 'ایران'
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
جز (جایگزینی متن - 'ايران' به 'ایران')
خط ۷۰: خط ۷۰:
مآخذ نگارش، باب اول و دوم صفوه‌الصفا تاريخ جهان آراى عباسى، احسن التواريخ، حبيب السير، تاريخ عالم آراى عباسى و... بوده و از مزاياى مطالب اين دو باب، فصلى است كه در پايان هر باب در ذكر صدراعظم‌ها؛ از جمله: اميرقوام‌الدين اصفهانى، نعمت حلى و...؛ علما: شيخ على عبدالعلى مجتهد، شيخ على منشار و...- وزرا: خواجه جلال‌الدين محمد كججى، قاضى جهان سيفى حسنىِ قزوينى و...؛ نقاشان: سياوش بيگ كرمى، شيخ محمد سبزوارى و...؛ خطاطان: محمود ساوشانى، ميرسيد محمد شمع‌ريز مشهدى و... و طوايف: شاملو، استاجلو، تركمان، افشار، قاجار، تكلو، طالش، پازوكى، شيخاوند و... آمده است.
مآخذ نگارش، باب اول و دوم صفوه‌الصفا تاريخ جهان آراى عباسى، احسن التواريخ، حبيب السير، تاريخ عالم آراى عباسى و... بوده و از مزاياى مطالب اين دو باب، فصلى است كه در پايان هر باب در ذكر صدراعظم‌ها؛ از جمله: اميرقوام‌الدين اصفهانى، نعمت حلى و...؛ علما: شيخ على عبدالعلى مجتهد، شيخ على منشار و...- وزرا: خواجه جلال‌الدين محمد كججى، قاضى جهان سيفى حسنىِ قزوينى و...؛ نقاشان: سياوش بيگ كرمى، شيخ محمد سبزوارى و...؛ خطاطان: محمود ساوشانى، ميرسيد محمد شمع‌ريز مشهدى و... و طوايف: شاملو، استاجلو، تركمان، افشار، قاجار، تكلو، طالش، پازوكى، شيخاوند و... آمده است.


باب سوم، نحوه جلوس شاه عباس دوم و شرح وقايع زمان اوست(1052-1075ق)، شرح وقايعى؛ چون مناقش والى گرجستان با طهمورث، آمدن سفراى روم به دربار ايران، به قتل رسيدن ميرزاتقى اعتمادالدوله، از دست رفتن قندهار، آمدن سفيران و وليعهد هندوستان به دربار و وقايع ديگرى كه در ايام جلوس شاه اتفاق افتاده است.
باب سوم، نحوه جلوس شاه عباس دوم و شرح وقايع زمان اوست(1052-1075ق)، شرح وقايعى؛ چون مناقش والى گرجستان با طهمورث، آمدن سفراى روم به دربار ایران، به قتل رسيدن ميرزاتقى اعتمادالدوله، از دست رفتن قندهار، آمدن سفيران و وليعهد هندوستان به دربار و وقايع ديگرى كه در ايام جلوس شاه اتفاق افتاده است.


در جدا شدن قندهار از ايران چنين روايت شده كه شاه عبّاس اول در سال 1031ق به قصد تسخير قندهار و به نام شكار، به كنار هيرمند آمد و از آن جا كه حاكم قندهار حاضر به تسليم شهر نگرديد، او شهر را تسخير كرد.
در جدا شدن قندهار از ایران چنين روايت شده كه شاه عبّاس اول در سال 1031ق به قصد تسخير قندهار و به نام شكار، به كنار هيرمند آمد و از آن جا كه حاكم قندهار حاضر به تسليم شهر نگرديد، او شهر را تسخير كرد.


با به قدرت رسيدن شاه صفى و وجود پاره‌اى مشكلات در ايران، دربار هند به فكر باز پس گرفتن قندهار از ايران افتاد. از آن جا كه شاه صفى نيز اين مطلب را مى‌دانست، تلاش كرد با اعزام سفيران متعدد نظر دربار هند را منحرف كند؛ ولى تلاش‌هاى او اثرى نداشت و شاه جهان، پادشاه گوركانى هند، از اختلافات موجود بين على مردان‌خان، والى ايرانى قندهار و ميرزا تقى مازندارانى اعتمادالدّوله (يكى از درباريان ايران) استفاده كرده و با تطميع على‌مردان‌خان، به آسانى قندهار را تصرّف كرد و از اين زمان، روابط دو كشور به سردى گراييده و ديگر در زمان شاه صفى از جانب هند سفيرى به ايران نيامد.
با به قدرت رسيدن شاه صفى و وجود پاره‌اى مشكلات در ایران، دربار هند به فكر باز پس گرفتن قندهار از ایران افتاد. از آن جا كه شاه صفى نيز اين مطلب را مى‌دانست، تلاش كرد با اعزام سفيران متعدد نظر دربار هند را منحرف كند؛ ولى تلاش‌هاى او اثرى نداشت و شاه جهان، پادشاه گوركانى هند، از اختلافات موجود بين على مردان‌خان، والى ایرانى قندهار و ميرزا تقى مازندارانى اعتمادالدّوله (يكى از درباريان ایران) استفاده كرده و با تطميع على‌مردان‌خان، به آسانى قندهار را تصرّف كرد و از اين زمان، روابط دو كشور به سردى گراييده و ديگر در زمان شاه صفى از جانب هند سفيرى به ایران نيامد.


دربار ايران در اين زمان اوضاع مناسبى نداشت و اختلافات بين امرا نقش فراوانى در از دست رفتن قندهار داشت. روابط ايران و هند چند سالى بدين شكل بود تا اين كه شاه هندوستان سفيرى به نام جان‌نثارخان را همراه با نامه‌اى به ايران فرستاد.
دربار ایران در اين زمان اوضاع مناسبى نداشت و اختلافات بين امرا نقش فراوانى در از دست رفتن قندهار داشت. روابط ایران و هند چند سالى بدين شكل بود تا اين كه شاه هندوستان سفيرى به نام جان‌نثارخان را همراه با نامه‌اى به ایران فرستاد.


ظاهرا غرض از فرستادن اين سفير، بيان تسليت مرگ شاه صفى و تهنيت شاه عبّاس دوم بود؛ امّا باطناً، جهت اظهار اين مطلب بود كه اگر على‌مردان‌خان قندهار را به دست فرستادگان پادشاه گوركانى هند داده، از ترس جان خويش در قبال حاسدان و غرض‌ورزان بوده و نه جاه‌طلبى و آزمندى. ضمناً شاه جهان در اين نامه خواستار آن شده بود كه به محمّدعلى، فرزند ارشد على‌مردان‌خان اجازه داده شود تا نزد پدر خويش به هند رود. واضح است كه اين امر يك نيرنگ سياسى و ديپلماتيك بود، زيرا اجازه شاه عبّاس تلويحاً به رسميّت شناختن الحاق قندهار به سرزمين گوركانيان هند بود.
ظاهرا غرض از فرستادن اين سفير، بيان تسليت مرگ شاه صفى و تهنيت شاه عبّاس دوم بود؛ امّا باطناً، جهت اظهار اين مطلب بود كه اگر على‌مردان‌خان قندهار را به دست فرستادگان پادشاه گوركانى هند داده، از ترس جان خويش در قبال حاسدان و غرض‌ورزان بوده و نه جاه‌طلبى و آزمندى. ضمناً شاه جهان در اين نامه خواستار آن شده بود كه به محمّدعلى، فرزند ارشد على‌مردان‌خان اجازه داده شود تا نزد پدر خويش به هند رود. واضح است كه اين امر يك نيرنگ سياسى و ديپلماتيك بود، زيرا اجازه شاه عبّاس تلويحاً به رسميّت شناختن الحاق قندهار به سرزمين گوركانيان هند بود.
خط ۹۶: خط ۹۶:
1- پيش‌گفتار، مقدمه و متن كتاب.
1- پيش‌گفتار، مقدمه و متن كتاب.


2- دهقان نژاد، مرتضى (نقش راهبردى قندهار در روابط ايران و هند در دوران صفويه)، (پايگاه مجلات تخصصى نور) زمستان 1384- شماره 20.
2- دهقان نژاد، مرتضى (نقش راهبردى قندهار در روابط ایران و هند در دوران صفويه)، (پايگاه مجلات تخصصى نور) زمستان 1384- شماره 20.




۶۱٬۱۸۹

ویرایش